به گزارش بولتن نیوز،
همانقدر که شاهد قد کشیدن و بالا آمدن دو رویکرد مبتنی بر مقاومت و سازشکاری در
بین سایر رویکردها هستیم، این موضوع را هم میبینیم که تا چه اندازه ویژگیهای
ایشان ملموستر شده و به نوعی، تفاوتهایشان مشخصتر میشود. شاید نحوهی نامنویسی
دو چهرهی شاخص این گفتمانها، خود مثالی باشد برای نشان دادن این تمایز و مقایسه
بین آنها.
در یک طرف عرصهی انتخابات، نیروهای حامی مقاومت و
ایستادگی را میبینیم که نامزد اصلیشان، دکتر سعید جلیلی است. مسئول چند سال اخیر
امنیت کشورمان که با رعایت اصول «عزت، حکمت، مصلحت» و پایداری بر سر حقوق مردم
ایران در مذاکرات هستهای، غربیها را سر جای خودشان نشاند. اما نه به این شکل که شائبهی
جنگ طلبی را دامن بزند و نه به این شکل که خیال خام سازشکاری را در ذهن مریض
دشمنان انقلاب اسلامی پرورش دهد.
دکتر سعید جلیلی، در آخرین ساعات ثبتنام به وزارت کشور
رفت و خودش را در معرض انتخابات قرار داد. اما نحوهی سلوک دکتر جلیلی برای ثبتنام
به چه شکل بود؟ خیلی ساده و بیآلایش. تنهایی با پرایدش به خیابان فاطمی آمد. اعتنای چندانی به هیاهوی رسانهها نکرد.
با آرامش همیشگیاش روند ثبتنام را طی کرد و همانطور که آمد، رفت. والسلام.
اما طرف دیگر عرصهی انتخابات. گفتمان سازش با علمداری
هاشمی رفسنجانی. شخصی که نیاز به
توضیح ندارد. چون کمتر کسیست که رویکرد اقتصادی وی در دولت سازندگی را نشناسد.
رویکردی مبتنی بر بیتوجهی به عدالت اجتماعی. کمتر کسیست که رویکرد وی درعرصهی
سیاست خارجی را نشناسد. به نام تنشزدایی، به کام سر خم کردن در مقابل غرب و شیطان
بزرگ، امریکا. و کمتر کسیست که بازیهای پشت پردهی وی از سال 88 به این طرف را
بلد نباشد: حمایت از فتنه.
تقریباً چند دقیقه به پایان زمان نام نویسی مانده بود که
هاشمی رفسنجانی به خیابان فاطمی پاگذاشت. خیابانی که از قبل، مملو طرفداران وی
بود. لشکرکشی و به رخ کشیدن هواداران، رفتاریست که در چند سال اخیر از طرف حامیان
فتنه زیاد دیدهایم. و این رفتار خود دلیلیست برای خالی بودن چنتهی ایشان از پایگاه
اجتماعی. چند بنز چند صد میلیونی آمدند تا ایشان به همراه چند ده نفر همراه، به
ستاد نام نویسی وزارت کشور رفته و طی یک هیجان رسانهای فراوان، اسمشان را برای انتخابات
ریاست جمهوری ثبت کنند.
وقتی چشممان به بنزها افتاد، یاد بیانات چند سال پیش رهبر
انقلاب افتادیم که از اشرافیت حمل و نقل برخی از مدیران کشور انتقاد کرده بودند و
بهانهی مسائل امنیتی را برای توجیه این اشرافیت، بیمورد دانستند. و مگر غیر از این
است که اگر قرار به رعایت مسائل امنیتیست، مسئول امنیت کشور که فعلا دکتر جلیلیست،
باید بیشتر از بقیه به این مسائل توجه کند؟ پس چرا ایشان بدون هرگونه اشرافیت و
هیاهوی کاذب در این مورد در سطح کشور رفت و آمد میکنند و دیگرانی که تنها توهم
بزرگ بودن دارند، بر رنگ و لعاب بازیهایشان میافزایند؟
خیلی جالب است بدانید که بعضی از اخبار حاکی از این است که
حامیان گفتمان سازش مستقر شده جلوی وزارت کشور، شعارهایی علیه دکتر جلیلی دادهاند.
چون خوب تشخیص دادهاند که اینبار چه کسی را باید سیبل حتاکیهایشان قرار دهند.
در هر صورت، از همین رفتارهای کوچک و مقطعیست که منظومهی
شخصیتی و گفتمانی هر فرد و جریانی معلوم میشود. شاید اگر کسی نه دکتر جلیلی را میشناخت
نه هاشمی رفسنجانی را، با دیدن سلوک این دو در زمان ثبتنام برای ریاست جمهوری
خیلی چیزها دستش میآمد و فرق بین بیآلایشی گفتمان مقاومت با اشرافیت گفتمان سازش
را تا حدی درک میکرد.