برچسب ها - معراج شهدا
نگاهم به صورت نوجواني افتاد كه صورتش از برخورد خمپاره به نزديكيش سياه شده بود و تركشها ي آن تمامي صورتش را گرفته بود .به آرامي مي گفت : "آقا اومدم. حسين جان اومدم. "وقتي به او رسيدم ديگر رمقي برايش باقي نمانده بود و به زمين افتاد. او را به آرامي بغل كردم
کد خبر: ۷۱۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۸۹/۰۹/۱۳

جدیدترین اخبار پربازدید ها