سرویس صوت و فیلم پایگاه 598 - امام سجاد ( ع ) در دمشق علاوه بر سخنانی که حضرت سجاد (ع) با استناد به قرآن کريم فرمود
و حقيقت
را آشکار کرد ، حضرت زين العابدين (ع) وقتی با يزيد روبرو شد - در
حالی که از
کوفه تا دمشق زير زنجير بود - فرمود : ای يزيد ، به خدا قسم ، چه گمان مي
بری اگر
پيغمبر خدا (ص) ما را به اين حال بنگرد ؟ اين جمله چنان در يزيد اثر کرد
که
دستور داد زنجير را از آن حضرت برداشتند ، و همه اطرافيان از آن سخن
گريستند .
فرصت بهتری که در شام به دست امام چهارم آمد ، روزی بود که خطيب رسمی
بالای منبر رفت و در بدگويی علی (ع) و اولاد طاهرينش و خوبی معاويه و
يزيد داد
سخن داد . امام سجاد (ع) به يزيد گفت : به من هم اجازه مي دهی روی اين
چوبها
بروم و سخنانی بگويم که هم خدا را خشنود سازد و هم برای مردم موجب اجر و
ثواب
باشد ؟ يزيد نمي خواست اجازه دهد ، زيرا از علم و معرفت و فصاحت و بلاغت
خانواده عصمت عليهم السلام آگاه بود و بر خود مي ترسيد . مردم اصرار کردند
.
ناچار يزيد قبول کرد . امام چهارم (ع) پای به منبر گذاشت و آنچنان سخن
گفت
که دلها از جا کنده شد و اشکها يکباره فرو ريخت و شيون از ميان زن و مرد
برخاست . خلاصه بيانات امام (ع) چنين بود :
"ای مردم شش چيز را خدا به ما داده است و برتری ما بر ديگران بر هفت
پايه است . علم نزد ماست ، حلم نزد ماست ، جود و کرم نزد ماست ، فصاحت و
شجاعت نزد ماست ، دوستی قلبی مؤمنين مال ماست . خدا چنين خواسته است که
مردم
با ايمان ما را دوست بدارند ، و اين کاری است که دشمنان ما نمي توانند از
آن
جلوگيری کنند" .
سپس فرمود : "پيغمبر خدا محمد (ص) از ماست ، وصی او علی بن ابيطالب
از ماست ، حمزه سيد الشهداء از ماست ، جعفر طيار از ماست ، دو سبط اين امت
حسن و حسين (ع) از ماست ، مهدی اين امت و امام زمان از ماست ".
سپس امام خود را معرفی کرد و کار به جايی رسيد که خواستند سخن امام را قطع
کنند ، پس دستور دادند تا مؤذن اذان بگويد . امام ( ع ) سکوت کرد. تا مؤذن
گفت : اشهد ان محمدا رسول الله . امام عمامه از سر برگرفت و گفت : ای مؤذن
تو
را به حق همين محمد خاموش باش . سپس رو به يزيد کرد و گفت : آيا اين پيامبر
ارجمند جد تو است يا جد ما ؟ اگر بگويی جد تو است همه مي دانند دروغ مي
گويی ، و
اگر بگويی جد ماست ، پس چرا فرزندش حسين (ع) را کشتی ؟ چرا فرزندانش را
کشتی ؟ چرا اموالش را غارت کردی ؟ چرا زنان و بچه هايش را اسير کردی ؟ سپس
امام (ع) دست برد و گريبان چاک زد و همه اهل مجلس را منقلب نمود . براستی
آشوبی به پا شد . اين پيام حماسی عاشورا بود که به گوش همه مي رسيد.
اين
ندای
حق بود که به گوش تاريخ مي رسيد .
يزيد در برابر اين اعتراضها زبان به طعن و لعن ابن زياد گشود و حتی بعضی از
لشکريان را که همراه اسيران آمده بودند - بظاهر - مورد عتاب و سرزنش قرار
داد . سرانجام بيمناک شد و از آنان روی پوشيد و سعی کرد کمتر با مردم تماس
بگيرد.
به هر حال، يزيد بر اثر افشاگريهای امام (ع) و پريشان حالی اوضاع مجبور
شد در صدد استمالت و دلجويی حال اسيران برآيد . از امام سجاد (ع) پرسيد :
آيا
ميل داريد پيش ما در شام بمانيد يا به مدينه برويد ؟ امام سجاد ( ع ) و
زينب
کبری ( ع ) فرمودند : ميل داريم پهلوی قبر جدمان در مدينه باشيم .
بیان مصیبت کربلا از زبان امام سجاد(علیهالسلام)
امام سجاد(علیهالسلام) روزی در بازار شام با منهال بن عمرو الطائی که از شیعیان او بود برخورد کرد. (بعضی هم گفتهاند این ملاقات بعد از خطبه حضرت سجاد(علیهالسلام) در مسجد دمشق بوده است.)
منهال به امام عرض کرد: «ای پسر رسول خدا حال شما چطور است؟ و چگونه شب را به صبح میآورید؟»
امام سجاد(علیهالسلام) فرمود: « وای بر تو، آیا وقت آن نرسیده که بدانی حال ما چگونه است؟ ما در این امت، همانند بنی اسرائیل گرفتار فرعونیانیم!! مردان ما را کشته و زنان ما را زنده نگه داشتهاند!
ای منهال، عرب بر عجم میبالد که محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله) عرب است و قبیله قریش بر دیگر قبایل مباهات میکند که رسول خدا قریشی است؛ و اینک ما فرزندان اوییم که حقمان غصب شده و خونمان به ناحق روی زمین ریخته شده است. ما را از شهر و دیارمان آواره کردهاند!! پس انالله و انا الیه راجعون از این مصیبت که بر ما گذشته است.»
منبع: بحارالانوار، ج 45، ص 84، 143،162،175/ تاریخ طبری، ج 5، ص 232 .
رهبر انقلاب: امام سجاد (ع) مبارزی خستگىناپذیر بودند
رهبر معظم انقلاب: آن
چهرهى مظلوم بىصداى سربهزیرِ منفعلى که از امام سجاد درست کردند به کلى
برخلاف واقع است؛ چهرهى حقیقى امام سجاد علیهالسّلام چهرهى یک مبارزِ
قهرمانِ خستگىناپذیرِ آشتىناپذیرِ پیگیرى است، که با تدبیر تمام، با دقت
کامل راهها را مىشناسد و انتخاب مىکند و به سمت هدفها این راهها را
مىپیماید، خودش خسته نمىشود و دشمن را خسته مىکند؛ و بالاخره دشمن وقتى
هیچ کار دیگری نتوانست بکند، آن حضرت را مسموم کرد و این امام بزرگوار بعد
از یک عمر پربرکت و پرمبارزه به رضوان الهى پرواز کرد. این خلاصهى زندگى
امام سجاد است. (خطبههای نمازجمعه تهران 4 مهر 65 )