کد خبر: ۱۱۲۹۷
زمان انتشار: ۰۱:۰۷     ۳۰ فروردين ۱۳۹۰

بحث ما راجع به «حیا» بود و عرض کردم که یکی از بزرگ‎ترین مشکلات جامعه ما ترویج بی‎حیایی در سه رابطه دیداری، گفتاری و رفتاری است. در جلسه گذشته عرض کردم که حیاء یک امر اکتسابی نیست، بلکه یک امر غریزی یعنی یکی از مواهب الهی است. انسان مجموعه‎ای از غرایز و فطرت‎ها است و یکی از غرایز او نیز «حیا» است. این را هم عرض کردم که در معارف ما از حیاء به «پوشش روح» نیز تشبیه شده است.

در آخر جلسه گذشته آیه شریفه‎ای را در این رابطه مطرح کردم، به روایاتی درباره این بحث هم اشاره کردم. در روایتی از علی(ع) آمده است که حضرت می‎فرماید: «أحسن ملابس الدنیا الحیاء» (غررالحکم، ص257) یعنی «بهترین لباس دنیوی حیا است» و این لباس هم دو بُعدی است و دو کار از آن می‎آید: هم موجب می‎شود که قبایح انسان پوشیده شود و از طرفی انسان را می‎آراید.

در آیه هم این تعبیر بود که «یُواری سَوْآتِکُمْ» یعنی این پوشش، قبایح را می‎پوشاند «وَ ریشا»(سوره الاعراف، آیه 26) یعنی لباس پاکیزه و زیبایی است.

«خُلع» و «عریان شدن» ضد حیا است

در روایتی که از سماعه درباره جنود عقل وجهل بود، داشت: «الْحَیَاءُ وَ ضِدَّهَا الخُلع»(الکافی، ج1، ص20) حیاء یکی از جنود و سپاهیان عقل است و ضدش «خُلع» است. «خُلع» چیست؟ مرحوم صدرالمتألهین(رضوان‎الله‎تعالی‎علیه) می‎فرماید: خُلع از ماده خَلَعَ است، «خَلَعَ ثوبَه» یعنی «لباسش را از تن برکند و بیرون آورد».

حیاء یک پوشش برای روح است که جلوی افراط و تفریط شهوت و غضب را می‎گیرد که افعال ناروا از انسان سر نزند. چون این کارها زشت است و موجب می‎شود انسان خجالت بکشد. حیا است که هم مانعیت داشته و هم انسان را می‎آراید. اما ضد این خصوصیت، آن است که انسان این لباس را از تن روحش بیرون بیاورد و «خَلع» کند. این بیان خیلی روشن است و فرمایش ایشان خیلی واضح است.

برای همین است که من در بحث های تربیتی عرض کردم که نکته اساسی و اصل مهم در معارف اسلامی و مکتب اسلام، پرده‎داری است، نه پرده‎دری است. اصل حیا است، نه بی‎حیایی. این عبارت خلاصه و چکیده‎ای از روایات و فرمایشات بزرگان دین است.

«حیا» حالت شرمندگی و خجالت است

من در این جلسه می‎خواهم مطلبی را در مورد حیا مطرح کنم. آن چیزی که موجب می‎شود روح انسان در ربط با اعمال زشت، یک حالت انفعال پیدا کرده و به تعبیری شرمنده شود، حیا است. مرحوم صدرالمتألهین فرمودند: «حقیقۀ الحیاء الإنکسار» حقیقت حیا شکستن و شرمنده شدن است.

گاهی انسان وقتی که کار ناشایستی مرتکب می‎شود، می‎گوید: منفعل شدم، شرمنده شدم، خجالت کشیدم و ... این تعبیرات مختلف، در محاورات ما متداول است. پس معلوم می‎شود که «حیا» از مقوله انفعال است. به اصطلاح منطقیون، «حیا» حالت روح، در ربط با عمل قبیح و زشت است.

«نقش حیا» نسبت به اعمال انسان

حالا من ادامه بحث را به عنوان سؤال مطرح می‎کنم؛ آیا باید یک عمل زشت انجام شود و بعد روح انسان منفعل گردد؟ حرف‎هایم را خوب گوش کنید! آیا باید انسان عمل زشتی انجام دهد و بعد منفعل شده و شرمنده شود؟ آیا این اثر پرده و پوشش حیاء است که بر روی روح است؟ یعنی این غریزه انسانی که از مختصات انسان است، تا وقتی که با عمل زشت مواجه نشود بی معنا است؟ تا کار بدی انجام نشده است، حیاء معنایی ندارد و هیچ تاثیر و بُردی ندارد؟ هیچ انفعالی در کار نیست؟ این سؤال خیلی روشن است.

جوابش این است که: خیر! مسئه این‎طور نیست. اتفاقاً حیاء نسبت به عمل زشت، نقش بازدارندگی دارد. نقش بازدارندگی داشتن، یعنی اینکه حیا از اینکه انسان عمل قبیحی را مرتکب شود جلوگیری می‎کند. اصلاً اهمیت این موهبت الهیه در درون انسان نیز این است که نقش بازدارندگی دارد و از ارتکاب کارهای ناشایست پیشگیری می‎کند. نه این که تنها از انجام گناه، تازه به کار افتد و منفعل شود.

سودمندی حیا، برای دیندار و بیدین

حالا من چند روایت می‎خوانم و بعد نکاتش را برایتان توضیح می‎دهم. علی(ع) فرمود: «الحیاءُ یصُدُّ عن فعلِ القبیحِ»(غررالحکم، ص257) حیاء جلوی عمل زشت را می‎گیرد، روایت خیلی روشن است. یعنی حیا، جلوگیر عمل زشت است.

در روایتی از پیغمبر اکرم آمده است که حضرت فرمودند: «قال رسول‎الله(ص): الْحَیَاءُ خَیْرٌ کُلُّهُ یَعْنِی أَنَّهُ یَکُفُّ ذَا الدِّینِ وَ مَنْ لَا دِینَ لَهُ عَنِ الْقَبِیحِ فَهُوَ جِمَاعُ کُلِّ جَمِیل» (وسائل‏الشیعة، ج12، ص168) سراپای حیا خیر است، برای شخص بی‎دین و بادین سود دارد و هر دو را از کار زشت باز می‎دارد. نقش حیا این است که مانع انجام کا‎ر زشت انجام می‎شود.

من در جلسه گذشته هم گفتم که خطاب آیه «یا بنی آدم» بود و این یعنی ایمان دخالتی در این مسئله ندارد. «کفّ» به معنای باز دارندگی است. بازدارندگی هم گاهی ابتدایی است و گاهی انتهایی است گاهی از ارتکاب عمل جلوگیری می‎کند و گاهی از تکرار آن مانع می‎شود. اصلاً حیایی که ما می‎گوییم و نسبت به افعال قبیح و اعمال زشت مطرح است، آن حیایی است که جلوگیر باشد.

بازدارندگی حیا نسبت به کارهای اختیاری

اصلاً حیا مربوط به اعمال اختیاری و ارادی انسان است. یعنی همین که انسان که می‎خواهد کاری را با اختیار و اراده خودش انجام ‎دهد، حیا پیش می‎آید و نقش بازدارندگی خود را ایفا می‎کند. بحث ما در جایی است که عمل جنبه اختیاری و ارادی دارد. این خیلی روشن است، چون در جایی که حیا بازدارنده نیست، حیا کردن معنا ندارد یا فرض کنید که اگر عمل انجام شود و انسان بعد از آن شرمنده شود که حیا نکرده است. به قول ما طلبه‎ها مصب بحث حیاء این است.

مراحل تبدیل فکر به عمل

حالا به سراغ کارهای اختیاری می‎رویم. کارهای اختیاری ما این‎طور نیست که تنها با فکر کردن و اراده ممکن باشد. در مباحث فلسفی و کلامی این مسئله مطرح است که ما هر کاری را که انجام می‎دهیم، مقدماتی دارد، اراده دارای مقدماتی است.

بزرگان می‎گویند: اول انسان باید عمل را تصویر کند، تا کار را تصویر نکند نمی‎تواند آن را انجام دهد. انسان هر کاری را که بخواهد انجام دهد، چه زشت و چه زیبا باید ابتدا آن کار را تصور کند و سپس آن را انجام دهد. مثلاً وقتی که کسی می‎خواهد نماز بخواند، اول نماز را تصور می‎کند و سپس بلند می‎شود؛ نه این که نداند چه کار می‎خواهد بکند. انسان ابتدا عمل را تصور می‎کند و بعد از آن به سراغ فایده‎اش رفته و می‎سنجد که اگر آن کار مفید است، انجامش دهد و اگر مفید نیست، انجام ندهد. وقتی که دید یک کاری مفید است، حب به او پیدا می‎کند. حب به شئ، شوق به او را ایجاد کرده و بعد از اینها انسان آن کار را انجام می‎دهد. لذا اگر فردی، از یک کار متنفر باشد آن را انجام نمی‎دهد. این مطلب فلسفی را من خیلی روشن و ساده گفتم.

آیا وقتی که انسان می‎خواهد عمل زشتی را انجام دهد، آن را تصور نمی‎کند؟ مثلاً وقتی می‎خواهد به گوش کسی سیلی بزند، ابتدا این کار را تصویر کرده و سپس انجام می‎دهد وگرنه، سیلی را به گوش خودش می‎زد! پس معلوم می‎شود که انسان ابتدا کار را تصور کرده و بعد از آن انجام می‎دهد.

«فرد معصوم» تصور گناه هم نمیکند

اینجا نقطه حساس کار است؛ وقتی که انسان کار زشت را تصور می‎کند، چه حالی به او دست می‎دهد؟ روح متمایل می‎شود یا متنفر می‎گردد؟ کسی که عمل زشت را تصور می‎کند، اگر پرده فطری و الهی، این ودیعه الهی در انسان باشد و دریده نشده باشد، برای انسان از بدی تنفر ایجاد کرده و هم‎او مانع ارتکاب آن عمل زشت می‎شود، یعنی آن حالت انفعال، قبل از عمل به انسان دست می‎دهد.

مثال دیگری بزنم که مطلب کاملاً جا بیفتد. اگر کسی تصور کند که یک نجاست را بخورد، چه حالتی به او دست می‎دهد؟ آن‎قدر متنفر می‎شود که حتی بر روی چهره‎اش نیز اثر می‎گذارد. هنوز کار بدی نکرده ولی شکل و ظاهرش تغییر می‎کند.

انسان باید پیش از ارتکاب گناه، حیا کند

درست است که گفتیم حیا، از مقوله انفعال است اما لازم نیست حتماً بعد از عمل باشد، قبل از عمل می‎آید. خود ما، حالا می‎آیم مثال ساده می‎زنم. اگر کسی بخواهد کار زشتی انجام دهد، پیش از آن‎که آن کار را بکند، دیگران به او می‎گویند: حیاء کن! ببینید چه قدر متداول است! این جزء مسائل درونی ما است.

به او می‎گوییم: خجالت بکش! تو و این کارها! او هنوز آن کار را نکرده است، همین که ما فهمیدیم او می‎خواهد این کار را بکند، به او می‎گوییم: خجالت بکش! حیا کن! همه این حرف‎ها برای قبل از عمل است.

کاربرد مهم «حیا»، قبل از عمل است. اگر فرض کردیم شخص زیر فشار نیروی غضب، مرتکب افسارگسیختگی شد و بعد سر عقل آمد و ‎فهمید چه کار کرده است، این حالت باز هم حالت انفعالی است، اما بُرد این حالت انفعالی مربوط به عمل گذشته نیست، بُرد آن نسبت به اعمال نظیر این عمل در آینده است و پیشگیری می‎کند که دیگر آن را تکرار نکند. بنابراین نقش اساسی حیا، در ارتباط با پیشگیری است.

رابطه حیا با عقل عملی

ما در اصول کافی در روایت سماعه داشتیم که حیا را یکی ازجنود و لشکریان عقل به حساب می‎آورد، چون هفتاد و پنج لشکر برای عقل می‎آورد که مرحوم ملاصدرا(رضوان‎الله‎تعالی‎علیه) آن را شرح کرده است.

مراد از عقل در روایت عقل عملی است نه عقل نظری، یعنی این نیرویی که خدا در من و شما قرار داده است و با او حُسن و قُبح اعمال را تشخیص می‎دهیم. این که چه فعلی خوب است و چه فعلی بد است، مربوط به اعمال است. بنابراین حیا از جنود عقل است و ما هم در روایات داریم که هرکس این بُعد وجودی‎اش، یعنی عقل عملی‎اش شکوفاتر شود، حیای وی بیشتر است و باعث می‎شود این احساس نسبت به اعمال در او ایجاد شود که چه کاری خوب است و چه کاری بد است، هر قدر این احساس در او قوی‎تر و شکوفاتر شود، حیایش بیشتر می شود.

«عاقلترین» مردم با «حیاترین» آنها است

یکی دو روایت، در این مورد برایتان می‎خوانم؛ از علی(ع) است که فرمودند: «اعقلکم احیاکم» و یا می‎فرمایند: «أعقل الناس أحیاهم»(غررالحکم، ص 256) عاقل‎ترین شما کسی است که با حیاترین شما است. یعنی آن کسی که این بُعدش شکوفاتر است این غریزه «حیا» در او زنده‎تر است. به همین دلیل هم حیا در جنود عقل و جهل آورده شده است.

همه احکام بر محور زشتی و زیبایی است

حالا من می‎خواهم سراغ نتیجه‎گیری بحثم بروم. ما راجع به تمام احکام شرعیه الهیه، «اوامر و نواهیا» بحثی داریم و آن بحث این است که تمام اینها برمحور حسن و قبح است. گاهی در مباحث اصولی‎مان ازاین حسن و قبح به مصلحت و مفسده تعبیر می‎کنیم. می‎گوییم واجبات مصلحت دارد، محرمات مفسده دارد؛ لذا آن چه را که مصلحت دارد می‎گوید انجام بده و آن چه را که مفسده دارد می‎گوید انجام نده. این همان حسن و قبح است.

«ترویج بیحیایی» مشکل اساسی جامعه

حسن و قبح دارای مراتب است. زشتی و زیبایی از نظر آثار، دارای مراتب است. اگر حسن یک عمل زیاد است و مصلحتش الزام‎‎آور باشد، خدا آن عمل را واجب می‎کند که حتماً بنده آن کار را انجام دهد. بحث ما در مورد باید و نبایدها است. از آن طرف اگر عملی مفسده زیادی داشته و قبح شدیدی داشته باشد، چه در ارتباط با فرد و چه در ارتباط با جامعه، خداوند از آن نهی‎کرده و حرامش می‎کند.

«حیاء» زیربنای دینداری

ما قاصر هستیم، در یک حد، دین را می‎شناسیم اما سطحی نگریم، گاهی ممکن است نتوانیم ابعاد یک فعل را از نظر مفاسدش ادراک کنیم. آن کس که خالق من و تو است خیلی خوب می‎فهمد که اگر این کار از من سر بزند برای من یا جامعه من چه نقش تخریبی‎ دارد. لذا آن کار را تحریم می‎کند که نباید این کار انجام شود یا عملی را واجب می‎کند که باید این کار انجام شود.

اینجا است که مسئله حیا مطرح می‎شود، چون اصلاً نقش حیاء این است که از عمل قبیح و زشت بازدارندگی می‎کند. دقت کنید که مسئله حیا نقش زیربنایی دارد، این‎جور نیست که یک امر سطحی باشد.

اثر ترویج بی حیایی توسط «فرهنگسازان جامعه»

برخی فهمیده یا نفهمیده سطح حیاء را پایین آوردند. یکی از مشکلات اساسی جامعه ما ترویج بی‎حیایی است یعنی دارند قُبح اعمال قبیحه را در سه رابطه دیداری، گفتاری و رفتاری می‎شکنند.

همان کسانی که فضای پنجم در جامعه را می‎سازند، یعنی فضایی که حاکم بر آن چهار محیط خانوادگی و آموزشی و رفاقتی و شغلی است. هرچه در آن چهار محیط می‎بافند، این افراد باز می‎کنند. پدر و مادر، مدرسه بچه را درست می‎کنند اما آن فضاسازان که فضای حاکم بر سطح کل جامعه را می‎سازند، می‎آیند با ترویج بی‎حیایی بچه را تخریب می‎کنند. قُبح قبیح را از بین می‎برند. یعنی در یک محیط متشرعانه یک سنخ‎ هستند که قبح اعمال قبیح را از نظر گفتاری، رفتاری و دیداری‎ از بین می‎برند.

پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله مجتبی تهرانی

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها