به گزارش 598 به نقل از خبرگزاری فارس، آمریکا «ظاهرا» بار دیگر برای مذاکره با ایران پیش قدم شده و این بار «جو بایدن»، معاون اوباما مسئولیت ابلاغ این پیام را برعهده داشته است. از این رو بود که او یک هفته بعد از شروع دور دوم ریاست جمهوری باراک اوباما، تریبون بینالمللی کنفرانس امنیتی مونیخ را مغتنم شمرد تا از آمادگی واشنگتن برای مذاکره با ایران آنهم در صورت «جدیت» تهران سخن بگوید.
به همین منظور او در این کنفرانس بخشی از سخنرانی خود را به بحث ایران اختصاص داد و گفت، «ما آماده هستیم با تهران به صورت دوجانبه گفتوگو کنیم. هنوز زمان و فضا برای دیپلماسی با پشتیبانی فشارها برای موفق شدن باقی است».
بایدن سپس اظهار داشت: «زمانی که رهبری ایران، رهبر معظم ایران، جدی باشد، ما آماده هستیم به صورت دوجانبه با رهبری ایران دیدار کنیم». معاون اوباما در پایان تاکید کرد، «این پیشنهاد به قوت خود باقی است اما (مذاکره) باید واقعی باشد و باید دستورالعملی برای گفتوگو وجود داشته باشد. ما حاضر نیستیم این گفتوگوها به صورت تمرینی انجام شود».
به این ترتیب او کوشید با ارسال چنین پیامی آنهم از طریق کنفرانسی بینالمللی، توپ را به زمین ایران بیندازد که البته «ترفند» او با پاتک تهران روبرو شد. در حالی که او تلویحا «جدیت» تهران را شرط لازم و کافی برای شروع گفتوگوها عنوان کرده بود، «علی اکبر صالحی»، وزیر امور خارجه کشورمان فاکتوری مهمتر را شرط آغاز مذاکرات عنوان کرد. او که با شبکه «یورو نیوز» گفتوگو میکرد، در پاسخ به پرسشی در این زمینه اظهار داشت: «آمریکا اول باید «حسن نیت» خود را ثابت کند و به ایران تضمین کافی بدهد». صالحی سپس گفت: «متاسفانه تجربیات قبلی ما چیزی خلاف این موضوع را نشان میدهد».
هر چند، وزیر امور خارجه در این عبارت پایانی، صرفا به بیان کلیات اکتفا کرده و از بیان مصداق و جزئیات این موضوع خودداری کرده، اما واقعیت این است که ایرانیها سالهاست در حال دست و پنجه نرم کردن با همین «تجربیات» مد نظر صالحی هستند.
جالب اینکه برای ملموس کردن این ماجرا نیازی به یادآوری وقایع سی و چند سال گذشته نیست چراکه مجموع «یکی به نعل و یک به میخ زدنهای» دولتمردان آمریکایی در سال جاری، خود مصداق کامل و بارزی از همه تناقضگوییهای آمریکاییها در سه دهه گذشته بوده است.
به عنوان مثال فروردین ماه سال جاری بود که فروردین ماه سال جاری بود که برخی اخبار غیر رسمی درباره ارسال پیام باراک اوباما به ایران از طریق رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه منتشر شد که در آن رئیس جمهور آمریکا از جمهوری اسلامی ایران خواسته بود با ورود به مذاکرات نشان دهد به طور جدی و واقعی، آماده توافق بر سر برنامه هستهای خود است اما در این بین، تهران باید توقف همه جنبههای برنامه هستهای خود را تا زمان رسیدن به یک توافق بپذیرد و دور جدیدی از گفتوگوهای دیپلماتیک همراه با تغییر لحن محسوس سیاستمداران جمهوری اسلامی نسبت به آمریکا را آغاز کند!
چند ماه بعد یعنی مهر ماه، درست چند هفته مانده به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، روزنامه نیویورک تایمز در گزارشی به نقل از مقامات دولت باراک اوباما مدعی شد، «واشنگتن و تهران برای اولین بار توافق کردهاند مذاکراتی مستقیم درباره برنامه هستهای ایران داشته باشند و زمینه را برای آنچه که میتواند آخرین تلاش دیپلماتیک برای جلوگیری از اقدام نظامی علیه ایران باشد، آماده کردهاند».
سه روز بعد از پیروزی باراک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری نیز، خبرگزاری آسوشیتدپرس با انتشار گزارشی از تلاش دولت آمریکا برای اتخاذ رویکردی جدید در قبال ایران در مذاکرات آتی 1+5 با ایران خبر داد. به موجب این رویکرد، اگر ایران توجه بیشتری به تعهدات خود در قبال جامعه جهانی نشان دهد، تحریمهای موجود علیه ایران بسیار سریعتر از آنچه پیشتر تصور میشد، لغو خواهند شد.
بعد از انتشار این خبر، «هیلاری کلینتون»، وزیر خارجه آمریکا نیز در حضور جمعی از مقامات و کارشناسان سیاست خارجی از آمادگی کشورش برای مذاکرات دوجانبه با ایران خبر داد به شرط اینکه ایران نیز آماده چنین مذاکراتی باشد و سپس گفت: «با این پیشنهاد میخواهیم به ایران بگوییم مسائلی وجود دارد که ما مایل هستیم درباره آنها با شما گفتگو کنیم، اما انتظار اقدام متقابل را داریم».
حتی باراک اوباما نیز بعد از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری در کنفرانس خبری در کاخ سفید اظهار داشت: «در ماههای پیش رو تلاش میکنم اقدامی انجام دهم تا ببینم آیا میتوانیم گفتوگویی را با ایران، نه فقط با ما بلکه با جامعه بینالمللی آغاز کنیم تا ببینیم آیا میتوانیم موضوعات را حل کنیم».
ظاهرا رئیس جمهور آمریکا اکنون به وعده خود عمل کرده چراکه این بار جو بایدن، معاون او از عزم دولت آمریکا برای شروع گفتوگو با ایران به شرط جدیت تهران سخن به میان آورده.
ظاهر ماجرا نشان میدهد شرایط کاملا بر وفق مراد است و این طرف ایرانی است که با نداشتن «جدیت» برای شروع مذاکرات، در این مسیر سنگاندازی میکند.
اما واقعیت ماجرا چیز دیگری است. برای فهم آن باید به آن سوی ژستهای دیپلماتیک دولتمردان آمریکایی نگاهی موشکافانه انداخت.
درست در برههای که اوباما از تلاش خود برای فراهم کردن شرایط به منظور گفتوگو با مقامات ایرانی دادِ سخن داده، اقدام به وضع تحریمهای جدید علیه 17 شخص و نهاد ایرانی کرده که این تحریمها بر پایه این ادعا وضع شده بود که این افراد و نهادها، مسئول نقض حقوق بشر در ایران هستند.
اول دسامبر سال 2012 میلادی نیز نمایندگان سنای آمریکا تحریمهایی را علیه ایران وضع کردند که بر اساس آن تجارت فلزات گرانبها، فولاد، آلومینیوم، زغال کک و گرافیت با ایران ممنوع شود. منع شرکتهای بیمه از معامله با صنایع انرژی، کشتیرانی و کشتی سازی ایران و نیز برقراری محدودیتهایی در راه مبادله گاز ایران با طلای ترکیه از دیگر بخشهای مصوبه جدید سنا بود. جالب اینجاست که این سومین بار در طول سال جاری است که نمایندگان آمریکایی به دنبال راههایی برای قطع درآمدهایی هستند که تهران را به تأمین هزینه برنامه هستهای ایران قادر میسازد.
اواسط آذرماه نیز آمریکا تعدادی از شرکتها و اشخاصی را که به ادعای آمریکا در «فعالیتهای غنیسازی غیرقانونی» مشارکت داشتهاند، در فهرست تحریمها قرار داد. در واقع، تحریمهای جدید داراییهای هفت شرکت و پنج فرد را در ارتباط با پرونده هستهای ایران مسدود میکند.
از سوی دیگر در حالی که بایدن سوم فوریه (13 بهمن) از خواست واشنگتن برای ورود به مذاکره با ایران سخن به میان آورده، ششم فوریه (18 بهمن) قرار است دور جدیدی از تحریمها علیه ایران اعمال شود. در بند اول این تحریمها، آمریکا کاهش و محدود کردن توانایی ایران برای صادرات نفت را تصویب کرده و بر این اساس از ششم فوریه 2013 پول نفت خریده شده هرگز نباید به ایران برسد.
در بند دوم، به وزارت خزانهداری اجازه داده شده، داراییهای هر فردی را که برای به دست آوردن فلزات قیمتی به ایران کمک کرده، بلوکه کند. در بند سوم، وزارت خارجه آمریکا برای 20 کشور که نفت ایران را خریداری میکنند و نتوانستهاند واردات نفت خود را از ایران کاهش دهند، استثنا قائل شده و مهلت 6 ماههای از 7 دسامبر به آنها داده تا جایگزینی برای نفت ایران بیابند.
اینکه آمریکا، از یک سو، در مقاطع مختلف از تمایل به گفتوگو با ایران سخن میگوید و از سوی دیگر، هر روز حلقه تحریمها علیه ایران را تنگ میسازد، نشان دهنده همان حلقه مفقودهای است که علی اکبر صالحی از آن سخن گفت؛ «حسننیت آمریکا». در صورت بروز بیرونی و عملی این رفتار از سوی آمریکاییها، قطعا سیاستمداران ایرانی در آن زمان، شرایط را برای بررسی درخواست سران کاخ سفید مناسب خواهند دید اما با اوضاع کنونی، چنین انتظاری از طرف ایرانی، دور از ذهن و نابجا خواهد بود.