کد خبر: ۱۳۷۲۸
زمان انتشار: ۱۱:۱۹     ۱۷ خرداد ۱۳۹۰
برهان- به بهانه‏ی سخنان اخیر آقای علی مطهری درباره‏ی برخورد نظام با نهضت آزادی که گفته است: «ما با تیپ نهضت آزادی خوب برخورد نکردیم و از آن‌ها هراس بی‌جا داشتیم؛ بنابراین کم‌تر اجازه‌ی اظهار نظر به آن‌ها دادیم ... شاید از این نظر مرحوم مهندس سحابی دلگیر از دنیا رفت، اگر شهید مطهری زود از دنیا نمی‌رفت، با اعتقادی که به آزادی بیان داشت نمی‌گذاشت، آقای سحابی دلگیر از دنیا برود.» با دکتر «اسدالله بادامچیان»، نماینده‌ی مجلس شورای اسلامی و از فعالان انقلابی و نویسنده‌ی کتاب «نهضت آزادی در ایران» به گفت‏وگو نشسته‌ایم.

- با توجه به این‌که شما کتاب «نهضت آزادی در ایران» را نوشته‏اید، توضیح بفرمایید که در طول تاریخ انقلاب اسلامی نوع برخورد نظام و امام(ره) با نهضت آزادی و متقابلاً برخورد آن‌ها با نظام چگونه بوده است؟
بنده اصولاً نسبت به اظهارنظر افراد نظر نمی‏دهم؛ چراکه در نظام جمهوری اسلامی بر اساس آزادی بیان هرکسی حق اظهارنظر دارد. طبیعی است که در نظر آقای مطهری هم نکات مثبت و منفی وجود دارد. نکات مثبت آن این است که ایشان می‏گوید این‏ها معتقد به ترکیبی از اسلام و دموکراسی غرب هستند؛ اما دنبال پیاده کردن احکام اسلام نیستند.

نکته‌ی بعدی این‌که ولایت فقیه اصلاً برای اعضای نهضت آزادی قابل هضم نبوده و نیست؛ چرا؟ اگر یک کسی به مبانی فقهی اسلام اعتقاد دارد، باید همه‏ی احکام آن را اجرا کند، معلوم است که اسلام غربی و آمریکایی با اصل ولایت فقیه و اصلاً فقه، موافق نیست.

مسأله‏ی سومی که آقای مطهری عنوان کرده، این است که دکتر سحابی در مقابل شهید مطهری تصریح کرده که شاه سلطنت کند نه حکومت، این خاطره‌ی دقیقی است و ایشان نقل می‏کند که آیت الله مطهری در این باره چیزی نگفته است.
بنده عرض می‏کنم که شهید مطهری چیزی نگفت، چون این‏ها را قابل هدایت نمی‏دانست. این‏ها؛ چه آقای «بازرگان» و چه دیگران، در این قضیه این‏گونه بودند که به هیچ وجه حاضر نبودند از نظراتشان برگردند؛ یک دگمیّت و جزمیّتی در اعتقادها و حرف‌هایشان داشتند. به عنوان مثال، بازرگان معتقد به «جمهوری دموکراتیک اسلامی» بود و امام(ره) فرمودند که «جمهوری اسلامی» نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیش‌تر؛ روز رأی‏گیری - 12 فروردین 58- خبرنگاری از بازرگان پرسید: «آقای نخست وزیر شما به چه چیزی رأی می‏دهید؟» ایشان گفت: «جمهوری دموکراتیک اسلامی»، بنده خودم این را شنیدم و نوارش هم در صداوسیما موجود است.

بازرگان کسی است که امام(ره) او را بر مسند گذاشته، جامعه و قانون، همه، امام(ره) را قبول دارند و امام(ره) فرمود: «به نمایندگی از ملت و ولایتی که خدا و ملت به من داده شما را نخست وزیر می‏کنم.» وی به جای این‌که با امام(ره) همراهی کند، کار خودش را می‏کند، سحابی هم همین‌طور بود.

- از منظر شما آقای مطهری با چه استنادی می‏گوید که ما با این‏ها خوب برخورد نکردیم؟

آقای مطهری گفته‌اند که ما با نهضت آزادی خوب برخورد نکردیم؛ به خاطر این است که ایشان خبر ندارد و در جریان نیستند. بنده با نهضت آزادی از قبل انقلاب آشنا هستم؛ یک موقعی در حوزه‏های این‏ها شرکت می‏کردم و در زندان هم با این‏ها بودم، می‏دانم که این‏ها اعتقاد واقعی به فقه ندارند، اعتقاد روشنفکری داشتند و مرجعیّت را اصلاً قبول نداشتند، آقای بازرگان در کتاب «مرجعیّت و روحانیّت» بحث شورای مرجعیّت را مطرح می‏کند که 10 مرجع بیایند و هرکس تخصص خود را ارایه دهد. ایشان تصور می‏کرد که مرجعیّت یعنی شورای تخصصی فقهی، آن قدر توجه نداشت و اگر توجه داشت و به او می‌گفتند، گوش نمی‏کرد.

این افراد در طول انقلاب با انقلاب همراهی نداشتند و در حقیقت به مبارزات پارلمانی معتقد بودند، یعنی شیوه‏ی مبارزات مجلسی؛ به همین علت معتقد بودند که اگر شاه اجازه داد، انتخابات را برگزار می‏کنند.

بنده در کتاب نهضت آزادی آورده‌ام که بازرگان به «اولیانا فالاچی» می‌گوید که ما معتقد بودیم که باید اول با اجازه‌ی شاه مطبوعات را بگیریم، بعد مدرسه‏ها، بعد دانشگاه‏ها، بعد وکلا، بعد به مجلس برویم؛ شاه سلطنت کند نه حکومت و ما سرکار باشیم؛ این شیوه‏ی مبارزاتی آن‏ها بود.

نهضت آزادی در حرکت‏های انقلابی نبودند و امام(ره) با آن‏ها نه تنها برخوردی نکرد، بلکه با صمیمیت، محبت و احترام با آنها روبرو شد؛ بعد از پیروزی انقلاب هم به آن‏ها بزرگ‌ترین لطف را کرد، دولت موقتِ ملتی را که انقلاب کرده بودند، انقلابی بودند و با انقلاب پیروز شده بودند، به آن‏ها سپرد.

«شهید آیت» عصر روز 15 بهمن که امام(ره) می‏خواست ایشان را معرفی کند، در اقامتگاه امام(ره) به من گفت مگر امام(ره) متوجه نیست که این آدم انقلابی نیست و با انقلاب همراه نیست و دولت موقت را به او می دهد؟

گفتم: بله، امام(ره) تدبیر کرد. البته تدبیر امام(ره) عالی بود و بعدها آمریکایی‏ها گفتند که بزرگ‏ترین کلاهی که امام(ره) بعد از انقلاب بر سر ما گذاشت، همین روی کار آوردن نهضت آزادی و دولت موقت بود. تمام دولت به دست این‏ها سپرده شد، بی‌عرضگی کردند، در کردستان آن‏گونه عمل کردند، کمونیست‏ها را مسلط کردند، در کشور لیبرال بازی در آوردند و...

مهندس «بنی اسدی»، داماد ایشان مسؤول جهاد سازندگی بود و برای جلسه‏ی تصمیم‏گیری مشترک برای جهاد سازندگی و کشاورزی در روستاها، چریک‏های فدایی خلق و سازمان منافقین را دعوت کرده بود! بنده از طرف حزب جمهوری اسلامی در این جلسه حضور داشتم، از ایشان پرسیدم که چرا این‏ها را دعوت کردید؟ گفت: «ما باید از همه‏ی نیروها استفاده کنیم.»

گفتم: «این‏ چریک‏ها با امکانات دولت در روستاها جنگ و خون‌ریزی راه انداخته و در کردستان و جاهای دیگر به نام خلق‏های کرد، لر و ... دارند درگیری ایجاد می‏کنند؛ چرا به آن‌ها میدان می‏دهید؟»

عملکرد نهضت آزادی به حدی منافقانه بود که رفتند پنهانی با سفارت آمریکا و با آمریکایی‏ها سازش کنند- در اسناد لانه‌ی جاسوسی موجود است- در همین حین بچه‏های دانش‌جوی پیرو خط امام(ره) سفارت را گرفتند و این‌ها استعفا دادند، چون دیدند خط سازششان از بین رفت، رفتار این‏ها در دولت این‏گونه بود.

با این‏ حال امام(ره) پس از آن نگذاشتند با بازرگان برخورد شود، در نماز جمعه علیه بازرگان شعار دادند، امام(ره) فرمودند شعار علیه وی ندهید و روزی هم که از دنیا رفت مقام معظم رهبری برایش پیام تسلیت دادند. به نظر شما این رفتار بد بوده ‏است؟

افزون بر این که بعد از این قضایا که دولت موقت استعفا داد، آقای «عزت‌الله سحابی» در هیأت 5 نفره‏ی وزارت صنایع، بزرگ‏ترین آسیب‏ها را به اقتصاد مملکت وارد کرد، ایشان و برخی رفقای آقای «مهندس موسوی» به علت همین افکار غربی و چپی – به تعبیر بنده چپ آمریکایی- مصادره‏های بلاجهت انجام دادند که باعث شد یکی از صدمات بزرگ به اقتصاد ایران وارد شود؛ اگر کسی بررسی کند به عمق خراب کاری این‏ها پی می‏برد.

- درباره‏ی این نکته که ایشان گفته است که به آن‌ها آزادی بیان ندادیم، نظر شما چیست؟

آقای سحابی سال‏ها مسؤول بود و بعد از این‌که مشخص شد که خیلی خلاف کرده، کنار گذاشته شد و رفت مجله‏ی «ایران فردا» را منتشر کرد و این مجله یکی از پایگاه‏هایی بود که به «حلقه‏ی کیان» متصل شد و از داخل آن، همین دسته‏ی منحرف پدید آمدند. با وجود این مسایل، کسی با آقای سحابی برخوردی نمی‏کرد.

در فتنه‏ی سال 88 معلوم شد که ایشان خودش، دخترش و دارودسته‌اش از عناصر مشوق و مؤثر است؛ آیا نظام که می‏تواند با کسی که در خط فتنه با استکبار همراهی می‏کند، برخورد قانونی نکند؟ این‌ها یک پای ثابت رادیوهای بیگانه‌اند و بر ضد نظام موضع می‌گیرند و از این آزادی بهتر و از این سو استفاده از آزادی هم بالاتر پیدا می‌شود؟!


آقای مطهری می‌گوید این‌ها آزاد نبودند! این‏ افراد که این همه آزادی داشتند، هر موضعی که خواستند گرفتند، در مجله‏ی «ایران فردا» هرچه خواستند نوشتند، در بیانیه‏های نهضت آزادی هم که مدام صادر می‏کردند، هر چه می‏خواستند می‌گفتند؛ به نظر شما این‌ها آزادی نداشتند؟! در هیچ جای دنیا ده درصد این آزادی به مخالف داده نمی‌شود.

- گریزی به پرونده‌ی نهضت آزادی بزنیم، چه اتفاقی روی داد که امام(ره) آن نامه را درباره‏ی این‌ها ـ نهضت آزادی ـ دادند؟

آقای «محتشمی‌پور» زمانی که وزیر کشور بود، از امام(ره) سؤال کرد تا تکلیفش را با نهضت آزادی بداند؛ امام(ره) هم آن نامه‏ی مؤثر را نوشتند که این‌ها حق هیچ مسؤولیتی را ندارند، چون انحراف ایجاد می‌کنند.

آقای محتشمی‌پور در دوران وزارت کشورش هیچ برخوردی با آن‏ها نکرد، در کمیسیون احزاب زمانی که بنده آن‏جا مسؤول شدم، گفتم که نمی‌شود حرف امام(ره) زمین بماند؛ بررسی کردیم یک گزارش کار برای این‏ها نوشتیم که دلیل این‌که صلاحیّت آن‌ها را برای تشکیل حزب قبول نداریم، چیست؟

در گزارشی که تهیه کردیم، نوشتیم که از نامه‏ی امام(ره) 100درصد مطمئن هستیم ولی ما استنادمان به نامه‌ی امام(ره) نیست بلکه به تخلفاتی است که این‌ها مرتکب شده‏اند، به عنوان مثال در دوران جنگ در خبرنامه‏هایشان به دشمن گرا می‌دادند، یک بار نوشته بودند: «فلان بمبی که خورده، 100 متر با پایگاه انتقال نفت کوره در گچساران فاصله داشته است» و عراق دفعه‌ی بعد دقیقاً همان گرا را زد؛ البته درباره‏ی این پایگاه خوشبختانه باز هم به هدف نخورد.

ما تمام موارد را استخراج کردیم و در کمیسیون احزاب صلاحیّت قانونی نهضت آزادی را رد کردیم، بعد این‏ها رفتند و از ما به دادگستری شکایت کردند، اتفاقاً رییس آن شعبه‏ای که رسیدگی می‏کرد، از دوستان خودشان بود. آقای «عرب عامری» که دبیر کمیسیون احزاب بود به من گفت که رییس این شعبه‌ی دادگستری از تیپ‏های نهضت آزادی است. گفتم اشکالی ندارد، بگذارید در عین آزادی بررسی شود و اگر آن‌ها حکم خلاف به مستندات ما دادند، از این حزب، رفع توقیف شود. اتفاقاً دادگستری هم پس از بررسی اعلام کرد که حرف ما قانونی بوده و این‌ها کاری از پیش نبردند.

ما نمی‌توانستیم از نظر قانونی متن خود را منتشر کنیم، آن‌ها هر جا می‏رفتند از آن دفاع می‏کردند، هر وقت ما با این‌ها صحبت کردیم و آن‌ها گفتند که شما به ما اجازه فعالیت نمی‌دهید، به آن‌ها گفتیم که نامه را پخش کنید. یک بار جرأت نکردند پخش کنند، این آزادی نبود؟! باز هم فعالیت غیرقانونی تا به امروز خودشان را ادامه دادند؛ جالب است که بدانید خود این‌ها در دوران مسؤولیتشان حاضر نبودند مدارا داشته باشند.

آقای بازرگان نامه‏های بی‌ادبانه به امام(ره) نوشت، این‌ها بیش‌تر از هر گروه و فردی آزادی بیان و صحبت داشتند و از نظر فکری هم تفکر روشنفکری وارداتی غربی را دنبال می‌نمودند.

در پاریس بازرگان به امام(ره) گفت: «شاه باید بماند و سلطنت کند و نخست وزیری را به من بدهد.» امام(ره) فرمودند: «شاه باید برود، شما هم برو علیه شاه بیانیه بده.»

او به اندازه‏ی رییس شورای سلطنت، دکتر «سنجابی» هم که استعفا کرد و حکومت سلطنت را رد کرد، عمل نکرد و در جزوه‏ی خودشان هم دارند که بازرگان گفت: «بله، امام به من گفت و من گفتم باید بروم تهران و مشورت کنم و آمدم و بیانیّه ندادم.» بعد هم با امام(ره) دیدار نکرد. این افراد حرف‏ها و روششان به بن بست رسیده و دستشان برای مردم رو شده، در اسناد لانه‌ی جاسوسی سند تمام حرف‏ها و ارتباطاتشان ثبت و روشن است. این را هم بگویم که ما از آن‏ها هراس نداشتیم، مگر چند نفر بوده و هستند؟! امام(ره) اگر از آن‏ها هراس داشت، دولت موقت را به آن‏ها نمی‌داد. در مجموع با تدبیر کامل، امام(ره) و ملت ما با نهضت آزادی برخورد کردند و احترام مبارزات سیاسی و نه انقلابی آن‌ها را نگه داشتند و آن‌ها از بیش‌ترین آزادی برخوردار بودند.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها