به گزارش خبرنگار حوزه احزاب خبرگزاری فارس سعید مستغاثی، منتقد سینما و تلویزیون در جلسه هفتگی انصار حزبالله درباره حال و روز این روزهای سینما به سخنرانی پرداخت که متن کامل آن به شرح زیر است:
*اقدام قابل تحسین انصار
امروز فضای فرهنگی کشور ما فضای مطلوبی نیست و این خود دلیلی بر اقدام قابل تحسین اخیر انصار حزبالله در مقابل فیلم جیرانی است. گروهی مثل انصار باید بر این حرکات خویش ایمان داشته باشند و تا حدی که مورد رضایت خداوند و مقام عظمای ولایت هم باشد که انشاءالله هست.
این که چنین فیلمهایی میتواند اکران شود یا خیر، باید در مورد آن بحث شود؛ چرا که مخالفان حرکتهای اخیر انصار معتقدند این کار غیرقانونی است. ما آییننامه سینماها و موسسات نمایشی در وزارت ارشاد را داریم که به طور خیلی واضح تاکید کرده که فیلمها و یا قسمتهایی از یک فیلم که مخل مبانی اسلام و ارزشهای اسلامی و مقدسات باشد، قابل حذف و پیگیری است.
*آییننامههایی که جدّی گرفته نمیشوند
جالب است که این آییننامه مربوط به امروز هم نیست بلکه در زمان رژیم طاغوت که یک رژیم ضد اسلامی بود و در صدد اسلامزدایی از جامعه برآمده بود، مربوط به آن زمان است. البته اینکه عمل میشده یا خیر بحث دیگری است و خیلی جالب است که آیین نامه مربوط به خرداد1329 است یعنی حدود 60 سال پیش است که در ماده 55 آن آمده است: کمیسیون نمایش با رعایت موارد پانزدهگانه زیر از کلیه فیلمهای صاحبان سینما و سندیکا و تلویزیون بازدید نموده و از نمایش فیلم یا قسمتهایی از فیلم که منطبق با موارد زیر باشد جلوگیری خواهد کرد:
1- مخالف با مبانی دینی و تبلیغ علیه اسلام و مذهب اثنی عشری است. ماده 11 آن میگوید: «صحنههایی از فیلم که در آن روابط نامشروع زنان شوهردار و یا فریب و اغفال دختران نمایش داده شود، قابل نمایش نیست.»
در سوم مرداد 1345 آییننامهای به تصویب رسیده که در آن آمده نمایش قسمتی از فیلم که متضمن نکات مشروحه در ذیل باشد در سراسر کشور ممنوع است:
«1- اهانت به توحید و پروردگار و ادیان و کتب آسمانی و پیامبران و مقدسات
2- اهانت به دین مبین اسلام و کیش شیعه اثنی عشری و مقدسان و مقدسات آن.»
جالب است که در ماده 12 آن آمده است:«تشویق اعمال رذیله و غیرانسانی از قبیل خیانت، جنایت، جاسوسی، زنا، همجنس دوستی، دزدی، ارتشاء، تجاوز به حقوق غیر یا نتایجی از آن عاید شود که به طور حتمی دال بر برائت و موجّه ساختن ارتکاب اعمال ناشایست و غیرانسانی باشد.»
ماده 6 آن میگوید: «هر نوع فیلم که در آن قاتل و جانی و سارق در نتیجه قتل بدون مجازات مانده باشد. فیلمهایی که مخالف با آداب و رسوم و سنن ملی کشور باشد.»
در ماده دیگر آمده است: «فیلمهایی که موجب فساد اخلاقی جامعه یا برخلاف عفت عمومی جامعه باشد.» اینها مرّقانون در آن زمان بوده است و بالطبع الان خیلی قاطعتر از آن موقع وجود دارد. یعنی وجود یک صحنه یا ماجرایی که خلاف محکمات قرآنی و اسلامی باشد، خلاف است. قصاص یکی از محکمات قرآنی است و ما در طول انقلاب هم با آن برخورد داشتهایم. از جمله حضرت امام خمینی(ره) دو بار در زمان سخنرانیشان آیه استرجاع را خواندند؛ یک بار برای تصویب کاپیتولاسیون در سال 1343 و یک بار برای اهانتی که جبهه ملی به حکم قصاص کرده بودند که در سال 1360 بود و در آن جبهه ملی را مهدورالدم خواندند.
*تعرض غیر مستقیم به حکم قرآنی قصاص
متاسفانه نه فیلم اخیر بلکه تعداد فیلمهای متعددی به همین قضیه پرداختهاند یعنی به کرّات میبینیم که در فیلمها و حتی برخی سریالها مقوله قصاص مطرح میشود و آن چیزی که صراحت قرآن است یعنی «لکم فیالقصاص حیاه» وجود ندارد.
بنده مراجعهای به تفسیر المیزان علامه طباطبایی(ره) راجع به تفسیر این آیه «کتب علیکم القصاص...و لکم فیالقصاص حیاه» داشتم علامه آیه را چنین تفسیر میکند که اگر قصاص صورت گیرد خیلی بهتر از بخشش خواهد بود. نه تنها در این فیلم بلکه در فیلم «انتهای خیابان هشتم» که اخیرا نمایش داده شده است، دقیقا ضد قصاص بود و از هیچ کسی هم صدایی به مخالفت درنیامد.
داستان فیلم «انتهای خیابان هشتم» اینچنین بود که شخصی محکوم به قصاص میشود و در نتیجه آن یک خانواده ازهم میپاشد؛ آن هم به جهت این که میخواهند دیه آن را پرداخت کنند. دختر خانواده به فحشا کشیده میشود و پسر خانواده دچار معضل میشود و یک وضعیت بسیار ناهنجاری به وجود میآید.
یا فیلم «سوت پایان» خانم نیکی کریمی که نه فقط مقوله قصاص که بسیاری از ارزشهای اسلامی را زیر سوال میبرد؛تولید چنین فیلمهایی در سینمای ایران محصول یک جریانی است که حساب شده عمل میکند.
به طور کلی باید گفت همانطور که امام جمعه کاشان آیتالله نمازی فرموده بودند، سینمای ایران رو به ابتذال است و در این زمینه میتوان یکیک فیلمها را تحلیل کرد. دقیقا همین چیزهایی است که در سینمای امروز وجود دارد و مخالف قانونهایی است که حتی 50-60 سال پیش در رژیم طاغوت وضع شده بود، چه برسد به امروز که اسلامی است.
این جریان نه تنها یک جریان در سینما بلکه در کل فرهنگ ماست. چون فضا دست یک گروه شبه روشنفکر است؛ به قول حضرت آقا، روشنفکری بیمار.
به نظر من این چیز عجیبی نیست. گروهی شبهروشنفکر وجود دارند که رسانههای گوناگون را در اختیار دارند و ذهن و فکرشان همین است. اصلا اینگونه نیست که تعمدی هم در کار باشد بلکه فضای فکری اینها چنین است. شما فیلمهای قبلی آقای جیرانی را که ملاحظه کنید از همین دست مقولات در آن به چشم میخورد. از قبیل آب و آتش، شام آخر، سالاد فصل و... البته این تفکر مختص آقای جیرانی هم نیست و فقط در فیلم اخیر «من مادر هستم» خیلی نمایان است. البته نباید از این نکته هم غافل شویم که اکثر این فیلمها علاوه بر این اشکالات دارای نقدهای سینمایی بسیاری هستند؛ از روایت تا ساختار و شخصیتپردازی. یعنی اگر بخواهیم مثلا یک نمره فیلمیک به فیلم من مادر هستم بدهیم یک چیزی حدود 2 یا 3 میگیرد.
*ضرورت ورود متدینین به حوزه فیلمنامهنویسی و فیلمسازی
اینها که به ما میگویند شما از سینما چیزی نمیفهمید و فقط ما میفهمیم باید گفت اصلا چنین چیزی نیست و با ادله و برهان ثابت میکنیم. پس ما نباید هراس داشته باشیم از اینکه به ما بگویند سینما بلد نیستید. باید به آنان گفت خودتان سینما بلد نیستید. الان وقت آن رسیده که بچههای حزباللهی وارد میدان شده و گروه فیلمسازی تشکیل دهند و این اصلا چیز وحشتناکی نیست. این آدمهایی که الان در ورطه سینما هستند که از ازل سینماگر نبودهاند و خیلی از اینها الان هم نیستند. یکی خبرنگار صفحه حوادث فلان روزنامه بوده و دیگری ژورنالیست و دیگری گزارشگر دادگاههای طلاق بوده است و لیکن اینها آمدهاند و از یک فضای خلاء استفاده کردهاند که فیلمسازان قبلی نمیتوانستند استفاده کنند و لذا دوربین برداشتهاند و به قول خودشان سیاه مشق کردهاند و هنوز هم ادامه میدهند.
*اثر درخشان «آخرین روزهای زمستان»
الان 90 درصد فیلمهای سینمایی امروز ایران در هیچ استانداردی نمیگنجد. اخیرا سریال مستند «آخرین روزهای زمستان» درباره شهید حسن باقری پخش شد؛ آدمی که اصلا در دوران دبیرستان درس نمیخواند و میگفتند زیاد هوش بالایی نداشته است و از دانشگاه هم فراری بوده است ولی در زمان جنگ به یک دفعه واحد اطلاعات - عملیات سپاه را چنان تشکیل میدهد و کاری میکند کارستان که هنوز برخی از عملکردهایش در دانشگاههای استراتژیک جنگ دنیا تدریس میشود؛ به نظر من این چیزی جز خودباوری نبوده است و خداوند هم هدایت کرده است.
جریان سینمایی در کشور ما امروز این بهانه را دارند که آقا شما فقط میگویید این فیلمها نباشد. در صورتی که ما نباید چنین باشیم بلکه باید قصه و فیلمنامه بنویسیم. گروهی که سریال حسن باقری را ساختند یک گروه تازهکار و جدید هستند ولی کار درخشانی کردند که به نظر من به لحاظ سینمایی یکی از درخشانترین کارهای مستند نمایشی در طول 30 سال گذشته است.
*جشنواره فیلم عمار
چند وقت دیگر جشنواره فیلم عمار برگزار میشود که توصیه میکنم برادران بروند و ببینند که این همه مخلص و تازهکار چه فیلمهایی را ارائه دادهاند. البته ممکن است مانع زیاد باشد ولی شما از همین موسسه میتوانید کار را شروع کنید بدین صورت که مستندهای کوتاه را در سیدی، فضای اینترنت، بلوتوث راهاندازی کنید. و این جماعت سینمایی شبه روشنفکر را کنار بزنید.
*نگاهی گذرا به برخی فیلمهای جشنواره سیام
بنده برای روشن شدن مطلب نگاهی گذرا به فیلمهای جشنواره سیام میاندازم.
1- فیلم «تلفن همراه رئیسجمهور» که فکر میکنم هنوز اکران نشده است. داستان این فیلم از این قرار است که تلفن همراه رئیس جمهور به دست رانندهای میافتد و او مخاطب همه کسانی که به رئیس جمهور تلفن میزنند، قرار میگیرد و متوجه میشود که مردم چه مشکلاتی دارند و انگار رئیس جمهور در یک برج عاج نشسته است. در پایان این شخص دیوانه میشود و حتی در طول فیلم به دختری کمک میکند که در زندان است و به نظر میآید از اهالی فتنه بوده است. این آقا چون با وانت رانندگی میکرده، وانت خود را میفروشد و به دختر مریض صدقه میدهد ولی در آخر آنجایی که احتیاج دارد، هیچ کس به او کمکی نمیکند.
اینجا به طور کاملا ظریفی یکی از مبانی دینی و عرفی تضعیف میشود. یعنی این که میگویند «تو نیکی میکن و در دجله انداز» یک چیز بیمعنایی است و این که خداوند میفرماید صدقه بدهید چرا که فرض است که خداوند در جایی خودش جبران میکند، همه در این فیلم زیر سوال رفته است. نویسنده این فیلم علی عطشانی است که سه فیلم دیگر هم دارد؛ یکی به نام «پوست موز» است و راجع به آدمهایی است که به آن دنیا میروند. آن دنیا را به تصویر میکشد. شخصیتی را نشان میدهد که دلال عزرائیل است و کلا این فیلم آن دنیا را به مضحکه کشیده است.
جالب است که ما فیلمی در تاریخ سینمای ایران به نام «شبنشینی در جهنم» داریم که مربوط به سال 1336 است و آن را یک بهایی به نام مهدی میثاقی ساخته است. در این فیلم یک حاجی بازاری است که در خواب میبیند که به خاطر بدیهایی که کرده به جهنم میرود و دوباره برمیگردد و بدیها خود را جبران میکند و بعد دوباره میمیرد و به بهشت میرود. این داستان یک خواب است که آن زمان مورد اعتراض واقع شد. ولی در فیلم «پوست موز» و فیلم بعدی وی به نام «دموکراسی تو روز روشن» کسی خواب نمیبیند. بلکه دنیای آخرت به طور خیلی رئال به سخره گرفته میشود؛ من نمیدانم آنهایی که میگفتند فیلم شبنشینی در جهنم یک فیلم کفرآمیزی بوده است راجع به این فیلمها چه نظر دارند. این که به همین راحتی معاد و قیامت زیر سوال برده میشود و هیچ کس هم دم برنمیآورد آیا این مخل به مبانی اسلام نیست؟
فیلم دیگر جشنواره سیام به نام «یک سطر واقعیت» اثر علی وزیریان است که ظاهرا از فیلمسازان متعهد بوده است اما در این فیلم یک زوج روزنامهنگار را نشان میدهد که میخواهند به خارج از کشور بروند. بعد یک سازمان از خارج از کشور با آنها تماس میگیرد تا آنها یکسری از وبلاگنویسها را در روزنامههایشان معرفی کنند تا آن سازمان پول بدهد که بتوانند به خارج از کشور بروند. در نگاه اول به نظر میرسد تهیه کننده قصد دارد راجع به کودتای مخملی و بنیاد سوروس و غیره صحبت کند. ولی وقتی اینها به خارج از کشور میروند متوجه میشوند که در این مدت سر کار بودهاند، یعنی به بیان دیگر، تماشاگر سر کار بوده است. یعنی در واقع با زبان بیزبانی میگویند این داستانهای کودتای مخملی و غیره توهمی بیش نیست.
فیلم دیگری به نام «میگرن» با سه اپیزود است که سه خانواده را نقد میکند؛ یک خانواده مذهبی، یک خانواده نیمهمذهبی و خانواده غیر مذهبی. خانوادههای مذهبی دائم درگیر هستند. یکی از آنها به خارج از کشور میرود و همسرش را در خانه حبس کرده است و او حتی نمیتواند با کامپیوتر کار کند که آن زن غیرمذهبی میآید و به او یاد میدهد. در اپیزود سوم که حالتی فمینیستی دارد و زن زندگی را خودش اداره میکند، مقداری معقول است و باز او هم از اجتماع گریزان است؛ چرا که در اجتماع درگیری و قتل است. و اجتماع یک اجتماع بحران زده قلمداد میشود به گونهای که همه درگیر هستند.
فیلم دیگری به نام «خرس» است که متاسفانه برخی از افرادی که انتظار دیگری از آنها داریم در این فیلم شریک هستند. این فیلم راجع به یک رزمندهای است که مفقودالاثر است و به یک دفعه برمیگردد و متوجه میشود که همسرش با کس دیگری ازدواج کرده است چرا که تصور شده بود او شهید شده است. او هنوز همسرش را دوست دارد و سعی میکند او را به سمت خودش جذب کند؛ این یک اشکال شرعی. دوم اینکه مردی که آنجا همسر آن زن است خیلی خشن است و چون میخواهد خانوادهاش را حفظ کند با این رزمنده درگیر میشود و خلاصه در جریان درگیری، مرد زن و بچه خودش را میکشد و آن رزمنده هم همینطور علاف میماند.
در اینجا نه رزمنده مقصر جلوه داده میشود و نه آن مرد چون میخواسته خانوادهاش را حفظ کند و لذا جنگ و دفاع مقدس مقصر جلوه داده میشود که باعث شده خانوادههایی ازهم بپاشند. این یک فیلم به تمام معنا ضد دفاع مقدس است. دیگر باید به چه زبانی گفته شود؟ کجای دنیا یک فیلم ضد دفاع ساخته شده است؟ باور کنید نه در آمریکا و نه در اروپا چنین فیلمی ساخته نشده است.
البته فیلم ضد جنگ داریم که فیلمهای خوبی هم هست؛ اما فیلم ضد دفاع نداریم یعنی هیچ جایی دیده نشده که کسی بگوید دفاع چیز خوبی نیست. حالا رزمندگان ما که به خاطر حفظ دین رفتند، آیا رواست که چنین قضاوتی در مورد آنها شود؟! متاسفانه امروز همهجا تبلیغ میشود که رزمندگان به خاطر دفاع از خاک رفتند این همه وصیتنامه از شهدا موجود است؛ بروند، بخوانند.
فیلم دیگری به نام «پذیرایی ساده» است که مربوط به مانی حقیقی است. داستان راجع به دو نفر است که اینها یک نذری را در کوهستانهای کردستان میدهند. از خارج کسی نذر کرده که پول هنگفتی را میان آدمها تقسیم کنند. دراین نذر آدمهای زیادی تحقیر میشوند؛ به طوری که در یک صحنه یک شخص بچه مردهاش را از گور بیرون میآورد تا پول بگیرد. در این فیلم یک ایرانی باشرافت پیدا نمیشود. این در حالی است که میگویند فیلم «آرگون» هالیوود یک فیلم ضد ایرانی است. این فیلم که صد برابر ضد ایرانیتر است ضمن این که نقد سینمایی این فیلمها به قوت خود باقی است.
*نقد فتنه 88، تنها با یک فیلم
نکته قابل تامل دیگر این که علیرغم این که بیش از دو سال از فتنه 88 میگذرد، فقط تنها و تنها یک فیلم راجع به این موضوع ساخته میشود و آن هم «قلادههای طلا» بود، این در حالی است که در آمریکا که حادثه 11 سپتامبر اتفاق افتاد بعد از آن راجع به این قضیه فیلمهای زیادی ساخته شد و در جریان اصلی سینمای آمریکا هیچ وقت زیر سوال برده نشد. هیچ جای دنیا معمول نیست که آنهایی که از پول ملت ارتزاق میکنند، ضد کشور خودشان فیلم بسازند؛ چرا که برای خود، مسئله ملی را یک خط قرمز میدانند.
من نمیدانم مسئله دفاع مقدس برای ما یک مسئله ملی است یا نه. متاسفانه چنان زیر علامت سوال رفته که گویی همه چیز بههم ریخته است.
البته مستندهای مستقلی علیه 11 سپتامبر ساخته شد ولی هیچ زمانی اکران نشد. یعنی در کشورهای غربی و آمریکا هیچ کمپانی به خود جرأت نمیدهد که ضد 11 سپتامبر فیلم بسازد؛ چون آن را برای خود یک مسئله ملی میداند.
فیلم دیگر جشنواره سیام فیلم «چک» است. فیلم داستان یک آقایی است که به نمازجمعه میرود و یک شخص دیگر که عرقخور است. اینها باهم قاطی هستند. با همدیگر به نمازجمعه میروند و بعد باهم میروند عرق میخورند، تفریح میروند و میرقصند. داستان این نتیجه را به دست میدهد که همه باید باهم باشیم و بعد جامعه را هم به عنوان یک جامعه شنگول به تصویر میکشد.
همینطور فیلم «پل چوبی» که مربوط به خیانت یک خانواده و عشقهای ضربدری و قضیه فتنه است. فیلم «من همسرش هستم» باز ماجرای خیانت است. فیلم «خوابم میاد»، فیلمی کمدی و اومانیستی و تلخ است. جالب است که ما تا به حال فیلمی نداشتهایم که آخر آن با تلخی به پایان برسد. در این فیلم و فیلم خرس آخرش با قتل تمام میشود و جالبتر این که در آییننامه سینمایی داریم که موضوع فیلم که در آن جانی و سارق بدون مجازات باشند، نباید نمایش داده شوند، تازه این آییننامه مربوط به زمان طاغوت هم هست.
همینطور «نارنجیپوش» آقای مهرجویی که خیلی هم مورد استقبال سازمان فرهنگی - هنری شهرداری تهران قرار گرفت و روی آن مانور زیادی داده شد که ضد فیلم «جدایی نادر از سیمین» است، همینطور در مورد عدم مهاجرت است. در این فیلم یک خانواده را نشان میدهد که مرد میخواهد بماند و زن میخواهد به خارج برود. زن دکتر و نابغه ریاضی است و به سوئد میرود و مرد میماند و رفتگر میشود. بعد یک دیالوگی دارد که قابل توجه است؛ زن به شوهرش میگوید: چرا تو به خارج نمیآیی؟ مرد میگوید: آنجا آشغال ندارد. بعد زن هم در کشور میماند و رفتگر میشود. غیر از این است که فیلم براساس ترویج عرفانهای نوپدید وانحرافی است
*برخی کارگردانها بیشتر مقصرند یا آن که به اینها میدان میدهد؟
بر آقای مهرجویی و جیرانی و غیره حرجی نیست که چنین فیلمهایی بسازند؛ چرا که اینگونه فکر میکنند و بر مبنای این فکر فیلم میسازند. آن که به اینها میدان میدهد تا با پول ملت فیلم بسازد و بیاید در یک جشنوارهای که منتسب به انقلاب و دهه فجر است، جایزه بگیرد مقصر است.
فیلم «در انتظار معجزه» مربوط به آقای صدرعاملی سومین اپیزود از سه اپیزودی است که برای آستان قدس تهیه کرد. «در انتظار معجزه» مربوط به ماجرایی است که در حرم مطهر امامرضا(ع) اتفاق میافتد. چند نفر هستند که درماندهاند و به سوی حرم امامرضا(ع) حرکت کردهاند تا آنجا شفا بگیرند. یکی از آنها که پیرزنی است که از خارج کشور آمده و در بین راه میمیرد. دومی که فرزند فلجی دارد به حرم که میرود از هر طرف که میخواهد برود دربها بسته می شود و هر چه تلاش میکند موفق نمیشود. آخر برمیگردند و در بین راه تصادف میکنند و در تصادف به بچه شوک وارد میشود و بچه سالم میشود. نمیدانم این ضد ارزشهای اسلامی هست یا خیر؟ متاسفانه هزینه این سه فیلم را آستان قدس رضوی پرداخته است.
فیلم دیگر به نام «تهران 1500» اولین فیلم بلند انیمیشن است که ماجرای نیروی انتظامی است که به همه گیر میدهد. من نمیدانم چه کسانی در موسسه ناجی هنر نشستهاند و این فیلمها را بررسی میکنند؟! چرا که تا فیلمنامه بررسی نشود، امکانات و نیرو و اجازه استفاده از امکانات نیروی انتظامی داده نمیشود.
بها ندادن به فیلمهای شانه تخممرغی!
یکسری فیلمهای دیگر هم هست که به فیلمهای «شانه تخممرغی» مشهور است؛ از این فیلمهایی که در بقالیها به فروش میرسد. جالب است که تا به حال هیچ وقت جشنواره فجر به این فیلمها بهایی نمیداد ولی در جشنواره سیام این فیلم های شانه تخم مرغی هم بوده است.
جالب است در زمان طاغوت تلویزیون فیلمفارسی نشان نمیداد و فقط در موارد خیلی معدودی آن هم در بعضی از اعیاد فیلمهایی را نشان میدادند.
روند قهقرایی سینمایی ایران
ولی متاسفانه کل سینمای ایران مسیرش عوض شده است و روندی قهقرایی سیر میکند و فضای مسمومی شده است؛ نباید فکر کنیم جشنواره امسال هم گلستان است، اینطور نیست و البته کاری هم نمیتوان کرد؛ چرا که این فضا محصول 200 سال گذشته است. قشر شبهروشنفکری بر سینمای ما مسلط است. مثلا شما نمیتوانید که به آقای مهرجویی بگویید تو بیا حتما یک فیلم راجع به شهید رجایی بساز. چرا که او اصلا در قد و قواره این حرفها نیست.
همچنین نمیتوان از آقای بیضایی توقع داشت که فیلمی راجع به دفاع مقدس بسازد. چرا که اساس شبه روشنفکری از مبنای ضد دینی برخاسته است و اینها هنوز خود را وامدار میرزاملکمخانها و تقیزادهها میدانند و علنی در مجله «مهرنامه» و «آسمان» از آنها تقدیر میکنند. وقتی کسی چنین تفکراتی دارد از او چه انتظاری میرود؟ بعد در دانشگاههای ما هم چنین تفکراتی را به دانشجویان آموزش میدهند.
ورود به میدان هنر، راهحل اصلی و اساسی
سینمای ما به مثال تیم فوتبالی است که تمام بازیکنهای آن فاتحهشان خوانده شده است و امیدی به آن نمیتوان داشت. این که بگوییم حالا ممکن است جایی جرقهای هم زده شود و شانسی یک توپ هم به گل وارد شود. اما آبی از این تیم فوتبال گرم نمیشود. بنابراین باید آستینها را بالا زد و وارد میدان شد؛ این تنها راه حل است. واقعا باید نیروهای ارزشی وارد صحنه شوند؛ چرا که تجمع و پایین کشیدن فیلم راه حل نیست. آنها هم میگویند شما کاری بلد نیستید. اگر حرفی تو بهتر میزنی بستان بزن.آقای رئیس جمهور میگوید فیلمنامه بیاورید، من ندیده از آن حمایت میکنم.
اسلام چنان جاذبیتی دارد که همه فرهنگها را در خودش حل کرده است. خان مغول به ایران حمله میکند و در ایران مسلمان میشود و گنبد سلطانیه و مسجد گوهرشاد درست میکند.
این اثر جذابیت فرهنگ اسلامی است. این جاذبه به حدی است که چنان در غرب پیشرفت میکند که آنها را به وحشت انداخته است. آنها میگویند تا 20سال آینده اسلام مذهب اول اروپا میشود. همین امروز تعداد مسلمانان از کاتولیکها در دنیا بیشتر شده است. این اعترافات خود غربیهاست که به صورت مکتوب وجود دارد. ما باید از جذابیت اسلام بهرهبرداری بیشتری کنیم. امام جمعه نجف میگفت که تا قبل از این که سریالهای ایرانی مثل «مختارنامه» و «یوسف پیامبر» به عراق بیاید، همه سریالهای ترکیهای و مصری را تماشا میکردند و خانوادهها به شدت در خطر افتاده بودند ولی همین سریالهایی مثل «یوسف پیامبر» و «مختارنامه» با همه نقایصش باعث میشود که خانوادهها سریالهای ترکی و مصری را کنار بگذارند و اینها را نگاه کنند.
*ضرورت بیان فرهنگ دینی با زبان امروزین هنر
این ناشی از جذابیت دین است. منتها باید فرهنگ دین را با زبان هنری تبلیغ کرد. هنر اسلامی در طول قرون متمادی درخشانترین آثار را از خود خلق کرده است. باید با چارچوب اسلام وارد کارزار شده و همه این مرزهای ساختگی را به هم بریزیم.
شهید آوینی وقتی وارد عرصه سینما شد برای خودش چارچوب طراحی کرد. نمونه امروزی آن هم سریال «شهیدحسن باقری» است که فیلم بسیار جذابی هم هست. باید وارد شد و ثابت کرد که ما میتوانیم.
متاسفانه سینمای ایران به دلیل تحلیل غلط مسئولین خود از همان ابتدای انقلاب، نتوانست هویت انقلاب اسلامی را به خود بگیرد و براساس القائات 200 ساله غرب که جدایی دین از زندگی، فرهنگ، هنر و علم را تبلیغ میکند متاسفانه این تفکر ارتجاعی در ذهن برخی مسئولین ما باقی ماند که هنر و دین ارتباطی به یکدیگر ندارند، لذا هویت و ریشههای اصلی ما و ایدئولوژی اسلامی را از سینما کنار گذاشتند و سینمای ما بیانگر تفکرات غربی شد، در نتیجه از گفتمان انقلاب اسلامی دور شد و خشت کجی بالا رفت که متاسفانه روز به روز کجتر میشود.
باید با دست پر به این میدان آمد تا بسیاری از افرادی که در عرصه سینما، کمتر معتقد به ارزشها و باورهای اسلامی هستند و حتی تخصص آنچنانی هم ندارند کنار بروند. لذا با کمی خودباوری، حزباللهیها میتوانند فیلمهای خوبی بسازند و در این عرصه حضور داشته باشند.
جوانان حزبالله در جشنواره عمار کارهای خوبی را ساختند و مانند دوران جنگ نشان دادند که میتوانند در هر عرصهای موفق باشند؛ مگر امثال شهید حسن باقری به عنوان یک نابغه، دانشکده جنگهای استراتژیک دیده بودند؟ اما کارهایی کردند که در دانشکدههای بزرگ جهان نیز تدریس نمیشد. بنابراین امروز باید به فرموده رهبر معظم انقلاب اسلامی در عرصههای مختلف حضور داشت و کارهای بزرگی انجام داد.
جوانان حزبالله اندک نیستند و نباید ظرفیت خود را در سینما به وضع موجود کنونی، محدود کنیم. باید آب راکد را با یک آب تازه عوض کرد؛ با انگیزههای جدید، فضا را تغییر داد و درجا نزد.