برهان- به بهانهی سخنان اخیر آقای علی مطهری دربارهی
برخورد نظام با نهضت آزادی که گفته است: «ما با تیپ نهضت آزادی خوب برخورد
نکردیم و از آنها هراس بیجا داشتیم؛ بنابراین کمتر اجازهی اظهار نظر به
آنها دادیم ... شاید از این نظر مرحوم مهندس سحابی دلگیر از دنیا رفت،
اگر شهید مطهری زود از دنیا نمیرفت، با اعتقادی که به آزادی بیان داشت
نمیگذاشت، آقای سحابی دلگیر از دنیا برود.» با دکتر «اسدالله بادامچیان»،
نمایندهی مجلس شورای اسلامی و از فعالان انقلابی و نویسندهی کتاب «نهضت
آزادی در ایران» به گفتوگو نشستهایم.
- با توجه به اینکه شما
کتاب «نهضت آزادی در ایران» را نوشتهاید، توضیح بفرمایید که در طول تاریخ
انقلاب اسلامی نوع برخورد نظام و امام(ره) با نهضت آزادی و متقابلاً برخورد
آنها با نظام چگونه بوده است؟
بنده اصولاً نسبت به اظهارنظر افراد نظر
نمیدهم؛ چراکه در نظام جمهوری اسلامی بر اساس آزادی بیان هرکسی حق
اظهارنظر دارد. طبیعی است که در نظر آقای مطهری هم نکات مثبت و منفی وجود
دارد. نکات مثبت آن این است که ایشان میگوید اینها معتقد به ترکیبی از
اسلام و دموکراسی غرب هستند؛ اما دنبال پیاده کردن احکام اسلام نیستند.
نکتهی
بعدی اینکه ولایت فقیه اصلاً برای اعضای نهضت آزادی قابل هضم نبوده و
نیست؛ چرا؟ اگر یک کسی به مبانی فقهی اسلام اعتقاد دارد، باید همهی احکام
آن را اجرا کند، معلوم است که اسلام غربی و آمریکایی با اصل ولایت فقیه و
اصلاً فقه، موافق نیست.
مسألهی سومی که آقای مطهری عنوان کرده، این
است که دکتر سحابی در مقابل شهید مطهری تصریح کرده که شاه سلطنت کند نه
حکومت، این خاطرهی دقیقی است و ایشان نقل میکند که آیت الله مطهری در این
باره چیزی نگفته است.
بنده عرض میکنم که شهید مطهری چیزی نگفت، چون
اینها را قابل هدایت نمیدانست. اینها؛ چه آقای «بازرگان» و چه دیگران،
در این قضیه اینگونه بودند که به هیچ وجه حاضر نبودند از نظراتشان
برگردند؛ یک دگمیّت و جزمیّتی در اعتقادها و حرفهایشان داشتند. به عنوان
مثال، بازرگان معتقد به «جمهوری دموکراتیک اسلامی» بود و امام(ره) فرمودند
که «جمهوری اسلامی» نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیشتر؛ روز رأیگیری - 12
فروردین 58- خبرنگاری از بازرگان پرسید: «آقای نخست وزیر شما به چه چیزی
رأی میدهید؟» ایشان گفت: «جمهوری دموکراتیک اسلامی»، بنده خودم این را
شنیدم و نوارش هم در صداوسیما موجود است.
بازرگان کسی است که
امام(ره) او را بر مسند گذاشته، جامعه و قانون، همه، امام(ره) را قبول
دارند و امام(ره) فرمود: «به نمایندگی از ملت و ولایتی که خدا و ملت به من
داده شما را نخست وزیر میکنم.» وی به جای اینکه با امام(ره) همراهی کند،
کار خودش را میکند، سحابی هم همینطور بود.
- از منظر شما آقای مطهری با چه استنادی میگوید که ما با اینها خوب برخورد نکردیم؟
آقای
مطهری گفتهاند که ما با نهضت آزادی خوب برخورد نکردیم؛ به خاطر این است
که ایشان خبر ندارد و در جریان نیستند. بنده با نهضت آزادی از قبل انقلاب
آشنا هستم؛ یک موقعی در حوزههای اینها شرکت میکردم و در زندان هم با
اینها بودم، میدانم که اینها اعتقاد واقعی به فقه ندارند، اعتقاد
روشنفکری داشتند و مرجعیّت را اصلاً قبول نداشتند، آقای بازرگان در کتاب
«مرجعیّت و روحانیّت» بحث شورای مرجعیّت را مطرح میکند که 10 مرجع بیایند و
هرکس تخصص خود را ارایه دهد. ایشان تصور میکرد که مرجعیّت یعنی شورای
تخصصی فقهی، آن قدر توجه نداشت و اگر توجه داشت و به او میگفتند، گوش
نمیکرد.
این افراد در طول انقلاب با انقلاب همراهی نداشتند و در
حقیقت به مبارزات پارلمانی معتقد بودند، یعنی شیوهی مبارزات مجلسی؛ به
همین علت معتقد بودند که اگر شاه اجازه داد، انتخابات را برگزار میکنند.
بنده
در کتاب نهضت آزادی آوردهام که بازرگان به «اولیانا فالاچی» میگوید که
ما معتقد بودیم که باید اول با اجازهی شاه مطبوعات را بگیریم، بعد
مدرسهها، بعد دانشگاهها، بعد وکلا، بعد به مجلس برویم؛ شاه سلطنت کند نه
حکومت و ما سرکار باشیم؛ این شیوهی مبارزاتی آنها بود.
نهضت آزادی
در حرکتهای انقلابی نبودند و امام(ره) با آنها نه تنها برخوردی نکرد،
بلکه با صمیمیت، محبت و احترام با آنها روبرو شد؛ بعد از پیروزی انقلاب هم
به آنها بزرگترین لطف را کرد، دولت موقتِ ملتی را که انقلاب کرده بودند،
انقلابی بودند و با انقلاب پیروز شده بودند، به آنها سپرد.
«شهید
آیت» عصر روز 15 بهمن که امام(ره) میخواست ایشان را معرفی کند، در
اقامتگاه امام(ره) به من گفت مگر امام(ره) متوجه نیست که این آدم انقلابی
نیست و با انقلاب همراه نیست و دولت موقت را به او می دهد؟
گفتم:
بله، امام(ره) تدبیر کرد. البته تدبیر امام(ره) عالی بود و بعدها
آمریکاییها گفتند که بزرگترین کلاهی که امام(ره) بعد از انقلاب بر سر ما
گذاشت، همین روی کار آوردن نهضت آزادی و دولت موقت بود. تمام دولت به دست
اینها سپرده شد، بیعرضگی کردند، در کردستان آنگونه عمل کردند،
کمونیستها را مسلط کردند، در کشور لیبرال بازی در آوردند و...
مهندس
«بنی اسدی»، داماد ایشان مسؤول جهاد سازندگی بود و برای جلسهی تصمیمگیری
مشترک برای جهاد سازندگی و کشاورزی در روستاها، چریکهای فدایی خلق و
سازمان منافقین را دعوت کرده بود! بنده از طرف حزب جمهوری اسلامی در این
جلسه حضور داشتم، از ایشان پرسیدم که چرا اینها را دعوت کردید؟ گفت: «ما
باید از همهی نیروها استفاده کنیم.»
گفتم: «این چریکها با
امکانات دولت در روستاها جنگ و خونریزی راه انداخته و در کردستان و جاهای
دیگر به نام خلقهای کرد، لر و ... دارند درگیری ایجاد میکنند؛ چرا به
آنها میدان میدهید؟»
عملکرد نهضت آزادی به حدی منافقانه بود که
رفتند پنهانی با سفارت آمریکا و با آمریکاییها سازش کنند- در اسناد لانهی
جاسوسی موجود است- در همین حین بچههای دانشجوی پیرو خط امام(ره) سفارت
را گرفتند و اینها استعفا دادند، چون دیدند خط سازششان از بین رفت، رفتار
اینها در دولت اینگونه بود.
با این حال امام(ره) پس از آن
نگذاشتند با بازرگان برخورد شود، در نماز جمعه علیه بازرگان شعار دادند،
امام(ره) فرمودند شعار علیه وی ندهید و روزی هم که از دنیا رفت مقام معظم
رهبری برایش پیام تسلیت دادند. به نظر شما این رفتار بد بوده است؟
افزون
بر این که بعد از این قضایا که دولت موقت استعفا داد، آقای «عزتالله
سحابی» در هیأت 5 نفرهی وزارت صنایع، بزرگترین آسیبها را به اقتصاد
مملکت وارد کرد، ایشان و برخی رفقای آقای «مهندس موسوی» به علت همین افکار
غربی و چپی – به تعبیر بنده چپ آمریکایی- مصادرههای بلاجهت انجام دادند که
باعث شد یکی از صدمات بزرگ به اقتصاد ایران وارد شود؛ اگر کسی بررسی کند
به عمق خراب کاری اینها پی میبرد.
- دربارهی این نکته که ایشان گفته است که به آنها آزادی بیان ندادیم، نظر شما چیست؟
آقای
سحابی سالها مسؤول بود و بعد از اینکه مشخص شد که خیلی خلاف کرده، کنار
گذاشته شد و رفت مجلهی «ایران فردا» را منتشر کرد و این مجله یکی از
پایگاههایی بود که به «حلقهی کیان» متصل شد و از داخل آن، همین دستهی
منحرف پدید آمدند. با وجود این مسایل، کسی با آقای سحابی برخوردی نمیکرد.
در
فتنهی سال 88 معلوم شد که ایشان خودش، دخترش و دارودستهاش از عناصر مشوق
و مؤثر است؛ آیا نظام که میتواند با کسی که در خط فتنه با استکبار همراهی
میکند، برخورد قانونی نکند؟ اینها یک پای ثابت رادیوهای بیگانهاند و بر
ضد نظام موضع میگیرند و از این آزادی بهتر و از این سو استفاده از آزادی
هم بالاتر پیدا میشود؟!
آقای مطهری میگوید اینها آزاد
نبودند! این افراد که این همه آزادی داشتند، هر موضعی که خواستند گرفتند،
در مجلهی «ایران فردا» هرچه خواستند نوشتند، در بیانیههای نهضت آزادی هم
که مدام صادر میکردند، هر چه میخواستند میگفتند؛ به نظر شما اینها
آزادی نداشتند؟! در هیچ جای دنیا ده درصد این آزادی به مخالف داده نمیشود.
- گریزی به پروندهی نهضت آزادی بزنیم، چه اتفاقی روی داد که امام(ره) آن نامه را دربارهی اینها ـ نهضت آزادی ـ دادند؟
آقای
«محتشمیپور» زمانی که وزیر کشور بود، از امام(ره) سؤال کرد تا تکلیفش را
با نهضت آزادی بداند؛ امام(ره) هم آن نامهی مؤثر را نوشتند که اینها حق
هیچ مسؤولیتی را ندارند، چون انحراف ایجاد میکنند.
آقای
محتشمیپور در دوران وزارت کشورش هیچ برخوردی با آنها نکرد، در کمیسیون
احزاب زمانی که بنده آنجا مسؤول شدم، گفتم که نمیشود حرف امام(ره) زمین
بماند؛ بررسی کردیم یک گزارش کار برای اینها نوشتیم که دلیل اینکه
صلاحیّت آنها را برای تشکیل حزب قبول نداریم، چیست؟
در گزارشی که
تهیه کردیم، نوشتیم که از نامهی امام(ره) 100درصد مطمئن هستیم ولی ما
استنادمان به نامهی امام(ره) نیست بلکه به تخلفاتی است که اینها مرتکب
شدهاند، به عنوان مثال در دوران جنگ در خبرنامههایشان به دشمن گرا
میدادند، یک بار نوشته بودند: «فلان بمبی که خورده، 100 متر با پایگاه
انتقال نفت کوره در گچساران فاصله داشته است» و عراق دفعهی بعد دقیقاً
همان گرا را زد؛ البته دربارهی این پایگاه خوشبختانه باز هم به هدف نخورد.
ما
تمام موارد را استخراج کردیم و در کمیسیون احزاب صلاحیّت قانونی نهضت
آزادی را رد کردیم، بعد اینها رفتند و از ما به دادگستری شکایت کردند،
اتفاقاً رییس آن شعبهای که رسیدگی میکرد، از دوستان خودشان بود. آقای
«عرب عامری» که دبیر کمیسیون احزاب بود به من گفت که رییس این شعبهی
دادگستری از تیپهای نهضت آزادی است. گفتم اشکالی ندارد، بگذارید در عین
آزادی بررسی شود و اگر آنها حکم خلاف به مستندات ما دادند، از این حزب،
رفع توقیف شود. اتفاقاً دادگستری هم پس از بررسی اعلام کرد که حرف ما
قانونی بوده و اینها کاری از پیش نبردند.
ما نمیتوانستیم از نظر
قانونی متن خود را منتشر کنیم، آنها هر جا میرفتند از آن دفاع میکردند،
هر وقت ما با اینها صحبت کردیم و آنها گفتند که شما به ما اجازه فعالیت
نمیدهید، به آنها گفتیم که نامه را پخش کنید. یک بار جرأت نکردند پخش
کنند، این آزادی نبود؟! باز هم فعالیت غیرقانونی تا به امروز خودشان را
ادامه دادند؛ جالب است که بدانید خود اینها در دوران مسؤولیتشان حاضر
نبودند مدارا داشته باشند.
آقای بازرگان نامههای بیادبانه به
امام(ره) نوشت، اینها بیشتر از هر گروه و فردی آزادی بیان و صحبت داشتند و
از نظر فکری هم تفکر روشنفکری وارداتی غربی را دنبال مینمودند.
در
پاریس بازرگان به امام(ره) گفت: «شاه باید بماند و سلطنت کند و نخست وزیری
را به من بدهد.» امام(ره) فرمودند: «شاه باید برود، شما هم برو علیه شاه
بیانیه بده.»
او به اندازهی رییس شورای سلطنت، دکتر «سنجابی» هم که
استعفا کرد و حکومت سلطنت را رد کرد، عمل نکرد و در جزوهی خودشان هم
دارند که بازرگان گفت: «بله، امام به من گفت و من گفتم باید بروم تهران و
مشورت کنم و آمدم و بیانیّه ندادم.» بعد هم با امام(ره) دیدار نکرد. این
افراد حرفها و روششان به بن بست رسیده و دستشان برای مردم رو شده، در
اسناد لانهی جاسوسی سند تمام حرفها و ارتباطاتشان ثبت و روشن است. این را
هم بگویم که ما از آنها هراس نداشتیم، مگر چند نفر بوده و هستند؟!
امام(ره) اگر از آنها هراس داشت، دولت موقت را به آنها نمیداد. در مجموع
با تدبیر کامل، امام(ره) و ملت ما با نهضت آزادی برخورد کردند و احترام
مبارزات سیاسی و نه انقلابی آنها را نگه داشتند و آنها از بیشترین آزادی
برخوردار بودند.