598: «ایران؛
تجسم خرد شدن امپراتوری ایالات متحده» این عبارتی است که نه یک رسانه
ایرانی بلکه یک نشریه مطرح و معروف آمریکایی که روابط نزدیکی با سران کاخ
سفید دارد، منتشر کرده و صراحتا اعلام کرده که انقلاب اسلامی ایران از ۳۴
سال قبل تاکنون، محکمترین سدی بوده است که در برابر سیاستهای جهانی آمریکا
ایستاده و مثالی عیان برای «یک صخره غیرقابل نفوذ» در برابر کاخ سفید
است.
به گزارش رجانیوز، نشریه «فارین پالسی»
در مقالهای به قلم «جیمز تراب» نوشته است: «برای بیان یکی از
ابتکارعملهای دولت اوباما که موفقیتی نداشته و تاکنون با شکست مواجه شده،
هیچ مثالی بهتر از ایران نیست. غرب باید حق ایران را برای غنیسازی پذیرفته
و تحریمها را لغو کند. مطمئن باشید ایران بر خلاف خواسته گروه ۱+۵
تأسیسات فردو را تعطیل نخواهد کرد.»
فارین پالیسی تاکید کرده است: «دولت
اوباما بین ایران و کنگرهٔ آمریکا گرفتار شده است؛ و مدت زیادی نمیتواند
بن بست فعلی را تحمل نماید. با وجود این اوباما اظهار داشته که «مهار» یکی
از گزینهها [ی دولت او] نیست. او امیدوار است که ترکیب فشار اقتصادی با
ترس از اقدام نظامی، دولت ایران را تسلیم کند. اوباما خاطرنشان ساخته که در
صورت عدم وقوع این امر، او آماده است تا از نیرو [ی نظامی] استفاده کند.
شاید اوباما احساس میکند درست همانطور که بیاعتنایی به تعهدات به عنوان
گزارهای برای تحریمهای شدید عمل کرده، مذاکرات ناموفق نیز گزارهای را
برای حملهای گسترده علیه ایران مطرح خواهد نمود. اوباما ممکن است بگوید:
بمبافکنها [ی ما] هنگامی به پرواز درمیآید که ایران هیچ گزینهای را
برای ما باقی نگذاشته باشد. اوباما خوب میداند (حتی اگر بسیاری از اعضای
کنگره متوجه این نکته نباشند) که ما حتی با بدترین رقبایمان از منافعی
مشترک برخوردار بوده و این منافع برای ما و رقبایمان به یک اندازه قانونی
است؛ او متوجه است که دولت آمریکا در صورت یافتن نقطهٔ مشترک منافع خود با
منافع رقبایش، لااقل از یک فرصت برای حل و فصل مناقشات با آنان برخوردار
است. اکنون برای اوباما وقت آن رسیده که این خردمندی را در مورد ایران به
کار ببندد.»
این نشریه آمریکایی همچنین اشارهای هم
به مذاکرات پیش روی ایران و گروه ۱+۵ داشته و نوشته است: «عملاً همهٔ
پیشنهادهای رسیده از سوی کارشناسان خارجی بیان میدارد گروه ۱+۵، به خصوص
پیش از انتخابات، با معیارهایی آغاز میکند که از میزانی متوسط از
اعتمادسازی برخوردار است. در گزارش اخیر انجمن کنترل تسلیحات، برخی از این
موارد مشخص شده است. به عنوان مثال، دیپلماتهای غربی میتوانند با علی
اکبر صالحی، وزیر امور خارجهٔ ایران در زمینهٔ پیشنهاد او برای محدود کردن
«دامنهی» غنی سازی (تا پایینتر از غنای ۲۰%) در عوض [مبادلهی] میلههای
سوخت برای رآکتور تحقیقاتی و به رسمیت شناختن حقوق ایران برای غنیسازی،
وارد گفتگو شوند؛ و این همان اندیشهای نظری است که آمریکا تاکنون در
شرایطی خاص از آن حمایت نموده است؛ و یا اینکه ایران در قبال تعلیق
تحریمهای جدید، تولید اورانیوم با غنای ۲۰ درصد را موقتاً متوقف نماید.
اما احتمال اینکه ایران حتی چنین مراحل کوچکی را نیز بپذیرد، بسیار اندک
است؛ مگر آنکه این کشور احساس کند برخی از تحرکات دیگر میتواند امتیازات
روشن دیگری را به بار آورد.»
اگرچه فارین پالیسی تنها به ایستادگی
ایران در ماجرای مساله هستهای و دفاع از حق مسلم خود پرداخته اما این
موضوع، تنها موضوع مرتبط با این بحث نیست؛ بلکه نگاهی به روند اقدامات
آمریکا در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا (خاورمیانه) نشان میدهد که سد
مقاوم ایران، همیشه برنامههای سیاهِ کاخ سفید در منطقه را برهم زده است.
سقط جنین «خاورمیانه جدید»
تابستان سال ۲۰۰۸ بود که کاندولیزا
رایس، وزیر خارجه وقت ایالات متحده صراحتا از «درد زایمان» در منطقه شمال
آفریقا و غرب آسیا سخن گفت؛ دردی که مسبب آن، حمله رژیم صهیونیستی به جنوب
لبنان بود.
برنامه این بود که اسرائیل با حمله به
لبنان و نابودی جریان حزبالله، مقدمات حذف محور مقاومت را فراهم کند و سپس
به سراغ سوریه و ایران برود؛ سناریویی که با ایستادگی تاریخی و غیرمنتظره
سربازان حزبالله، در نطفه خفه شد. نبرد ۳۳ روزه که به «جنگ نیابتی» مشهور
شد – حزبالله به نیابت از ایران و اسرائیل به نیابت از آمریکا – باعث شد
تا پروزه خاورمیانه بزرگ آمریکا که زمان و هزینه زیادی برای آن صرف شده
بود، براحتی دود شود و به هوا برود.
اسرائیل همواره و پیش از جنگ ۳۳ روزه
لبنان به دنبال توسعه حرکت خود بود و فکر نمیکرد که در این دنیا قدرتی
بتواند آن را شکست دهد. به نحوی که اولین شکست بزرگی که در دهه اخیر برای
این رژیم منحوس پدید آمد، حرکت ۳۳ روزه حزبالله لبنان علیه این رژیم و با
پشتیبانی جمهوری اسلامی ایران بود.
سیل «بیداری اسلامی»، رویاهای آمریکایی را با خود برد
اندیشکدههای پرتعداد آمریکایی در اوج
غرور بودند و در رویای تشکیل جامعه جهانی مدنظر خود بودند که ناگهان یک
سبزیفروش تونسی، جرقه شکلگیری موج بیداری اسلامی و فراگیر شدن انقلابهای
عربی را زد و در کمتر از یکسال، انقلابهای مردمی در کشورهای منطقه چنان
بلایی بر سر برنامهریزیهای اندیشکدههای غربی آورد که اکنون همه آنها
معترف هستند که این انقلابها، یک قیام جهانی علیه ایدئولوژی سرمایهداری
بوده است.
تاثیرپذیری ملتهای مسلمان از انقلاب
اسلامی ایران باعث شده تا کشورهایی مانند مصر که خط مقدم دفاع از رژیم
صهیونیستی در میان کشورهای عربی بودند، اکنون به یکی از پایگاههای گسترش
تفکر انقلاب اسلامی تبدیل شوند؛ تا جایی که گشت و گذار در خیابانهای قاهره
و گفتگو با مصریها نشان میدهد که قطع رابطه با اسرائیل و تشکیل جبهه
متحد در حمایت از فلسطین، اصلیترین خواسته آنان از دولتمردان این کشور
است.
بحرین، یمن و عربستان هم کشورهایی هستند
که اکنون مردم آنها به دنبال برهم زدن سناریوی جهانیسازی کاخ سفید
هستند؛ تا جایی که مقامات ارشد انگلیس و آمریکا به طور رسمی اعلام کردهاند
یکی از مهمترین دغدغههای آنان در منطقه، حفظ پایگاه خود در منامه و
همچنین جلوگیری از شعلهور شدن اعتراضات مردمی و شکل گرفتن یک انقلاب
گسترده در میان مردم عربستان علیه آل سعود است؛ دغدغهای که نهایتا به
واهمه از تبدیل شدن ایران به یک الگوی جهانی در میان ملتهای مسلمان ختم
شده است.