کد خبر: ۹۹۸۱۹
زمان انتشار: ۱۶:۱۹     ۱۰ مرداد ۱۳۹۲
نوشتاری پیرامون مبنای حمایت جمهوری اسلامی ایران از مردم فلسطین:
مساله ی حمایت جمهوری اسلامی ایران از مردم ستمدیده، هتک حرمت شده، از خانه رانده شده و به مفهوم واقعی کلمه "مظلوم" فلسطین و خصوصا باریکه ی غزه نزد عده ای و در اندیشه ی کسانی همواره محل خدشه و ایراد پرسش بوده است. بطور خلاصه گفته اند و میگویند که «مساله ی فلسطین به ما مربوط نمیشود و ما مسائل حل نشده ی خودمان را داریم» حتی اگر در بازیادآوری تاریخ اشتباه نشود، یکی از کاندیداهای رقیب ریاست جمهوری در انتخابات خرداد 1388 ، در خلال مناظره با ایشان تقریبا به همین مساله اشاره نمود.
پایگاه 598 - محمد حسین امینی/ مساله ی حمایت جمهوری اسلامی ایران از مردم ستمدیده، هتک حرمت شده، از خانه رانده شده و به مفهوم واقعی کلمه "مظلوم" فلسطین و خصوصا باریکه ی غزه نزد عده ای و در اندیشه ی کسانی همواره محل خدشه و ایراد پرسش بوده است. بطور خلاصه گفته اند و میگویند که «مساله ی فلسطین به ما مربوط نمیشود و ما مسائل حل نشده ی خودمان را داریم»  حتی اگر در بازیادآوری تاریخ اشتباه نشود، یکی از کاندیداهای رقیب ریاست محترم جمهوری در انتخابات خرداد 1388 ، در خلال مناظره با ایشان تقریبا به همین مساله اشاره نمود.

و اما هرگاه به مدعای اصلی این گروه اندیشیده شود، چند نکته ی مبهم و نیازمند توضیح رخ نمایی میکند: اول- این "ما" مشخصا کیست که مساله ی فلسطین به او مربوط نمیشود؟ به دیگرسخن، این "ما" که مساله ی فلسطین به او مربوط نمیشود، چگونه و "بر چه مبنایی" شکل گرفته است؟



دوم- آیا "ما" بر مبنایی چون "متولدین یک محدوده ی جغرافیایی خاص"، تنها "ما"ی معنادار قابل تصور است؟

سوم- "ما"یی که محصول توجه به عنصر "تولد در یک محدوده ی جغرافیایی خاص" است، فی المثل چه رجحانی دارد بر "ما"یی که حاصل درک جمعی حامیان یک تیم فوتبال است؟ یا حامیان یک برند خاص پوشاک؟ یا حامیان یک خواننده یا نوازنده؟ این "ما" ها چه چیز از "ما"یی که حول محور "تولد در یک جغرافیای خاص" شکل میگیرد کم دارند؟

چهارم-  چرا در داخل یک کشور خاص، میان ساکنین شهرها و منطقه های خاص، نشود "ما" هایی قائل شد که هرکدامشان مسائل خودشان را داشته باشند؟ به راستی آن کدام عامل است که سبب میشود فی المثل مسائل مردم خوزستان جزیی از مسائل مردم تهران باشد و برعکس؟ چرا توجه مردم تهران به مسائل مردم خوزستان توجهی ممدوح است؟ چه عاملی سرنوشت خوزستانی ها و تهرانی ها را به هم مربوط میکند؟ یا اگر دقیقتر بپرسیم، از میان عوامل متعددی که مسائل خوزستانی ها را به مسائل تهرانی ها "مربوط" میکند، کدام عامل "اصلی ترین" عامل است؟

به نظر میرسد واقعیت نسبتا پنهان در این مساله اینجاست که این دقیقا خود ما هستیم که این "ما"های متنوع را ابتدا فهم میکنیم و سپس در نظام ارزشی حاکم بر ذهن و روانمان آنها را بر یکدیگر رجحان و برتری میدهیم. از این رو هرگاه در نظام ارزشی حاکم بر فردی از افراد ما، "تعلق به یک تیم فوتبال"، واجد ارزشی بالاتر از تعلق به یک جغرافیا باشد، "ما"ی مهمترِ آن فرد عبارت خواهد بود از حامیان آن تیم فوتبال و مسائل مهم تر و مربوط تر به آن فرد نیز طبعا عبارت خواهند بود از مسائل آن تیم فوتبال و مسائل حامیان آن تیم فوتبال. به همین ترتیب، وقتی در نظام ارزشی حاکم بر ذهن و ضمیر فردی "تعلق به یک جغرافیای خاص" باشد که مهمترین "ما" را بسازد، مربوط ترین مسائل به آن فرد عبارت خواهند بود از مسائل ساکنین و متولدین آن جغرافیای خاص.

به همین ترتیب، چنانچه در نظام ارزشی یک انسان، "اعتقاد" عامل سازنده ی اصلی ترین "ما" باشد، مربوط ترین مسائل برای این انسان عبارت خواهد بود از مسائل و مشکلات معتقدین به آن اعتقاد.

و لذا عبارت «مساله ی غزه به ما مربوط نمیشود» بیش از اینکه واضح کننده ی منظوری باشد، ایجاد کننده ی ابهامیست پیرامون اینکه این "ما" بر پایه ی کدام نظام ارزشی از میان نظامات متنوع ارزشی حاکم بر اندیشه ی آدمیان شکل گرفته است؟ اگر "ما" یعنی متولدین یک جغرافیای خاص، شاید با تسامح بتوان بر این گزاره مهر تایید نهاد. (بماند که اندیشه ورزان در جای خود دلایل معتنابهی برای لزوم حمایت ایرانیان – حتی صرفا به عنوان ساکنین همین جغرافیا - از مردم فلسطین به دست داده اند) اما اگر چنانچه "ما" به معنای "معتقدین به حقوق بشر و کرامت انسانی" گرفته شود، آن زمان شاید به این راحتی نتوان وضع اسفبار این مردم ستم کشیده را به این "ما" نامربوط دانست.

و به طریق اولی، اگر "ما" یعنی معتقدین به دین مبین اسلام، که حقیقتا جامع همه ی مبانی واصول انسانی است، براستی چطور میتوان مدعی عدم ارتباط مسائل مسلمانان غزه به مسلمانان ایران یا دیگر نقاط جهان شد؟

آن اندازه که روشن است، ارتباط مسائل متنوع جهان پیرامونی به انسان و اهمیت بخش خاصی از همه ی "آنچه در حال رخ دادن است" برای آدمی، دقیقا به نحوه ی تلقی او از مهمترین "ما"هایی برمیگردد که پیرامون او شکل میگیرند. اگر در میان گروهی از آدمیان، «دین» شکل دهنده ی مهمترین "ما"ی زندگی باشد، طبیعی است که دردها و رنج ها و آمال و مسائل و حتی شادی ها و خوشی های "متدینین به آن دین" مربوط ترین مسائل به آن گروه از آدمیان باشد.

خصوصا در وضعیتی که آن «دین» یک دین فطرت-مبنا باشد که "نوع آدمی" را مکرّم میشناسد، ارتباط میان درد و رنجی که دیگر آدمیان میبرند با متدینین به این دین دوچندان میگردد. و این نیز البته یک واقعیت است که آدمی در زندگی خویش در میان "ما"های مختلف و گوناگونی قرار میگیرد، که تصمیم نهایی او در اولویت بندی این "ما" های گوناگون، سرنوشت مهمترین مسائل مرتبط با او را رقم میزند. و در این میان، آن "ما"ی ممتاز، طبعا سازنده و شکل دهنده ی "مسائل" ممتاز برای آدمی خواهد بود.

حمایت جمهوری اسلامی ایران از مردم فلسطین، اگر با توجه به شکل گیری مهمترین "ما" در این نظام الهی پیرامون مساله ی "دین و دیانت" مورد بررسی قرار گیرد، به نظر میرسد که نه تنها حمایتی بی وجه تلقی نخواهد شد، بلکه از جمله به روشنی مشخص خواهد کرد که مسئله ی فلسطین، از "مربوط ترین مسائل" به جمهوری اسلامی ایران است و به تعبیر بنیانگذار حکیم جمهوری اسلامی، "مساله فلسطین، مساله ی اول جهان اسلام است".

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها