مدیریت ورزش - رئیس فدراسیون والیبال میگوید ولاسکو لیگ ایران را بهتر از مربیان لیگی میشناسد.
فرهاد عشوندی، مهری رنجبر، میثم بهرامی/
محمدرضا داورزنی رئیس فدراسیون والیبال معتقد است اگر والیبال فعلاً تنها
رشته تیمی موفق در دو، سه سال اخیر است، تنها به کار با برنامه و دور از
حاشیه برمیگردد. برنامهای که پله پله جلو رفت و البته با برطرف کردن
ضعفهای آن. در این بین هرچند حاشیههایی هم درست شده اما هیچوقت
تصمیمهای فدراسیون به آن اعتنایی نکرده است، البته در این بین از
پشتوانهسازی و جوانگرایی هم غافل نشده است. رئیس فدراسیون والیبال موفقیت
تیمملی ایران را تنها به شخص ولاسکو ربط نمیدهد. او خیال همه را راحت
کرد که خولیو ولاسکو سرمربی تیمملی ایران میماند. داورزنی در مصاحبه
دوساعتهاش علاوه بر صحبت درباره والیبال، از فوتبال و دلیل عدم موفقیت
کارلوس کروش هم گفت.
*در دو سال قبل، اگر المپیک
را مستثنی کنیم، فقط والیبال روی دور برد بوده. در حالی که فوتبال و
بسکتبال خیلی موفق نبودهاند ولی والیبال ثبات نسبی داشته. درست
است، والیبال در دو، سه سال قبل، موفقترین رشته تیمی ایران بوده. این
ناشی از برنامه مناسب فدراسیون است. بهرغم اینکه میخواستند فدراسیون را
به حاشیه بکشند و ما را درگیر حاشیه کنند اما نتوانستند. سعیمان این بود
که وارد حاشیه نشویم تا به اصل کارمان لطمه وارد نشود. تلاش زیادی شد تا
در مدار جهتدار خوبی حرکت کند. افق پیشروی خودمان را ترسیم کرده بودیم
که در آسیا و جهان به جایی برسیم. هدف را دنبال کردیم، البته یک جورایی هم
حرکتمان کُند شد ولی در مجموع سمت و شیب حرکت مثبت بود. *برنامههایتان
خیلی خوب جواب داد. یعنی بعد از بازیهای آسیایی گوانگژو، مربی خارجی را
جایگزین کردید. با از دست دادن المپیک، لیگ جهانی را رو کردید. انگار
هدفمند است. وقتی برنامهات را پلان به پلان
تنظیم میکنی، بازخوردهایی را دارد که نیاز به اصلاح دارد. وقتی طبق
برنامه پیش میروی بعضی از عوامل دست شما نیست. عوامل بیرونی است که باید
آنها را کنترل کنی و متناسب با آنها حرکت کنی. طبیعتاً حرکت فدراسیون
والیبال هم بر همین منوال بوده. ما توجه ویژهای به پایه داشتیم. امکان
ندارد فدراسیونی بدون توجه به کار پایهای موفق باشد. ترکیب تیمملی را که
میبینی نیمی از بازیکنان زیر 23 سال هستند. الان هم چند بازیکن نوجوان و
جوان را برای آینده پشت خط داریم که به تیمملی اضافه میشوند. روزی که ما
تغییرات را در تیمملی شروع کردیم، صدای خیلیها درآمد؛ وامصیبتا که
ستارههای والیبال را کنار گذاشتند. بالاخره ما تغییرات را طبق منطق انجام
میدهیم. سال 2006 برای 2011 و2012 برنامه داشتیم. نمیتوانستیم روی
بازیکنانی که آن موقع 31-32 ساله بودند برنامهریزی کنیم. در آن مقطع خوب
بودند اما حرکت ما به سمتی بود که در سال 2011-2012 قهرمان آسیا شویم.
تیمی که میخواهد در سال 2011 قهرمان آسیا شود، نمیتواند روی بازیکنانی
که 2006، 30 -31 ساله بودند سرمایهگذاری کند. هدف، هدفی بود که باید به
ترکیبی میرسیدیم که تیمی کاملاً قدرتمند داشته باشیم، ترکیبی از تیمی
جوان و باتجربه. مجبور بودیم خانهتکانی درست و حسابی انجام دهیم. صدای
خیلیها هم درآمد. بعضیها گفتند جوانگرایی خوب نیست، شایستهسالاری مناسب
است. هر کسی یک نظری داشت ولی هدف ما این بود طبق برنامهای که داشتیم،
افق خوبی بسازیم که در 2010 و 2011 از ششمی آسیا به قهرمانی برسیم، در این
شیب حرکت کردیم در این شیب مکث هم داشتهایم اما به قهرمانی آسیا رسیدیم.
بعد از قهرمانی آسیا، رسیدن به لیگ جهانی بود. کار سادهای نبود. بعضیها
غر میزند، بعضیها گیر میدادند. هر روز در روزنامهها بحثهای مختلفی را
مطرح میکردند. نظرات متنوعی را هم پیگیری میکردند ولی بحثها و نقدها
منطق درستی نداشت. *چطور؟ ما
از نقد استقبال میکنیم، درباره تیمها اما نقد هم باید اصولی و منطقی
داشته باشد. شما نمیتوانید روزی حرفی را بزنید، روز دیگر حرف دیگری را.
نمیتوانید بگویید هدفمان قهرمانی آسیاست و برای آن میجنگیم، بعد دوباره
بگویید فلانی و فلانی میتوانند در تیم باشند. من همیشه گفتهام انتخاب یک
بازیکن به معنای این نیست که بازیکنان دیگر شایسته نیستند. انتخاب
بازیکنان باید طبق منطق باشد. اگر میخواهیم برای سال آینده یا دوسال
آینده به جمع تیمهای قدرتمند برسیم باید به جوانترها فرصت بدهیم تا در
مسابقات حاضر شوند. مدلی که فدراسیون با تشکیل تیم ب برای خودش پیش گرفت،
برای ظرفیتسازی بود تا بتواند فرصت را فراهم کند تا تعداد زیادی از
بازیکنان به تیمملی معرفی شوند. زمانی ترکیب تیمملی 5،6 بازیکن ثابت
بود. 5،6 بازیکن دیگر هم بودند که در یک اردو بودند و در اردوی دیگر خط
میخوردند، در یک مسابقه همراه تیم بودند و در مسابقه دیگر نبودند، یعنی
بازیکنان دست دوم داشتیم. یعنی 6 بازیکن فیکس داشتیم و 7،8 بازیکن
نیمکتنشین هم داشتیم که ذخیرهها از بین آنها انتخاب میشدند. یعنی جمع
14،15 نفرهای برای تیمملی داشتیم. برای مسابقه دانشجویی این تیم میرفت،
ارتشها، جام شیخ راشد، قهرمانی آسیا، غرب آسیا همین تیم میرفت. این مدل،
مدل خوبی نبود. تلاش ما این بود تیمملی بسازیم که در پستهای مختلف،
بازیکنانی در شأن و اندازه تیمملی که در آسیا بازی میکند، داشته باشیم.
در این موضوع ما موفق بودیم. ما در انتخاب بازیکن و کادرفنی و مربی شرایطی
را فراهم کردیم، نتیجهاش را هم دیدیم، البته در این بین نباید زحمات
مربیان ایرانی را نادیده بگیریم. کارهای خوبی انجام شد که حاصلش این بود
که مربی بزرگی مثل ولاسکو اعلام کرد ایران ظرفیت قهرمانی آسیا، ورود به
لیگ جهانی و المپیک را دارد. این ظرفیت را چه کسی بهوجود آورده؟ مربیان
ایرانی. من همینجا از همه مربیان ایرانی که زحمت کشیدند، تشکر میکنم
اما جا دارد بگویم ما نیاز به تجربه برتر داشتیم. تجربهای که سابقه حضور
در لیگ جهانی را داشته باشد. المپیک را لمس کرده باشد که خوشبختانه ولاسکو
را استخدام کردیم. *داورزنی شانس آورده که برعکس
بعضی فدراسیونها، شتاب والیبال در 10 سال قبل خیلی شدت گرفته، شاید قبل
از انقلاب مقامهایی در حد آسیا داشتیم اما منتقدان سطحشان در حد آسیا
بود، در حالی که والیبال ایران حالا جهانی است. جالبتر اینکه همه
جوانهایی که با والیبال جهانی شدهاند، با بدنه فدراسیون همسو بودند.
منتقدان هم یک گریل پایینتر از بدنه قرار میگیرند. این مسئله چقدر به
شما کمک کرد. اینکه نسل جدید والیبال درک خوبی
از شرایط دارند، بازیکنانی مثل سعید رضایی، بهنام محمودی و... فهم خوبی از
والیبال روز دنیا و والیبال ایران دارند اما برگردیم به عقب برگردیم به
سالی که تصمیم گرفته شد تغییراتی در فدراسیون بهوجود آید. چرا این اتفاق
افتاد؟ اوایل سال 85 برای چه سازمان تربیتبدنی تصمیم گرفت در بدنه
فدراسیون والیبال تغییرات بهوجود آورد؟بعضی از دوستان معتقد بودند این
تغییر بهخاطر اهمیت کشتی برای سازمان بود. برگردیم به شرایطی که والیبال
از بازیهای آسیایی 2001 بوسان تا 2006 پیدا کرد. چه مسیری را پیدا کرد؟
والیبال شیب مثبتی داشت یا نه؟ بالاخره من آن موقع در ورزش بودم و تا
حدودی حضور ذهن دارم که چه بحثهایی مطرح شد. چرا علیآبادی رئیس وقت
سازمان تربیتبدنی تصمیم گرفت این اتفاق بیفتد. دوستان ما سالهای قبل
زحمت زیادی کشیده بودند. والیبال بهجایی رسید که در مسیر حرکتش افت کرده
بود. افتی که شیب منفی ادامهدار داشت. در این زمان برنامهها نیاز به
بازنگری داشت تا با بررسی ضعفها و قوتها دوباره والیبال خیزی برای برگشت
به روزهای اوج بردارد. 16،17 سال مدیریت قبلی در فدراسیون والیبال کار
کرده بود اما سال 84 در غرب آسیا باختیم. در بازیهای آسیایی 2006 دوحه
ششم شدیم. بهترین نتیجه نایبقهرمانی 2001 بازیهای آسیایی بوسان بود. آن
هم زمانی که تیمهای اصلی ژاپن و چین نبودند. کره میزبان با تیم اصلیاش
بود و دو بازی با کره داشتیم که در مقدماتی و فینال باختیم. سال 2003،
2005و 2006 پله پله با طی کردن شیب منفی از سوم، چهارم، پنجم به ششمی
رسیدیم. در آن مقطع وقتی از من خواستند که به والیبال بیایم، خیلی از
دوستان گفتند که خیلی سخت است که دوباره بتوانی برای برگشت به اوج والیبال
خیزبرداری تا نتایج خوبی بگیرد. من سابقه مدیریت در باشگاه صنام را
داشتم، دو سال تیمهای والیبالم در لیگبرتر و آسیا قهرمان میشد.
بسکتبال، هندبال و کشتی همینطور. به هر حال شناختی از والیبال داشتم.
احساس کردم میتوانم کاری برای والیبال انجام دهم. گفتم با سابقهای که در
ورزش دارم و با برنامهریزی به هدف بهتری برسم چراکه در سالهای 84 و 85
والیبال افت کرده بود، دقیقاً بعد از بوسان خودش را نشان داد. تلاش زیادی
شده بود که تغییراتی بهوجود آید تا با پارک کی وون انجام شود. اگر پارک
کی وون سال 2001 آمد، ما سال 2002 نتیجهای گرفتیم که به پای او نوشته شد.
در حالی که عملکرد پارک کی وون را باید بعد از سه، چهار سال ارزیابی
میکردیم. پارک بهرغم همه توانمندیهایش نتوانست شرایط ایدهآلی که در
والیبال به آن رسیده بود را حفظ کند. شرایطی که در 2001 بهوجود آمد،
زمانی بود که ما در اوج بودیم که والیبال ما با ستارههایش بهترین شرایط
را داشت. آن تیم در سال 2002 نایبقهرمان شد ولی بعد از آن در 2002، 2003
بازیهای خوبی تیم انجام داد، مثل برد ژاپن در ژاپن. بچهها در زیرگروه
المپیک تلاش کردند اما سهمیه المپیک نگرفتند. تیم در مسابقات دیگر هم به
روزهای اوج خودش برنگشت. از سال 2006 دوباره والیبال ما پوست انداخت.
شرایط جدیدی را ترسیم کردیم و نسل جدیدی را به تیمملی والیبال آوردیم و
با این نسل دوباره حرکت رو به جلویی را طبق هدفی که داشتیم، انجام دادیم.
حتی انتخاب زوران گاییچ طبق همان هدف بود. ادامه کار با حسین معدنی هم طبق
همان هدف بود، آوردن ولاسکو. شرایط هم الان طوری است که برنامه پیشرو،
برنامهای با اهداف خوب است، ماندن در لیگ جهانی، رفتن به المپیک 2016 و
قهرمانی بازیهای آسیایی 2014. تیمهای نوجوانان و جوانان هم برنامههای
خودشان را دارند تا برای تیمملی پشتوانهسازی کنیم. *پشتوانهسازی از کجا شروع شد؟ لیگ چقدر به آن کمک میکند؟ دایره رسمی والیبالیستهای ایران چقدر وسیع است؟ ما
الان بیشتر از 130،140 هزار والیبالیست سازمانیافته در ایران داریم که در
تیمهای مختلف؛ لیگبرتر، دسته یک و دو، تیمهای شهرستانی، زیرگروه بازی
میکنند. تعداد زیادی بیش از یک میلیون به صورت غیررسمی، دوستانه و تفننی
با والیبال درگیر هستند اما حرفهایترها آمارشان در بیمه ورزشی ثبت شده
است. آنها کارت بیمه دارند و نفر به نفر اسمشان مشخص است. *والیبال چقدر در 6 سال قبل گسترش پیدا کرده است؟ میشود
آمار دقیق را درآورد که چه تعدادی از سال 86 تا به حال والیبال حرفهای
بازی میکنند اما این مسئله خیلی ملاک عمل نیست چراکه اوایل فشار برای
داشتن بیمه ورزشی برای والیبالیستهای حرفهای کم بوده است. چهبسا ما
همان موقع هم 100 هزار والیبالیست داشتهایم اما تنها 60 هزار نفر آنها
کارت بیمه ورزشی داشتهاند اما حالا این فشار هست که بازیکنان باید کارت
بیمه ورزشی داشته باشند ولی تعداد شهرستانهای درگیر والیبال بیشتر هستند،
هر چند تعداد کنترل شده بوده. امسال 12 تیم در لیگبرتر داریم. 12 تیم از
استانهای مختلف. زمانی ما تنها 6 تیم در تهران داشتیم اما حالا ورامین یک
تیم دارد، کرج یک تیم و تهران هم دو تیم. یزد، کاشان و بندرعباس سابقه
لیگبرتری نداشتند. الان تیمهای دسته یک هم از استانهای مختلف هستند. به
نوعی میشود گفت که موفقیت والیبال و قهرمانی به اقبال عمومی هم کمک کرده
است، البته شرایط اقتصادی فعلی مقداری، شرایط را برای اسپانسرها سخت کرده
است. با این حال فکر میکنم والیبال بیشترین حضور اسپانسر خصوصی را دارد.
نسبت به فوتبال که اصلاً قابل قیاس نیست. الان تقریباً میتوانم بگویم که
50 درصد تیمها خصوصیاند. حالا اگر شهرداریهای ارومیه و تبریز را
غیردولتی قلمداد کنیم، 70 ،80 درصد تیمهای ما غیردولتیاند. این نسبت در
مقایسه با رشتههای دیگر خودش رکورد تازهای است. *برای توسعه پایگاههای قهرمانی چقدر شرایط آب و هوایی شهرها را لحاظ میکنید؟مثلاً همدان در لیگبرتر تیم ندارد. وجود
تیم لیگبرتری بهوجود اسپانسر برمیگردد. کرمانشاه از استانهایی است که
لیاقت حضور در لیگبرتر را دارد. لرستان هم همینطور. تعداد زیادی از
بازیکنان ما در تیمملی لر هستند. کرمانشاه، همدان و لرستان همیشه در
تیمملی بازیکن داشتهاند اما نبود بنگاههای اقتصادی در این استانها،
باعث شده تا بازیکنانشان وقتی پیشرفت میکنند برای بازی در تیمهای دیگر
از استان خودشان بروند. بهرغم همه شایستگیای که این سه استان دارند،
بهخاطر نبود بنگاههای اقتصادی مناسب در لیگبرتر تیم نداشتهاند. *پایگاههای استعدادیابی هستند که روی بازیکنان زوم کنند تا بازیکنان خوبی از آنها دربیاورند؟ من
با سابقه مدیریت اجرایی که در استانها داشتم، چون خودم در چهار استان
مدیریت کردم. یک وقتی شما میگویید من پایگاهی میزنم تا تعدادی جوان
علاقهمند را تربیت و کشف استعداد کند. ما هر ساله تعداد زیادی مربی را به
استانها میفرستیم تا بازیکنان و استعدادها را کشف کنند تا مقدمات پرورش
آنها را فراهم کنیم. همین تیم نوجوانان، تیم نوجوانان قبلی و قبلیتر از
آن. هر سال به هیأتها اعلام میکنیم که فلان مربی برای استعدادیابی از
بین بازیکنانی که یا دانشجو هستند یا مدرسهرو به استان شما میآید. اگر
نوجوانان باشند عموماً مدرسهای هستند، معلمان میتوانند با هیأت هماهنگ
کنند و در سالنی که مشخص کردهاند10، 15 بازیکن را تمرین دهند. بعد شاخص
میدهیم تا بازیکنان طبق آن تست بدهند. یک وقتی در استانی 200 ،300 نفر
والیبال بازی میکنند، از بین آنها 20 بازیکن پیدا میشود که مشخصات قد،
استیل آنها برای کار و پرش طبق شاخصها ثبت میشود. نوبت استان بعدی
میشود. از بین 1500 نفر، 200 ،300 نفر مطابق شاخصها انتخاب میشوند. بین
آنها بازیکنی هست که همه چیز دارد اما مشکل شناسنامه دارد، شناسنامهاش
مخدوش شده، او رد میشود اما آنهایی که مشکل ندارند، مدارکشان سالم است و
فیزیک و شاخصهای خوبی هم دارند، جدا میشوند، 250،300 نفرند که دعوت
میشوند از بین این تعداد، 25 نفر برای اردوی سه روزه انتخاب میشوند. 30
نفر، 30 نفر دست به توپ میشوند آنها در سرویس، دریافت، اسپک، پرش و گام
برداشتن تست میشوند تا معلوم شود که خوب هستند یا نه، قابلیت دارند یا
نه. از بین 250،300 نفر 24 نفر انتخاب میشوند. تا اینجا مرحله کشف است.
کشف استعداد. بعد از آن اردوها شروع میشود. در این مدت یک مربی در ابرقو
اگر بازیکنی کشف کند، یا مربی دیگری دو بازیکن در مدرسهای ببیند با اطلاع
به فدراسیون، به اردو دعوت میشود. آنها با حضور در اردوی نوجوانان یا
جوانان دو، سه جلسه با تیم تمرین میکنند تا محک بخورند. به هر حال ما
دنبال شایستهترینها هستیم، نباید خودمان را محدود کنیم و از یک کانال
بازیکن انتخاب کنیم. باید فضا باز باشد، تا هر کسی در کشور استعداد
والیبال دارد، فرصت خودنمایی پیدا کند. والیبالیستی که چوپانی میکند هم
باید حق بازی در تیمملی را پیدا کند. این اتفاق هم در تیمملی افتاده،
همه کسانی که در کشورمان زندگی میکنند این لیاقت و شایستگی را دارند و
امکان حضورشان در تیمملی را فراهم کردهایم. نگفتهایم فقط کانون، فقط
هیأت والیبال ایران، فقط آموزش و پرورش، البته ما از بازیکنان تیم والیبال
دانشآموزی هم در تیمملی بازیکن داریم. از هیأت، شهرستانها هم بازیکن
قبول میکنیم. حتی اگر کسی بازیکنانی را هنگام تفریح شناسایی کند و مشخصات
آنها را به فدراسیون اطلاع دهد، ما هم از آنها تست میگیریم تا اگر
شایستگی و آمادگی لازم را داشتند، به اردو دعوت شوند. مدلها و راههای
مختلفی که باعث حضور یک نفر که شرایط مناسب داشته باشد را فراهم کردهایم.
میتوانیم تیمملی خوبی داشته باشیم که بازیکنان از نونهالان شروع کنند و
بعد تیم نوجوانان و جوانان را پشتسر بگذارند. اکثریت بهترین بچههای فعلی
تیمملی ما، این پروسه را طی کردهاند. بازیکنی مثل فرهاد قائمی، امیر
غفور و پوریا فیاضی، همه اینها و حتی نسل قبلتر از آنها مثل؛ سعید معروف
و علیرضا نادی همه پروسه نوجوانان و جوانان به بزرگسالان را طی کردهاند.
آنها بازیکنی بودهاند که در مقطع 14،15 سالگی نوجوانان شناسایی شده بودند
اما حالا به اوج پختگی خودشان رسیدهاند. کمتر بازیکنی را داریم که بدون
حضور در تیمهای پایه سر از تیمملی بزرگسالان درآورده باشد. مگر
استثنائات اما در مقطع نوجوانان وکشف استعدادها راه را باز گذاشتهایم.
حتی اگر کسی خودش بیاید و بگوید به والیبال علاقه دارد و مشخصاتش را بدهد
و بگوید که به والیبال علاقه دارد و بپرسد چه کار کند؟ ما او را در طرح
استعدادیابی میگذاریم. آن هم با معرفی به یکی از کانونها در شهرستانها
یا به مدارس معرفی میکنیم. با آنها کار میکنند تا در نهایت به تیمملی
برسند. ما بازیکنی در جوانان داریم که چوپان روستا بود و مادرش نامهای به
فدراسیون داد که از او تست گرفتیم و دوسال پیش عضو تیم جوانان شد. الانم
در لیگ بازی میکند و شرایط خوبی دارد. ما برای کشف استعداد و
پشتوانهسازی تیمملی همه کانالها را باز گذاشتهایم. *معیار انتخاب چیست؟ بازی، قد یا ... ما شاخص داریم، که همهچیز را در برمیگیرد. *یعنی اگر شما در خیابان هم پسری با قد 180 سانتیمتر ببینید، او را دعوت میکنید؟ بله
. چنین موردی بوده. حتی بازیکنانی که در کوچه و خیابان به چشم مردم
آمدهاند. وقتی با فدراسیون تماس گرفته شود و مشخصات آنها را با شماره
تماس بدهند، فدراسیون تست میکند. یا خودمان در دوران تست هستیم یا نه.
وقتی تست انجام نمیشود با یکی از مربیان هماهنگ میشود تا بازیکن پیش او
برود و زیرنظر او تمرین و بازی کند و بعد مربی نتیجهاش را به فدراسیون
اطلاع میدهد. تستهایی مثل پنچه، ساعد و... در واقع باید حداقل شرایط
اولیه را داشته باشد. زیاد داشتیم از بچههایی که اینطوری وارد والیبال
شدهاند. خودمان قبول نداریم که بازیکنان را تنها هیأت یا کانونها
شناسایی کنند چراکه محدود کردن کانالهای شناسایی به چند نفر خاص، مشکلاتی
دارد. *شاید یکی از دلایلی که والیبال راحت پیشرفت
کرد، زوم نبودن روی آن بود. در واقع انگیزهای برای پیشرفت بود اما حالا
والیبال در چشم است، این به والیبال ضربه میزند؟ به
نظر من فرقی نمیکند شما در چه سطحی از موفقیت هستید. مدل کارتان چهجوری
است. مبتنی بر برنامه منطقی کار میکنید؟ یا تصمیمگیریهایتان انفعالی
است. بالاخره در کشوری که صد مدل روزنامه ورزشی یا صد مدل خبرنگار ورزشی
هست، شما نمیتوانید طبق جریانی که در روزنامهها راه میافتد کار کنید.
یعنی به عبارتی موجی را مطبوعات راه بیندازند، فدراسیون را به سمت تصمیمی
ببرند که آنها دوست دارند. ما علاوه بر اینکه به همه کارشناسان و اصحاب
رسانه احترام میگذاریم ولی این اعتقاد را داریم که در مدل برنامه برمبنای
هدف یا برنامهریزی هدفدار، میتوانید بعضی از ضعفها را با بازخوردی که
میگیرید برطرف کنید ولی اساس برنامه را نمیتوانید هر روز تغییر دهید.
یک روز هدفگذاری میکنید برای آینده والیبال کشور، که چهار یا هشت سال بعد
به کجا برسید. مطالعه و بررسی میکنید و طبق آن برنامه را ترسیم میکنید.
این هدف برنامه سالانه میشود. آیا شما میتوانید هرسال برنامه را تغییر
دهید؟ امروز جوی برای یک مربی درست میکنند، فردا برای مربی دیگری جوسازی
میکنند. به هر حال برای مردان چهار تیمملی که بیشتر نداریم. تازه
دوسال است که چهار تیم شده. در اصل سه تیم داریم. چه تعداد مربی
بینالمللی میتوانیم استفاده کنیم؟ در نهایت برای چهار تیم 12 مربی. در
حالی که ما بیشتر از 400 مربی بینالمللی داریم. ما نمیگوییم کارمان
بینقص بوده، نقص هم داشتیم اما نقص، نقص اجرایی است. طبیعی است که به
تعداد افراد سلیقه وجود دارد. به تعداد افراد راه و روش هست. هر مربی یک
مدل و روش را توصیه میکند. هر مربی یک نظری دارد. ما برای برنامهریزی و
هدفگذاری باید خوب فکر کنیم. باید نظر همه را بگیریم و روش منطقی را مکتوب
کنیم. از فردای آن روز بالاخره افرادی پیدا میشوند که ایراد بگیرند یا با
برنامهها مخالفت کنند. وقتی فقط از 12 نفر استفاده میشود در مقابل تعداد
زیادی هم بیرون میمانند، آنها هم میتوانند از مدلها ایراد بگیرند. ما
اگر بخواهیم مدلمان را طبق نظر روزمره افراد تغییر دهیم، کار جلو نمیرود. *
جنس حرف من فرق داشت. فدراسیون والیبال تا به حال بحران را تجربه نکرده که
ببیند در بحران چه کار میکند. کمکم تماشاگر عادت کرده والیبالی ببیند که
میبرد. به این فکر کردید که اگر تیم یک بار باخت چه کار کنید؟ حرف
شما را قبول دارم. این اتفاق مگر در ژاپن نیفتاد؟ نرفتن تیم به المپیک و
نرفتن تیم به المپیک باعث شد تا بعضیها بگویند که آقا این ولاسکو چه کسی
است که آوردید؟ به لیگ که تیم را نبرد و به المپیک هم نرفت. این چه
موفقیتی است؟ خوشبختانه مردم ما فهیم هستند، جریان و کار بچهها را
میبینند. خود مردم تشخیص میدهند که این راه به کجا ختم میشود. مردم ما
بازی بچهها را دیدند، دیدند که بچهها چطور در جامجهانی با صربستان،
آرژانتین و لهستان بازی کردند. مردم دیدند تیم در انتخابی المپیک چهجوری
بازی کرد. نقد خوب است و بعضیها هم از این فرصت استفاده کردند برای
تخریب. اینکه ولاسکو با تیمش به المپیک نرفت، فرصتی بود برای بعضیها که
بگویند ما گفته بودیم که ولاسکو به درد نمیخورد. دوران او دیگر گذشته.
وقتی ولاسکو را آوردیم بعضیها گفتند این مربی پیر است و به درد والیبال
ما نمیخورد. اگر خوب بود، قبلاً نشان میداد ولی ما به او باور داشتیم و
تصمیم گرفتیم. به هر حال این تصمیم را یک شبه نگرفته بودیم که چون سابقه
خوبی دارد به ایران دعوتش کنیم. سابقه و توانمندی او را بررسی کردیم،
متوجه شدیم مربیای است که میتواند به ما کمک کند تا به اهدافمان برسیم.
سال گذشته برای نرفتن تیم به لیگ جهانی، ولاسکو مقصر نیست. مدل برنامههای
AVC طوری شد که تیم ما
تحت شرایطی باید به چین میرفت، ولاسکو هم با حضور ایران برای مسابقه
انتخابی لیگ جهانی مخالف بود چون تیم اصلاً دریافتکننده نداشت. همه
دریافتکنندههای تیم مصدوم بودند. ما اگر قرار بود طبق جوی که در مطبوعات
بود تصمیمگیری کنیم باید عذر ولاسکو را میخواستیم چراکه علاوه بر سال
قبل که به لیگ جهانی نرفتیم امسال هم المپیک را از دست دادیم. ولی بررسی
فنی و عملکرد ولاسکو نشان میداد که او توانایی این را دارد که از این
بازیکنان هم خوب بازی بگیرد و نمایش خوبی از والیبال نشان دهد و هم نتیجه
بگیرد. نمونهاش قهرمانی جام ملتهای آسیا بود. کار سادهای نبود.
بازیهای خیلی خیلی خوب تیم ما در جامجهانی با تیمهای قدرتمند دنیا
مثل؛ صربستان، آرژانتین و لهستان کار سادهای نبود. بعد از آن هم بازی با
مصر و ژاپن در ایران، نشان داد روند کار ولاسکو در ایران روند درستی است.
تلاشمان این بود که خودمان را وارد حاشیه نکنیم. از طرفی برای مردم نتیجه
مهم است، در هر شرایطی. ولی همین مردم فهیم ما تشخیص میدهند که این تیم
خوب بازی کرد و باخت یا اصلاً بازی نکرد. پیامها و ایمیلها و تماسهایی
که آنها با فدراسیون میگیرند یا برنامههای رادیویی بیانگر این است. بعضی
وقتها تیم برده اما ما خودمان ناراضی بودیم از آن. اما یک بازی را باخته
اما عالی بوده. والیبال تلاش کرده تا کمتر درگیر حاشیه شود، نه اینکه سرش
را پایین بیندازد و کارش را انجام دهد و به کسی هم کاری نداشته باشد. وارد
موضوعات بیاهمیت نشدیم. بعضی وقتها دوست داشتند، ما را درگیر کارهای
بیاهمیت کنند. پرسش و پاسخ در مطبوعات را مطرح میکردند، بعد فدراسیون
جواب میداد، چیز دیگری مطرح میکردند و فدراسیون جواب میداد. *چالش
پیشروی فدراسیون پول است. فوتبال هم همینطور بود. اگر خیلی خوب رشد کرد
بهخاطر این است که پول نبود اما وقتی پول میآید سطح توقع مردم بالا
میرود. همه والیبالیستها را دوست دارند به خاطر اینکه با عشق و تعصب
بازی میکنند اما وقتی بازیکنان کمکم 400،500 تومان بگیرند کمکم چالش
بهوجود میآید. بازیکن برای بازی حرفهای میگیرد و حقش است اما اگر
ببازد، چالشها شروع میشود. در والیبال دو، سه
سالی است که قرارداد بعضی بازیکنان به 400 میلیون رسیده. توزیع نرمالی
صورت گرفته است. در مجموع لیگبرتر تعداد کمی از بازیکنان بالای 400
میلیون تومان میگیرند. تعداد زیادشان قرارداد متوسطی دارند. این را من
قبول دارم که مردم الان ناراحت این نیستند که چرا بازیکن فلان رشته زیاد
میگیرد. میگویند چرا بازیکنی که مبلغ بالایی میگیرد با تعصب بازی
نمیند. برای مردم هم نتیجه والیبال خیلی مهم است. اگر بازیکنی در لیگ
والیبال 400 میلیون گرفته انتظار دارند به اندازه پولش برای باشگاهش به آب
و آتش بزند. تعصب داشته باشد. بجنگد برایش. الان دارند لیگبرتر را
میبینند که باشگاهها پول میدهند. همه ملیپوشان ما که در لیگ بازی
میکنند، از 100 تا 500 میلیون تومان میگیرند. مردم میبینند، میبینند
که بازیکن به اندازه پولی که میگیرد بازی میکند یا نه. این پول در استان
داده میشود. ارومیه، آمل، یزد، کاشان، بندرعباس یا تهران بازیکن دیده
میشود، مردم قضاوت میکنند. انتظار خود ما از بازیکنان این است که سه تا
را با هم در نظر بگیرند چراکه ورزش حرفهای با قهرمانی و همگانی لازم و
ملزوم هم هستند. اگر قهرمانی نباشد، همگانی وجود ندارد و اگر توسعه نداشته
باشد، قطعاً در قهرمانی ما مشکل پیدا میکنیم. زندگی حرفهای مکمل این دو
است. وقتی بازیکنی از جمع زیادی از بازیکنان انتخاب میشود که فقط در سطح
ملی باید بازی کند و زندگیاش را تأمین کند، میآید در لیگ و قرارداد
میبندد، قطعاً مجموع 130،140 هزار نفری که در والیبال فعالیت میکنند،
مجبوریم بازیکنان ملیپوش سه رده که در لیگ بازی میکنند را 100 تا 150
نفرند که زندگی حرفهای دارند که تیمها بازی میکنند، آنها باید طوری
هماهنگ شوند که فضای عمومی کشور هم به کمک آنها بیاید. رسانهها هم به کمک
فدراسیون بیایند. هدف را گم نکنند. داشتن لیگ قدرتمند، پول خوب باید هزینه
کردن و حفظ جایگاه در آسیا همه باید تنظیم شود. نه اینکه بگوییم فقط از
والیبال حرفهای پولش را داریم. قطعاً عملکرد حرفهای بازیکن، مسائل
اخلاقی موردنظر ماست. اگر اتفاقاتی در ورزش میافتد مطبوعات نقش زیادی
دارد. مطبوعات ارزشگذاری میکنند. رفتار خوب را، بعضی جاها جایش را عوض
میکنند. شرایطی بهوجود میآید که با پرداختن به رفتار ناشایست، به آن
ارزش میدهند. این نباید اتفاق بیفتد در والیبال. در ورزش نباید اتفاق
بیفتد. رفتار ناشایست، ناشایست است. چه در تیمملی، چه باشگاه، فرقی
نمیکند. برخورد با بازیکنی که قوانین و مقررات را نمیکند، طبیعی است. به
نظرم در اینجا مطبوعات نقش مهمی دارند. اخلاقیات، رفتارهای صحیح باید در
کشور به ارزش تبدیل شوند. حتی از بعضی برنامههای تلویزیونی که به توسعه
فرهنگی کمک نمیکنند گلایه میکنیم. *بعضاً برنامه 90 ؟ حالا
منظور90 نیست بلکه همه برنامههای زنده تلویزیونی. ما باید آنها را به
عنوان الگو به جامعه ارائه دهیم. نباید قبح بعضی مسائل برای نوجوان یا
جوان ببیننده برنامه شکسته شود. نباید بیتربیتی ورزشی را رسانه ملی پخش
کند. باید همه بفهمند، بیتربیتی، بیتربیتی است، بداخلاقی، بداخلاقی است.
پخش آن از رسانه ملی قبح قضیه را میریزد. چه در والیبال، چه در رشته
دیگر. ما میگوییم رسانهها باید طوری عمل کنند که به فرهنگسازی و تربیت
صحیح به ما کمک کنند. رفتار غلط مربیان، مربی در قبال بازیکن، بازیکن در
قبال مربی یا داور نباید پخش شود. باید با آن برخورد شود اما نه از رسانه
ملی. اگر بخواهیم والیبال اسیر حاشیه نشود، رسانهها باید به ما کمک کنند.
همانطور که اعتقاد دارم برای کمک به فوتبال هم همه باید بسیج شوند. در
رشتههای توپی که هوادار دارد، رسانهها نقش محوری دارند. از فحاشی
تماشاگران در مسابقهای ناراحت میشویم. چرا این اتفاق میافتد؟ چه عواملی
نقش دارد؟ باید با آن برخورد جدی کرد. در سالمسازی، تربیت، رعایت
اخلاقیات در ورزش کشور، مطبوعات نقش مؤثری دارند. وقتی روزنامهای برای
فروش بیشتر در دفاع رفتار غیراخلاقی این ورزشکار، عکسهای مختلف را
میگذارد، کمک به ورزش نمیکند. نباید به کسی که خطایی کرده ارزش دهند. با
خاطی باید برخورد شود. نباید به عنوان فرد پیروز عکسش را روی جلد روزنامه
چاپ کرد. یکی از بحثهایی که معمولاً فدراسیونها را وارد حاشیه میکند،
تعارضاتی است که بین رسانهها، مطبوعات و برنامه فدراسیونها وجود دارد.
اگر کمی هماهنگتر با هم کار کنند، این شرایط پیش نمیآید. همه دوست دارند
که در جامعهای سالم و پرنشاط زندگی کنند که توسعه اخلاقیات خودش را نشان
دهد. بخشی از حاشیهسازیها و بحرانها دست رسانههاست. *خولیو
ولاسکو و کارلوس کروش یک شب وارد فرودگاه امام خمینی (ره) شدند، چه اتفاقی
افتاد که دو مربی معروف، کروشی که چهرهتر بود و نتایج خوبی هم داشت
سرنوشت خوبی نداشت اما ولاسکو یک قهرمان ملی است برای مردم؟ شاید به نوع
تعامل او با مربیان برمیگردد. یا همه اختیارات را به کروش دادیم بدون
نظارت. چطور از مربیتان در سیستم استفاده کردید؟ اولاً
که قیاس بین فوتبال و والیبال، قیاس معالفارق است چراکه دو رشتهای هستند
که مدل کارشان با هم متفاوت است. نوع برنامهریزی والیبال با نوع
برنامهریزی فوتبال فرق میکند. به طور مثال بازیکنان ما از 25 اسفند تا
مهر زیر نظر ولاسکو بودند. در این مقطع حتی اگر جام باشگاههای آسیا
برگزار میشد باز ملیپوشان در اردوی تیمملی بودند. نوع برنامهریزی FIFA وfivb
با هم متفاوت است. اگر برنامه فوتبال را نگاه کنیم، میبینیم که در سال
تعداد هفتههایی که بازیکنان در باشگاههایشان هستند، چه داخل و چه آنهایی
که در خارج بازی میکنند خیلی متفاوتتر از والیبال است. لیگ تعطیل میشود
دوباره بازیکنان دعوت میشوند، دوباره لیگ تعطیل میشود و بازیکنان دعوت
میشوند. عملاً کروش و امثال کروش بازیکنان را در درازمدت زیرنظر ندارند.
حتی برای دو ماه تا بخواهند با این تیم کار کنند. نکته بعدی بازیهای
تدارکاتی است. ما به حدی از توانمندی جهانی والیبال رسیدهایم که با
تیمهای بزرگ دنیا بازی میکنیم. یعنی ایران الان در رنکینگ والیبال دنیا،
تیم سیزدهم، چهاردهم است، طبیعی است که بازی با تیمهای رنکینگ دوم، سوم،
چهارم و پنجم به ما کمک میکند تا سطح توانمندیهای تیم بالا برود. هیچ
وقت در برنامهریزیهایمان با تیمهایی که رنکینگ هفتادم، هشتادم دنیا را
دارند بازی نمیگذاریم چراکه وقت تلف کردن و اتلاف هزینه است. در این بخش
مدل برنامهریزی ما با فوتبال متفاوت است. اگر خوب وارد این قصه شویم،
متوجه میشویم هم مدل برنامهریزی ما متفاوت است و هم جایگاه دو رشته. تیم
ما الان قهرمان آسیاست در هر سه رده نوجوانان، جوانان و بزرگسالان جزو
تیمهای خوب دنیاست. با تیمهای بزرگ بازی میکند. این پروسه زمانی
درازمدتی دارد. نکته دیگر اینکه ولاسکو ظرفیت والیبال ایران را ارزیابی
کرد و دید با این ظرفیت میتواند نتیجه بگیرد. اهدافی که داشتیم؛ قهرمانی
آسیا، رفتن به لیگ جهانی و... این نبود که بگوییم توانایی شخص ولاسکو
مدنظر بوده. هر مربیای بهجز کروش بیاید در این مدل کار کند موفق
نمیشود. بحث کروش نیست. من تعجب میکنم در مطبوعات ما مدل پرداختن به
دعواهای مربیان است. این باید مدیریت شود. اصلاً نباید مربیان به جان هم
بیفتند، قبل از مسابقه، بعد از مسابقه. این مسئله به نفع ورزش کشور نیست.
من خیلی هنر کنم بتوانم والیبال را اداره کنم. به من ارتباطی ندارد بعضی
از موضوعاتی که در فوتبال مطرح میشود. چون میپرسید، وظیفه خودم میدانم
با سابقه 32 سالهام در ورزش ایران بگویم خوشایند نیست اگر کمیته انضباطی
دعوت میکند؛ با کمال شجاعت بگویند ما اصلاً نمیرویم. حق ما نبوده. کاری
به حق بودن، نبودن ندارم. در ایران فدراسیون فوتبال متولی فوتبال ایران
است باید مسائل مختلف باشگاهها را مدیریت کند. همیشه هم برخورد چماقی
جواب نمیدهد. اگر نتوانیم مسائل را مدیریت کنیم تا بحران بهوجود نیاورد،
طبیعی است که این بحرانها به تیمملی لطمه میزند. عوامل روانی نقش کلیدی
در موفقیت دارد. حرفزدنها، سیاستگذاریها، حرفهایی نباید زده شود، در
درازمدت به ضرر ورزش کشور است. اولاً آرزو میکنم که فوتبال با نتیجه در
سه بازی بعدی به جامجهانی صعود کند. انتظار دارم مردم عزیز ما این فرصت
را بدهند، بازیکنان و کادرفنی تیم را از نظر روانی تحت فشار قرار ندهند.
من نمیخواهم ولاسکو را با کروش قیاس کنم. ولاسکو نقشی دارد و کروش هم.
سایر عوامل باید وجود داشته باشد. شرایط عمومی تیم، امکان در اختیار داشتن
بازیکنان، همه اینها باید کنار هم باشد تا بتواند تیمی موفق شود. طبیعی
است مردم ما قضاوت میکنند، توقع ما هم این است که مردم همه عوامل را با
هم ببینند. فلسفه باشگاهها چیست؟ اگر غیر از تقویت تیمملی باشگاهها
باشد، پس پولی را ما داریم همینجوری خرج میکنیم. چندین میلیارد تومان در
فوتبال، والیبال خرج میکنیم که ته آن باید به تیمملی قدرتمندی برسد. اگر
خروجی فعالیت باشگاهی تیمملی قدرتمند نباشد اتلاف سرمایه و هزینه است.
هزینه بیخودی کردن است. باشگاهها باید در اختیار تیمملی باشند ولی این
طرف قصه هم باید مدیریت برنامهریزی طوری باشد که هم به باشگاهها لطمه
نزند و هم تیمملی. من فکر میکنم فوتبال هم کار زیادی را انجام میدهد تا
آنها را سر و سامان دهد. برگزاری 36 هفته بازی لیگ در فوتبال کار سادهای
نیست. ما در والیبال لیگ را از مهرماه شروع کردهایم تا اسفند ماه هم تمام
کنیم ولی آن طرف هم کنفدراسیون فوتبال آسیا و هم فدراسیون جهانی شرایطی
کاملاً متفاوتی دارند. بازیها متفاوت است. فکر میکنم در این مدل اگر کسی
غیر از کروش هم بیاید وقتی بازیکنانش را نداشته باشد، اردوها مدام قطع شود
و بازیکنان در اختیار باشگاهها باشند، نوع برنامهریزی فوتبال با AVC متفاوت
است. مسابقات مقدماتی جامجهانی فوتبال با برنامه مسابقات والیبال کاملاً
متفاوت است. فکر میکنم کروش هم مربی توانمندی است، قابلیتهایی دارد که
انتخاب شده، نباید با ولاسکو قیاس کرد که چرا موفق بوده یا نبوده. فکر
میکنم برای شمردن عوامل موفقیت، کروش یک درصد است، عوامل دیگری مثل؛ مدل
برنامهریزی، نوع برنامهریزی، هم باید در نظر گرفت. یک مقداری از آن به AFC و FIFA
برمیگردد. دست فدراسیون خودمان هم نیست. همه این فاکتورها را باید کنار
هم دید ولی باید نگاه جامعتری به فوتبال داشت تا در آینده نتیجه گرفت
چراکه همه مردم روی فوتبال حساسند و علاقهمند که تیمشان بتواند سهمیه
جامجهانی را بگیرد ولی حالا زود است که به کروش، بازیکنان و فدراسیون
فشار بیاوریم. بهویژه بازیکنان. در بازی با ازبکستان حق تیم ما باخت
نبود. بچهها زحمت کشیدند ولی توقع خویشتنداری از همه هست، به فوتبال
کشور کمک کنیم. *شاید یکی از مشکلات فوتبال،
پر طرفدار بودن آن است. وقتی هواداران یک تیم زیاد باشند، انتظارات از آن
تیم بالا می رود و ممکن است روی نتایج آن تاثیر بگذارد. با توجه به این که
الان خیلی از مردم طرفدار والیبال شده اند، ممکن است این رشته هم در آینده
افت کند؟ اینکه دو باشگاه 70، 80 هزار نفر
طرفدار دارند. 30 میلیون طرفدار دارند یک فرصت است. نباید فرصت را تبدیل
به تهدید کنیم. به هر حال مردم ما از قدیم در خانوادهها یکی طرفدار
قرمز بود و یکی آبی. این فرصت وقتی میتواند هیجان مثبت ایجاد کند که
اوقات فراغت بهوجود آورد، میتواند به نوعی در نسل جوان از خیلی
بزهکاریها جلوگیری کند. باید از این فرصت خوب استفاده کرد، نباید با دست
خودمان بحران درست کنیم. حتی فرد روستایی هم به یکی از این دو تیم علاقه
دارد، علاقهمند به هویت این دو تیم. از قدیم یعنی 30 سال پیش طرفدار
استقلال یا پرسپولیس است و الان خودش را در قالب آن باشگاه میبیند. به
نوعی با این هواداری هویت دیگری را برای خودش متصور است. از زمانی که او
طرفدار این تیم شده، هیچ بازیکنی نمانده، آنها نه مربیاند و نه بازیکن در
این تیم، اسم باشگاهی به نام استقلال یا پرسپولیس که من خودم را هوادارش
میدانستم، آن هویت برایم مهم است. توقع دارند آن اسم و آن هویت برنده
میدان باشد. حساسند باید کادرفنی خوبی داشته باشد. خوب یارگیری کند. به
نوعی خودشان را در اداره آن تیم سهیم میدانند. علاقه دارند. هر چند این
سهیم بودن تعریف نشده اما این طرفداری در هیجانات افراد خودش را نشان
میدهد. در برد و باختها. اگر نتیجه نگیرد فکر میکند خودش شکست خورده.
در سطح ملی مردم خودشان را در میدان میبینند. در والیبال اگر یک اسپک
خراب یا دفاع شود، تماشاگر خودش را در زمین میبیند. در فوتبال هم همین
است و مردم خودشان را در بازی میبینند. یک جاهایی مرد یا زن خودشان را در
بازی میبینند اگر یک پاسی خراب میشود روی اعصابشان اثر میگذارد. در
رشتههای انفرادی هم همینطور است. کشتیگیر ما وقتی در المپیک کشتی
میگیرد خودشان را آنجا میبینند که بتواند ضربه را بزند. بتواند زیر یک
خم را بگیرد. کشتیگیر در واقع نماینده تعداد زیادی آدم هست که علاقهمند
به کشتی و نام ایران هستند. دوست دارند برنده باشد. *کارهای ساختاری کردهایم اما در لیبرو ضعف داریم. انگار نداریم کسی را که لیبرو آموزش دهد. نگران
نباشید. کارکردش فرق میکند. سمت حرکت ما کمکم طوری بوده که بازیکنان
قدبلند باشند. ما زیر 70/1 لیبرو نداریم چون او را کنار بازیکنان دو متر
میبینی فکر میکنی کوتاه است. مثلاً هادی سیدنیازی لیبرو نوجوانان 73 /1
است. ظریف 68 /1. یاشار شاهینی 76 /1. شهسواری هم همینطور. تعداد زیادی
لیبرو داریم در جوانان روی حسینی پویا کار میکردیم اما ولاسکو گفت
دریافتکننده قدرتی شود تا لیبرو. توپگیری و دریافت از محوریترین مباحث
است، البته دریافت والیبال ما ضعف دارد. امیدواریم این ضعف برطرف شود.
عطار، شیرکوند، ظریف از لیبروهای خوب ما بودند. گلمحمد سخاوی، *همه اینها نیاز به آموزش دارند؟ سمت فدراسیون حرکت به تخصصی کار کردن است. امسال همایش دفاع وسط را داشتیم که دوره خوبی هم بود. هم VIS و والیبال ساحلی را مدرس خارجی آوردیم. در پست لیبرو و دریافت هم مدرس خارجی بیاوریم تا ضوابط خودش را ارائه دهد. *قبول دارید مربیان هم در این زمینه تخصصی کار نمیکنند؟ زیبایی والیبال و آنچه از والیبال میخواهند معمولاً در اسپک و سرویس است. *درست است اما تیم برزیل را ببینید یک توپ در زمینش به سختی میخوابد. درست است. *والیبال از آنجایی شروع میشود که اولین نفر توپ را میزند. بله. دریافتکننده. اولین دریافت را لیبرو انجام میدهد. حرف درستی است که باید برطرف شود. *آمدن،
نیامدن ولاسکو شده یک سوژه جذاب برای ما، منتقدان شما. ما خودمان دیگر
خوشمان آمده. بیکار میشویم یک خبر میگذاریم که ولاسکو نمیآید تا فردا
که شما میگویید میآید. سال قبل ما تا آذرماه
مسابقه داشتیم. سال آینده هم تا آذرماه مسابقه داریم. امسال نداریم. آخر
شهریوماه که تمام شد تا مسابقه بعدی. توافق ما با ولاسکو این بود تا وقتی
اردوی تیمملی نداریم، او هم کار ندارد تا فرصت داشته باشد در کشورش باشد
ولی وقتی مسابقه داریم. او سال قبل 15 اسفندماه آمد، آذرماه رفت. امسال 10
اسفند آمد. دو روزه سمینار داشت رفت و شهریورماه برگشت. خیلی متفاوت است.
که رادیو ورزش میگوید مربی پروازی. من هم گفتم این اصطلاح درست نیست.
الان ولاسکو نسبت به مربیان لیگ به لیگ آشناتر است. شما الان درباره فلان
تیم بپرسید؛ میگوید. *چطور؟ در
خانهاش مینشیند 40،50 فیلم بازی تیمها را میبیند. بعد از زاویه دوربین
آنالیزور نه دوربین تلویزیون. دوربین آنالیزور جایی مستقر است که دقیقاً
نشان میدهد بازیکن جایش، دریافتش، پاسش، سرویسش درست است یا نه. نگاه
میکند و برمیگرداند عقب و دوباره میبیند. یادداشت برمیدارد. بعضی
مواقع ایمیل میزند و میگوید به فلان بازیکن بگویید این ایرادش را باید
درست کند. گامش را درست کند، نه یک بار که 10 بار فیلم را میبیند. شما
سرمربی هر تیمی باشی امروز به خانه والیبال میروی تنها یک بازی را
میبینی نه 6 بازی را. هر هفته تنها یک بازی را میبینی اما وقتی فلیم
بازیها را میبینی به آن چیزی که میخواهی میرسی. نتیجه کار ولاسکو هم
دعوت بهترینها به تیمملی است. هیچکس نمیتواند الان مدعی باشد که
ولاسکو بهتر از غفور و شهرام محمودی در پست پشت خط بوده و دعوت نکرده است.
چون خودش مربی باشگاهی نیست که بخواهد بازیکن خودش را دعوت کند. مربی
تیمملی است همه را زیر نظر دارد. الان کسی نمیگوید چرا سیدمحمد طاهروادی
در مشهد بازی میکند؟ سازمان لیگ نباید اجازه میداد و وادی باید در کاشان
میماند. وادی باید به تیمی میرفت که فیکس بازی کند. نظر سرمربی تیمملی
این بود تا بازیش را ببیند. روی نیمکت ننشیند. ما در پست پاسور معروف و
مهدوی را داشتیم اما ولاسکو گفت وادی و... باید در تیمهای دیگر بروند تا
خودشان را نشان دهند. من باید کارشان را ببینم. به فلان بازیکن بگویید اگر
بازی نکند به درد تیمملی نمیخورد. من نمیتوانم برای تیمملی انتخابش
کنم. او به بازیکن میگوید چه؟ اینجا به تو 100 میلیون میدهند و تیم دیگر
70 . اینجا روی نیمکتی و تیم دیگر بازی میکنی. اگر میخواهی بازی تو به
چشم بیاید باید قید 30 میلیون را بزنی. درخواست ما از ولاسکو این بود که
از دل این لیگ بازیکنان خوب را بیرون بکشد. فکر کنید ولاسکو را ما اینجا
نگه داشتیم. ایمیل زده بود که سفیر ایتالیا گفته اینجا ارز هم پیدا
نمیشود چرا میخواهی برگردی؟ وقتی هر روز بحران داریم چرا او را نگه
داریم؟ هر روز یک کشمکش داریم ولاسکو اینجا باشد. او فردی دقیق است و
اخبار را به گوشش میرسانند. سفارت ایتالیا و آرژانتین. سایت FIVB
را ببینید؟چه مربی را بیاوریم به جای او. در سایت مینویسند وارد ورلد لیگ
شد. عکسهای ولاسکو، فرهاد قائمی، علی نادی و... بالاخره افتخاری است برای
ما. *چه موقع قرارداد ولاسکو امضا میشود تا دلهرهها برطرف شود؟ بعد از آخرین صحبت . ایمیلی به ولاسکو زدم درباره قراردادمان که ok داد و همانجا هم CD بازیها را خواست تا بازیکنان را زیرنظر بگیرد. با این حساب او اسفندماه برای پلیآف میآید. *در انتخابی المپیک چه اتفاقی افتاد؟ در
انتخابی المپیک بیشتر از هر کسی به خود ولاسکو فشار آمد. همه محاسباتش
درست بود. سر یک امتیاز. اگر 3 – یک از چین برده بودیم، حتی 3-2 به
استرالیا میباختیم، همه چیز تمام شده بود اما بعضی وقتها نمیشود که
نمیشود که نمیشود. پیشبینی نمیکردیم به استرالیا ببازیم. *به صربستان هم باختید؟ حتی اگر صربستان را هم 3 – 2 میباختید، سهمیه میگرفتید. *انگار برای خود ولاسکو هم نتیجه گرفتن با ایران اهمیت بیشتری دارد تا با تیمهای بزرگ مثل ایتالیا یا آرژانتین؟ خودش
میگفت هنر این نیست که با برزیل و روسیه قهرمان جهان شوی. هنر این است که
تیمی را ببرم که همه کس نتواند. برد ما از لهستان، صربستان و آرژانتین
شگفتیسازی بود. ولاسکو میخواهد با ایران افتخاری بهدست آورد که همه کس
نتواند وگرنه اگر با برزیل در لیگ جهانی بود و قهرمان جهان می شد که هنر
نبود. *واقعاً شایستگی حضور در لیگ جهانی را داریم؟ شک نکنید. *اما یکسری مشکلات داریم؟ در
لیگ جهانی تک تیم میآید مشکلی نداریم. دو بازی میکند میرود و هفته بعد
یک تیم دیگر. سه تیم در سه هفته متفاوت به ایران میآیند که از این بابت
مشکلی نداریم. حتی بین هفت، هشت تیم هم مشکل نداریم. اگر تعدا زیاد شود
مشکلساز میشود. الان تنها دغدغه ما برای لیگ جهانی که امیدواریم حل شود،
حضور خانوادهها برای تماشای بازی است. به هر ترتیب امیدواریم این موضوع
حل شود. توقع داریم هم نمایندگان مجلس کمک کنند و هم دولت تا درباره این
مسئله درست تصمیمگیری شود. به هر ترتیب در میزبانی ما اثر میگذارد. *به نظر میرسد که یک فرصت است. قطعاً. *چیزی
که به نظر میرسد فراموش میشود ورود و خروج تیمهاست. در جام ملتها این
مشکل پیش آمد که با بسته شدن در ورزشگاه بچهها از بین تماشاگران آمدند. والیبال
ورزشی خانوادگی در دنیاست. درگیری وجود ندارد. هماهنگی بین آدمها وجود
دارد. نظم و انضباط حاکم است. در اکثر کشورهای اروپایی تیمها با
خانوادهها میروند. در کشورمان قانون ممنوعیت ورود به سالن نداریم. بسته
به سالن، تصمیم میگیرند که خانوادهها نیایند. نیروی انتظامی بهخاطر
ازدیاد جمعیت را مجلس باید تکلیف را روشن کند نیاز دارد تبدیل به قانون
شود. *چه کار باید کرد که این اتفاق نیفتد؟ این
اتفاق میافتد، وقتی این سطح را تازه تجربه میکنی وگرنه هتل المپیک هتل
اسکان تیمهاست. این اتفاق افتاد. نیروی انتظامی و یگان ویژه بهخاطر حضور
خانوادهها جلوگیری کرد که دو تیم ایران و ژاپن بیرون ماندند. *برای ورودیه لیگ جهانی با قیمت ارز مشکل ندارید؟ این
ورودیه نیست دیپوزیتی است که صدا و سیما باید بدهد. من نمیتوانم صدا و
سیما را تضمین کنم. بلکه خودش باید تضمین کند. تضمینی برای پخش مستقیم
بازیهاست که صدا و سیما امضا کرده است. هنوز فدراسیون جهانی اعلام نکرده
که نقدی است یا نه. قبلاً پورمحمدی امضا کرده و تعهد را باید عملی کند.
بازیها را پخش مستقیم کند. اگر به تعهدش عمل نکند این پول را باید بدهد. *اگر ندهد خطری متوجه فدراسیون نمیشود؟ باید
بدهد. خرید رایت نیست. هزینه هم نیست. بلکه ضمانتی است که طبق فدراسیون
جهانی 5/6 میلیون دلار هزینه میکند. اسپانسرها این ضمانت را میگیرند تا
بازیها را پخش کنند. به نفع صدا وسیماست.