به گزارش رجانيوز، اما خيلي از داستانخوانهاي حرفهاي هم از ميان همان صفحات كتاب فارسي دوره راهنمايي و دبيرستان فهميدند كه بايد سراغ كدام نويسنده بروند و چه داستانهايي را بخوانند. همان توضيحات مختصر بالاي هر درس –كه كلي هم زور ميزديم تا براي امتحان حفظش كنيم- نويسندههاي كاربلد تاريخ را معرفي ميكرد و باز بان بي زباني به ما ميفهماند كه اگر آثار اينها را نخواني بهرهاي از ادبيات نبردهاي و نصف عمرت بر فناست!
از تاثيرگذاري آموزش و پروش و نظام تعليم و تربيت بگذريم؛ اهميت معلم در شكلدهي شخصيت و افكار بچهها را هم بگذاريم كنار تا برسيم به اهميت كتاب هاي درسي؛ حتي در حوزه كتابهاي درسي هم فعلاً با كتابهاي تاريخ و جغرافي و... كاري نداشته باشيم؛ كتابهايي كه براي برخي دانش آموزان در حكم تنها تجربه تماس آنها با موضوع خود هستند و هيچ بعيد نيست خيلي از دانش آموزان در ادامه عمرشان حتي يك برگ ديگر هم درباره سلسلههاي زنديه و افشاريه نخوانند و هيچوقت باز پيگير نشوند كه بالاخره هخامنشيان چرا منقرض شدند؟!
اما كتابهاي فارسي يا ادبيات اين 12 سال حكمش جداست؛ تاثيرگذاري اين كتابها بر ذهن و انديشه دانشآموزان حقيقتي غير قابل انكار است كه خلاصهاش در بالا ذكر شد. اما در اين كتابهاي درسي چه خبر است؟ بچههاي مردم مجبورند تاريخ تولد و آثار كدام نويسنده و شاعر و محقق ادبي را از بر كنند؟ چه نويسندههايي با كدام افكار و انديشه بعنوان بزرگان هنر و ادبيات اين كشور به دانشآموزان معرفي ميشوند؟ سهم نويسندهها و شاعران متعهد، خوش ذوق و انقلابي در كتابهاي فارسي چقدر است؟ اصلاً چقدر از آثاري كه هر ساله در حوزه جبهه فرهنگي انقلاب توليد ميشود به كتابهاي فارسي راه پيدا ميكنند؟
اينها سوالاتي است كه براي رسيدن به جوابهايشان بايد كمي حوصله داشت، همانطور كه بچههاي اين كشور حوصله ميكنند و بدون كوچكترين اعتراضي 12 سال پاي اين كتابها مينشينند. اما يك سوال مهمتر: آيا اصلا اين سوالها وجهي هم دارد؟ يعني الان بعد از 34 سال از انقلاب اسلامي هنوز هم بايد نگران اين مسائل بود و بخاطر اين نكات بديهي جلز و ولز كرد؟ براي اينكه اين مهم برايتان روشن شود به اين چند نمونه توجه كنيد:
يكي از سوالهاي تكراري امتحانات دوره دبيرستان اين بود: «گوهر مراد» لقب كيست؟ بگذاريد يك راهنمايي بكنم، جواب، نويسنده «چوب بدستهاي ورزيل» و «عزادارن بيل» است. البته حق داريد اگر يادتان نباشد اما حتما اين اسمها به ذهنتان آشنا ميآيد. آنقدر آشنا كه اگر بشنويد همين چند روز پيش براي «غلامحسين ساعدي» در دانشگاه تهران بزرگداشت گرفتهاند سريع ميگوييد كه آره، خودش بود، نوك زبونم بود ها!
اما غلامحسين ساعدي كه كلي لقب و آثارش را در كتابهاي فارسي خوانديم و حفظ كرديم، نويسندهاي است كه قبل از انقلاب عضو حزب توده بوده است. او از معدود نمایشنامهنویسان ایرانی بود که هرچه مینوشت و هرچه در حوزه نمایش تولید میکرد، فوراً از سوی وزارت فرهنگ و هنر پهلوی خریداری میشد و توسط گروههای مختلف و فعال در ادراه تئاتر برای اجرا در صحنه آماده میگردید. مصاحبه ساعدی با تلویزیون ملی ایران در خرداد 1353 و تعریف و تمجید وی از انقلاب سفید شاه و ملت!! و کرامات شاهنشاه آریامهر! نقطه عطفی در زندگی اوست. وی در جمع دانشجویان دانشگاه صنعتی تهران، انقلاب اسلامی را محصول وجود روحیه دیکتاتوری در تار و پود اندیشههای دینی دانست.
عکس یادگاری بازیگران نمایش «بهترین بابای دنیا» که سال 1344 در اختتامیه نمایش گرفته شده است
ساعدي هشت روز بعد از پيروزي انقلاب با جمعي از دوستانش براي سوءاستفاده از وجهه رهبر انقلاب به ديدار ايشان ميرود ولي بعدها و در جریان گفتگو با ضیاء صدقی، از بخش تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد (16/1/1363 ـ چاپ در 1365 پاریس) به ماجرای این ملاقات اشاره میکند و با لحنی کاملا بی-ادبانه ـ که ما از ذکر آن شرم داریم ـ از حضرت امام(ره) یاد میکند.
غلامحسین ساعدی از شاخصترین چهرههای ضدروحانیت بود و در مقالاتی که بر علیه نظام مقدس اسلامی مینوشت به دفعات و مکررا به ساحت مقدس امام خمینی(ره) اهانتهای سخیفی مینمود به طوریکه بدترین توهینها را به حضرت امام(ره) نموده و آن حضرت را به یکی از ظالمین گذشته تشبیه کرد.
م. سحــر ـ غلامحسین ساعـدی ـ بزرگ علـوی ـ شهران طبری
ساعدي نظام اسلامی را بدتر از رژیم وابسته پهلوی ارزیابی میکرد و آن را یک نظام توتالیتر میشناخت و میگفت: «رژیم شاه یک رژیم دیکتاتور بود و رژیم اسلامی یک رژیم توتالیتر است که همه چیز و همه کس را نابود میکند و همه را باید رهبر بگوید. یک مشت لات و چاقوکش را به خیابانها میریزند، همه چیز را به آتش میکشند و حرف فقط حرف رهبر و پیشوا است. مثل هیتلر، مثل استالین، مثل [امام] خمینی. در حالی که دیکتاتور قدری میترسد...»
بس است يا باز هم بگوييم؟!
اينها بخشي از سوابق نويسندهاي است كه در سال 1364 در پاريس خودكشي كرده است و البته ما طبق متون رسمي آموزش و پروش جمهوري اسلامي، تاريخ درگذشتش را حفظ ميكرديم. اما ساعدي فقط يكي (و شايد يكي از بهترين) نويسندههاي ضد دين و ضد انقلابي است كه دانشآموزان ما مجبورند در كتابهاي فارسي با آنها آشنا شوند و به ايشان ببالند. تازه بغير از اين نويسندهها در پايان كتابهاي فارسي چندين كتاب از انواع نويسندههاي كمونيست، زرتشتي معاند نظام و... براي مطالع بيشتر به دانش آموزان پيشنهاد شده است!
قصه پرغصه كتابهاي فارسي دورههاي دبستان، راهنمايي و دبيرستان چيزي نيست كه در اين يك مطلب سر و تهش هم بيايد. رجانيوز به زودي در سلسله مطالبي به بررسي موردي اين موضوع خواهد پرداخت و در ادامه سعي ميكند پاسخ سوالاتي را كه در ميانه اين مطلب پرسيده شد بيابد. پاسخهايي كه خلي چيزها را معلوم خواهند كرد.