کد خبر: ۱۱۹۳۱
زمان انتشار: ۱۱:۵۱     ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۰
محمد امیر قدوسی
آزادی! کلمه عجیبی هستی؛ آنچنان که گهگاه به گریه می اندازی؛ کمتر کلمه ای هست چون تو؛ شیرین و شگفت انگیز!

وقتی هاریت تابمن آن برده فراری مزارع تحقیر انسان در جنوب آمریکا پس از فرار تمام زندگیش را وقف آن می کند که لذت شور انگیز صبح های آکنده از تو را به خفتگان شب های سیاه زنجیرهای سنگین بچشاند یعنی تو را حقیقتی یافته است که میشاید و می باید جانش را در راه تو ببازد.

رستم خطر مصاف اسفندیار رویین تن را که می گفتند زمین و آسمان دست در دست هم حافظ اویند را به جان می پذیرد ؛ کاوه در برابر ضحاک می خروشد و موسی درون کاخ پر نعمت فرعون علیه او بر می آشوبد؛ اولی می گوید مرا روزگار هم دست نمی یارد و نمی تواند بستن و آزادی را کسی نمی تواند از من ستاندن؛ دومی می گوید تو شاهی که آزادی را پاس بداری ونه اژدهایی که در کامش کشی؛ و سومی می گوید پروردگار گیتی خداست و هیچ کس دیگری نمی تواند به نام رب اعلی آزادی ملت ها را در بند بکشد.

آزادی! جان استوارت میل برایت رساله می نویسد؛ مشروطه خواهان سرزمین من پس از خیزش مردم سرزمین آفتاب درخشان ژاپن و انقلابکبیر سرزمین فرنگستان، در امتداد سالها مبارزه برای آزادی، فریاد مشروطیت و حریّت _ که دیگر نام توست_ بر می آورند و می گویند پیروزی ژاپن بر مهاجمان به سرزمینش از برکت آزادی بوده است :(( ز مشروطه گشت جاپون بزرگ)) ملت ایران در بحبوحه انقلاب اسلامی عظیم مردمی اش پس از استقلال نام تو را فریاد می کشد و پس از کامیابی نیز میدان بزرگ ام القرای جهان اسلام، پایتختش تهران و برج خوشتراش میانه اش را به نام تو می خواند؛ از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب همه جا نام تو بر زبانها جاریست؛ حتی آن تندیس بزرگ ینگه دنیا را مجسمه آزادی می خوانند؛ و من هیچ جا ندیدم میدانی را به نام نان نام گذاری کرده باشند!آری، آزادی! تو درد مشترکی که همه فریادت می کنند.

نه همه تو را آنگونه که هستی یافتند و نه همه تو را آنگونه که هستی برتافتند. دل سپردگان نفس به دروغ ولنگاری را به تو منتسب کردند و ستمپیشگان و ره به تاریکی بردگان تو را به ولنگاری! اولی نیافتت و دومی بر نتافتت.دین در نگاه نخستی ها مذبح تو بود که نبود و تو در نگاه دومی ها مذبح دین بودی که نبودی.

آرزوی تو دیر پا تر از تاریخ یعنی پیش از آنکه حتی بتوانند بنویسندت به دنیا آمد وخودت هیچگاه به دنیا نیامدی! حکومتهای نبوی و علوی و حسنی هم پیش از آنکه بتوانند بیاورندت به دست دشمنانت خاموش شدند. تو هیچگاه به دست نیامدی ولی شعله آرزویت هیچگاه خاموش نشد که شراره هایش بیشتر زبانه کشید و برافروخته ترشد.
من هیچ نوزادی را ندیدم که همپای اولین خواسته ها بی آن که بداند و همپای اولین آرزوها بی آنکه بیابد و همپای اولین دانسته ها بی آن که بخواهد تو را نخواهد آرزو نکند و نداند.

صنوبر و سرو و کاج ؛ نسیم و طوفان ، ابر ومه ، خورشید و ماه و ستارگان همه برای فریاد توست که قد می کشند، می وزند، می خرامند و می تابند. آزادی ! تو روح تمام جویبارانی؛ تو نیروی پشت تمام سدهایی؛ تو درخشش چشمان آهو و لطافت شبنم صبحگاهانی؛ تو همان نیروی پر توان ذره ای؛ تو جان تک تک ایات قرآن نازلی؛ تو جاری نهج البلاغه و قرآن صاعدی ....

****************************************
فقه که اس الاساس حوزه های علمی ماست فقه که تئوری کامل و واقعی اداره انسان از گهواره تا گور است؛ فقه که سند چشماندازهمیشگی سعادت دنیا و آخرت ماست هیچگاه قطبی نبوده است چون روز و شب چون مثبت و منفی؛ فقه طیف بوده است چون رنگین کمان؛ حلال و حرام نبوده است مثل سیاه و سفید، حرام و مکروه و مستحب و مباح و واجب بوده است مثل نیلی و آبی آسمانی و زرد و نارنجی و قرمز و بنفشپس از باران بهارانی وقتی آسمان سراسر صحنه تماشاست.

آری قصد اسلام هیچگاه بنای کارخانه تولید انسانهای یکسان نبوده است چون آدم آهنی؛ قصد اسلام نشان دادن حریم ها بوده است؛ حریم هایی وسیع که انسان درون آن قد بکشد، استعدادهای گوناگونش را شکوفا کند و گوناگونی های های زیبا و مسرت بخش بیافریند.

اسلام اعتدال بهارانی سمحه سهله است، بعثت برای یسر است نه سیرک مضحک تساهل و تسامح و نه زندان رعب آور اکراه و اجبار و خیزش برای عسر.
اسلام سفره رنگارنگ نوشیدنی های گوارا و خوردنیهای دلپذیر است ؛صاحبخانه چونانکه دست به جام شوکران بردن را بر نمی تابد به زور عسل ناب در حلق میهمانان ریختن را نمی پسندد، نه خود چنین می کند و نه دیگر میهمانان را چنین حقی می دهد.سفره ای پهن شده تا هرکه به قدر همت و عقلش بهره ببرد و نتیجه اش را بیند.
اسلام دریافت های شخصی را، سلیقه های گوناگون را، فضای نقد و رد را دوست می دارد و محترم می شمارد.نه به سان گروه نخستین دین را افیون آزادی می پندارد نه به سان دسته دومین آزادی را به مسلخ دین خود آورده می برد.

گروههای احمقی که القاعده و طالبان می خوانندشان و برای آمریکای خبیث خوراک رسانه ای تهیه می کند و با ندانم کاری هایشانلشگر کشی های کافران و لگدمال شدن عفت و ناموس مسلمین را برای آنان توجیه می کنند و طعم دین را زیر زبان ملت ها و به خصوص جوانان پرشور از زهر تلخ تر می کنند و برای دین محمدی و مکتب ناب خمینی در جهان درد استخوان سوز میشوند از همان گروه دومین هستند که اسلام را مثله کردند، هر چه به اصطلاح تکلیف مردم بود و حق آنان سر کشیدند و هر چه حقوق مردم بود و تکلیف آنان بیرون ریختند ؛ گروه احمقی که اکسیر آزادی را قی کردند و سر انجام نیز تاریخ آنان را قی کرد .

غرب وحشی اما از گروه نخستین است؛ که نادانانه و به نام آزادی تکلیف را منکر شد و به نام حقوق بشر دین را قی کرد؛ سرزمینهایش را به جای آرمانشهر توحید وعدالت و آزادی و مهربانی به روسپی خانه بدل کرد و به اسم آزادی، آزادی حقیقی را به مسلخ برد.

و در این میان اسلام است که رایحه اعتدال می پراکند:
و کذلک جعلناکم امة وسطا

**************************************
و هنور ندای بی پاسخ علی در گوش تاریخ می پیچد :
الیمین والیسار مذلّة و طریق الوسطی هی الجاده
هنوز پژواک فریاد علی در گوش زمان زنگ می نوازد که ای انسان بنده دیگری مباش خدا تو را آزاد افریده است.

ولا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرّا
و بشر کم خرد هنوز آزادی را در رساله های جان استوارت میل و پوپر و جان لاک می جوید و پیداست همچنان درزنجیر نخستی ها و دومیها اسیر می ماند ...

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۱
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
ارسال نظرات
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۶:۴۲ - ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۰
۰
۰
درود بر روان پاک امام که آزادی حقیقی را به ملت ایران هدیه کرد.
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها