به گزارش جهان، اصلاح طلب آرمان نوشت: چند روزی مانده بود به مهرماه که
معاون اول رئیسجمهوری از شناسایی فردی بهنام جمشید بسمالله بهعنوان
اخلالگر بازار ارز و تلاش نیروهای امنیتی برای دستگیری وی خبر داد و در
تاریخ 30 مهرماه بود که خبر دستگیری جمشید بسمالله، از زبان معاون اول
رئیسجمهوری اعلام و تیتر اول بسیاری از روزنامهها شد.
بعد از آن
روز رسانههای مختلف درباره جمشید الف، ملقب به جمشید بسمالله بسیار گفتند
و نوشتند و با وجود آنکه رحیمی گفته بود نرخ ارز بازار آزاد را هر روز
فردی به نام «جمشید» تعیین میکند و انتظار میرفت با خبر دستگیری وی
نوسانات بازار بخوابد این نوسانات همچنان ادامه یافت که البته روزهای اخیر
میزان این نوسانها کاهش یافته است.
چندی پیش نیز یکی از مقامات
مطلع قوهقضائیه در پاسخ به سوالی درباره سرنوشت جمشید بسمالله اظهار
بیاطلاعی کرده بود. اما اکنون چند نفر از دلالان بازار ارز خیابان منوچهری
و پاساژ افشار از آزادی جمشید خبر میدهند و میگویند نزدیک یکماه است که
جمشید آزاد شده است.
نرخ ارز اینجا تعیین میشود
«صفر»،
یکی از دلالان و فروشندگان ارز خیابان منوچهری است. یکی از آن دلالان ثابت
که یکساعت قبل از همه نزدیک پاساژ افشار سر و کلهاش پیدا میشود و تا
حوالی ساعت 9 و 10 شب هم رضایت نمیدهد که به خانه برود. وی در پاسخ به این
سوالی که آیا موافق است جمشید بسمالله اخلالگر اصلی بازار ارز است؟
میگوید:
«اصلا جمشید کیست و چه کسی گفته یکنفر یک تنه میتواند کل بازار ارز را
تحت تاثیر قرار دهد؟ بازار ارز آنقدر وسیع است که هیچوقت یک نفر نمیتواند
قیمتها را تعیین کند. اگر جمشید تعیینکننده نرخ ارز است، پس چرا هنوز هم
نرخ دلار بالاست و نوسان دارد.»
«صفر» درباره نوسانهای قیمت ارز
در روزهای اخیر که نرخ دلار به پایینتر از 3هزار تومان کاهش یافته است،
میگوید: «در این روزها بازار نوسان کمتری دارد و قیمت دلار به زیر
3هزارتومان رسیده است. مگر نمیبینید که بازار آرام است و خبری هم از
نیروهای انتطامی و امنیتی نیست.» از او میپرسم بالاخره نرخ ارز را چه کسی
تعیین میکند؟ وی با دست حوالی خیابان منوچهری و دلالان درحال خرید و
فروش را نشان میدهد و میگوید: «قیمت دلار اینجا تعیین میشود. قیمتها
اینجا بالا و پایین میشود.»
پشت پرده بازار ارز کیست؟
«شایان»
یکی دیگر از دلالان بازار ارز است. خودش میگوید: «از خردهپاهاست اما
بقیه دوستانش نظر دیگری دارند.» چندسالی است که در کار خرید و فروش ارز
است. میگوید که قبلا در صرافی کار میکرد اما الان مدتی است که آمده
اینجا. «شایان» جمشید بسمالله را خیلی خوب میشناسد.
وی خبر آزادی
جمشید را تائید میکند و میگوید: «حدود یک ماهی جمشید را گرفته بودند اما
بعد آزادش کردند اما اینکه الان کجاست و آیا هنوز هم در کار خرید و فروش
دلار است یا نه را نمیدانم. البته فکر کنم دیگر در کار ارز نباشد.»
میپرسم برادرانش چه؟ بالاخره 3 برادر بودند یا 6 برادر؟ آنها هنوز در
بازار هستند؟ جواب میدهد: «مگر برادر هم داشت؟ نمیدانم شما این آدم را
دیدهاید یا نه. یک جوان حدود 38ساله است. من بارها با وی معامله کردهام
یا برای معاملات خودم از این آدم اطلاعات گرفتهام. همیشه قیمت دلار را
ثانیهای داشت اما اینکه میگویند قیمتها را خودش تعیین میکرد، نمیدانم.
پشت قضیه فرد دیگری وجود دارد و جمشید فروشنده بود.
«م. گ» مهره
اصلی است. باور نمیکنید بروید از هر دلال خردهپا و بزرگی که میخواهید
بپرسید. این آدم همیشه به جمشید زنگ میزد و جمشید همیشه برای این آدم دلار
میخرید و میفروخت وگرنه از خودش چیز زیادی نداشت. ببینید بالا و پایین
شدن قیمت ارز هم قاعده و اصول خودش را دارد. حدودا بیستم هر ماه!
نوسانات
قیمت ارز هم مطابق با همین دوره است. اول هفته هر ماه قیمتها پایین و
بازار آرام است. هفته دوم کمکم قیمتها سیر صودی طی میکند و اواخر هفته
دوم و اوایل هفته سوم قیمتها به بالاترین میزان خود میرسد. هفته چهارم هم
کمکم باز قیمتها پایین میآید.» وی در ادامه اضافه میکند: «ببینید برای
تازهکارها شفاف نیست اما ما که مدتهاست اینجاییم همه را میشناسیم دیگر.
تعدادی دانهدرشت در بازار ارز وجود دارند که شما هیچوقت آنها را در
بازار نمیبینید. چندین و چند پادو و فروشنده خردهپا دارند که همیشه توی
بازار هستند.
اینها همه باهم کار میکنند و قیمتها را خیلی راحت
بالا و پایین میکنند. آنجا را ببینید آن پاساژ افشاری است و آن هم سکوی
معروف آن است. البته حالا مدتی است بسته است. چند نفر میروند بالای سکو و قیمتها را شل میکنند و پنج تومان یا 10تومان قیمت
را پایین میآورند. بعد نفر بعدی، بعد نفر بعدی و همینطور قیمتها را
پایین میآورند تا خردهفروشها نگران شده و ارزشان را بفروشند. روند کاهش
قیمت ادامه پیدا میکند تا آنجا که ناگهان میبینی کلی از خردهفروشها
دلارهایشان را فروختهاند و دلاری در بازار نیست.
البته بگویم جمع
این خردهخردها به چند میلیون دلار میرسد. حالا کل دلار بازار دست عده
خاصی است. حالا آنها میشوند فروشنده و فروشندههای چند ساعت پیش خریدارند.
متقاضیان مجبور هستند هر قیمتی را که فروشندهها اعلام میکنند، بپردازند.
بعد حالا بروید بررسی کنید که سر این دانهدرشتها کجاست؟ اینهایی هم که
مدام در اخبار اعلام میکنند که دستگیر شدهاند همه دلال و پادو هستند،
خریداران اصلی آن طرف خط تلفن هستند نه وسط خیابان منوچهری.
از بین
بچههایی که من میشناسم حدود 16 نفر را گرفتند و البته همه را آزاد کردند
جریمه نقدی هم دادند.» «شایان» در پاسخ این سوال که میداند چقدر ارز از
دلالان بازار مصادره شده است، میگوید: «آمار دقیقی وجود ندارد. اینجا حرف و
حدیثهایی هست.» میپرسم مگر ارز ضبط شده پس داده میشود؟ که جواب میدهد:
«ممکن است.»
منتظر 23 آذرماه هستیم
«سعید»
یکی دیگر از دلالان است. آرام و آهسته دارد آن حوالی میچرخد اما معلوم
است که همه حواسش به گفتههای دوستش است و گاهی هم پادرمیانی کرده و چیزی
را تائید میکند. میگوید:
«خبر! خانم! خبر بیشتر از همه چیز این
بازار را تحت تاثیر قرار میدهد. آن شبی که هیلاری کلینتون گفت ما با ایران
مذاکره میکنیم، قیمتها یک مرتبه پایین آمد. بازار اینجا بیش از هر چیز
متاثر از اخبار سیاسی است. الان هم همه منتظر 23 آذرماه هستیم که قرار است
هیات آژانس بینالمللی انرژی اتمی به تهران بیاید. آن نشست خیلی
تعیینکننده است. اگر نتیجه مثبت باشد قیمتها احتمالا بهشدت پایین میآید
اما اگر منفی باشد قیمتها بالا میرود. همین الان قیمت دلار مدتی است که
زیر 3هزار تومان است اما خیلی از مردم هنوز هم نمیدانند و تصورشان از
دلار، دلار 4هزار یا 3هزار و 500 تومانی است. این قیمتها دیگر در بازار
وجود ندارد. اما برخی از این بیخبری استقبال میکند و هنوز هم مدام تکرار
میکند قیمت ارز بالاست، چون اگر مردم بدانند که دلار پایین آمده باید
پاسخگو باشد که چرا همچنان ماشین گران است و چرا قیمت کالا بالاست و چرا
گرانی وجود دارد؟ اینقدر که همه چیز را به دلار و ارز نسبت دادند.»
چه کسی گفته جمشید نرخ بازار
را بالا و پایین میکند؟
«امیر» از دوستان
بسیار نزدیک جمشید بسمالله است. او میگوید: «جشمید حدود یک ماه بازداشت
بود اما الان حدود یکماه است که آزاد شده است.» میپرسم هنوز در بازار ارز
فعالیت دارد؟ میگوید: «چه کار به او دارید جمشید دیگر هیچ فعالیتی
ندارد.» میپرسم که پس الان چه کار میکند؟ شغلش چیست؟ میگوید: «هیچی، در
خانه نشسته کاری نمیکند. میپرسم شاید هم با برادرانش هنوز کار میکند؟
میگوید:
«کی گفته جمشید برادر دارد؟ یک مدتی همه میگفتند جمشید موبایلی دارد که
موبایلش سه تا چراغ دارد یک چراغ سبز، یعنی بخر یک چراغ قرمز یعنی نخر و
یک چراغ زرد که یعنی احتیاط کن. همه این را در بازار برای هم تعریف
میکردند. اما داستان این نبود. موبایل جمشید مدام زنگ میخورد و از آن طرف
خط عدهای به جمشید آمار میدادند که چه کار کند البته همه اینجا
همینطوری کار میکنند. هر فردی بهخصوص آنها که بالای سکو هستند همیشه دو
سه تا موبایل دارند و مدام دارند با یکی آن طرف خط حرف میزنند.»
میپرسم مثل اینکه خیلی خوب جمشید را میشناسی، خب به نظر تو جمشید قیمت
بازار را تعیین میکرد؟ او جواب میدهد: «یکی از همان روزها نزدیک
دستگیریاش جمشید رفت روی سکوی وسط پاساژ افشاری. همه را میشناخت و با همه
هم دوست بود. این آدم را همه قبول داشتند. رفت روی سکو و گفت بسمالله
دلار امروز از 3هزار تومان میشود 3هزار و600 تومان. چند ساعتی نگذشته بود
که همان اتفاق افتاد و بعد هم همه گفتند جمشید دارد نرخ بازار را تعیین
میکند. اما آن روز فقط یک شوخی ساده بود. جمشید را با 200 هزار دلار
گرفتند. کسی در این بازار 5 میلیون یورو را یکجا ندیده است اما من افرادی
را میشناسم که در همین بازار میلیونمیلیون یورو جابهجا میکنند. چه کسی
گفته بود جمشید نرخ بازار را بالا و پایین میکند. اینجا پر از افرادی است
که میآیند بازار را دستکاری میکنند و میروند. یک مردی اینجا هست که هر
وقت میآید پای خرید و فروش دلار حتما قیمتها را تغییر میدهد. کار به
جایی رسیده بود که وقتی وارد پاساژ میشد همه شعار میدادند «عامل ... خوش
آمدی خوش آمدی».
آن یکی را چرا یادم رفت! یکی دیگر هست به اسم «م-
س» این را دیگر همه میشناسند. این هر بار میآمد چند میلیون دلار به
بازار تزریق میکرد و قیمتها را بالا میبرد یا پایین میآورد. البته نه
یک تنه. اینها یک تیم هستند. باید مدتها اینجا باشی تا زیر و روی بازار را
بشناسی. بعضیها میگفتند این دلارها دارد از امارات وارد میشود اما مگر
دلار نیم ساعته از امارات میرسد. جمشید در بازار ارز، کلی اعتبار دارد.
ببینید یک نوع خرید وجود دارد اینجا به نام خرید شناور معکوس که افراد دلار
یک روز بعد، یک هفته یا حتی یک ماه آینده را پیش فروش و یا پیش خرید
میکنند. برای این کار غیر از طرف خریدار و فروشنده باید یک فرد واسطه هم
باشد که بیعانهها را پیش خودش نگه دارد. گاهی یک میلیارد تومان بیعانه پیش
جمشید بود.
اینجا هیچکس برای یکی کار نمیکند همه برای چند نفر
کار میکنند.» میپرسم داستان دلارهای ضبط شده جمشید چه شد؟ که میگوید:
«همه را نگه داشتند و چیزی به جمشید پس ندادند. من را با 17 تا سکه گرفتند و
همه را نگه داشتند.»
زنان بازار ارز خودشان را دارند
«کسری»
یکی دیگر از فروشندگان ارز بازار منوچهری است. او میگوید: «چند وقتی است
تهران نبودهام و در جریان یک چیزهایی نیستم اما خوب میدانم که جمشید
بسمالله آزاد شده است. در بازار آفتابی نمیشود. البته جمشید یک پسر حدود
38ساله و یک برادر دارد که هنوز هم در بازار هستند. جمشید را بازداشت کردند
اما چرا بازار درست نشد؟ ببینید اینجا همه افراد مطلع هستند. من خودم روزی
کلی روزنامه میخوانم، سایتهای اقتصادی را چک میکنم و در جریان تمام
اخبار هم هستم. قیمت را این چیزها تعیین میکند.
قیمت دلار یک
فرمول خاصی دارد که با آن محاسبه میشود اما اخبار روی آن تاثیر میگذارد.
سرشاخهها و دانهدرشتها اینجا که نیستند وسط بازار. آنها خانهشان
نشستهاند پشت کامپیوتر و هر لحظه اخبار دنیا را چک میکنند. یک تانک
آمریکا یک سانت به طرف خاک یکی از کشورها جابهجا شود یا یک مقام سیاسی
حرفی بزند نرخ دلار تغییر میکند. دلار 3هزار تومان اصلا تابو بود و کسی
فکرش را نمیکرد.
درست است که بعضیها اینجا رهگذر هستند و گاهی
سری اینجا میزنند و دلاری میخرند و میفروشند اما بقیه آشنای بازار
هستند. مثلا یکی هست به اسم «م. گ» چند وقت پیش مقداری دلار از هرات وارد
کرد یا گاهی دلارهایی دستش میرسد. بلدهای کار میدانند که فردا دلار تزریق
میشود به بازار و قیمتها شل میشود.
البته از اواخر شهریورماه
اینجا جای سوزن انداختن هم نبود. همه برای کاسبی آمده بودند اینجا، طرف
دانشجو بود و آمده بود تا خرج دانشگاهش را دربیاورد یا یکی دیگر کار
اداریاش را رها کرده بود و صبح تا شب اینجا بود. آن عدهای که درست
نمیدانند چه خبر است سریع تحت تاثیر شایعات قرار میگیرند اما بقیه نه.
بعد هم اینجا بازار دست عده خاصی است.
ببینم مگر تا قبل این دولت
خودش درباره قیمت ارز تعیین تکلیف نمیکرد؟ الان هم باز بر همان منوال
است.» میپرسم راستی زنان اینجا پیدایشان نمیشود؟ که جواب میدهد: «چرا،
اتفاقا چند نفری هستند و الحق که خوب کار میکنند. ارزان میخرند و تا
میتوانند گران میفروشند. آنها برای خودشان یک جای جدا دارند. تازه سبزه
میدان، بازار سکه هم هستند.»