598: تعرض به مقام والای دخت پیغمبر اکرم (ص) و به شهادت رسانیدن آن حضرت اولین جسارت به خاندان عصمت و طهارت نبوده و نیست .
به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایرا ن»؛ غاصبان
ولایت و حکومت از زمانی که تنها ده روز از کوچ جانسوز رسول خدا از دنیا
نگذشته بود تنها دارایی حضرت فاطمه (س) و هدیه ی رسول الله به دخترش را
ناجوانمردانه از ایشان غصب کردند . فدک تنها نام سرزمینی آباد و وسیع نیست
بلکه محک سبز الهی است که عیار محبت به بانوی دو عالم را می سنجد.
راز فدک
فدك دهكده اى در
شمال مدینه بود كه تا آن شهر دو یا سه روز فاصله داشت. این دهكده در شرق
خیبر و در حدود هشت فرسنگى آن واقع بود و ساكنانش همگى یهودى شمرده
مىشدند. سرزمینی که برخلاف فتح خیبر چون بدون جنگ و خونریزی به دست آمده
بود طبق آیه صریح قرآن از آن پیامبر و خاندان ایشان می شد و مسلمانان حقی
در آن نداشتند .
تفاوت فقهى حكم خیبر و فدك
مناطقى كه به دست مسلمانان تسخیر مىشود، دو گونه است :
1. مكانهائى كه با
جنگ و نیروى نظامى گشوده مىشود(مانند خیبر) ، این سرزمینها كه در اصطلاح
«مفتوح العنوة» (گشوده شده با قهر و سلطه) خوانده مىشود، به منظور تقدیر
از تلاش جنگجویانِ مسلمان در اختیار مسلمانان قرار مىگیرد و رهبر جامعه
اسلامى چگونگى تقسیم یا بهرهبردارى از آن غنایم را مشخص مىسازد..
2. مكان هایى كه با
صلح گشوده مىشود (ماننذ فدک) ؛ یعنى مردم منطقهاى با پیمان صلح خود را
تسلیم مىكنند و دروازههاى خود را به روى مسلمانان مىگشایند.قرآن کریم
طبق آیات اول سوره مبارکه حشر اختیار این نوع سرزمینها را تنها به رسول
خدا(ص) سپرده است و مسلمانان در آن هیچ حقى ندارند ."آنچه خداوند از
کافران به رسولش بازگردانید ،شما هیچ اسب و شتری برای فتح آن نتاخته اید
ولکن خداوند رسولان خود را بر هر که بخواهد مسلط می کند و خدا بر هر چیزی
قادر است .آنچه خداوند از اهل شهرها و روستاها باز گردانیذ مخصوص خدا و
رسول وخویشاوندان است ... "
ماجرای اشغال فدک
ده روز پس از رحلت
پیامبر اکرم به عنوان اولین اقدام پس از غصب جانشینی امیر المومنین و
استقرار حکومت در سقیفه ، ماموران ابوبکر فدک را به اشغال خود در آوردند و
نماینده حضرت زهرا (س) را از آن جا اخراج کردند و در آمد آن را که قبلا به
درماندگان و مستمندان می رسید برای مخارج حکومت غاصبانه ی خود صرف کردند
.بی شرمی تا جایی رسید که سند اعطایی فدک به حضرت زهرا(س) را که به امر
پیامبر و به دستخط علی (ع) بود را پیش چشم مردم آب دهان بر آن انداختند و
آن را پاره پاره کردند . آنان حاضر به بازگرداندن فدک نبودند و نمی خواستند
به محکومیت خود در پیشگاه مردم اقرار کنند ،ولی از جهتی استدلال های حضرت
زهرا (س) کار را به مراحل حساسی کشاند و در نهایت عمر را به در خانه ی زهرا
(س) کشاند .
مناظره امام موسی کاظم (ع) با هارون
روزى هارون به امام
كاظم(ع) گفت كه مرزهاى فدك رامعلوم كن، تا آن را به تو برگردانم. امام(ع)
از جواب امتناع كرد. هارونپيوسته اصرار كرد. امام(ع) فرمود: "من آن را جز
با حدود واقعىاش نخواهمگرفت."هارون كه به اصرار خواستار تعيين حدود شد.
امام فرمود: "اگر منحدود آن را باز گويم مسلما موافقت نخواهى كرد." هارون
سوگند ياد كرد كه درصورت تعيين حدود آن را برمىگردانم.
امام(ع) فرمود:" اما
حد اول آن سرزمين عدن است. "در اين هنگام هارون چهرهاشدگرگون میگردد و
با شگفتى میگويد:" ادامه بده." امام(ع) فرمود: "و حد دوم آن سمرقنداست."
براى بار دوم ناراحتى هارون بيشتر گشت. امام فرمود:" و حد سوم آن
آفريقاست." در حالى كه صورت هارون از شدت ناراحتى سياه شده بود، حضرت
فرمود: "و حد چهارمآن سواحل درياى خزر و ارمنستان است." حضرت حدود كشور
اسلامى كه آن روز، هارون برآن حكومت داشت را بيان كرد. هارون گفت: "پس
چيزى براى ما باقى نماند، برخيز جاى من بنشين."
با استناد به این
روایت مسئله ی فدک و تلاش برای برگرداندن آن به عنوان حق مسلم ائمه ی هدی
(ع) صرفا امری مادی نیست که نشان دهنده ی مال طلبی آن بزرگواران باشد بلکه
نمادی است از غصب حکومت از اهل بیت یپامبر اکرم (ص) و وصی بر حق ایشان .
ماجرای هجوم عمر با آتش و گفت وگوی حضرت فاطمه مقابل در خانه/ تحلیل تاریخی سید جعفر شهیدی
یکی
از کتاب های مستند و عمیق تاریخی درباره دختر گرامی پیامبر اسلام (ص)
کتاب زندگانی حضرت زهرا (س) نوشته مرحوم دکتر سیدجعفر شهیدی است.
آنچه در پی می آید فرازهایی از این کتاب درباره واقعه هجوم به خانه پیامبر بعد از وفات رسول خداست:
... خانه پیامبر
ماتمکده است. على (ع) ، فاطمه ، عباس ،زبیر و فرزندان فاطمه حسن و حسین،
دختران او زینب و ام کلثوم اشک مىریزند.على به همکارى اسماء بنت عمیس
مشغول شست و شوى پیغمبر است. کار شستشوى بدن پیغمبر تمام شده یا نشده بانگى
بگوش مىرسد: الله اکبر.
علی به عباس می گوید: عمو! معنى این تکبیر چیست؟
- معنى آن این است که آنچه نباید بشود شد.
دیرى نمىگذرد که بیرون حجره عایشه ، همهمه و فریادى بگوش مىرسد.
فریاد هر لحظه رساتر مىشود:
- بیرون بیائید! بیرون بیائید! و گرنه همهتان را آتش مىزنیم!
دختر پیغمبر مقابل در خانه مىرود. در آنجا با "عمر" روبرو مىشود که آتشى در دست دارد.
فاطمه می گوید: عمر! چه شده؟ چه خبر است؟
عمر می گوید: على، عباس و بنى هاشم باید به مسجد بیایند و با خلیفه پیغمبر بیعت کنند.
فاطمه به او می گوید: کدام خلیفه؟ امام مسلمانان هم اکنون درون خانه عایشه بالاى جسد پیغمبر نشسته است.
عمر جواب می دهد: از این لحظه امام مسلمانان
ابوبکر است. مردم در سقیفه بنى ساعده با او بیعت کردند. بنى هاشم هم باید
با او بیعت کنند.
فاطمه : و اگر نیایند؟
عمر: خانه را با هر که در او هست آتش خواهم زد. مگر آنکه شما هم آنچه مسلمانان پذیرفتهاند، بپذیرید.
فاطمه: عمر! مىخواهى خانه ما را آتش بزنى؟
عمر: آرى
و....
شکل پوشش فاطمه(س) در بیرون از خانه چگونه بود؟/ نکته های حاج آقا مجتبی تهرانی از سخنرانی حضرت زهرا در مسجد
آیت الله آقا مجتبی
تهرانی در ایام فاطمیه سال 1374 به شرح خطبه فدک حضرت فاطمه( درود خدا بر
او باد) پرداختند و در جلسه اول به شکل پوشش اسلامی زنان در جامعه بر اساس
سیره آن حضرت اشاره کردند.
متن زیر
گلچینی است از کتاب این استاد اخلاق با نام "شرح خطبه فدک" که درباره شرایط
زمانی و مکانی سخنرانی حضرت فاطمه(س) در مسجد پیامبر(ص) است که می خوانید:
* لَمّا أَجْمَعَ[1] اَبُوبَکْرٍ وَ عُمَرٍ عَلی مَنْعِ فاطِمَةَ فَدَکاً وَ بَلَغَها ذلِکَ.
زمانی که ابوبکر و عمر
تصمیم گرفتند که مانع رسیدن فدک به حضرت زهرا(س) شوند. این خبر که به حضرت
زهرا(س) رسید. ایشان همه را خبر کرد و پس از پوشیدن لباس ها برای سخنرانی
به سمت مسجد رفت. نوع و چگونگی پوشش حضرت زهرا را همه روایت کرده اند:
پوشش اول : بزرگتر از روسریهای فعلی زن ها به صورتی که سر و سینه و گردن را میپوشانده است
* لاثَتْ خِمارَها عَلی رَأْسِهٰا
لاث به معنی پیچیده
است. خمار چیزی بوده است بزرگتر از روسریهای فعلی زن ها به صورتی که سر و
سینه و گردن را میپوشانده است و همان است که در آیۀ شریفه آمده است:
* وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیُوبِهِنَّ[2]
روسریهایشان را طوری روی سر بیندازند که سینه را بپوشاند.
خُمر جمع خمار است. به
هر حال وقتی این خبر به حضرت زهرا(س) رسید برخاستند و خمار را بستند. لاثَ
به معنای پیچیدن است. از لفظ خمار هم معلوم میشود که حضرت طوری آن روسری
را به کار برده بودند که روی گردن و سینه ایشان پوشیده شده بود.
پوشش دوم: نوعی پوشش سراسری شبیه چادر امروز یا پیراهن بلند عربی
* وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبابِهٰا
جلباب نوعی پوشش
سراسری بوده که روی لباس ها میپوشیدهاند. شاید چیزی شبیه چادر امروز یا
پیراهن بلند عربی. حضرت آن پوشش سراسری را هم طوری بر سر افکندند که محیط
بر تمام بدن ایشان بود.
* وَ أَقْبَلَتْ فی لُمَّةٍ (یا لمةٍ)[3] مِنْ حَفَدَتِها وَ نِساءِ قَوْمِهٰا
یعنی حضرت زهرا(س)
همراه با گروهی که به اصطلاح همسن و سال، یا هماهنگ، یا از یاران و اعوان و
خویشاوندان ایشان بودند حرکت کردند. تا اینجا یکی از مسائل قابل توجه
مسئلۀ پوشش حضرت است که ایشان برای وارد شدن در مسجد که مردان در آنجا حضور
داشتند چگونه خودشان را از نظر پوشش آماده کردند. نکتۀ دیگر توجه به
جماعتی است که آن حضرت را در حرکت به سمت مسجد همراهی کردند و احتمال زیاد
دارد که منظور همراهان از این کار یاری حضرت زهرا(س) باشد. همانطور که
امروز اگر کسی برای حضور در مجلس احتجاج حرکت میکند گروهی از همفکرانش نیز
او را همراهی میکنند. پس در این اقدام حضرت دو احتمال وجود دارد اوّل
آنکه شخصیت ظاهری ایشان محفوظ بماند، دوّم اینکه پیکرۀ ظاهری حضرت هم در
بین مردها نمایان نشود و در میان گروه زنان پوشیده بماند."
* حَتّی دَخَلَتْ عَلی أَبی بَکْرٍ وَ هُوَ فی حَشْدٍ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الأنْصٰارِ وَ غَیْرِهِمْ
تا این که حضرت وارد
شد بر ابیبکر در مسجد در حالی که گرداگرد او را جمع زیادی از مهاجرین و
انصار و دیگر مسلمین گرفته بود. حَشد همان گروه و جماعت است.
* فَنیطَتْ دُونَها مُلاَءةٌ
سپس میان حضرت و مردم پردهای نصب شد.
وقتی حضرت زهرا(س)
وارد مسجد میشود در آنجا پردهای نصب میشود. مُلاَءةٌ به معنای إزار یا
پرده است. یعنی بین ایشان و آن مردها که از مهاجرین و انصار و گرداگرد
ابیبکر بودهاند پردهای آویخته میشود حتی در برخی نسخهها آمده است
مُلاَءةٌ قِبطّیةٌ یعنی حتی جنس پرده را که مصری بوده است مشخص کردهاند.
به هر حال نکتۀ مهم در این بخش آن است که همین که حضرت وارد میشود دستور
میدهند که پردهای بین ایشان و دیگران بیاویزند. البته از کلمۀ فَجَلَست
که در خطبه آمده استفاده میشود که قبل از این که حضرت بنشینند پرده را
سریع میآویزند. یعنی همین که خبردار میشوند دختر پیغمبر(ص) در راه مسجد
است یا به محض ورود ایشان محیط را آماده میکنند و این پرده را نصب میکنند
و این خود باز از اموری است برای حفظ حضرت از نگاه مردان و احترامی بوده
که به صورت سنّت درآمده است و امروزه نیز در مجالس مذهبی رعایت میشود.
قبر مخفی مادر خار چشم وهابیت
مساله مخفی بودن قبر
حضرت زهرا سلام الله علیها که به وصیت خود ایشان مخفی مانده، دقیقا همچون
خاری در چشمان وهابیت است که تاکنون هیچ راهی برای فرار از آن پیدا نکرده
اند .
ناگفته نماند تمامی اهل بیت علیهم السلام از قبر مادرشان با خبر بوده اند و آن را زیارت می کرده اند.
در این میان اخیرا
وهابیون عربستان سعودی با هدف ایجاد شبهه ای جدید، نقشه هایی به اصطلاح
تاریخی کشیده و آن را در کتب و پوسترهای مختلف چاپ کرده و حتی در برخی سایت
ها و صفحات در فضای مجازی نشر داده اند تا بگویند که قبر حضرت زهرا سلام
الله علیها بر خلاف ادعای شیعیان، مخفی نیست.
همانطور که در گوشه
سمت راست پایین این نقشه ها مشاهده می شود، وهابیون نام مبارک حضرت زهرای
مرضیه سلام الله علیها را نوشته و مدعی شده اند که قبر ایشان در این نقطه
از قبرستان بقیع واقع شده است.
شیعه بدون مظلومیت فاطمه (س) چیزی ندارد
از آنجایی که واقعه
ننگین سقیفه و به شهادت رسانیدن دخت پیامبر (ص) ، سند ماندگاری شیعه است
همواره مورد هجوم شبهات گوناگون بوده و هست . در این شرایط ما به عنوان
شیعیان امیر المومنین باید جوابی برای این شبهات و نسبت های ناروا داشته
باشیم تا بتوانیم از حقانیت و مظلومیت مادر سادات دفاع کنیم ، در این جا
قسمت دوم از سخنان دکتر رائفی پور درباره ی پاسخ به شبهاتی از قبیل "آیا با
توجه به این که اهل سنت جایگاه رفیع دخت پیامبر را قبول دارند در این میان
عمر می توانسته به ایشان تعرضی کرده باشد و ایشان را کتک بزند ؟!"و "آیا
اصلا خانه های مدینه در آن دوران در داشته یا نه ؟!"
آورده شده :
سخنرانی دکتر رائفی پور / قسمت اول (اینجــا)
كوچه تاريك
شعر زیر سروده زیبایی است از سيد حميد رضا
برقعي شاعر آئینی اهل بیت علیهم السلام در وصف ایام فاطمیه که به همراه
فایل صوتی در ادامه میآید: (اینجــا)
فایل صوتی بخشهایی از سخنان مرحوم حضرت آیت الله بهجت که در آن به سوالی پیرامون سندیت حدیث کسا پاسخ میدهند: (اینجـــا)
کرامات حضرت فاطمه(س) در جبهه ها /قسمت اول
ما در طول تاریخ وقایع
زیادی را شنیده ایم که حکایت از نظر خاص ائمه روی محبین و شیعیانشان دارد.
در روزهای هشت سال دفاع مقدس این امر به وضوح در بین مردم چه رزمندگان و
چه کسانی که عزیزی را رهسپار جبهه ها کرده بودند دیده می شد. تا جایی که
فرمانده هان، نیروها و حتی خانواده ها به این امر اعتقاد داشتند.
آنچه پیش روی شماست گوشه ای از کرامات حضرت صدیقه طاهره (س) در طول جنگ تحمیلی است :
• (شهید برونسی): ”تا
حالا این طور وضعی برام سابقه نداشت. گردان ما زمین گیر شد و نمی دانم چرا
بچه ها حرف شنوی نداشتند؛ همان بچه هایی که می گفتی برو توی آتش، با جان و
دل می رفتند! جور خاصی شده بودند، نه می شد بگویی ضعف دارند، نه می شد
بگویی ترسیدند، هیچ حدسی نمی شد بزنی. هر چه براشان صحبت کردم، فایده
نداشت. اصلاً انگار چسبیده بودند به زمین و نمی خواستند جدا شوند. هر کار
کردم راضی شان کنم راه بیفتند، نشد.
سرم را بلند کردم رو
به آسمان و توی دلم نالیدم که: خدایا خودت کمک کن. از بچه ها فاصله گرفتم.
اسم حضرت صدّیقه (سلام الله علیها) را، از ته دل صدا زدم و متوسل شدم به
وجود شریفش. زمزمه کردم: خانم، خودتون کمک کنین، منو راهنمایی کنین تا
بتونم این بچه ها رو حرکت بدم، وضع ما رو خودتون بهتر می دونین. یقین داشتم
حضرت تنهام نمی گذارند، اصلاً منتظر عنایت بودم؛ توی آن تاریکی شب و توی
آن بیچارگی محض، یک دفعه فکری به ذهنم الهام شد. رو کردم به بچه ها. محکم و
قاطع گفتم : دیگه به شما احتیاجی ندارم! هیچ کدومتون رو نمی خوام؛ فقط یک
آرپی جی زن از بین شما بلند شه با من بیاد، دیگه هیچی نمی خوام.
زل زدم به شان. لحظه
شماری می کردم یکی بلند شود. یکی بلند شد، یکی از بچه های آرپی جی زن. بلند
گفت: من می آم. نگاهش مصمم بود و جدی. به چند لحظه نکشید، یکی دیگر، مصمم
تر از او بلند شد. گفت: منم می آم... تا به خودم آمدم، همه ی گردان بلند
شده بودند. سریع راه افتادم، بقیه هم پشت سرم.
پیروزی مان توی آن عملیات، چشم همه را خیره کرد. عنایت امّ ابیها (سلام الله علیها) باز هم به دادمان رسیده بود."
• (شهید سید کمال فاضل
دهکردی): "بغض گلویم را فشرد.شب جمعه بود با ناراحتی به خواب رفتم .در
عالم خواب بانوی مجلله ای،به سویم آمد،باورم نمی شد ،به نظرم آمد حضرت زهرا
سلام الله علیها را زیارت
می کنم .خودش بود، جذبه معنوی اش چنان بود که با سنگینی خاصی لفظ مادر بر
زبانم جاری شد. وقتی گفتم :مادر.در جواب شنیدم:من مادرت خواهم بود به یک
شرط! عرض کردم:چه شرطی؟ فرمود:به شرط آن که پیمان ببندی جنگ و جهاد در راه
خدا را هیچگاه ترک نکنی. خواستم چیزی بگویم که آ ن بزرگوار از نظرم ناپدید
شد. "
• مادر شهید بسیجی؛
حمید شیخ الاسلامی ـ که از سادات رضوی می باشد ـ می گوید: "قبل از شهادت
حمید، شبی در خواب دیدم که خواهر مرحومم با حالتی بسیار آشفته و پریشان
آمد. خیلی از حالت او نگران شدم و به او گفتم: آبجی! چی شده؟ چرا این قدر
پریشانی؟ خواهرم در جواب به من گفت: آبجی جان! شهادت حمید را مادرمان امضا
کرده است! "