به گزارش 598، روزنامه خراسان نوشت: عباس بابايي قبل از انقلاب دوران
تحصيلات عالي نظامي خود را در آمريکا و زير نظر استادان و نظاميان نيروي
هوايي آن کشور گذرانده بود، روزهاي آخر که براي تأييد فارغ التحصيلي و اخذ
مدرک نهايي و فارغ التحصيلي طبق قرار قبلي به دفتر يکي از ژنرال هاي
آمريکايي مراجعه مي کند از قرار معلوم مدتي در اتاق ديگري معطل مي ماند.
دقايقي
از وقت مقرر ملاقات مي گذرد، در آن لحظات بابايي به ساعت خود نگاه مي کند و
متوجه مي شود وقت نماز است بلافاصله در همان اتاق انتظار با آن شرايط حاکم
بر آمريکا و خصوصاً محيط نظامي و اين که او در حساس ترين شرايط قرار است
تأييد نهايي چند سال آموزش و تحصيل خود را از ژنرال آمريکايي دريافت کند،
همان جا زيراندازي براي خود پيدا مي کند و بلافاصله به نماز مي ايستد،
لحظاتي مي گذرد و ژنرال آمريکايي وارد اتاق مي شود و عباس بابايي را در حال
انجام حرکات مخصوصي (نماز) مي بيند. ژنرال همان جا مي ايستد و به حرکات
بابايي خيره مي شود، نماز عباس که تمام مي شود، ژنرال آمريکايي مي پرسد چه
مي کردي؟
بابايي بسيار منطقي و با متانت بحث نماز را براي ژنرال
آمريکايي توضيح مي دهد، ژنرال به دقت به صحبت هاي بابايي گوش مي دهد و در
کمال ناباوري در حضور ديگران به عباس بابايي مي گويد براي شما و اعتقادات
تان ارزش قائل هستم و تنها به گفتن اين جملات بسنده نمي کند و با درجه
نظامي ژنرالي و در حالي که عباس بابايي در آن زمان تازه تحصيلات نظامي اش
را تمام کرده و افسري جزء بود ژنرال آمريکايي مراتب احترامش را با اداي
«احترام نظامي» به شهيد عباس بابايي کامل مي کند.