598 به نقل از کیهان: عبدالواحد موسوي لاري وزير كشور دولت اصلاحات در مصاحبه با روزنامه اجاره اي آرمان
روابط عمومي و در پاسخ اين پرسش كه «چه خبر از اصلاح طلبان و انتخابات؟» گفته است:
تا اين لحظه تصميمي اتخاذ نشده است كه من يكي از تصميم گيران آن باشم. مقدم بر من،
بزرگاني هستند كه نماد جريان اصلاح طلبي هستند. آنچه من اطلاع دارم اين است كه به
سؤال اصلي كه اصلاح طلبان دارند، پاسخي داده نشده است.
وي مي گويد: در پاسخ اين پرسش كه «چه سؤالي؟» سؤال اين بود كه آيا بالاخره دست
اندركاران انتخابات، در نظر دارند انتخابات رقابتي كه همه جريان هاي معتقد به نظام
و علاقه مند به فعاليت در ذيل قانون اساسي در آن حضور داشته باشند را برگزار كنند.
اين سؤال اصلاح طلبان تاكنون پاسخي نداشته و نتوانسته اند از مراجع رسمي پاسخي
دريافت كنند. از برخي علائم و نشانه ها از جانب جريان رقيب چنين استنباط مي شود كه
هنوز فضا براي همه گروه ها در حد انتظار آنها مهيا نيست تا بتوانند كانديدا داشته
باشند.
او همچنين گفته است: وقتي جرياني اعلام مي كند ما زير چتر قانون اساسي و در چارچوب
ميثاق بين مردم و حاكميت فعاليت مي كنيم، طبيعي است در مقابل حاكميت نيستند. مگر مي
شود جرياني تابلوي حضور در متن حاكميت را در دست داشته باشد و فعاليت زير چتر قانون
اساسي كه شاخص ترين چارچوب حاكميت است را داشته باشد، آن وقت به آنها بگويند شما با
حاكميت مشكل داريد؟ اين مجموعه هيچ وقت نگفتند ما با ساختار نظام و قانون اساسي
مشكل داريم و كاركرد و عملكرد اين جريان نيز ساختار شكنانه نبوده و نيست.
وي در بخش ديگري از اين مصاحبه با بيان اينكه «آقاي هاشمي و اصلاح طلبان به يك نقطه
مشترك رسيده اند»، مي افزايد: سران اصلاحات نظرشان در مورد آقاي هاشمي مثبت است.
آقاي هاشمي به عنوان يك چهره سابقه دار و ريشه دار در نظام و انقلاب شناخته مي شود.
او در بحران ها به نظام خدمت مي كند بنابراين حضورشان مي تواند براي عبور از مرحله
افراطي گري موثر باشد. تا آنجا كه من مي دانم آقاي هاشمي داعيه كانديداتوري ندارد.
طبيعي است كه اگر آقاي هاشمي اعلام آمادگي و اعلام حضور كند، جريان اصلاح طلبي با
آقاي هاشمي با نگاهي متفاوت از گذشته برخورد خواهد كرد. ولي فكر نمي كنم آقاي هاشمي
به عنوان كانديدا به صحنه بيايد.
بخش اول اظهارات اين عضو مجمع روحانيون نوعي مغالطه به روش فرار به جلو و تحريف و
تغيير صورت مسئله است به اين معنا كه سران جريان متبوع آقاي موسوي لاري به عنوان
نقش آفرينان اصلي قانون شكني، آشوبگري و فتنه سال 88 متهمان اصلي اين جنايت و خيانت
بزرگ هستند و ضمن اينكه آنها بايد پاسخگوي اين خيانت خود باشند، ديگر اعضاي جريان
ياد شده بايد از اين طيف اعلان برائت كنند اما شجاعت و حريت اين كار را ندارند.
بنابراين، سؤال موجود اين نيست كه تكليف نظام و مسئولان نظارتي انتخابات با فتنه
گران و قانون شكنان و حاميان گروهك هاي ساختارشكن در انتخابات چيست بلكه سؤال درست
اين خواهد بود كه آيا اصلاح طلبان حاضرند حساب خود را با فتنه گران و گروهك ها جدا
كرده و ضمن اعلام مرزبندي و برائت از آنان، برادري خود را با نظام و انقلاب در عمل
ثابت كنند يا خير؟
ادعاي اين كه ما جريان معتقد به نظام و علاقه مند به فعاليت ذيل قانون اساسي هستيم
منطقاً نمي تواند نسبتي جز «تناقض» با فتنه سال 88 كه تا مرز هتاكي به امام
حسين(ع)، امام و رهبري، قانون اساسي و جمهوري اسلامي پيش رفت، داشته باشد و البته
چون جمع نقيضين محال است، كفه «واقعيت و عمل» در برابر كفه «ادعا و گفتار» سنگيني
مي كند. آقاي موسوي لاري بهتر از هر كسي مي داند كه در فتنه سال 88 روي نام اسلام
در عبارت جمهوري اسلامي خط كشيدند، عليه ولايت فقيه فحاشي كردند و به نفع رژيم
صهيونيستي و آمريكا شعار دادند تا آنجا كه سران تل آويو و واشنگتن را به هيجان
آوردند. با اين وصف دست اندركاران فتنه 4 سال پيش در موضع اتهام و مؤاخذه مردمي
هستند كه در حماسه قيام الهي نهم دي شعار «لعن علي عدوك يا حسين(ع)» سر دادند.