به گزارش 598، سايت شبهه نوشت:
تلاش همهی اشخاص، گروهها، جریانها و
احزاب، چه موافق اصول نظام و مردم باشند و چه نباشند و یا میانه و مذبذب
باشند، بسیار طبیعی است، حتی به راه افتادن جنگ احزاب، به شکلی سنّتی یا
مدرن نیز بسیار طبیعی است. بالاخره «ریاست جمهوری و دولت» همان «قدرت» است و
به قول شهید آیت الله دکتر بهشتی (ره): «تشنگان خدمت و شیفتگان قدرت» نیز
بسیارند.
بدیهی است که از شاخصههای «آزادی
سیاسی» این است که هر دسته، گروه و حزبی که معاند و محارب نیست، بتواند
وارد عرصه شده و تمامی تلاش خود را جهت جذب افکار عمومی به کار بندد؛ و
البته در این عرصه همه طالب و داوطلب خدمت نیستند، لذا مجبورند به هر دروغ،
حیله، ترفند و فتنهای متوسل شوند.
الف – تلاش برای تطهیر:
تلاش برای تطهیر چهرههای منفور، محکوم
یا مخدوش در افکار عمومی مردم، خود نوعی اذعان به ناپاکی آنان است، چرا که
هیچ عقل سلیمی تلاش برای تطهیر مجدد مطهر نمیکند. چرا که تطهیر مطهر از
«وسواس» است و وسواس نیز از شیطان است که موجب بروز بیماری نیز میشود.
یک موقع چهرهای بر اثر تحریفات تاریخی
که معمولاً به سفارش قدرتها یا قدرت طلبهاست در اذهان عمومی مخدوش یا حتی
محکوم میشود و عدهای از دانشمندان، علما، تاریخ شناسان، محققین و ...،
سعی و تلاش میکنند تا پرده از واقعیتها بردارند و حقایق را به اذهان
عمومی نشان دهند [مثل مرحوم شهید شیخ فضل الله نوری (ره)، که حتی هنوز سعی
دارند - حتی در متون دانشگاهی- او را انگلیسی معرفی کنند تا مواضع و
مبارزاتش مخدوش شده و الگو نگردد]، وضعیت فرق دارد، اما یک موقع چهرهها و
شخصیتها همه معاصر هستند و گرایشات و دیدگاههای خود را به صراحت در تئوری
و عمل به اذهان عمومی ارائه داده و میدهند، بر مواضع انحرافیشان اذعان و
اصرار دارند، ملت را دشمن شاد میکنند، بیگانگان در حمایت برایشان کف و
صوت میزنند و آنان نیز بر این حمایت تکیه کرده، امید بسته و میبالند (مثل
فتنه 88)، اینجا دیگر پشت هر تلاشی در تطهیر، غرض و مرضی نهفته است.
ب – قحط الرجال:
از سوی دیگر این تلاش مذبوحانه در
راستای تعریف و تمجید از چهرههای شناخته شده و غیر مقبول دهههای اول و
دوم و تبلیغ برای آنها، خود حاکی از دچار شدن جریانات انحرافی یا دست کم
کنار گذاشته شده توسط مردم، به «قحط الرجالی» است.
از یک سو میگوییم: تلاش هر حزب، گروه و
جریانی برای حضور در عرصه سیاست و تکیه بر مسند ریاست، چه به قصد خدمت و
چه به قصد تصاحب اریکه قدرت، طبیعی و بدیهی است و حق جریانات غیر معاند
است، هر چند که مخالف باشند، اما از سوی دیگر این مردم و افکار عمومی هستند
که نقش تعیین کننده را ایفا میکنند.
از این رو چه موافق و چه مخالف، چه همسو
و چه غیر همسو، باید چهره هایی را به میدان بیاورند که مردم به آنها
اعتماد کنند – سخنانی بگویند که مردم خوششان بیاید و امیدوار شوند –
نقدهایی داشته باشند که مقبول افکار عمومی باشد یا به قولی حرف مردم
باشد...؛ هر چند که اغلب کاستیها و ناهنجاریها ریشه در عملکرد ناصواب
آنها در دورهی صدارت و قدرت داشته باشد و هر چند که هم اکنون نقش مؤثری در
تضعیف نظام و مردم داشته باشند. از این رو این جریانات با معضل بزرگی
مواجه میشوند که آن هم نداشتن یک شخصیت معتبر، مقبول و محبوب است.
بدیهی است وقتی گروهها، احزاب یا
جریانهایی به رغم ادعاها، یک دهه خود را عقب میکشند، خدمتی نمیکنند که
هیچ، دائم نق میزنند و تضعیف میکنند و در واقع مردم را به خاطر آن که
آنها را انتخاب نکرده است تنبیه میکنند، دیگر شخصیت و چهرهی قابل طرح و
دفاعی ندارند و مجبور میشوند روی همان چهرههای گذشته سرمایه گذاری کنند.
مثال مشهود آن که: اگر امروز چهرههای
شناخته شدهای چون آقایان: هاشمی، ناطق نوری، موسوی، کروبی، خاتمی، حسن
روحانی، سید حسن خمینی و ... از جریاناتی چون: سرمایهداران، اصلاحطلبان،
اصحاب فتنه و امثالهم گرفته شود، چه کسی را دارند که روی آن سرمایهگذاری
کنند؟! آیا میخواهند پایین دستیهایی چون: موسوی خوئینیها، محتشمی،
عبدالله نوری، مهاجرانی، سروش، حجاریان، عطریانفر، ابطحی و ... را تطهیر و
تبلیغ کنند؟!
ج – تکلیف:
اما تکلیف این است که افکار عمومی چون
اغلب برههها، هوشیار و بصیر باشند. گذشته و حال و آینده را با هم و با
بصیرت بنگرند. موقعیت کنونی و نیازهای حال و آینده کشور را با دقت مطالعه
کرده و بشناسند، اسیر موج نشوند و مقهور و مغلوب جوّسازیها، هوچیگریها،
شایعات، تبلیغات و ضد تبلیغهای مسموم و هدفدار نگردند و در یک جمله با
حمایت از «ولایت فقیه»، حضور جامع، به هنگام، مؤثر و بصیرانه داشته باشند
تا نظام و مملکتشان از گردنه های مُهلک به سلامت عبور کند، رشد کنند و به
سعادت و رفاه دنیوی و اخروی برسند.