کد خبر: ۱۳۰۲۴
زمان انتشار: ۰۱:۱۲     ۰۳ خرداد ۱۳۹۰
«تابناک» ـ شهيد صياد شيرازي فضاي حاكم بر جلسه را چنين توصيف مي‎كند: «مقدمه را طوري گفتم كه احساس كنند نيازي به بحث نيست و به عبارت ديگر دستور ابلاغ مي‎شود و بايد فقط براي اجرا بروند. گفتم من مأموريت دارم كه تصميم فرماندهي قرارگاه كربلا را به شما ابلاغ كنم، خواهش مي‎كنم خوب گوش بدهيد و اگر سوال داشتيد بپرسيد تا روشن‎تر توضيح بدهم...»     

با گذشت 25 روز از آغاز مرحله آخر عمليات بيت المقدس با هدف آزادي خرمشهر فرماندهان نتوانستند به نتيجه دلخواه خود دست يابند.

نيروها كاملاً خسته شده و نيازمند بازسازي بودند از سويي با توجه به مرحله قبلي آزادي خرمشهر بايد هرچه سريع‎تر صورت مي‎گرفتاما تمام مشورت‎ها در قرارگاه كربلا به در بسته خورده بود. در آخرين اين نشست‎ها، فرماندهان سپاه و ارتش به طرح مشتركي دست پيدا كردند كه بارقه‎هاي آزادي خرمشهر را روشن مي‎ساخت.

اين طرح بايد هرچه سريع‎تر به فرماندهان ابلاغ مي‎شد اما مشكل اين بود كه چه كسي ابلاغ طرح را به عهده مي‎گيرد.

در نهايت پس از مشورت، مسئوليت ابلاغ به شهيد صياد شيرازي واگذار مي‎شود كه اين امر با موافقت برادر محسن رضايي همراه مي‎گردد.

پس از اين مباحثات شهيد صياد شيرازي خود را به نزديك‎ترين قرارگاه به خرمشهر رسانده و به فرماندهان ابلاغ مي‎كند كه هرچه سريع‎تر جمع شوند به اين ترتيب نشستي تشكيل مي‎شود كه به گفته شهيد صياد شيرازي از تاريخي‎ترين جلسات است و با بحث‎هايي از سوي فرماندهان وقت سپاه و ارتش همراه مي‎شود.

فضاي حاكم به اين جلسه را شهيد صياد شيرازي چنين توصيف مي‎كند: «مقدمه را طوري گفتم كه احساس كنند نيازي به بحث نيست و به عبارت ديگر دستور ابلاغ مي‎شود و بايد فقط براي اجرا بروند. گفتم من مأموريت دارم كه تصميم فرماندهي قرارگاه كربلا را به شما ابلاغ كنم، خواهش مي‎كنم خوب گوش بدهيد و اگر سوال داشتيد بپرسيد تا روشن‎تر توضيح بدهم، مأموريت را بگيريد و سريع برويد براي اجراء.»

با ابلاغ مأموريت بهت و حيرت سراسر جلسه را فرا مي‎گيرد اما بعد واكنش‎ها شروع مي‎شود:

«اولين كسي كه صحبت كرده برادر شهيدمان ـ كه ان‎شاءالله جزء ذخيره‎ها مانده باشد ـ احمد متوسليان فرمانده تيپ 27 حضرت رسول (ص) بود. ايشان در اين چيزها خيلي جسور بود، گفت: چه جوري شد؟ نفهميدم اين طرح از كجا آمد؟ گفتم: همين‎طور كه عرض كردم اين دستور است و جاي بحث ندارد».

پس از اين نوبت به شهيد حسين خرازي و شهيد حاج احمد كاظمي مي‎رسد تا به دنبال چرايي طرح باشند و اين موجب مي‎شود تا سپهبد صياد شيرازي كمي ناراحت شود اما وجود رحيم صفوي به اين مباحث پايان داد.

«از آن ته ديدم آقاي رحيم صفوي با علامت دارد حرف مي‎زند. توصيه به آرامش مي‎كرد. خودش هم لبخندي بر لب داشت و به اصطلاح مي‎گفت مسئله‎اي نيست. هم متوجه بود كه اين‎طور بايد گفت و هم متوجه بود كه اين صحنه طبيعي است و بايد تحملش كرد.»
اين رفتار برادر صفوي سبب مي‎شود تا شهيد صياد شيرازي كمي به خود مسلط گردد.
«من كه غافل شده بودم در اثر برخورد رواني برادر رحيم صفوي يك خورده تحمل خودم را بيشتر كردم.»

اين واكنش‎ها ناگهان فضاي حاكم بر جلسه را تغيير مي‎دهد به صورتي كه برادر احمد متوسليان گفت: «من خيلي عذر مي‎خواهم كه اين مطلب را بيان كردم. ما تابع دستور هستيم و الآن مي‎رويم به دنبال اجرا. هيچ نگران نباشيد.»

سپس ديگر فرماندهان نيز از وي پيروي مي‎كنند. برادر خرازي هم همين‎طور همه‎شان با هم هماهنگ كردند و شروع كردند به تقويت فرماندهي براي اجراي دستور.

به اين ترتيب تمامي نيروها با آرايش و طرحي كه توسط فرماندهان قرارگاه كربلا تنظيم شد مرحله آخر عمليات را آغاز كردند كه در نهايت به آزادي خرمشهر انجاميد.

حميد نجار ـ نويد شاهد

------------------------------------
پي نوشت:
برگرفته از ناگفته هاي جنگ (خاطرات سپهبد شهيد علي صياد شيرازي)،احمد دهقان، انتشارات سوره مهر و و نشر شاهد
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها