«آرش
ب» که مدتي است به خارج از کشور گريخته در وبلاگ خود (مرثيههاي خاک) مينويسد: از
نتايج بيبرنامگي، عدم نقد گذشته، نشاندن آرزوها به جاي تحليل شرايط واقعي کشور
و... اين ميشود که 4 سال پس از انتخابات سال 88، دو سال پس از حصر موسوي و کروبي و
بيش از يک سال پس از انتخابات مجلس نهم، اصلاحطلبان و حاميانشان، هفتاد و دو فرقه
شده و هر کدام ساز خود را ميزنند و مشخص نيست که با انتخابات رياستجمهوري آتي،
بايد چگونه برخورد کنند.
وي تصريح کرد: زماني که خاتمي در انتخابات مجلس نهم
شرکت کرد، ميشد حدس زد که اصلاحطلبان- يا لااقل گروههايي از آنان- براي انتخابات
رياستجمهوري برنامه دارند. بازي «ميآيم-نميآيم» خاتمي اما بيش از يک سال طول
کشيد و کمپينهاي مجازي و ديدارها با خاتمي نيز تنها به التماس و خواهش از او خلاصه
شد براي حضور در انتخابات، بدون اين که برنامهاي ارائه شود يا راهکاري براي روزي
که خاتمي نيايد/نگذارند بيايد.
او ميافزايد: با عدم پذيرش خاتمي، تمام اين
التماسها عينا به سمت هاشمي رفسنجاني رفت. نه برنامهاي، نه تحليل درستي از اوضاع
و... حال که هاشمي رد صلاحيت شده، خاتمي نيامده، موسوي و کروبي در حصرند و هر فرصتي
از ميان رفته، کاسه چه کنم چه کنم شايعترين ابزار دوستان اصلاحطلب است. گروهي به
دنبال تحريماند، برخي سوداي حمايت از روحاني يا عارف را در سر ميپرورانند و
عدهاي ديگر نيز مايوس و نااميد از رد صلاحيت هاشمي، زانوي غم در بغل گرفتهاند.
آرش-ب همچنين نوشت: برخي اصلاحطلبان پيش از اين گفته بودند که کانديداي آنها يا
خاتمي يا هاشمي رفسنجاني است، بدنه سرگرداناند. صدايي از خاتمي و هاشمي بلند
نميشود، مگر تکرار مکرراتي که هر بچه ده سالهاي هم ميتواند پيرامون وضعيت بگويد.
وي در پايان نوشت: اپوزيسيون؟ شوخي ميکنيد؟ آنها که سي سال است تکيه زدهاند بر
تخت بيخيالي و بدون ارزيابي درست از وضعيت کشور، مشغول صدور بيانيههايي براي «ثبت
در تاريخ» هستند.