سرویس اندیشه دینی پایگاه 598، مهندس عباس معلمی/ مقام معظم رهبری بارها تذکر داده اند كه اصل اختلاف سلیقه و يا اختلاف روش، چندان مهم نیست ولي حل نشدن آن بر اساس قانون و کشاندن این اختلافات به مردم، مشکل دارد. اين مسئله به آنجا رسيد كه ايشان در ماه های اخیر دو سخنراني مهم ارائه فرمودند و تصريح كردند كه اگر كسي در کشور ایجاد اختلاف كند خائن است.
تذكر دوم ایشان هم در مورد بداخلاقی هايي بود که در مجلس اتفاق افتاد. مسئولين كشور و جريان هاي سياسي و رسانه ها بايد از این كلام درس بگيرند و آن را سرلوحه كارهاي خود قرار دهند. این ماجرا هرچند موجب ضررها و مشكلاتي در محیط اجتماعی شد ولی حسن بزرگی هم داشت و آن اينكه مردم يك بار ديگر متوجه شدند که ولی فقیه با مشخصاتی که قانون اساسی و فرهنگ و مکتب ما آن را در رأس حکومت و تشكل اجتماعی قرار داده است، چه کارکردی دارد.
اگر چنین شخصیتی در رأس كشور نبود، شايد ایران نيز مثل مصر مي شد که با اينكه تازه انقلاب آن به پيروزي رسيده است عدهای به طرفداری رئیس جمهور و عدهای ديگر به مخالفت او تظاهرات ميكنند و درگیر و کشته میشوند و کسی نیست که مشكل را حل کند!
ولی در کشور ما اگر بین مردم يا مسئولین هم اختلافاتی پیدا شود مقام بالاتري وجود دارد که آن را حل میکند. این مقام هم به دليل ویژگی های دینی، اخلاقی، دانشی و رفتاری كه دارد، نظراتش برای مردم دلنشین، نافذ، حجت و فصل الخطاب است و مردم و مسئولین آن را خواهند پذیرفت و جامعه آرام میشود. به نظر ميرسد كه مردم در این ماجرا و در راهپيمايي 22 بهمن و ... تبعیت خود را نسبت به ولی فقیه نشان دادند و آنها كه به این نقش کم توجه بودند شايد آگاه شدند.
ضرورت پرهیز رسانه ها از دامن زدن به اختلافات گروه ها و مسئولين
اما مطلب مهمی كه در حوادث اخير از آن غفلت ميشود این است که برخي از اشخاص و رسانه ها از قبيل نشریات، سایت ها، وبلاگها و حتي رسانه ملي به نحوي عمل ميكنند كه گویا مقام معظم رهبری (مدظله) فقط به اختلاف سران اشکال كرده اند درحالی که ایشان نفرموده اند كه کسی که اختلاف ایجاد میکند اگر از سران باشد خائن است و اگر از اشخاص ديگر، رسانه ها يا جريانها باشد، بي اشكال است.
البته روشن است که شخصی که مقام بالایی دارد وقتي وارد اختلاف ميشود، لطمه ای که به کشور میزند سنگین است؛ اما اينگونه نیست كه اگر مسئولین رتبه های پایین تر مثل نمایندگان مجلس یا وزرا یا شهرداران و استانداران و ردههای پایین تر این کار را انجام دهند، بی اشکال باشد. ممکن است تنش كمتري ایجاد كند اما او هم مشمول فرمايشات رهبري است. هم¬ چنين اگر سخنرانی در صحبت خود یا روزنامهای با زدن تیترهاي جنجالي ایجاد اختلاف کند و به تنشها دامن بزند و ايجاد يأس كند، آن هم مخاطب فرمايش رهبري خواهد بود. اساساً بايد دقت کنیم که چرا مقام معظم رهبري بروز اختلافات را بد ميدانند؟ برای اینکه جامعه را دو بخش میکند و رو در روی يكديگر قرار ميدهد و در مردم التهاب و تنش ايجاد میکند. ايشان در ديدار با مردم غيور تبريز فرمودند كه: «يکى از حقوق اساسى مهم مردم اين است كه در آرامش روانى و در امنيت روانى زندگى كنند؛ در كشور امنيت اخلاقى برقرار باشد».
متأسفانه گاهي مسئولین نسبت به يكديگر بداخلاقی ميكنند و یا کار غلطي انجام ميدهند اما از طرف ديگر، سخنران ها، رسانه ها و مطبوعات و پايگاههاي خبري هم آنها را برجسته ميكنند و در مقياس وسيعي پوشش و در معرض ديد مردم قرار ميدهند و یک دسته را به عنوان موافق و دسته ديگر را به عنوان مخالف مطرح ميكنند و حاشيه هايي هم به مسئله اضافه میكنند اين ماجرا مانند آن است که کسی جرقهای را بزند و آتشي را به غلط برافروزد، اما عدهای ديگر روی این آتش محدود، بنزین بپاشند و عدهای هم هیزم يا دینامیت و باروت درون اين آتش بریزند. اينها هم در آتشافروزي بیگناه نيستند.
بعضی از اصحاب مطبوعات كه ادعای طرفداری از مقام معظم رهبری میكند و خود را جزو سرداران جنگ نرم به حساب ميآورند آیا به این مطلب فکر كردهاند كه با يك مقاله يا سرمقاله یا تيتر جنجالي دودستگي و تنش ايجاد ميكنند؟ آيا اين كار مصداق خيانت نيست و يا لااقل كمك به خائنان محسوب نمي شود؟
برداشت از صحبت رهبری كه ايجاد اختلاف فقط از ناحيه مسئولين، بد است، صحيح نيست. هر كسي در همان سطحی که ایجاد اختلاف ميكند و جامعه را به قطببندی ميكشاند و به اصطلاح ديو و دلبر درست ميكند و افراد را رو در روی هم قرار ميدهد، كار او نيز مصداق كلام رهبري است.
ضرورت تبعيت از رهبري در اصلي و فرعي كردن امور (تبعيت در مقام ارزشگذاري)
به نظر ميرسد اكر مضمون فرمایشات رهبری در جمع مردم تبریز را تجزیه و تحلیل کنیم، متوجه خواهيم شد كه چگونه باید عمل کنیم. در آن سخنراني ايشان ابتدا از مردم تشکر كردند و فرمودند که اگر صدها بار از این مردم تشکر بشود جا دارد. بخش دوم را ايشان به دشمنان بیرونی و در كل به آمریکا و قدرتهای استکباری، اختصاص دادند و مواضع آنها در بحث هستهای و... را باز كردند و توضیح دادند كه مخالفت آنها با ما از کجا ناشی ميشود و مواضع ما نسبت به آنها چه باید باشد. بخش اعظم فرمايشات ایشان در بخش دوم بود. مقام معظم رهبری در آخر هم چند جمله در مورد بداخلاقیها بيان فرمودند.
اگر رسانه اي که مدعي پيروی از فرمايشات رهبری است و میخواهد براساس فرمایشات ایشان در جامعه حرکت ایجاد کند، چند جمله آخر را به «اصل» تبديل کند و مباحث اصلی ايشان را «فرعی» قلمداد نمايد و به تعبيری اصل و فرع سخنان رهبری را عوض کند، ديگر نمیتواند مدعی عمل در خط رهبری باشد. حتی در همان چند جمله هم مقام معظم رهبری فرمودند که: «بندهى حقير هم از دو جهت ناراحت شدم: هم خودم در مقابل اين قضايا احساس تأثر ميكنم؛ هم به خاطر ناراحتى مردم، انسان احساس تأثر ميكند».
همچنين فرمودند که: «توقع بنده از مسئولين اين است كه حالا كه رفتار دشمن شدت پيدا كرده است، شما هم رفاقتهايتان را با هم شدت بدهيد و بيشتر با هم باشيد». يعنی ايشان بحث را دوباره به آرامش مردم و خطر دشمن برگرداندند؛ پس مقام معظم رهبری، مسئله اصلی را توجه به ترفندهاي دشمن خارجی و آرامش مردم ميدانند و اگر به مسئولین اشکال میكنند بخشی از اشکال به نقض این دو مورد بر میگردد؛ به اینکه چرا مردم را ناراحت کردند و يا به حملههای دشمن کم توجه ميباشند.
بر این اساس، هر نشریه یا سایت یا سخنران و يا صاحب تریبون و ... كه مدعی حركت در خط رهبری است باید مثل ایشان رفتار كند و تقدّم و تأخرهای رهبری را تغییر ندهد، و امتیازدهیهای رهبری به مسائل داخلی و خارجی را دگرگون نکند. اگر مقام معظم رهبری خطر یک مسئلهای را بزرگ و خطر مورد دیگر را كم عنوان کردند و یا حُسن کسی را زياد و اشکال او را ناچيز دانستند، كسي نباید جای زياد و كم را عوض کند.
برخی مدعیاند که ما میخواهیم جاده صاف کن رهبری باشیم، در حالي كه معلوم نيست رهبری بخواهند از همان جادهای که آنها صاف میکنند عبور کنند. بعضی از آقايان که مدعی طرفداری از رهبری هستند، گاهی میخواهند رهبری را به جایی بکشانند و يا در موقعیتی قرار دهند که ايشان تمایلی برای ورود به آن عرصهها ندارند و نمیخواهند در این زمینهها موضع گیری كنند. این معنا از جاده صاف کنی صحيح نیست. رهرو باید درست پشت سر رهبری حرکت کند؛ نه یک قدم جلوتر و نه عقب تر. کسی که عقب میماند يا تقدّم پیدا ميكند در واقع از خط رهبری جدا ميشود. این اشتباه است که کسی خود را همعرض رهبری بداند و براي جامعه تعيين تكليف كند.
در تاریخ امامت ما، زمانه ايي بوده است که دو یا سه امام، همزمان حیات ظاهري داشتهاند مثل زمانی که پیامبر اعظم (ص)، امام علی (ع)، امام حسن (ع) و حضرت ابا عبدالله (ع) در قید حیات بودند اما هيچگاه بيش از يك امام در مسائل اجتماعی تعیین تکلیف نمیکرد مثلاً امام حسن (ع) در زمان اميرالمؤمنين آن چنان تسليم و ساکت بودند كه بعضي فكر ميكردند كه ايشان نميتوانند صحبت كنند! همچنين در زمان پیامبر(ص)، امام علی (ع) تسليم محض بودند. این رابطه یک معصوم با معصوم دیگر است در حالي كه در مقام غیرمعصوم به طریق اولی باید از رهبر و پرچمدار اسلام تبعیت داشت. پس، کسی نباید فکر کند که هم عرض با رهبری است.
هر چند نظرش با رهبری يکی باشد؛ چنین چیزی در فرهنگ ما نیست. همه باید تابع رهبری باشند و گام به گام پشت سر ايشان حرکت کنند. بنابراين، هر جا که ايشان میزانی را براي خطری تعيين کردند سخنران، روزنامهنگار، وبلاگنویس یا مسئول سایت و يا هر عنصر سياسي و اجتماعي به همان اندازه بايد ارزشگذاری کنند. مثلاً مقام معظم رهبری مرتباً متذکّر بحث فتنه هشتاد و هشت ميشوند و تصریح میکنند که اين فتنه، انحراف بزرگی بود و پيوسته مردم و گروهها را به این فتنه یادآوری می کنند. اما برخی که خودشان را تابع رهبری میدانند گروهها و افراد دیگری را در عرض فتنه گران هشتاد و هشت مطرح میکنند در حالي كه مستندی از فرمايشات مقام معظم رهبری ندارند که مثلاً غیر از فتنه گران هشتاد و هشت، گروه يا ماجراي ديگری را هم عرض آن مطرح کرده باشند.
وقتی مقام معظم رهبری با ایمان، تقوا و تیزهوشی فراوان و اطلاعات گسترده و ... خطری را به عنوان خطر اصلی معرفی میکنند، نبايد به موازات این خطر اصلی، خطرات دیگری را بزرگ کرد و ارزشگذاری ایشان را منقلب نمود. این در خط رهبری بودن، نیست. اگر کسی مدعی پیروی واقعی از رهبری است به موضع گیرهای شخص ايشان در زمان حضرت امام (ره) مراجعه کند و ببیند همین آقایی که ما مفتخریم که سرباز او هستیم خود وقتی سرباز امام (ره) بود چگونه عمل کرد؛ همان زمانی که بنی صدر مصاحبه مطبوعاتی داشت و ایجاد اختلاف میکرد و عدهای هم در سخنرانیهای خود يا تيتر روزنامهها بر آتش مي افزودند در حالي كه حضرت امام (ره) دعوت به آرامش میكردند، مقام معظم رهبری هم در خطبههای نماز جمعه، به صراحت یا اشاره يا کنایه به اختلاف نميپرداختند تا مثلاً جاده صاف کن امام باشند. بنابراین کسی که تابع ایشان است باید از ايشان درس بگیرد و مثل ایشان عمل کند و معبر دیگری در کنار خط رهبری باز نکند.
وقتی حضرت امام (ره) درباره برخی بزرگان مثل مرحوم طالقانی، شهید دستغیب يا ساير شهدای محراب و ... سخن میگفتند ملاک و معیار بود و نشان میداد که ویژگی و برجستگیهای آن شخصیت چيست. امام (ره) بیجا از کسی تعریف نمیكردند حتی اگر او شهید محراب باشد. لذا از پیام حضرت امام (ره) ميتوان منزلت آن شخصیت را درک کرد. موضع گيری مقام معظم رهبری نسبت به افراد مختلف هم همینگونه است. به هر حال، کسی که مدعی اطاعت از رهبری است باید ارزشگذاری اش مانند رهبری باشد؛ نه اینکه ارزشها یا ضد ارزشهایی را از پيش خود به وجود بياورد و بعد آسمان ریسمان ببافد و آنها را مهم جلوه دهد يا به سخنان رهبری بچسباند.
به نظر ميرسد متأسفانه عوامل فتنه هشتاد و هشت توانسته اند در صف مدافعین نظام رخنه كنند و آنها را نسبت به هم بدبین نمايند و در جناح اصول گرایی اختلاف ایجاد كنند؛ و یا اختلاف کوچک را برجسته كند تا به جای اينکه افراد متوجه فتنه گران باشند متوجه رفقا و هم گروهي و هم جبهه اي خودشان شوند و با آنها مقابله کنند تا فضای تنفس برای فتنه گران باز شود. در انتخابات گذشته مجلس یا در انتخابات ریاست جمهوری در پيش میبینیم که جناح طرفدار انقلاب از فتنه گران بازی خورده و دچار چنددستگی شده و نمیتواند خود را منسجم کند.
کسی که مدعی کار سیاسی است بايد به سابقه این اختلافات رجوع کند و روزنامههای چند سال اخیر را ورق بزند تا متوجه شود که فتنهگران چگونه توانستند بر خلاف نظر مقام معظم رهبری که خطر اصلی داخلی را فتنه گران معرفی میكردند و انگشت اشاره را به طرف آنها گرفته بودند، اختلافات را به داخل جبهه خودی انتقال دهند و آنها را چند دسته کرده تا هر کسی هم جناح خود را اصل فتنه و اصل خطر بداند و فتنه گران، فراغ بال پیدا كنند. دامن زدن به این قبیل اختلافات، با خط رهبری منافات دارد.
پرهيز از تهمت زدن با تكيه بر اسناد اثبات نشده
مقام معظم رهبری در نقد بداخلاقیهای اخیر، موضع گیری و تهمت زدن با تکیه بر اسناد اثبات نشده را خلاف شرع و حرام دانستند. این کار نيز، هم برای مسئولین بد است و هم برای دیگران. کار روزنامهای که ایجاد شبهه ميكند و با اتکاء به اسناد دادگاه نرفته، در موضعگیری و يا شخصيت برخی مسئولین خدشه ایجاد میکند و در قشری از مردم تشويش ذهنی به وجود ميآورد، هم اشکال دارد. اينطور نيست که اتهام زدن برای مسئولین اشکال دارد اما برای اصحاب رسانه آزاد است. آقاياني كه يك جمله را برجسته ميكنند و به گوينده آن ميتازند يا جملهاي را از قبل و بعد آن ميبرند و بر آن تحليل و تفسير سوار ميكنند و تحليل خود را خبر مينمايند و گوينده يا نويسنده را به خروج از ولايت، انقلاب و اسلام متهم ميكنند آيا ميپذيرند كه با آنها هم همين گونه رفتار شود؟!
اگر خبرگزاری ها، روزنامه ها و اشخاص خارجی و یا حتی داخلی به مسلمانی نسبتی بدهند و او آن را تکذیب کند آیا برای طرح در مجامع عمومی (نه دستگاه های امنیتی و مسئول) باید حرف آن مسلمان را تایید کرد یا حرف طرف مقابل را؟ آیا تا به حال با عکس های دستکاری شده یا خبرهای جعلی یا اختلاف افکنی های بیگانگان روبرو نشده ایم؟ دستور اسلام در این باره چیست؟ آیا به صرف اینکه احتمال قابل توجهی وجود داشته باشد که عکس یا حرف طرف مقابل صحیح باشد می توان بدون دادگاه کسی را متهم کرد و بر علیه او مقاله نوشت و سخنرانی کرد و مصاحبه نمود؟ جای حمل به صحت یا تغافل و یا عدم اعتماد به دشمنان اسلام کجاست؟ اگر واقعا آن شخص خطائی کرده باشد گناه او بیشتر است یا کسی که آن را در جامعه طرح و برجسته سازی می کند و به خیال خود می خواهد منکر را بکوبد؟ عقل چه حکم می کند؟ اسلام چه می فرماید؟ اشاعه فحشاء چیست؟
اصل قرار گرفتن سیاست جذب حداکثری و دفع حداقلی
اگر فرد شناخته شده یا مسئول بلند رتبه ای اشتباهی کرد بايد تا آنجا که ممكن است آن اشتباه را در محيط اجتماعي نادیده گرفت و آن را از راه دیگری اصلاح كرد تا آن مسئول از خطای بیشتر باز داشته شود؛ هم چنانکه سلوک مقام معظم رهبری نيز همین است. اگر کسی، لغزشی کرد ایشان دنبال راه و فرصتی هستند که او را اصلاح کنند نه اينکه با يك لغزش به طرف پرتگاه هل دهند. حضرت امام (ره) هم در جريان گروهها و شخصيتهاي خطاكار و از جمله بنی صدر تا وقتی که از ایران فرار نکرده بود، خيرخواهي ميكردند و قصد حذف او را نداشتد و حتی بعد از آن هم خطاب به بنی صدر فرمودند: «اگر نصیحتهای من را گوش کرده بودی این مسائل پیش نمیآمد... چنانچه توبه کنی و برگردی و علاقة خودت را از این گروههای مفسد، فاسد، جنایتکار، سلب کنی و در یک کناری بنشینی مشغول تصنیف و تألیف بشوی، صلاح تو است...».
درحالی که میدانیم مطالبی که او مینوشت مطالب بياشكال و مهمی نبود اما امام (ره) نمیخواستند که او یک گام بيشتر در جهنم فرو رود. کسی که در امام و خط رهبری است بايد رفتار امام و مقام معظم رهبری در این سالها با گروههای مختلف را ببیند و آن را الگوی خود قرار دهد. به محض دیدن یک خطا از کسی و با بزرگنمايي و تکثیر اشکال و تحلیلهای منفی و خبرسازیهای بیجا نباید دیگران را از اسلام، انقلاب و رهبری دور كرد و به لج بازی و سقوط كشاند. مشي رهبری، حفظ مسئولین و حفظ افراد در خط اسلام، انقلاب و نظام است.
اين کار نه فقط از باب حکومت داری و کم شدن اختلافات در دایره حکومت است، بلکه بیشتر ناشي از اخلاق و مسئوليت دینی و اسلامی است که بر اساس آن بايد سعی كرد تا افراد را از چنگال شیطان خارج و متوجه اشتباه شان نمود و به طرف خدا كشاند؛ آن هم به نحوي که خودش برگردد و توبه کند و جذب اسلام شود و خدمت گذاری به اسلام و کشور را انتخاب نماید؛ نه با زبانی که افراد را به لج بازی بكشاند و تعصبات و حساسیّتهای بيجا را تحریک کند و آنها را به موضع گیری شدیدتری سوق دهد.
تبعيت عملی از رهبری در کنار تبعيت زبانی
کسی که از دیگران توقع دارد که بعد از فرمایشات رهبری علناً عذرخواهی و توبه كنند، آيا خودش هم چنين کاری را انجام ميدهد؟ وقتی او به خاطر اشتباهش چنین کاری نمیکند چگونه از دیگران توقع دارد که این کار را انجام دهند؟ کسی که در یادداشت خود نوشت که من اشتباه کردم و از نظر رهبری فراتر رفتم، آيا اين عذرخواهی زبانی يا نوشتن کفایت ميكند یا اینکه در عمل باید آن کار را تکرار نكرد. توبه زبانی چه فایدهای دارد اگر در عمل دوباره آن کار تکرار ميشود و همان خط و همان اختلاف افکنی و همان تهمت زدن و... ادامه میيابد. چرا فضای بعضی از رسانه¬ها پر از تهمت باشد؟ مضمون روایت این است که: از قاضیان اهل آتش کسی است که قضاوت ميكند و قضاوتش هم به حقّ است، اما از طریق و روش صحيح نبوده است. همان گونه كه رهبری هم میفرمایند با یک سند اثبات نشده و دادگاه نرفته نمیتوان به کسی تهمت زد.
اين کار چه از طرف مسئولين و چه از طرف هر فرد دیگری كه باشد اشکال دارد. مثلاً کسی بعد از واقعه نادرستی که در 22 بهمن قم اتفاق افتاد و مورد اعتراض رهبری هم قرار گرفت فوراً مقاله می نویسد و افرادی که آن بداخلاقي را انجام دادند طرفدار فلان مسئول معرفی میکند! بايد از ايشان پرسید با کدام بینه؟ اينكه من از جلسهاي خبر دارم و نوار دارم و... آيا همان بداخلاقي نيست؟ اگر نويسنده خود را تابع رهبری میداند، بايد توصيههای ايشان در جمع مردم تبریز را به دقت بخواند و عمل کند. رهبری خطاب به آن برهم زنندگان جلسه فرمودند: «آن كسانى كه اين كارها را مي كنند، اگر واقعاً حزباللّهى و مؤمنند، خب نكنند.
مىبينيد كه تشخيص ما اين است كه اين كارها به ضرر كشور است، اين كارها به نفع نيست. با احساساتشان راه بيفتند اينجا، آنجا، عليه اين شعار بدهند، عليه آن شعار بدهند؛ اين شعاردادنها كارى از پيش نميبرد. اين خشمها را، اين احساسات را براى جاى لازم نگه داريد. در دوران دفاع مقدس اگر بسيجىها ميخواستند همين طور بروند يك جائى، طبق ميل خودشان حمله كنند، كه خب پدر كشور در مىآمد. نظمى لازم است، انضباطى لازم است، مراعاتى لازم است. اگر چنانچه به اين حرفها اعتنائى ندارند، آنها كه خب حسابشان جداست؛ اما آن كسانى كه به اين حرفها اعتناء دارند و مقيدند كه برخلاف موازين شرع حركت نكنند، بايد مراقبت كنند، از اين كارها نكنند».
بيان رهبری خيلی با بيان آن نويسنده محترم فرق ميکند. اگر به فرض، افرادی هم طرفدار شخص خاصی بودند عقل و شرع حکم ميكند که آن را بزرگ نکنیم تا اختلاف تشديد نشود، بلکه بايد روي آن سرپوش بگذاریم و آتش را با خاک و آب خاموش كنيم. آیا اگر دو نفر با هم اختلاف دارند، اسلام به ما دستور داده است که بر آتش اختلاف بدميم يا اينکه آن را خاموش کنيم؟ یکی از جاهایی که دروغ، جایز است همین جاست که ما میتوانیم به طرفين بگوييم که طرف مقابل از دست شما ناراحت نیست و به شما خیلی هم علاقه دارد!
بنابراین، کسی که خودش را مدعی طرفداری از رهبری میداند در این زمینه هم باید پای خود را جای پای رهبری بگذارد و ارزشگذاریهای ايشان نسبت به امور مختلف سیاسی و اجتماعی را ملاک و معیار قرار دهد؛ يعنی نه از رهبری جلو بیفتد و نه عقب بماند و راه جداگانهاي برود و نه خود را هم عرض ایشان بپندارد.
سياه نمايي وضعیت کشور، در خدمت اهداف دشمن
امروز در کشور ما گروهها و مسئولین مختلف در قوه مجریه، قوّه ی مقننه، قوّه ی قضاییه، شهرداری ها، نهادها و... خیلی تلاش میكنند اما گاهی با يكدیگر اختلافاتی هم دارند. همه دولت هایی که سر کار بودند کم یا زیاد به این مملکت خدمت كردهاند؛ هر چند هر شخص یا گروهی از اينها اشکالاتی هم داشته یا دارند اما مهم این است که برجسته سازی اشکالات و کوچک كردند حسنها خط امام و رهبری نیست. فرقی هم ندارد که کسی اشکالات شهرداری را برجسته کند و حسنهای آن را کم نماید، و یا اینکه اشکالات دولت را بزرگ کند و محاسن آن را بپوشاند. این برجسته سازی اشتباهات، مورد تأیید رهبری نیست؛ ایشان میخواهند داخل را متحد نگه دارند تا بتوان در مقابل دشمنان بیرونی مقاومت کرد و نقشهها و حیلههای شیطان را خنثی نمود. آيا بارها از ايشان در مورد اميدآفريني نشنيدهايم؟ آيا ايشان بارها بر ذكر نقاط قوت نظام و مسئولين و بزرگداشت پيروزيهاي انقلاب تأكيد نداشتهاند؟ و اينها را مصداق اميدآفريني و نشاط اجتماعي معرفي نكردهاند؟ پس چرا بعضي مگسوار فقط ناهنجاريها را ميبينند و برجسته ميسازند؟
ما چه حجتي به خودمان اجازه میدهیم که کلیّت کار شهرداری یا دولت یا مجلس یا قوهّ ی قضاییه یا سپاه یا ... را بر اساس برخی اشکالات واقعي و غير واقعي، زیر سؤال ببریم. سخن اين نيست كه نبايد هيچ اشكالي را گفت، اما بين اينكه فقط اشكالها منعكس شود و يا قوتها و اشكالها با هم طرح شوند تفاوت است؛ بين اينكه اشكال با زبان و قلم ليّن و خيرخواهانه طرح شود يا اينكه قلم كينه توزانه، تمسخر آميز، تحقير كننده يا از سر كبر و غرور باشد تفاوت است.
اشكال اين است كه بعضي خود را علامه دهر، همه فن حريف و بي اشكال ميبينند و ديگران را سراپا عيب و تقصير ميدانند؛ پذيرفته است که اشکالاتي در اينجا يا آنجا كم يا زياد وجود دارد ولی بالاخره کشور باید با همین فرماندهان به جنگ دشمن برود. اگر این سرداران را در ذهن مردم تحقیر کنيم چگونه میتوان اینها را در مقابل دشمن قرار داد؟ تو که این گوشه و آن گوشه نظام را می کوبی به خیال آنکه خود، صنف، جبهه، گروه و... خود را بالا بیاوری، دانسته یا ندانسته نظام را هم به نسبتی کوبیده ای و بر درخت تناوری تیشه می زنی که خود بر شاخکی از آن لانه داری! اگر در دوران هشت سال دفاع مقدس، کسی به جبهه ها اشکال میکرد و يا رسانه ای اختلافات را برجسته مينمود يا بر آتش اختلافات می دمید به خیال اینکه امام (ره) يا مردم از این اختلافات خبر ندارند و باید با برجسته سازی اختلافات، ایشان را مطلع کرد و طرف متخلف يا ناحق را حذف نمود و یا ... آيا او می توانست مدعی خط ولایت شود؟ با این کار، در دل مردم ترس پا ميگرفت و به شک و شبهه میافتادند و حاضر نمیشدند که جبهه ها را پر كنند.
در نهایت، برجسته شدن این اختلافات، به نفع خط صدام و جبهه ی استکباری بود نه به نفع حضرت امام (ره) و جبهه اسلام. در جنگ تحمیلی با رعايت همين ظرائف توانستیم مقاومت کنیم و طرف مقابل که دنیا را پشت سر خود داشت عقب رانديم و شکست داديم. امام (ره) با همین سربازارن و فرماندهانی که در ارتش، سپاه و بسیج بودند و بعضي از آنها دوره نظامی هم ندیده بودند و در اوایل جنگ در حمله به دشمن و دفاع، کم تجربه بودند و اشتباهاتی هم داشتند، جنگ را اداره کردند. مقام معظم رهبری هم امروز جنگ همه جانبه و از جمله جنگ اقتصادی با آمریکا و اروپا را با همین فرماندهان اداره ميكنند و اگر كسي دل مردم را خالی کند و آنها را نسبت به این مسئولین بدبین نمايد بي ترديد به خط رهبری ضربه زده است.
دشمن در حال حاضر، وجه اصلی حمله خود را روی بخش اقتصاد قرار داده است و به خيال خود ميخواهد با افزايش حملات و فشارهاي اقتصادی مردم را از نظام جدا كند. حال اگر کسی اشکالاتی که ناشي از فشار اقتصادی دشمن است را برجسته کند و به دولت یا مجلس یا شهرداری یا ... نسبت دهد، در خط دشمن عمل كرده است نه در خط رهبری. این همان چیزی که دشمن میخواهد، مردم تحریک شوند و اعتراض كنند. مثلاً اگر وقتي كه مرغ ناياب ميگردد و یا پسته در بازار کم و گران ميشود یا اتومبیل گران ميشود، عدهاي آنها را برجسته سازی كنند و به مسئولین فشار بياورند، در واقع، به دشمن خدمت ميكنند نه به دوست. آيا اینکه بعضی از مطبوعات يا حتی در رسانههای ملی درباره اينکه پسته مهمانیهای مردم در عید نوروزی بايد با قيمت ارزان فراهم باشد و حال آن که قیمت آن دو برابر شده، قلم فرسائي ميكنند، حرکت در خط رهبری است؟ يا اينکه بايد بگويند مردم امسال پسته نخورند و حتی اجازه دهند تا صادر شود و ارز به داخل کشور برگردد تا بتوانیم حمله دشمن را خنثی کنیم؟ کدام یک از این دو کار حرکت در خط رهبری و کدام یک حرکت در خط دشمن است؟
آيا موضوع اصلی مردم در دید و بازدید عید نوروز، بايد پسته باشد یا انرژی هستهاي و حمله اقتصادی دشمن جنگ ايمان و كفر در نقاط مختلف جهان؟ برخی از افراد مدعی هستند که کل این مشکلات، مربوط به مدیریت کشور است و شایعهای درست میکنند که مسئولان به شکل عمدی به این وضعیت دامن میزنند! اينها اگر دلیلی دارند بايد به دادگاه ارائه دهند و گر نه مشمول همان فرمايشات رهبری هستند و ادعاهایشان، خلاف شرع، خلاف عقل و خلاف اخلاق است!!
ايجاد وحدت در بين مردم در مقابل جنگ اقتصادي دشمن
مردم را باید در مقابل حمله اقتصادی دشمن متحد کرد. باید گفت که جنگ، بالا وپایین و زد وخورد دارد و طرفین لطمه میبینند. اما پيروزي از آن خداجويان صابر است. باید گفت که اگر پسته یا اتومبیل یا مرغ يا ارز و طلا و ... گران ميشود ناشي از حمله دشمن است ولو بعضی از مسئولین ما هم خوب کار نکردهاند. راه مبارزه با دشمن این است که نشان بدهیم که این ضربهها ما را تسلیم نمیکند و در ما اختلاف به وجود نمیآورد از صف انقلاب و رهبری جدا نمیسازد، تا دشمن هم به این نتیجه برسد که این فشارها بی¬جا است و دست از فشار بردارد، نه اینکه شواهدی به دشمن نشان بدهیم که خیال کند فشاری که وارد کرده موثر بوده و منجر به اختلافات داخلي و تنش اجتماعي شده که اگر فشار را مضاعف کند تسلیم میشویم؟
منبع اصلی درآمد کشور فروش نفت است و عمده این فروش باید در خارج از کشور باشد و ارز خارجی وارد کشور گردد تا دولت بتواند آن را هزینه کند. حال دشمن، تحریم نفتی و در کنار آن تحریم بانکی را هم اعمال کرده است تا اگر دولت نفتی هم فروخت امکان اینکه بتواند آن پول را به داخل کشور برگرداند یا پول خود را جابه جا کند و با آن مايحتاج كشور را خريداري نماید، وجود نداشته باشد همچنين تجارت طلا برای ایران ممنوع شد و... .
آيا ما نبايد متوجه این فشار شويم و آيا نبايد در مقابل آن متحد باشيم؟ اثر تحریم بانکی مثل این است که در بانک، میلیاردها تومان پول داریم اما تنها راه ما برای استفاده از آن، کارتی است که در شبانه روز فقط دويست هزار تومان پرداخت میکند در حالی که هزینه ی ما در روز، چهارصد يا پانصد هزار تومان است! مسئولین کشور بارها اعلام کردهاند که هیچ زمانی جمهوری اسلامی به اندازه امروز، ارز و طلا نداشته است ولی بحث اين است که چقدر امکان استفاده از آن وجود دارد؟ طبیعی است که این سطح از تحریم، لوازمی هم در کشور به دنبال دارد و نباید همه آن را به کوتاهی مسئولین برگرداند. بايد اشکال را در اين ديد که اقتصاد ما وابسته به نفت است و ساختاری معیوب و وابسته دارد و نفت هم متصل به دلار آمریکا است.
باید به مردم گفت که ولو اینکه برخی از مسئولین ما دارای ضعف هستند اما ملت نبايد تسلیم دشمن گردد، بلکه ما باید دست در دست يكديگر و با اتحاد کمبودها را رفع يا تحمل کنیم؛ اگر کالایی کم است کمتر مصرف کنیم و همه را تشویق کنیم که اگر کالایی گران شد آن را نخرند يا اگر کمیاب شد آن را طلب نکنند تا اینکه از پیچ مهم و شرايط اضطراری فعلي عبور کنیم و دشمن متوجه شود این فشار بیجاست و به سرانجام نمیرسد.
تنها راهی که برای خنثی شدن حیلههای دشمنان داخلی و خارجی و شیاطین وجود دارد حرکت در مسیر رهبری است؛ بايد فهمید که ايشان چه کسی را دشمن و چه کسی را دوست معرفی میکند و چه چیزی را بزرگ و چه چیزی را کوچک ميكند و ... اگر در همین خط حرکت کردیم انشاء لله ميتوانيم در این زمینه هم حمله دشمن را مثل سی و چند سال گذشته خنثی سازيم كه بحمدالله مردم پشت سر رهبری هستند و وظیفه خود را انجام میدهند. رهبری در جنگی که بین کفر و اسلام در جریان است پرچم دار اسلام هستند و در مقابل پرچم دار کفر که در شرایط موجود آمریکاست، قرار دارند. بنابراین ايشان نقشه جنگ را مهندسی میکنند و ما باید طبق همان نقشه عمل کنیم وهر کسی که طبق آن نقشه عمل کرد و مردم را به آن دعوت نمود در خط رهبری است و هر کس، غیر از آن عمل کرد دانسته یا ندانسته، از خط رهبری فاصله گرفته است.