به گزارش 598 به نقل از خبرگزاری فارس، بحث مقابله با برنامه هستهای ایران و حتی حمله نظامی به ایران تا چند ماه قبل تقریبا اصلیترین موضوع صحبتها و موضعگیریهای «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر رژیمصهیونیستی بود. تقریبا روزی نبود که صحبتی از حمله به ایران از سوی اسرائیل مطرح نشود. این صحبتها که از همان ابتدا بیشتر به بلوف میماند تا حقیقت، پس از مخالفت آمریکا و جامعه بینالملل و اخیرا فروپاشی مثلث جنگطلب کابینه که از نتانیاهو، «ایهود باراک» وزیر جنگ مستعفی و «آویگدور لیبرمن» وزیر خارجه مستعفی اسرائیل تشکیل شده بود، تقریبا به سکوتی مطلق بدل شده است. به همین بهانه روزنامه صهیونیستی «هاآرتص» به انتشار یادداشتی به قلم «عوزی بنزیمان» به بررسی دلایل این سکوت پرداخته است.
پرگوییهایی که با یک «نقاشی مضحک» پایان یافت
هفته پیش بود که «بنیامین نتانیاهو» بار دیگر از خطری گفت که از سوی ایران، اسرائیل را تهدید میکند. صحبت مجدد نتانیاهو از تهدید ایران مدتها پس از آن بیان شد که وی در سازمان ملل نقاشی مضحکی را به نمایش گذاشت و در آن از تهدید ایران گفت و پس از آن دیگر این موضوع بسیار مهم (البته از دیدگاه نتانیاهو) از سخنرانیهای عمومی او محو شد. این تغییر موضع آن هم با در نظر گرفتن این واقعیت که موضوع برنامه هستهای ایران تقریبا در تمام دوره نخستوزیری نتانیاهو مهمترین موضوع از نگاه وی بوده، و اکنون طوری برخورد میشود که گویی هیچ خطر مهمی موجودیت اسرائیل را تهدید میکند، واقعا عجیب است.
تنها در سخنرانی انتخاباتی سهشنبه هفته قبل بود که نتانیاهو در نرمترین حالت ممکن به این موضوع بسیار حساس پرداخت. وی تنها نام ایران را در میان بسیاری دیگر از چالشهایی که اسرائیل با آن روبروست و شخصی قدرتمند چون نتانیاهو (البته باز هم از دیدگاه خود او) قادر است با آن روبرو شود، ذکر کرد.
عامل برگزاری زودهنگام انتخابات با دلیل سکوت نتانیاهو یکی است
نویسنده «هاآرتص» سپس عنوان میکند همان چیزی که نتانیاهو را به برگزاری زودهنگام انتخابات متقاعد کرد، وی را به کنار گذاشتن موضوع حمله نظامی به ایران مجبور کرده است. وی چند فرضیه را برای این سکوت نتانیاهو مطرح میکند و مینویسد: به همین جهت باید بفهمیم پشت پرده سکوت نخستوزیر چیست. آیا او از این جمعبندی خود که سرنوشت اسرائیل به نحوه مقابله رهبری آن با موضوع ایران گره خورده، عقبنشینی کرده است؟ آیا او قصد خود برای حمله به تأسیسات هستهای ایران را کنار گذاشته؟ آیا این واقعیت که او موضوع ایران را کنار گذاشته، نشاندهنده تضعیف این راهکار، راهحلی جدید است و یا به دلیل فشار آمریکا یا وجود یک کانال دیپلماتیک محرمانه است که نخستوزیر از آنجا اقدامات خود را پیش میبرد.
تغییرات اخیر که از قرار دادن چندین و چند ماهه موضوع ایران در صدر موضوعات داخلی و حتی بینالمللی آغاز شد و نهایتا به سکوت تقریبا مطلق در این موضوع حتی در جریان تبلیغات انتخاباتی رسیده، بسیار نامعقول است. یک جامعه عادی نباید این حقیقت را نادیده بگیرد که رهبرش مدتها موضوعی را به طرزی غیرمعمول در صدر مسائل قرار میدهد و راهکار نظامی را برای تقابل با آن برمیگزیند و حتی منابع مالی عظیمی به آن اختصاص میدهد (که آثار آن را میتوان در کسری بودجه دید)، و با این کار جوی ملتهب در جامعه ایجاد میکند و جهان را پیشبینیهای هولناک پر میکند و ناگهان بدون هیچ توضیحی برای این رفتار، کاملا از این موضوع فاصله میگیرد.
وضعیت آنطور که قرار بود، نیست
مبارزات انتخابات زمان خوبی برای ارزیابی توان نتانیاهو برای رهبری است. آیا او در مورد تهدید هستهای تهران و قرار دادن آن در صدر موضوعات درست فکر میکرد؟ آیا او راه صحیحی برای مقابله با آن برگزید؟ آیا نتیجه به دست آمده به بهای پرداخت شده میارزید؟
نویسنده «هاآرتص» نهایتا اشاره میکند که اسرائیل اکنون در وضعیتی است که رهبرش در مواضع خود ثبات ندارد. وی مینویسد پیش از این «آویگدور لیبرمن» هم چنین مواضعی در مورد تهدیدات «حماس» اتخاذ کرده بود و وزرای کابینه هم طوطیوار از وی تبعیت کرده و مقامات اروپایی را به مسامحه با این تهدید متهم کردند. «عوزی بنزیمان» نهایتا نتیجه میگیرد: وضعیت آنطور که گفته میشد نیست.