به گزارش 598 به نقل از فارس، در واپسین روز واقعه کربلا، شیعیان در
بدترین شرایط، از لحاظ کمی و کیفی و نیز موقعیت سیاسی و اعتقادی، قرار
گرفتند، کوفه که مرکز گرایشهای شیعی بود، تبدیل به مرکزی جهت سرکوبی شیعه
شد، شیعیان واقعی امام حسین(ع) که در مدینه و مکه بوده و یا موفق شده بودند
که از کوفه به او ملحق شوند، در کربلا به شهادت رسیدند.
گرچه
بسیاری هنوز در کوفه بودند، اما تحت شرایط سختی که ابن زیاد در کوفه به
وجود آورده بود، جرأت ابراز وجود نداشتند، کربلا از نظر روحی شکست بزرگی
برای شیعه بود و به ظاهر این گونه مطرح شد که دیگر شیعیان نمیتوانند سر
برآورند.
* نقش انقلابی امام سجاد(ع) در احیای اقلیت شیعه
تعدادی
از اهلبیت و در رأس آنها امام حسین(ع) به شهادت رسیدند و تنها یک نفر از
فرزندان ذکور امام حسین(ع)، از نسل فاطمه(س)، باقی مانده بود که البته در
آن شرایط شهرتی نداشت، به خصوص که فرزند بزرگ امام حسین(ع)، یعنی علی اکبر،
نیز به شهادت رسیده بود.
زندگی امام سجاد(ع) در مدینه و دور بودن
از عراق فرصت هدایت جریانهای شیعی کوفه را از امام گرفته بود، در چنین
شرایطی که تصور نابودی اساس تشیع وجود داشت، امام سجاد(ع) میبایست کار را
از صفر شروع کند، مردم را به سمت اهلبیت بکشاند، امام در این راه موفقیت
زیادی کسب کرد. زیرا امام سجاد(ع) توانست شیعه را حیاتی نو بخشد و زمینه را
برای فعالیتهای آینده امام باقر و صادق(ع) فراهم کند.
تاریخ گواه
است که امام سجاد(ع) در طول 34 سال فعالیت امامتی خود، شیعه را از یکی از
سختترین دورانهای حیات خویش عبور داد، دورانی که جز سرکوبی شیعه به وسیله
زبیریان و امویان نشان روشنی ندارد.
آری دورهای که امام سجاد(ع)
در آن زندگی میکرد، دورانی بود که همه ارزشهای دینی دستخوش تحریف و تغییر
امویان قرار گرفته و مردم یکی از مهمترین شهرهای مذهبی (مدینه)، میبایست
به عنوان برده یزید با او بیعت کنند، احکام اسلامی بازیچه دست افرادی چون
ابن زیاد، حجاج و عبدالملک بن مروان بود.
حجاج، عبدالملک را مهمتر و
برتر از رسول الله(ص) میشمرد! و برخلاف نصوص دینی از مسلمانان جزیه
میگرفت و با اندک تهمت و افترایی مردم را به دست جلادان میسپرد.
در
سایه چنین حکومتی آشکار است که تربیت دینی مردم تا چه اندازه تنزل کرده و
ارزشهای جاهلی چگونه احیا خواهد شده است، امام سجاد(ع) در این شرایط،
انسانی اهل عبادت بود که مهمترین تأثیر اجتماعیش در ایجاد پیوند مردم با
خدا به وسیله دعا بود.
شخصیتی که همه مردم تحت تاثیر روحیات و شیفته
مرام و روش او بودند، بسیاری از طالبان علم راوی احادیث او بودند و از
سرچشمه پرفیض او که برگرفته از علوم پیامبر(ص) و علی(ع) بود، بهره
میجستند.
*سختىهاى سفر شام از زبان امام سجاد(ع)
بیشک
یکی از حوادث مهمی که زندگی امام سجاد(ع) را تحت تأثیر قرار داده است،
حماسه عاشورای حسینی و به تبع آن به اسارت رفتن خاندان آل الله است،
دانشنامه 14 جلدی امام حسین(ع) درباره حرکت کاروان اسرای کربلا به سوی دمشق
چنین مینویسد:
عبیدالله بن زیاد به یزید بن معاویه نامه نوشت و او
را از کشته شدن حسین(ع) و اخبار خانوادهاش باخبر کرد و هنگامى که نوشته
ابن زیاد به یزید بن معاویه رسید و از واقعه آگاه شد، پاسخ نامه را داد و
او را مأمور روانه کردن سر حسین(ع) و سرهاى کشتگانِ همراه او و نیز اثاث و
زنان و خانواده حسین(ع) کرد، ابن زیاد هم مِحفَر بن ثَعلَبه عائذى را خواست
و سرها و اسیران و زنان را به او سپرد، مِحفَر آنان را تا شام همانند
اسیران کفّار برد و اهالىِ همه جا، صورتهاى آنان را مىدیدند.
آری!
عبیدالله بن زیاد، على بن الحسین(ع) و هر کس از حرم را که همراه او بود،
براى روانه کردن به سوى یزید بن معاویه به گونهاى آماده کرد که از یادکردش
بدنها مىلرزد و مفصلهاى انسان به لرزه مىافتد.
به گونهای که
در «زیارت ناحیه» امام زمان(عج) خطاب به امام حسین(ع) چنین میخوانیم: سرت
را بر نیزه کردند و خانوادهات را مانند بندگان، اسیر کردند و با زنجیر
آهنین، به بند کشیدند و بر روى مَرکبهاى بدون جهاز، سوار کردند و باد داغ
نیمروزى، صورتهاشان را مىسوزاند، آنان را در دشتها و صحراها مىراندند و
دستانشان را به گردنهایشان بسته بودند و آن ها را در بازارها
مىچرخاندند.
حُباب بن موسى، از امام صادق(ع)، از پدرش امام
باقر(ع)، از امام زینالعابدین(ع) روایت میکند که امام سجاد(ع) فرمود: ما
را از کوفه به سوى یزید بن معاویه بردند، راههاى کوفه، پُر از مردم گریان
بود و بیشترِ شب گذشته بود؛ ولى از فراوانى مردم، نتوانسته بودند ما را
عبور دهند، [با خود] گفتم: اینان، همانها هستند که ما را کُشتند و اکنون
مىگِریند!
- در کتاب «المصابیح» روایتی را به سندش از امام صادق(ع)
نقل میکند که ایشان از امام باقر(ع) روایت میکنند که فرمودند: از پدرم
على بن الحسین(ع) درباره بردن او به سوى یزید پرسیدم، فرمود: «مرا بر شترى
لَنگ و بدون جهاز، سوار کردند و سر حسین(ع) بر بالاى عَلَمى بود و زنانمان،
پشت سرِ من بر اَسترانى بدون پالان، سوار بودند، کسانى که ما را مىبردند،
از پشت سر و گرداگردمان، با نیزه، ما را احاطه کرده بودند و آزار
مىدادند، اگر اشکى از دیده یکى از ما فرو مىچکید، با نیزه به سرش
مىکوبیدند تا آنکه وارد شام شدیم، جارچى جار زد: اى شامیان! اینان، اسیران
اهل بیتِ ملعوناند».