سرویس سیاسی پایگاه 598 - محمد کاظم احمدی حاجی/ دولت نهم و دهم هیچگاه از انتقاد دوستان و دشمنان در امان نبوده و هر از چندی دوست یا دشمنی به پا میخواهد و درست یا غلط تازیانه نقد را بر تن دولت مینوازد. فارغ از به حق یا ناحق بودن آنها، دولت نیز گاه پذیرا بود و گاه نه!
ولی جدای از محتوای درست یا نادرست بودن انتقادات، به نظر میرسد نکتهای که در همه این انتقادات به چشم میخورد، فقدان روش درست و اصولی نقد است که سبب میشود گاهاً از سوی منتقدین جفا و از سوی نقدشوندگان سوءبرداشت صورت بگیرد. بهعلاوه اکنون نیز که به خط پایان دولت دهم نزدیک میشویم لزوم دقت در این موضوع دوچندان میگردد.
نگارنده در این نوشتار، روش منطقی برای نقد هر دولتی، از جمله دولت احمدینژاد را در سه سطح باید دید:
سطح اول
سطح جهتگیری است. سطح دوم
سطح راهبرد هاست و سطح سوم
سطح تاکتیک ها.
مختصراً در مورد دو سطح راهبرد و تاکتیک لازم به ذکر است که در کنار تلاشها و اقدامات کم نظیر و بعضاً بینظیر دولت نهم و دهم، انتقادات بهحق و نسبتاً زیادی هم وجود دارد که هم باید گفته شود و هم بایستی از طرف دولت شنیده شود که هم نگفتن و هم گوش نکردن به آنها خطرناک میباشد.
فعلاً هم در مقام مقایسه با دولتهای قبلی در دو سطح راهبرد و تاکتیک نیستم که خود بحث مفصل و البته آماری را میطلبد که کارشناسان مطلع نسبت به فعالیت های دولت بهتر و منصفانهتر اظهار نظر خواهند کرد.
ارزیابی دولت نهم و دهم از حیث جهتگیریهمه قوت، ارزشمندی و وجه تمایز دولت احمدینژاد در مقایسه با دولتهای پیشین، در جهتگیریهای دولت اوست. همان عنصری که بواسطه آن سبب گشت انقلاب اسلامی در ریل اصلی خود قرار گیرد. همانی که دولت او را از دولتهای قبلی و حتی تمام دولت های بعد از مشروطه متمایز و ممتاز کرد. البته در همینجا لازم است پاسخ یک شبهه نیز داده شود. شبهه این است که همه این مزایا و تعاریف در مورد دولت نهم درست است ولی برای دولت دهم نادرست. پاسخ این شبهه با رجوع ساده به بیانات امام خامنهای روشن میگردد:
« يك بخش ديگر از اين نقاط قوّتى كه به نظر من روى آن بايد تكيه كرد، مسئلهى برجسته شدن ارزشهاى انقلاب است. در اين سالهائى كه دولت نهم و دولت دهم بر سر كار بودند تا امروز، گفتمان انقلاب و ارزشهاىانقلاب و چيزهائى كه امام به آن توصيه ميكردند و ما آنها را از انقلاب آموختيم، خوشبختانه كاملاً برجسته شده: مسئلهى سادهزيستى مسئولان، استكبارستيزى، افتخار به انقلابيگرى. يك دورهاى بر ما گذشت كه اسم انقلاب و انقلابيگرى و اينها به انزوا افتاده بود؛ سعى ميكردند به عنوان يك ارزش منفى يا ضد ارزش، از اين چيزها ياد كنند. گرايش عمومى مردم و مسئولان كشور به حركت انقلابى، جهتگيرى انقلابى، ارزشهاى انقلابى و مبانى انقلاب است. اين را توجه داشته باشيد كه يكى از عوامل گرايش مردم به دولت، همينهاست؛ يعنى مردم به اين ارزشها اهميت ميدهند. بيانات در ديدار رئيسجمهوری و اعضاى هيئت دولت۱۳۹۱/۰۶/۰۲»
و اما متاسفانه برخی (چه صادق و چه مدعی) اصولگرایی، خواسته یا ناخواسته در بیانات، مواضع و رسانههای خویش با حجم انتقادات و تخریبها به زمین زدن این جهتگیری کمک کردند و شد آنچه که نباید میشد و آن هم ادعا و طلبکاری اصلاحطلبان و فتنهگران مبنی بر لزوم عذرخواهی اصولگرایان از آنها (یعنی اصلاح طلبان) و مردم در مورد حمایت از دولت نهم و دهم.
به عنوان مثال، توجه کنید:
پرواضح بود که زمانی که امام خامنهای به صراحت و تلویح بر فرعی بودن مسئلهای که در لسان سیاسیون به "جریان انحرافی" مشهور شده بود تاکید میکردند، افسوس و صد افسوس کمتر کسی را مییافتیم که این توصیه و البته دستور ایشان را وقعی بنهد؛ و متاسفانه بسیاری در پازل دشمن اصلی این دولت که واضع اصطلاح "جریان انحرافی" بود بازی کردند و گل به خودی زدند. شاهد مثال اینکه آنچنان سخن از جریان موهوم انحرافی به عنوان امر اصلی آن روزها و گاهی نیز این روزها، زده شد که بسیاری تلقی ایجاد انحراف بیّن و جدی در جهت دولت و زاویه داشتن آن با رهبری انقلاب نمودند.
در رابطه با جهتگیری دولت و اهمیت این موضوع، به نظر میرسد شایسته و بایسته است بخشی از بیانات امام خامنهای در دیدار دوم خود با اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که در سفر سال 89 ایشان به قم برگزار شد را خدمت خوانندگان منصف ارائه کنم:
«من اعتقاد به نصح دارم. یعنی واقعاً معتقدم اگر جامعهی مدرسین یک مواردی اشتباهی میبینند، ملاحظهی رفاقت و دوستی را نکنند؛ نصیحت کنند؛ منتها مراقب باشند که یک جهتگیری عامی برای زمین زدن دولتی که حالا نسبت به شعارهای انقلاب وفادار است، نسبت به رهبری اظهار اطاعت میکند و چه و چه، ایجاد نشود، به آن حرکت کمک نشود؛ عرض ما این است. یک جوری نصیحت کنید که آن کسانی که قصد ریشه کنی دارند، نتوانند استفاده کنند. ولی خوب، نصیحت کنید، پیغام بدهید، کاغذ بنویسید؛ اگر یک جائی واقعاً دیدید ضرورت دارد، اعلام هم بشود. اعلام عمومی در مواقع ضرورت ایرادی ندارد، اما باید مراقبت بشود؛ اینجور نیست که حالا انسان هر اعتراضی دارد، مصلحت باشد که این را علنی و عمومی کند.»
نتیجهبا ملاحظه نکات فوق، اساساً تحلیل و نقد دولت احمدینژاد بدون عنایت به این سه سطح، سادهاندیشانه و گاهاً اشتباه و خطرناک خواهد بود. به همین دلیل به همه کسانی که خواسته یا ناخواسته در زمین دشمنان خارجی و داخلی و دوستان ناغافل داخلی بازی کردند، انتقاد است که تبعات انتقادات شما به تخریب این جهت منجر میشود و البته تا حدودی نیز شده و نهایتاً منجر میشود سر از دولت اصلاحات و سازندگی و به طور کلی دولتی در میآورد که مدینهی فاضله خود را "مدرنیتهی اسلامی" میداند.
پایان یکی از اشکالات اصلی این است که به مسائل بسیار سطحی و روبنایی نگاه می شود. کمتر پیش آمده که به علل بنیادین و تاریخی مسائل و امور توجه شود و البته همین سبب میشود که در رفتارها دچار افراط و تفریط شده و خدای ناکرده مصداق فرمایش امیر المومنین (علیه السلام) شویم که فرمودند: «لاتری الجاهل الا مُفرَطاً او مُفَرِّطا».