به گزارش 598 به نقل از سایت گل - با مصاحبه ای که مهدی رحمتی در برنامه 90 انجام داد مشخص شد که او علاقه دارد به تیم ملی برگردد. بعد از ملاقات فرهاد مجیدی و سرمربی تیم ملی که در مورد موضوع بازگشت او برگزار شده ،حالا خود رحمتی هم نرمش عجیبی از خود نشان می دهد تا جایی که سرمربی تیم ملی را یک مربی بزرگ توصیف می کند و مردی که در زمان حضور او در تیم ملی رابطه فوق العاده ای با وی داشت.رحمتی گفت:« د شرایط روحی بدی داشتم. من علیه همه چیز حرف زدم. کسی که مربی پرتغال و منچستر بوده ، نمی شود که مربی بدی باشد. خیلی چیزها هم از ایشان یاد گرفتم و . »
عذرخواهی می کنم
مهدی
رحمتی در این باره گفت :« رابطه من و آقای کی روش خیلی صمیمی بود. حتی در
بازی با کره ، در جلسه فنی قبل از بازی گفت من بهترین دروازه بان آسیا را
دارم و هرچه توپ روی دروازه ما بیاید گل نمی خوریم . بعد از آن یک اتفاقی
افتاد که من واکنش نشان دادم.من چیزهایی شنیده بودم و می خواستم ببینم درست
است یا نه . اما آقای کروش پدر خانواده است ، وقتی یک پسر می گوید امشب
نمی خواهم بیایم خانه ، پدرش که او را بیرون نمی کند! من می خواستم با
ایشان در این زمینه حرف بزنم اما متاسفانه در ایران نبودند. من هم شماره
شان را نداشتم برای همین چنین تصمیمی را گرفتم!موضوع را با رسانه ها مطرخ کردم.
رحمتی
سپس گفت:« من برای کاری کردم ، برای خداحافظی ام از تیم ملی و تصمیمی که
گرفتم از مردم خوب کشورم عذرخواهی می کنم. » البته او نامی از کی روش
نیاورد .
او درباره مصاحبه شب عیدش بعد از بازی نفت هم گفت :« یکبار دیگر هم گفتم ، آن روز شرایط خوبی نداشتم. کار خوبی نکردم. به هر حال مربی بزرگی مثل آقای کی روش مربی تیم های بزرگی چون رئال و پرتغال بوده که سابقه و کارنامه اش با حرف های چیزی از کارنامه او کم نمی کند. به هر حال می گویم همه ما باید یادمان باشد موفقیت تیم ملی مهم است. این اختلاف های کوچک نباید به تیم ملی که برای همه مردم ایران است ، لطمه بزند. هر جا می روم ، همه مردم به من می گویند برگرد تیم ملی . تیم ملی برای مردم ایران است نه برای من است نه آقای کی روش. برای همین همه ما باید هر کاری برای موفقیت تیم ملی بکنیم.»
قهر با جواد نکونام
مشکل
من و جواد هیچ نقشی در تیم ملی نداشت. ما قهر نبودیم. اختلاف داشتیم . 2
یا 3 ماه فقط کاری به کار هم نداشتیم. تو زمین مثل برادر بودیم ولی بیرون
زمین کاری به هم نداشتیم. بحث ما سر یکسری حرف بود. تو ترکیه کاپیتان تیم
مشخص شد. قرار شد من کاپیتان باشم. بعد که جواد آمد ، من گفتم تو کاپیتان
تیم ملی هستی ، بازوبند را ببند. جواد از بازی دوم آمد و همه فکر می کردند
جواد به جای مجیدی آمده ، جواد هم گفت من این بازوبند را نمی بندم. بعد هم
به او گفتم پس این بازوبند از طرف تو امانت است پیش من. من می خواستم در
بازی با گهربازوبند را به جواد بدهم که قلعه نویی گفت بازوبند چه ارزشی
دارد؟ این یک تکه پارچه مهم نیست. مهدی خودت ببند و برو تو زمین! بعد از
این بود که مشکلات شروع شد. یک یا دو نفر از دوستان با حرف رد و بدل کردن ،
بین ما را به هم زدند ولی الان هم دیگر هیچ مشکلی با هم نداریم.