قربانی کردن قانون به نفع فرد!
دکتر
امیرحسین قاضی زاده نماینده مردم شریف مشهد و چهره آرام و خوشنامی است که
عضو شورای مرکزی جبهه پایداری است و چند روزی است به عنوان سخنگوی جبهه
پایداری منصوب شده است. وی در
گفتگویی تفصیلی با صابرنیوز پیرامون جایگاه روحانیت در مسائل سیاسی و
احزاب و همچنین نقش علامه مصباح و آیت الله خوشوقت در جبهه پایداری گفت که
در ادامه قسمت اول آن تقدیم می گردد:
مؤسسین
جریان فکری جبهه پایداری، آیت الله مصباح و آیت الله خوشوقت هستند که از
زمان اول انقلاب و از زمان آقای هاشمی و اصلاحات با یکسری از تفکرات
اشتباه می جنگیدند.
بعد به نقطه رسیدند که شاگردانی مکتبی در حوزه های مختلف تربیت کردند،
سپس این را تبدیل کردند به یک جنبش اجتماعی کردند و از انحرافاتی که در
حاشیه وجود داشت، فاصله گرفتند. هنگامی که زمینه اجتماعی آن فراهم می شد،
نیرو هم تربیت شده بود و گفتمان، گفتمان غالب شده بود. افرادی در این مسیر
ورزیده شده بودند و زمان برای اینکه این کار سازمان دهی شود فرا رسیده
بود. این ها در زمان خودش حرکت را ازحرکت گفتمانی تربیتی در بعد فردی به
جریان اجتماعی تبدیل کردند.
قاضی زاده در ابتدای گفتگوی خود با صابرنیوز
پیرامون زمان و چگونگی ورود خود به عرصه سیاسی این گونه اظهار داشت: بنده و
امثال بنده و بچه هایی که در سن و سال بنده هستند، زمانی که انقلاب اسلامی
به رهبری حضرت امام (ره) به پیروزی رسید، یک دانش آموز دبیرستانی بودیم.
وجود خانواده انقلابی و متدین ما را با انقلاب آشنا کرد. این که ما خودمان
به عنوان یک شخص، درگیر مسائل انقلاب و جریانات سیاسی شویم، مربوط به دوران
جنگ و انقلاب و بعد از آن می باشد. پدر و مادر بنده به دلیل اینکه عضو حزب
جمهوری اسلامی بودند، بالاخره آشنایی با جریانات انقلاب اسلامی و جریان
حزب الهی انقلاب داشتیم، اما عملا در عرصه سیاست، بنده و امثال بنده از سال
شصت و سه، شصت و چهار وارد جریانات انقلاب شدیم. در آن موقع در فعالیت های
دانشجویی استان خراسان رضوی بودیم و بعد به خاطر اختلافاتی که بین ما و
جریان تحکیم پیش آمد، از آن ها جدا شدیم و جریان دانشجویی دیگری را راه
اندازی کردیم.
سخنگوی جبهه پایداری در مورد نگاه به روحانیت در دوران قبل گفت: نگاه ما در آن دوره به ساحت روحانیت این گونه بود و این گونه برداشت می کردیم که یک سری معلم اخلاق بودند و مسائل اخلاقی و تربیتی را کار می کردند و وارد سیاست نمی شدند و دخالتی نداشتند و یک روحانی انقلابی پای کار محور سیاسی داشتیم که اینها از مسائل اخلاقی و تربیتی به معنای خاص خودش دور بودند، که البته این نگاه اشتباهی بود. برخی از معلمین اخلاق در آن دوره به ما توصیه می کردند جوان هستید روی خودسازی خودتان کار کنید. چون جوان ها طبع لطیفی دارند و به مسائل معنوی علاقه مند هستند، روی این مسئله کار کنید و حتی یکسری از چهره های اخلاقی به ما توصیه می کردند که وارد در معرکه های سیاسی نشوید و دلیلشان این بود که می گفتند شما نمی توانید تقوا و ایمان و دین خودتان را حفظ کنید و خیلی هم بر این امر اصرار می کردند، به خصوص با اتفاقاتی که در دوره سازندگی و بعداً در دوره اصلاحات اتفاق افتاد که دو نفر روحانی در رأس دولت ها بودند. بعد هم مسائلی که در حوزه اجرا دیده می شد و مشکلات اقتصادی که پیش آمده بود و حتی در دوره اصلاحات فساد فکری، ذیل یک جریانی شکل گرفت که در رأس آن یک روحانی بود و این بحران خیلی جدی تر شد.
سخنگوی جبهه پایداری در مورد نگاه به روحانیت در دوران قبل گفت: نگاه ما در آن دوره به ساحت روحانیت این گونه بود و این گونه برداشت می کردیم که یک سری معلم اخلاق بودند و مسائل اخلاقی و تربیتی را کار می کردند و وارد سیاست نمی شدند و دخالتی نداشتند و یک روحانی انقلابی پای کار محور سیاسی داشتیم که اینها از مسائل اخلاقی و تربیتی به معنای خاص خودش دور بودند، که البته این نگاه اشتباهی بود. برخی از معلمین اخلاق در آن دوره به ما توصیه می کردند جوان هستید روی خودسازی خودتان کار کنید. چون جوان ها طبع لطیفی دارند و به مسائل معنوی علاقه مند هستند، روی این مسئله کار کنید و حتی یکسری از چهره های اخلاقی به ما توصیه می کردند که وارد در معرکه های سیاسی نشوید و دلیلشان این بود که می گفتند شما نمی توانید تقوا و ایمان و دین خودتان را حفظ کنید و خیلی هم بر این امر اصرار می کردند، به خصوص با اتفاقاتی که در دوره سازندگی و بعداً در دوره اصلاحات اتفاق افتاد که دو نفر روحانی در رأس دولت ها بودند. بعد هم مسائلی که در حوزه اجرا دیده می شد و مشکلات اقتصادی که پیش آمده بود و حتی در دوره اصلاحات فساد فکری، ذیل یک جریانی شکل گرفت که در رأس آن یک روحانی بود و این بحران خیلی جدی تر شد.
در دوره اصلاحات می گفتند دیدید که روحانیت هم که در این مسائل قرار گرفت، دچار مشکل شد و کار خراب شد!
نماینده
مردم مشهد در مجلس پیرامون نگاهی که نسبت به روحانیت در دوره اصلاحات پیش
آمد، این گونه بیان داشت: در دوره اصلاحات می گفتند دیدید که روحانیت هم که
در این مسائل قرار گرفت، دچار مشکل شد و کار خراب شد! و یک سری از اساتید
اخلاق می گفتند که کسی که می خواهد به دنبال مسائل اخلاقی برود، اصلاً
نباید در مسائل اجتماعی حضور داشته باشد. در
دوم خرداد دچار یک گسست و افت شدید گفتمانی در بین جوانان در دوم خرداد
شدیم. عمده جریانات غالب در دانشگاه ها هم دست جریانات چپ و وابسته به
اصلاحات بود و بچه های حزب اللهی خیلی در تنگنا بودند و بعد از به پیروزی
رسیدن اصلاحات این مسائل خیلی جدی تر شد.
وی گفت: بچه حزب اللهی ها می گفتند که اینها همه سیاسی کاری می کنند و این ها همه جنگ قدرت دارند و در آن دوره توصیه به انزوا می شد. ما از یک طرف پیام امام و حضرت آقا و حضور در معرکه را می دیدیم و از طرف دیگر هم با فضایی که ایجاد شده بود احساس می شد که در عمل مقوله دین و سیاست از هم جدا هستند و اگر متدینی هم می خواهد برود و کار سیاسی کند و در عرصه قدرت قرار بگیرد باید دینش را کنار بگذارد و رعایت واجبات و محرمات را سست بگیرد. چون از دید عده ایی در حوزه سیاسی غیبت کردن آزاد می شد، تهمت زدن آزاد می شد و در عرصه حکومت داری کمی جابجا کردن بیت المال، کمی گرفتن رشوه و ربا و... بود و تحت عناون الزامات کشور کمی فساد پذیرفته می شد و در عمل مبانی سیاست سکولاریسم بود.
وی گفت: بچه حزب اللهی ها می گفتند که اینها همه سیاسی کاری می کنند و این ها همه جنگ قدرت دارند و در آن دوره توصیه به انزوا می شد. ما از یک طرف پیام امام و حضرت آقا و حضور در معرکه را می دیدیم و از طرف دیگر هم با فضایی که ایجاد شده بود احساس می شد که در عمل مقوله دین و سیاست از هم جدا هستند و اگر متدینی هم می خواهد برود و کار سیاسی کند و در عرصه قدرت قرار بگیرد باید دینش را کنار بگذارد و رعایت واجبات و محرمات را سست بگیرد. چون از دید عده ایی در حوزه سیاسی غیبت کردن آزاد می شد، تهمت زدن آزاد می شد و در عرصه حکومت داری کمی جابجا کردن بیت المال، کمی گرفتن رشوه و ربا و... بود و تحت عناون الزامات کشور کمی فساد پذیرفته می شد و در عمل مبانی سیاست سکولاریسم بود.
خدا رحمت کند حضرت آیت الله اراکی را، سال اول دانشجوی پزشکی بودم و تازه وارد دانشکده شده بودم و در دوره دانش آموزی ام فعالیت زیاد کرده بودم و تصمیم گرفته بودم که دیگر بنشینم درس بخوانم و احساسم این بود که نظام بعد از جنگ به متخصص بیش از گذشته نیاز دارد. در آن موقع باب بود که آیات عظام تابستان ها به مشهد می آمدند. یک عده از دوستان که از دانشجویان مؤمن و انقلابی و بچه های جنگ بودند آمدند و به ما گفتند که تشکیلات انجمن اسلامی دانشجویان، تشکیلات پزشکی اش مشکلات زیادی دارد و بیا تا این مشکلات را حل کنیم. بعد ما خدمت آیت الله اراکی رسیدیم و فکر می کنم که دست نوشته ایشان را هنوز داشته باشم. به ایشان گفتم که برای بنده سؤال پیش آمده است که بین فعالیت های اجتماعی و تحصیلی اگر بخواهم فعالیت اجتماعی و سیاسی انجام دهم تحصیلم صدمه می بیند و از این طرف هم برای مسائل نظام احساس نیاز می کنم، چون که یک عده ای باید باشند که معتقد به نظام باشند و جلوی این انحرافات فکری را بگیرند. خدمت یکی از بزرگان در مشهد رسیدم و پیرامون فعالیت کردم سوال کردم و بعد ایشان فرمودن که شما اول بروید دینتان را درست کنید، حالا هم که دانشجو شدید درس خواندن بر شما واجب است و سوم حضور در صحنه های اجتماعی و سیاسی لازم است اما به عنوان یک واجب کفایی. ایشان اولویت اول را درست کردن دین قرار دادند و فعلا ورود به عرصه اجتماعی را توصیه نکردند.
با توجه به مسائلی که در ان دورن رخ داد، این تصور در ذهن من داشت شکل می گرفت که دو مقوله دین داری و کار سیاسی را نمی توان با هم جمع کرد و
همیشه در یک کنش و واکنش بودم یعنی از یک طرف احساس وظیفه می کردم که
وارد صحنه شوم و از طرف دیگر می گفتم که خودم را باید حفظ کنم و وارد صحنه
نشوم تا پاک بمانم. در همان دوران بود که با آیت الله خوشوقت آشنا شدم.
قاضی زاده پیرامون فضایی که در آن دوران برای برخی اصولگرایان وجود داشت، گفت: در سال هفتاد و هشت و دوران دوم خرداد و همچنین فضاهایی که در کشور پیش آمد و
همچنین عده ای که خود را اصولگرا می دانستند، رفتارشان قدرت طلبانه و غیر
مردمی بود و نگاهی ابزاری داشتند یعنی اینکه آن طرف یک انحراف فکری وجود
داشت و این طرف هم که طرفدار انقلاب و نظام و ولایت بود، عده ای بودند که
سوء استفاده هایی می کردند و رفتار این افراد حسابی ما را آزار می داد. این
امر باعث شده بود که عده زیادی از بچه حزب اللهی ها ببرند و کنار بروند و
به صحنه نیایند و هر چه به این افراد گفته می شد بیایید فعالیت های انقلابی
و سیاسی داشته باشید می گفتند که شما همان جریان راستی هستید که فلان کس
در بین شماست و آن مشکلات را دارد! واقعاً آن موقع نمی شد رفتار برخی از
بزرگان راست را توجیه کنیم. زندگی های اشرافی، بریز و بپاش ها، فاصله گرفتن
ها از مردم و مسائلی از این دست. با وجود این مسائل این تصور در ذهن من داشت شکل می گرفت که دو مقوله دین داری و کار سیاسی را نمی توان با هم جمع کرد و
همیشه در یک کنش و واکنش بودم یعنی از یک طرف احساس وظیفه می کردم که
وارد صحنه شوم و از طرف دیگر می گفتم که خودم را باید حفظ کنم و وارد صحنه
نشوم تا پاک بمانم. در همان دوران بود که با آیت الله خوشوقت آشنا شدم.
زندگی
بنده با آشنایی با حضرت آیت الله خوشوقت متحول شد و با این آشنایی
دوستانم تغییر کردند، جهتگیری فکری و رفتاری بنده تغییر کرد و نگاه بنده
نسبت به ولایت فقیه و حکومت اسلامی تغییر پیدا کرد.
عضو شورای مرکزی جبهه پایداری پیرامون آشنایی خود با حضرت آیت الله خوشوقت این گونه بیان داشت: سال هفتاد و هشت یادم می آید توفیقی حاصل شد و بنده به حج واجب رفتم. در آن سفر حج، یک دوستی داشتیم که در صحرای عرفه ما را با حضرت آیت الله خوشوقت آشنا کرد و بنده در آنجا برای اولین بار یک استاد اخلاق و عرفان را دیدم که در جزئیات نظام اسلامی هم ورود دارد و مداخله می کند و اینگونه نبود که تقوایش یک تقوای فردی باشد. چون که برخی ها توصیه شان این است که در مسائل اجتماعی ورود پیدا نکنید تا در معرض گناه قرار نگیرد و فقط حواستان به شخص خودتان باشد. بنده برای اولین بار بود که با یک شخصی آشنا شدم که هر دو نیازی که ما به دنبالش بودیم را با هم پاسخ می داد و من سخت شیفته آیت الله خوشوقت شدم. بعداً که مقداری از آشنایی ما با آیت الله خوشوقت گذشت، در بین حلقه دوستان آیت الله خوشوقت شنیدیم که در سال هفتاد و دو، رهبر معظم انقلاب فرموده بودند که در طوفان های اجتماعی خودتان را به یک لنگرگاهی وصل کنید و بعد از حضرت آقا پرسیده بودند خودمان را به چه کسی وصل کنیم؟ ایشان نام آیت الله خوشوقت را برده بودند. این گونه بگویم که زندگی بنده با آشنایی با حضرت آیت الله خوشوقت متحول شد و با این آشنایی دوستانم تغییر کرد، جهتگیری فکری و رفتاری بنده تغییر کرد و نگاه بنده نسبت به ولایت فقیه و حکومت اسلامی تغییر پیدا کرد. این قدر تاثیر آیت الله خوشوقت بر روی بنده عمیق بود.
قاضی زاده پیرامون نیاز به استاد در مسائل سیاسی و اجتماعی گفت: برای افرادی مانند ما که مقلد هستیم، هم در ابعاد دینی و هم در ابعاد اجتماعی، باید یک استاد مناسبی به عنوان راهنما وجود داشته باشد. این طریق استادی را خود خداوند تبارک و تعالی به وسیله فرستادن انبیا و اولیا الهی نشان داده است. اگر انسان نیاز به استاد نداشت که خدا رسول و امام را قرار نمی داد. انسان در تمام طی مسیر زندگی اش به استاد نیاز دارد و هیچ موقع فارق از استاد نیست خود ایت الله خوشوقت هم استاد داشت و استاد ایشان امام زمان بودند. یعنی ایشان هم فارغ از استاد نبودند و استادی داشتند و استادی بودند. در دوره ایی شاگرد علامه طباطبایی بودند و بعد از آن طی طریق کردند و به امام زمان (عج) وصل شدند.
وی در مورد نیاز به استاد و وصل بودن در طول حیات این گونه گفت: بنده در مورد نیاز به وصل بودن یک مثالی بزنم. در ایام دبیرستان یک روزی داشتم زندگی «طیب حاج رضایی» را می خواندم، برای من عجیب بود که یک آدمی که ظاهراً آدم لات و از رفیق های «شعبون بی مخ» و در قضیه 28 مرداد طرفدار رژیم شاه بوده است و همچنین وقتی ولیعهد را آوردند، برای ولیعد شادی کرده بود و اسفند دود کرده بود، این آدم در ماجرای نهضت امام خمینی به عنوان یکی از یاران حضرت امام به شهادت می رسد. سرنوشت طیب خیلی جالب است. یادداشتی از بازجویی طیب حاج رضایی خواندم. بازجو از طیب می پرسید چه شد که تو این طوری شدی؟ تو که به ما کمک می کردی، چه شد که این طور بر علیه ما شدی؟ و به طیب گفتند که تو را می کشیم. طیب گفته بود که من حاضر نیستم از این سید بگذرم، قبلاً که من به نفع شاه به میدان آمدم روحانی محل ما گفت که کمونیست ها دارند به قدرت می رسند و ما باید شاه شیعه را حفظ کنیم. آن طرفداری من از شاه به خاطر حرف روحانی محلمان بود و من را از روحانیت شما نمی توانید جدا کنید و همین حب و وصل بودن طیب به روحانیت باعث عاقبت به خیری اش شد.
عضو شورای مرکزی جبهه پایداری پیرامون آشنایی خود با حضرت آیت الله خوشوقت این گونه بیان داشت: سال هفتاد و هشت یادم می آید توفیقی حاصل شد و بنده به حج واجب رفتم. در آن سفر حج، یک دوستی داشتیم که در صحرای عرفه ما را با حضرت آیت الله خوشوقت آشنا کرد و بنده در آنجا برای اولین بار یک استاد اخلاق و عرفان را دیدم که در جزئیات نظام اسلامی هم ورود دارد و مداخله می کند و اینگونه نبود که تقوایش یک تقوای فردی باشد. چون که برخی ها توصیه شان این است که در مسائل اجتماعی ورود پیدا نکنید تا در معرض گناه قرار نگیرد و فقط حواستان به شخص خودتان باشد. بنده برای اولین بار بود که با یک شخصی آشنا شدم که هر دو نیازی که ما به دنبالش بودیم را با هم پاسخ می داد و من سخت شیفته آیت الله خوشوقت شدم. بعداً که مقداری از آشنایی ما با آیت الله خوشوقت گذشت، در بین حلقه دوستان آیت الله خوشوقت شنیدیم که در سال هفتاد و دو، رهبر معظم انقلاب فرموده بودند که در طوفان های اجتماعی خودتان را به یک لنگرگاهی وصل کنید و بعد از حضرت آقا پرسیده بودند خودمان را به چه کسی وصل کنیم؟ ایشان نام آیت الله خوشوقت را برده بودند. این گونه بگویم که زندگی بنده با آشنایی با حضرت آیت الله خوشوقت متحول شد و با این آشنایی دوستانم تغییر کرد، جهتگیری فکری و رفتاری بنده تغییر کرد و نگاه بنده نسبت به ولایت فقیه و حکومت اسلامی تغییر پیدا کرد. این قدر تاثیر آیت الله خوشوقت بر روی بنده عمیق بود.
قاضی زاده پیرامون نیاز به استاد در مسائل سیاسی و اجتماعی گفت: برای افرادی مانند ما که مقلد هستیم، هم در ابعاد دینی و هم در ابعاد اجتماعی، باید یک استاد مناسبی به عنوان راهنما وجود داشته باشد. این طریق استادی را خود خداوند تبارک و تعالی به وسیله فرستادن انبیا و اولیا الهی نشان داده است. اگر انسان نیاز به استاد نداشت که خدا رسول و امام را قرار نمی داد. انسان در تمام طی مسیر زندگی اش به استاد نیاز دارد و هیچ موقع فارق از استاد نیست خود ایت الله خوشوقت هم استاد داشت و استاد ایشان امام زمان بودند. یعنی ایشان هم فارغ از استاد نبودند و استادی داشتند و استادی بودند. در دوره ایی شاگرد علامه طباطبایی بودند و بعد از آن طی طریق کردند و به امام زمان (عج) وصل شدند.
وی در مورد نیاز به استاد و وصل بودن در طول حیات این گونه گفت: بنده در مورد نیاز به وصل بودن یک مثالی بزنم. در ایام دبیرستان یک روزی داشتم زندگی «طیب حاج رضایی» را می خواندم، برای من عجیب بود که یک آدمی که ظاهراً آدم لات و از رفیق های «شعبون بی مخ» و در قضیه 28 مرداد طرفدار رژیم شاه بوده است و همچنین وقتی ولیعهد را آوردند، برای ولیعد شادی کرده بود و اسفند دود کرده بود، این آدم در ماجرای نهضت امام خمینی به عنوان یکی از یاران حضرت امام به شهادت می رسد. سرنوشت طیب خیلی جالب است. یادداشتی از بازجویی طیب حاج رضایی خواندم. بازجو از طیب می پرسید چه شد که تو این طوری شدی؟ تو که به ما کمک می کردی، چه شد که این طور بر علیه ما شدی؟ و به طیب گفتند که تو را می کشیم. طیب گفته بود که من حاضر نیستم از این سید بگذرم، قبلاً که من به نفع شاه به میدان آمدم روحانی محل ما گفت که کمونیست ها دارند به قدرت می رسند و ما باید شاه شیعه را حفظ کنیم. آن طرفداری من از شاه به خاطر حرف روحانی محلمان بود و من را از روحانیت شما نمی توانید جدا کنید و همین حب و وصل بودن طیب به روحانیت باعث عاقبت به خیری اش شد.
هر
کسی هم که از روحانیت ناب و روحانیت متصل که از اولیا الهی است جدا باشد،
قطعاً سر به انحراف خواهد برد و هر کسی وصل باشد ولو در طول زندگی اش
اشتباهاتی کرده باشد، عاقبت به خیر می شود
قاضی زاده در ادامه گفتگوی خود با صابرنیوز این گونه بیان داشت: من به این نتیجه رسیدم که باید به یک روحانی عالم ربانی که وصل است، وصل شویم تا حفظ شویم. هر کسی هم که از روحانیت ناب و روحانیت متصل که از اولیا الهی است جدا باشد، قطعاً سر به انحراف خواهد برد و هر کسی وصل باشد ولو در طول زندگی اش اشتباهاتی کرده باشد، عاقبت به خیر می شود. این مسئله، گمشده من جوان بود که این موضوع را بعد از سال ها جستجو در وجود آیت الله خوشوقت دیدم. البته ناگفته نماند که حضرت امام (ره) و حضرت آقا بودند و هستند اما دسترسی مستقیم داشتن و ارتباط مستقیم داشتن، در جزئیات سوال کردن از آن ها مشکل است.
سخنگوی جبهه پایداری پیرامون وجه تمایز آیت الله خوشوقت با بسیاری از علمای دیگر گفت: یک روحیه ی خوب و متمایزی که آیت الله خوشوقت در بین علما و اساتید اخلاق که بنده با خیلی از آنها رفت و آمد و اتباط زیادی داشتم، داشتند، این بود که ایشان جواب انسان را به صورت کلی نمی دادند و در مصادیق هم ورود می کردند. مثلا بنده یک شغلی داشتم و از ایشان می پرسیدم که آیا این شغل را ادامه بدهم یا نه؟ ایشان با توجه به آن شغل و با توجه به شرایط من به بنده مشورت می دادند و کمک می کردند. ایشان در انتخابات در مصادیق ورود می کردند و این طور نبود که یک سری دستور العمل های کلی بدهند.
یکبار با آقای دکتر لنکرانی در دوره وزرات بهداشتشان خدمت آیت الله بهجت رسیده بودیم و آقای بهجت به آقای لنکرانی رو کردند و فرمودند که یک عده ای به دنبال بی ایمان کردن جوانان ما هستند، ما باید به جوانانمان آمپول ایمان بزنیم و آنها را واکسینه کنیم و وظیفه شما خیلی سنگین است. این را بدانید که اعمالی از ما قبول می شود که به دنبال با ایمان کردن جوانان مردم باشیم.
عضو شورای مرکزی جبهه پایداری پیرامون دیدار دکتر لنکرانی با حضرت آیت الله بهجت این گونه بیان داشت: یکبار با آقای دکتر لنکرانی در دوره وزرات بهداشتشان خدمت آیت الله بهجت رسیده بودیم و آقای بهجت به آقای لنکرانی رو کردند و فرمودند که یک عده ای به دنبال بی ایمان کردن جوانان ما هستند، ما باید به جوانانمان آمپول ایمان بزنیم و آنها را واکسینه کنیم و وظیفه شما خیلی سنگین است. این را بدانید که اعمالی از ما قبول می شود که به دنبال با ایمان کردن جوانان مردم باشیم. منظور آیت الله بهجت این بود که شما فکر نکنید که شما دنبال حفظ دین خودتان هستید و بدون حفظ دین مردم خدا اعمال ما را قبول می کند. اگر وظیفه مان را نسبت به با ایمان کردن مردم انجام ندهیم، خدا اعمال ما را قبول نمی کند.
به قول حضرت آیت الله خوشوقت بزرگترین عامل حفظ ایمان مردم نظام اسلامی است. اگر نظام اسلامی برقرار باشد، توسعه پیدا کند و مقتدر باشد دین مردم زیر سایه آن حفظ می شود، به همین خاطر است که حفظ نظام از اوجب واجبات است.
قاضی زاده در مورد نظر آیت الله خوشوقت پیرامون حکوت اسلامی گفت:به قول
حضرت آیت الله خوشوقت بزرگترین عامل حفظ ایمان مردم نظام اسلامی است. اگر
نظام اسلامی برقرار باشد، توسعه پیدا کند و مقتدر باشد دین مردم زیر سایه
آن حفظ می شود، به همین خاطر است که حفظ نظام از اوجب واجبات است. چون عالی
ترین عاملی که باعث حفظ دین مردم می شود نظام پاک و مطهر اسلامی است و
زدودن آن از اغیار می باشد و برای خالص کردن آن تمام مومنین باید تلاش
کنند. البته آیت الله خوشوقت همزمان هم در مباحث اخلاقی روی بحث واجبات و
محرمات و بحث های سلوکی تاکید داشتند و هم در بحث های اجتماعی و سیاسی ورود
جدی داشتند.
وی پیرامون دلایل وصل شدن به آیت الله خوشوقت گفت: آیت الله خوشوقت چند مشخصه داشتند که اطمینان بخش بود وگرنه کسانی هستند که لباس روحانیت به تن دارند اما انحرافات فکری دارند مانند جریان اصلاحات که امثال کدیور در ظاهر یک لباس روحانیتی تنشان بود اما در عمل التقاطی عمل می کردند.اولاً که ما اصل مبانی مان را از امام (ره) و مقام معظم رهبری می گیریم و وقتی می خواهیم به شخصی رجوع کنیم و او را به عنوان استاد خود انتخاب کنیم نگاه می کنیم و می سنجیم که چقدر نزدیک به مبانی این دو بزگوار است. در صورتی که این نزدیکی را دیدیم به او مراجعه می کنیم، ما همین کار را هم در مورد آیت الله خوشوقت کردیم و دیدیم که ایشان هم همان منش و سبک امام (ره) و حضرت آقا را دارند. دوم این ارتباط مستقیمی که آیت الله خوشوقت با رهبر معظم انقلاب داشتند و نکته سومی که در ایشان بود عالم و مسلط بودن در جزئیات مسائل روز بود یعنی ایشان با توجه به اینکه یک عالم ربانی و معلم اخلاق بود و در مباحث به عمق مسائل قرآنی و تفسیری تسلط بالایی داشت، از طرف دیگر هم مسلط به موضوعات روز بودند و افراد و جریانات را به خوبی می شناختند.
آیت الله خوشوقت فرمودند تشکیلات جبهه پایداری را راه بیندازیم و این طور نبوده است که برویم یک تشکیلاتی درست کنیم بعد بیاییم از علامه مصباح و آیت الله خوشوقت درخواست کنیم که کاری راه بیندازیم، بلکه با اشاره این بزرگان جبهه پایداری را راه انداختیم.
وی گفت: ما آیت الله خوشوقت را به عنوان یک عالم معنوی و سیاسی پیدا
کردیم. به همین خاطر بنده تصمیم گرفتم که از زمان آشنایی با آیت الله
خوشوقت مسائل جزئی زندگی ام را با مشورت ایشان انجام بدهم و در تمام ابعاد
زندگی ام با مشورت آیت الله خوشوقت حرکت کنم. بنده اگر جایی کاندیدا شدم،
آیت الله خوشوقت به بنده گفتند و اگر در سال هشتاد و چهار از آقای احمدی
نژاد حمایتی کردم ایشان فرمودند. همچنین اگر انحرافی در دولت پیدا شد و
متوجه انحرافی شدیم، ایشان به ما فرمودند و اگر وارد یک تشکیلاتی به نام
جبهه پایداری شدیم و اینکه تشکیلاتی درست کنیم ایشان فرمودند، یعنی این طور
نبوده است که برویم یک تشکیلاتی درست کنیم بعد برویم از دو نفر درخواست
کنیم که کاری راه بیندازیم، بلکه با اشاره این بزرگان جبهه پایداری را راه
انداختیم.
نگاه
به علما در گروههای سیاسی دو نوع است یک عده نگاه ابزاری آنها دارند و
عده ایی تابع علمای ربانی برای پیاده سازی احکام اسلامی هستند.
قاضی زاده پیرامون نگاه به علما در بین سیاسیون گفت:نگاه به علما در بین سیاسیون دو نوع است، یک عده نگاه ابزاری دارند این عده چون که عالم ربانی یک مقام معنوی دارد و در بین جامعه و مردم جایگاهی دارند در جنگ قدرت از مقام معنوی و اسم آنها استفاده می کنند و برای خودشان یک شخصیت اجتماعی می خرند و قدرت طلبی خودشان را پشت این موضوع مخفی می کنند. اما یک عده هم هستند که نگاهشان به جایگاه علمای ربانی نگاه تبعیت برای پیاده سازی احکام اسلامی است، چون که این افراد عاشق پیاده سازی احکام اسلامی هستند و نیاز به یک راهنمای معنوی برای کار خود و این پیاه سازی هستند.
وی گفت: قبل از انقلاب و در ابتدای انقلاب اغلب تشکل های سیاسی که شکل می گرفتند یک نماینده از طرف امام (ره) داشتند و یا چند تا مجتهد بالای سرشان بود، دلیلش این بود که در آن موقع هدفشان پیاده سازی احکام اسلام بود.ما هر چه فکر می کنیم می بینیم که خداوند یک عمر محدودی به ما داده است، خداوند اسلام را که خودش حفظ می کند و خودش هدایت می کند، امامش را خودش حفظ می کند.
قاض
زاده این گونه اظهار داشت: این انقلاب هم به مدد خون شهدا و مجاهدت علمای
زعیم شیعه که سالها زحمت کشیدند، حبس رفتند، تبعید رفتند، خون دادند و
شکنجه شدند، حفظ خواهد شد. مهم این است که ما خودمان را در مسیر تحقق اهداف
و احکام اسلام قرار دهدیم تا عاقبت بخیر شود. ما دنبال این هستیم. به همین
خاطر هم نیاز به تبعیت داریم.
ما آمدیم برای کمال یافتن و کمک به کمال یافتن دیگران. این هم جز با تبعیت
اتفاق نمی افتد و مسیر تبعیت هم شاگردی می خواهد، پیروی می خواهد، شیعه
بودن می خواهد. اسلام تسلیم است و شیعه پیرو است. اگر به این کلمه توجه
کنیم، تمام راه روشن است.
ما
از علمای ربانی مثل حضرت آیت الله خوشوقت به خاطر اینکه به ما قدرت
بخشند، پیروی نمی کردیم بلکه برای عاقبت به خیر شدن و پیاده سازی احکام
اسلام، پیروی کردیم.
وی
پیرامون مدد و کمک گرفتن از آیت الله خوشوقت در امور سیاسی گفت: ما از
علمای ربانی مثل حضرت آیت الله خوشوقت به خاطر اینکه به ما قدرت بخشند،
پیروی نمی کردیم بلکه برای عاقبت به خیر شدن و پیاده سازی احکام اسلام،
پیروی کردیم. هر چه ما بیشتر نزدیکتر بودیم و هر چه بیشتر ارتزاق کردیم و
هر چه بیشتر به حرفشان گوش کردیم، بیشتر عاقبت بخیر شدیم.
نمی شود این آدم چشمش باز باشد و همه عوالم و بهشت و جهنم را ببیند اما با ائمه مرتبط باشد اما سیاست نفهمد.
بعضی
ها می گفتند که این علمای ربانی را فقط در مسائل شخصی تان استفاده کنید و
غیر مستقیم می گفتند که اساتید حوزه و اخلاق را چه به مسائل سیاسی. اما
چگونه ممکن است معتقد باشیم که فردی عالم ربانی است و درک دقیقی از عوالم
هستی دارد و بهشت و جهنم را میبیند، دین را می شناسد، زوایای زندگی انسان
را می شناسد، اما از سیاست سر در نمی آورد؟ آدم مقدس و با تقوایی است اما
سیاسی نیست یعنی چه؟ یعنی می شود این آدم چشمش باز باشد و همه عالم را
بفهمد، اما سیاست را نفهمد؟ بعضی ها می گویند آیت الله خوشوقت،
عالِم بزرگی است، فلسفه می داند، کلام می داند، به بطون قرآن مسلط است،
شراب طهور از دست امیرالمؤمنین خورده است و قرآن را می بیند، همچنین امام
زمان (عج) را دیده است و ارتباطش با ائمه حضوری است، اما از سیاست چیزی نمی
داند، آیا این ممکن است؟
نگاه
ما به امثال آیت الله خوشوقت نگاه تبعیت است، چون باور داریم اینگونه
افراد همانطور که سایر عوالم را می بینند مسائل حوزه سیاست را هم می بینند.
حدیث داریم که خداوند جریان های حکمت را از قلبشان به زبانشان جاری می
کند، یعنی اثر تقوا ایجاد حکمت است. پس یک عالم ربانی که سالیان سال است
هیچ گناهی از او سر نزده، حکمت و بصیرت کافی را برای تشخیص سیاسی هم دارد،
آنگاه این فرد می شود راهنما و استاد در حوزه سیاست، همان طور که در اخلاق و
عرفان استاد است. نگاه ما به حضرت آیت الله خوشوقت اینگونه است. به همین
خاطر هم ما تلاش می کنیم خودمان را به این ها نزدیک کنیم، اما عده ای تلاش
می کنند این افراد را در حاشیه قرار دهند و تا جایی که می توانند از اسم
آنها استفاده کنند و تسلط مستقیم وجود نداشته باشد. علت اینکه ما در جبهه پایداری شورای فقها تشکیل دادیم همین است که از نزدیک در جزئیات رفتار ما نظارت داشته باشند.
بعد
از انحرافی که در دولت ایجاد شد، حضرت آیت الله خوشوقت و حضرت علامه
مصباح و سایرین، فرموده بودند بچه های حزب الهی ذیل یک تشکیلات جمع شوند
ما
این مطلب را می دانیم که وقتی که در حوزه سیاسی مرز بندی کنیم و تشکیلات
راه اندازی کنیم عده ایی بر علیه ما موضع خواهند گرفت، اما نظر کسانی همچون
آیت الله خوشوقت و علامه مصباح این بود که حزب اللهی ها ذیل یک تشکیلات
جمع شوند.بعد
از انحرافی که در دولت ایجاد شد، حضرت آیت الله خوشوقت و حضرت علامه مصباح
و سایرین، فرموده بودند بچه های حزب الهی که آمده بودند پای کار احمدی
نژاد، باید حفظ بشوند و مسیرشان باتوجه به شرایطی که احمدی نژاد پیدا کرده از وی
جدا شود. همچنین به ما می گفتند که شما باید بیایید یک کانون در مجلس درست
کنید، ما هم آمدیم این کانون را در مجلس درست کردیم با عنوان فراکسیون
انقلاب اسلامی. بعد گفتند که این کفایت نمی کند و باید یک تشکل بزرگتر
تشکیل دهیم، ما هم آمدیم جبهه پایداری را تشکیل دادیم و دوستان آمدند آن را
پایه گذاری کردند. در واقع خواست آنها بود و به خواسته آنها ما تن دادیم،
این امر هم بابت احساس وظیفه ای بود که ما نسبت به رهنمودهای آن ها داشتیم.
موسسین واقعی جبهه پایداری علامه مصباح و آیت الله خوشوقت هستند
قاضی زاده در پایان گفتگوی خود باصابرنیوز پیرامون مؤسسین واقعی جبهه پایداری گفت: موسسین واقعی جبهه پایداری علامه مصباح و آیت الله خوشوقت هستند، مثل موسس انقلاب اسلامی که امام است. البته امام از طریق شهید مطهری و شهید بهشتی و شهید باهنر و امثالهم این کار را کردند. مؤسس جریان فکری جبهه پایداری، آیت الله مصباح و آیت الله خوشوقت هستند که از زمان اول انقلاب و از زمان آقای هاشمی و اصلاحات با ایکسری از تفکرات اشتباه می جنگیدند. بعد به نقطه رسیدند که شاگردانی مکتبی در حوزه های مختلف تربیت کردند، سپس این را تبدیل کردند به یک جنبش اجتماعی کردند و از انحرافاتی که در حاشیه وجود داشت، فاصله گرفتند. هنگامی که زمینه اجتماعی آن فراهم می شد، نیرو هم تربیت شده بود و گفتمان، گفتمان غالب شده بود. افرادی در این مسیر ورزیده شده بودند و زمان برای اینکه این کار سازمان دهی شود فرا رسیده بود. این ها در زمان خودش حرکت را ازحرکت گفتمانی تربیتی در بعد فردی به جریان اجتماعی تبدیل کردند.