گفت: «م-ع» يكي از خبرنگاران فراري روزنامه هاي زنجيره اي كه از آمريكا
پناهندگي گرفته ادعا كرده است «من موفق شدم در ايالتي كه ساكن هستم، نظر
خيلي ها را به جنبش سبز جلب كنم»!
گفتم: بايد اين را هم مي نوشت كه
در يكي از دانشگاه هاي همان ايالت وقتي خودش را مخالف جمهوري اسلامي ايران
معرفي كرد، تعدادي از دانشجويان آمريكايي او را هو كرده و يكي از آنها آب
دهان به صورت او انداخته و گفته بود «اسرائيلي كثيف برو گمشو».
گفت:
اين را ننوشته ولي يكي از سايت هاي اپوزيسيون خطاب به او نوشته: خانم
«م-ع» آمريكايي ها اصلا به ما محل نمي گذارند شايد شما جمع ايرانيان فراري
را با مردم ايالت محل سكونت خود اشتباه گرفته ايد؟
گفتم: چه عرض
كنم؟! يارو در دوبي وارد يك رستوران شد و گفت «الكباب» و گارسون برايش كباب
آورد. گفت؛ الگوجه اضافه و يك سيخ گوجه برايش آوردند. با تعجب گفت؛ خوب شد
زبون مردم دوبي رو بلدم! و گارسون گفت؛ فلان فلان شده، اگر من ايراني
نبودم، الكوفت هم برات نمي آوردند!