به
گزارش رجانيوز، بخشهايي از سخنان دكتر كامران باقري لنكراني كه در
چهارمین جلسه هم اندیشی جوانان فعال فر هنگی – سیاسی شیراز که در دفتر
مرکزی جبهه پایداری انقلاب اسلامی استان فارس برگزار ميشد، در ادامه آمده
است.
آن چه كه در قانون اساسي است، همه واقعيت ولايت فقيه نيست
امروزدرباره افرادی صحبت میکنیم که اصول و مبانی اسلام و انقلاب اسلامی را قبول دارند اما در مصداقها با هم اختلاف نظر داریم. در کشور ما شاهد چندین نوع تفکر هستیم، عدهای
هستند که به چارچوب نظام علاقه مند هستند، اعتقاد دارند، مخالف نظام
نیستند و باورشان این است که این نظام، نظام مقدسی است و ولایت فقیه و
ارکان نظام را قبول دارند، اما ممکن است که مثل ما نسبت به رهبری حساسیت
نداشته باشند و یا بطور مثال می گویند ما رهبری را در همان چارچوبی که در
قانون اساسی نوشته است قبول داریم.
البته انتقاد و بحثهایی
هست که آن چیزی که در قانون اساسی موجود هست، همه اصل و همه واقعیت ولایت
فقیه نیست و ما بالاتر از آن را هم، در تفکر دینی خودمان قابل اثبات می
دانیم. همچنان که بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی رحمه الله علیه
مکررا قبل و بعد از انقلاب اسلامی در مکتوبات و سخنان خود به این موضوع
تصریح و تاکید داشته اند.
اعتقادات و نگاه مبنایی ما به ولایت فقیه این است که ما ولی فقیه را در مسیر اتصال به ولایت ائمه معصومین سلام الله علیهم و امام زمان (عج) و ولایت الهیه می دانیم. این بحث اعتقادی ماست. اما حالا این قانون اساسی به عنوان دستور کارمان به همین صورت که هست، مورد قبول ما نیز هست.
معضلي به نام "پنهان سکولاریستها"
بعضی
ها دچار برخی باورها هستند که این باورهایشان متاسفانه مسری هم هست. مثلا
یکی از باورها این است که اگر ما بخواهیم کشورمان را به پیش ببریم، باید
نگاه کنیم که برای پیشرفت، سایر کشورها چکار کرده اند، همان کار را انجام
دهیم. حال سطوح مختلفی در این نگاه مطرح می شود؛ بعضی ها می گویند ببینید
چگونه مالزی رشد کرد؟ عده ای می گویند الگوی ما ژاپن و عده ای دیگر از
اروپا و آمریکا به عنوان الگو یاد می کنند و معتقدند برای پیشرفت باید از
مسیر آنها عبور کرده و مانند آنها شویم.
واقعا اعتقاد دارند که راه رفته دیگران راه مناسبی برای ماست و باید همان راه را برویم. اشکال این نیست که این افراد بیایمانند
و یا دین ندارند، بلکه اشکال این تفکرا ت این است که در عرصه عمل، به اثر
گذاری دین در عرصه اجتماعی قائل نیست و به همین دلیل این افراد کارهایی
انجام می دهند که ریشه در اندیشه سکولاریسمی دارد و در عمل همچون یک
سکولاریست مشق می کنند.
مقام
معظم رهبری (روحی فداء) در سفر خراسان شمالی در مورد این گونه افراد تعبیر
خاصی داشتند و فرمودند كه در برخی از افراد سکولاریسم پنهان وجود دارد.
یعنی در مقام عمل با آن چیزی که باورشان هست، فرق می کنند. اینان درباره
دین و اعتقادات دینی صحبت های خیلی خوبی هم می کنند، اما پای عمل که می
رسد، پاسخ و راهکار مناسب موضوع را از مبانی دینی دریافت نمی کنند. شاید
واقعا سوءنیتی هم نداشته باشند، اما چون گرفتار روزمرگی هستیم پس تصمیم
عاجل و عموما سکولار گرفته می شود!
"پنهان
سکولاریست ها" الگوهای توسعه و پیشرفتی که مبانی کارهایشان قرار می دهند و
به مردم و جامعه معرفی می کنند، نسبتی با باورها و اعتقادات دینی شان
ندارد. اگر ریشه سخنان بسیاری از کسانی که در عرصه حکومت یا اجتماعات ما
صاحب نظر و تریبون نیز هستند، واکاوی کنیم، این نوع نگاه را می بینیم.
متاسفانه به دلایلی جند از جمله نسخه و کپی آماده و راحت الحلقوم بودن! به
صورت یک بیماری واگیردار به افراد و موضوعات مختلف به سرعت سرایت می کند.
از آن کسانی که دولت توسعهگرا
را مطرح می کنند می پرسیم، بگویند توسعه یعنی چه؟ و ارتباط و نسبتش با
مدرنیزیسم و سکو لاریسم چقدر است و در چیست؟ حالا بفرمایید، ارتباط و
نسبتش با اعتقاد و باور های دینی خودتان، چقدر است و در چیست؟!
آنان در شرایطی این نسخه را تجویز و تصریح میکنند که به این تفکر انتقادهای جدی وارد است و عملا این تفکر در دنیای امروز چالشها و بحرانهای عظیمی را حتی در کشورهای صنعتی و به اصطلاح پیشرفته موجب شده است و اندیشمندان زیادی با آن به مخالفت برخاستهاند.
یکی
از دلایل ضعف این تفکر، ایجاد و افزایش فاصله شدید طبقاتی در داخل و خارج
از کشورها است. بسیاری از مدافعان و مجریان قبلی و فعلی دولت توسعه گرا می
گویند که این تفکر جواب نمی دهد و برای علاج بحران های عظیم اقتصادی که به
بحران های اجتماعی و سیاسی منجر شده، اعلام درماندگی کرده اند. در عین حال
عده ای فکر می کنند راه پیشرفت ملت ها همین نگاه توسعه گرایانه است و بدتر
آنکه، میخواهند این نگاه توسعه گرایانه را با همان روش ها و کیفیتی که دیگران انجام داده اند وبه بن بست رسیده اند، انجام دهند.
اجرای
نگاه توسعه گرایانه مانند این است که ما می دانیم و می بینم یک نفر دارد
درون چاه فرو می افتد و دلمان هم برای او می سوزد، از طرفی از این می
ترسیم که او دست ما را هم بگیرد و ما را با خود به درون چاه بکشد. هم
نگران آنها و هم نگران خودمان هستیم، به دلیل اینکه ما هم جزء این اجتماع
بشری هستیم و نگرانیم که اگر این تفکرات مبنای کار مسئولین ما قرار گیرد و
تداوم یابد، چه عوارض وحشتناکی گریبان مردم وکشور ما را خواهد گرفت. تجارب
یونان، اسپانیا، پرتقال و دیگر کشورها ی بحرانی پیش روی ماست.
بزرگترین
و چالشی ترین سوال این است که آیا یک نسخه و متد ویروسی آن هم از نوع
تکثیر کننده می تواند شفا بخش باشد و یا اینکه بیمار خود را با عذاب الیم
همیشه زنده نگه می دارد؟!
بخش
مهمی از معضلاتی که طی 30 ساله گذشته داشتیم مربوط به همین بوده که ما در
برنامه اجرایی کشور نتوانستیم نسبت خوبی با باورها و اعتقاداتمان برقرار
کنیم و روزمره گی ها باعث شده خیلی از کسانی که تصمیم گیری می کنند به
نظرات به ظاهر کارشناسی شده، اکتفا کنند که آن نظرات به ظاهر کارشناسی شده
که برخی از آنها را هم کارشناسی نمی دانیم، ما را به سوی روش هایی که درون
مایه آن سکورالیسم ناکارمد و منحط غربی است، می کشاند و این امور در عرصه
های مختلف نمودهای مختلفی پیدا می کند.
سكولاريسم پنهان فرد، گروه و احزاب را به عدم مرزبندي با دشمن در فتنه ميكشاند
در عرصه سیاست معتقدیم که افراد خوب و متدینی هستیم، اعضای حزبمان
و گروهمان هم افراد دیندار خوبی هستند و برای جامعه هم تفکر خوب و صحیحی
داریم، پس باید در قدرت حضور داشته باشیم و برای اینکه در قدرت حضور داشته
باشیم، هر کاری می توانیم انجام دهیم.
ما که خودمان خوبیم و حرفهای خوبی هم می خواهیم بزنیم و کارهای خوبی هم می خواهیم انجام بدهیم، دیگر مهم نیست کمکهای مالی از کجا به ما میرسد!
خیلی مهم نیست اگر یک وقت یک نگاهی هم به منابع مشکوک و افراد متصل به
کانون های قدرت وثروت داشته باشیم! ما چه کار داریم این پول را از کجا می
آورد؟ با رضایت آمده به ما کمک کرده، چه اشکالی دارد ما از این افراد کمک
بگیریم؟! در روایات امده است که اگر یک سنگ غصبی در ساخت یک خانه به کار
رفته باشد، طبق سنت حتمی الهی، آن خانه حتما ویران خواهد شد.
یا
در مواردی با توجیه اینکه "چون ما خوبیم"، پشت سر رقبایمان شایعه بیندازیم
که مبادا خدای نخواسته از ما جلو بیفتند و پیروز شوند! اینگونه کنش ها و و
اکنش ها بتدریج باعث می شود که ارتباط لازم بین عمل اجتماعی و اعتقاداتمان
ضعیف و ضعیف تر شود و از یک "پنهان سکولاریست" به یک سکولاریست تمام عیار
تبدیل شویم.
بدیهی
است، توالی امور نادرست و شدت سکولاریسم پنهان وقتی به یک بیماری مسری
تبدیل شود، فرد، گروه و احزاب را به عدم مرز بندی با دشمنان در فتنه ها میکشاند
و در نهایت موجبات همدستی با دشمنان و سقوط و تباهی آنها را فراهم می
آورد. فتنه 88 می تواند تجربه بسیار هشدار دهنده ای برای همه افراد و گروه
ها باشد.
یکی
از برکات وقایع سال 88 این بود چهره واقعی برخی از افرادی که تلاش می
کردند چهره مزورانه خود را پنهان کنند، بر ملا شد، برخی از متهمانی که
اخیرا دستگیر شدهاند
جزئیات بیشتری را توضیح داده اند و بیشتر فتنه گران را رسوا کرده اند که
در آینده و به موقع خودش موارد و جزئیات بیشتری در رسانه ها مطرح خواهد شد
و برای مردم روشنتر می شود که این چهرههای پلیدی که سعی می کردند چهره خودشان را خوب جلوه دهند، جایگاهشان کجاست؟
امروز
دیگر کسی نمی تواند انکار کند که سرویس های جاسوسی غربی و برخی از این
کشورهای وابسته منطقه، خیلی صریح و آشکار با سران فتنه در تماس بوده اند،
یک عده ای رفتند عربستان و چمدان، چمدان دلار گرفتند و بعد آمده اند برای
مقاصد حقیرشان، در کشور فتنه درست کردند، دیگر کسی نمی تواند این خیانت ها
را انکار کند.
چنین افرادی که جیره خوار بیگانگان می شوند، و خیلی روشن و واضح خودشان را می فروشند و بعد می آیند عملشان را توجیه میکنند،
اینها کعب الاحبارهای زمان ما هستند، فردی که عملش فاسقانه است ولی خودش
در ظاهر فاسق نیست و یا اینکه این فرد عمل اشتباهی دارد و ظاهرش آدم خوبی
است، این شامل افرادی می شود که صراحتا قرآن کریم به عنوان منافق به ما
معرفی کرده و ما هم عملیات منافقانه آنها را داریم می بینیم. اینها
تکلیفشان روشن است و معلوم است که در چارچوب بحث ما و نظام اسلامی قرار
نمی گیرند.
افراد خوش سابقه و ديندار در انتخابات اخير تصميمات تامل برانگيز گرفتند
اما
در جریان انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی نیز برخی از کسانی که افراد
خوبی هستند و هیچ اشکالی هم به اعتقادشان و سابقه و دیانتشان وارد نیست،
ولی وقتی که قرار شد در صحنه انتخابات حضور پیدا کنند، چند تصمیم اساسی
تامل برانگیز مطرح کردند و در نهایت نیز به آن عمل کردند، که نسبت این
عملکردها نه تنها با باورها و اعتقادات دینی روشن نبود، بلکه قابل تامل
بود. بطور مثال گفتند، اگر برای امر انتخابات فردی که امکاناتی را در
اختیار داشته باشد ولو این امکانات از بودجه عمومی کشور باشد، ما این فرد
را می آوریم و در تصمیم گیری ها _ که چه کسی کاندید بشود _ مشارکت میدهیم.
گفتیم
اگر قرار است درباره اینکه کسی صلاحیت در لیست قرار گرفتن دارد یا نه،
تصمیم بگیریم، این چه ربطی به امکانات داشتن فرد تصمیم گیرنده دارد؟ آیا
هر کسی که امکانات داشت می تواند برای این امر مهم تصمیم بگیرد؟ ولو اینکه
استفاده از امکانات هم _ اگر خدایی ناکرده اتفاق هم بیفتد _ مشکلات قانونی
و شرعی و اعتقادی خاص خودش را داسته باشد؟
یا
اینکه راهکاری برای قرار گرفتن افراد در لیست ارائه کردند که طبق آن اگر
بخواهیم کاندیدایی را معین کنیم بیاییم نظرسنجی کنیم و در نظرسنجی هر کسی
که بیشترین رای آوری را داشته باشد، همان را مبنا قرار داده و در لیست
قرار دهیم. در نقد این راهکار، صحبت این بود که ما وظیفهمان
این است که بین افراد مطرح و حتی غیر مطرح، فرد اصلح را شناسایی کرده و او
را ترغیب کنیم که کاندیدا شود و ما هم با معرفی او به جامعه، تلاش کنیم،
رای مورد نیاز را کسب کند. حال اگر بعد از همه تلاش ها، رای هم نیاورد، ما
به وظیفه مان عمل کرده ایم.
قبلا
هم عرض کرده ام که اصل تشکیل جبهه پایداری در چنین شرایطی بود. اگر مطمئن
بودیم که گروه های سیاسی موجود با نگاه ارزش محور و دین محور به کار
تشکیلاتی و اعتقادیشان می پردازند، وظیفهای
و تکلیفی نداشتیم که جمع جدیدی را تشکیل دهیم. هر چند که اینگونه امور
سکولاریستی از قبل هم وجود داشت اما در جریان انتخابات مجلس نهم این
اشکالات بروز و ظهور پر رنگتری یافته بود و برای بسیاری از مردم و نخبگان مشهود بود و ما را نیز بر خلاف میل باطنی مان به تکلیف اجتماعی شرعی و مومنانه رساند.
البته
ممکن است در عملکرد جبهه پایداری مثلا در استانها انتقاداتی داشته باشیم و
انتقادات درستی هم باشد که چرا شما این فرد را معرفي کردید و فرد دیگر را
کاندید نکردید؟ اما برادران! توجه داشته باشیم که بحث اصلی این مصداق و یا
آن مصداق نیست، بحث اصلی شیوه و مدل کار است که در همه ی امور بالاخص امور
اجتماعی اسلام و جامعه اسلامی اگر نسبت شیوه و مدل کارمان را با دین و
اعتقاداتمان روشن نکنیم، برایمان اشکال ایجاد میکند.
ما بايد نسبت انتخابات را با دين و اعتقاداتمان پر رنگ كنيم
این خطر بزرگی است که انقلاب اسلامی را تهدید میکند؛
یعنی اینکه ما نسبت انتخابات با دین و اعتقاداتمان را که باید پر رنگ
باشد، لحاظ نکنیم و خود را و همراهانمان را اینگونه توجیه کنیم که: ما
متدینینم و شرعا باید در صحنه انتخابات با تمام توان حاضر شویم و بالاخره
میخواهیم حکومت داری کنیم و بدون حکومت صالح هم که نمی شود، پس چه اصراری است که این مقدس بازیها
را در بیاوریم! تا رقبا به قدرت برسند؟ ما برای انتخابات به پول و امکانات
گسترده نیازمندیم؛ از طرفهایی هم منابعی به سمت ما آمده، مگر ما وکیل و
وصی مردم هستیم، که آن را قبول نکنیم و یا بگوییم از کجا آورده ای؟ از
طرفی دیگر عقل حکم می کند که یک فردی که به احتمال قوی رای می آورد، ما هم
کاندیدش کنیم و کمکش کنیم تا صد درصد رای بیاورد و او را مدیریت کنیم که
تفکرات ما را دنبال کند!
نتیجه اینگونه نگاه کردن به مسائل اجتماعی، یعنی این که کسی که در صحنه تصمیمگیری قرار می گیرد، خودش را مدیون انقلاب اسلامی و شهدا و آحاد مردم نمی داند، بلکه خودش را وامدار گروهها بداند. آن وقت معلوم نیست که چنین فردی در تصمیم گیریهایش مطابق تکلیف الهی عمل کند.
برخی از مشکلاتی که ما شاهد آنها هستیم، ریشه یا پیشینهاش به این بر میگردد که افراد خودشان را وامدار کجا میدانند؟ این که رهبر عزیزمان در موقعی که مجلس در حال شکلگيري بود فرمودند که مردم سعی کنند افرادی را که انتخاب می کنند افرادی باشند که وام دار کانونهای قدرت و ثروت نباشند. این تذکر مهمی بود و در واقع یک نگاه بلندی را مطرح میکرد که اگر کسی با وام داری وارد مجلس شد، برای منافع کانونهای
منتسب به آنها کار خواهد کرد و نه برای رضایت خداوند و صلاح مردم. فرقی
نمی کند، اگر کسی در قوه مجریه هم با وام داری وارد شد، عبودیت و ارتباطش
با خدا کم رنگ می شود و احساس بندگی و عبودیتش زبانی می شود آنگاه این فرد
دچار معضل میشود.
هشت
شهریور 1384 اولین جلسه ای که در دولت نهم خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم،
ایشان فرمودند که "من چیزی که درباره آقای احمدی نژاد برجسته می بینم این
است که ایشان، با شعار باز گشت به اندیشه های امام، عدالت، اسلام خواهی و
تاکید بر ارزشها
آمده اند و اگر رای هم نمی آوردند به دلیل اینکه شعارها را زنده کردند،
برای ایشان یک اجر بزرگی بودو بعد هم ایشان در ادامه فرمودند: "استقامت بر
این شعارها یک مطلب دیگری است، خیلی ها شروع خوبی داشته اند ولی پایان
خوبی نداشته اند."
شاید
ما آن موقع وقتی که صحبت ها را می شنیدیم، خیلی متوجه عمق تاریخی بحث
نبودیم، ولی حالا هر بار که این صحبت ها را مرور می کنیم یک چیز دیگری از
آن متوجه می شویم و اعتقادمان این است که رهبر عزیزمان با بصیرت الهی صحبت
می کنند و جزء افتخارات ما است که رهبر عزیزمان اینطور فراتر از وقایع می
بینند، تذکر می دهند، و غفلتها را می زدایند. تفکرات ایشان کار ساز، و
سازنده است. منتهی اگر ما غفلت می کنیم و یا گوش فرا نمی دهیم آن یک حرف
دیگری است.
خلاصه
عرض کنم، در شرایطی هستیم که ما را انواع و اقسام سکولاریسم های پنهان در
عرصه اجتماعی تهدید می کند. تلاش جبهه پایداری این بوده است که نسبت بین
حرکت اجتماعی و دین باوری را روشن کرده و تاکید نماید. البته ادعا نمیکنیم که بین گروههای
فعال تنها گروهی هستیم که این نسبت را دنبال می کنیم، ولی ادعا می کنیم که
تلاش کرده ایم این کار را انجام دهیم. در جاهای دیگر هم تلاش کردهایم اما در مواردی به نتیجه مطلوب نرسیدهایم.
در
صحنه انتخابات هم دلیل اینکه مجبور شدیم کاندیدای متفاوتی بدهیم نشات
گرفته از تفاوت نگاهمان بود و ادعا هم نمی کنیم که در مورد کاندیدای
متفاوتمان هم الزاما درست انتخاب کردیم ولی ادعا می کنیم که تلاشمان این
بوده که در این مسیر دینی و مومنانه حرکت کنیم، اکنون هم بخش مهمی از
معظلات کشور را، فاصله گرفتن از این دیدگاه میدانیم.
این
که گروهی جمع بشوند و بگویند که فلان فرد خیلی شاخ شده و باید حالش را
بگیریم! و بعد هم خلاف مصلحت کشور اقداماتی را طراحی کنند، این با منطق
تکلیف دینی جور در نمی آید. با مصلحت مردم و نظام اسلامی هم سازگاری
ندارد. ما حق نداریم برای دل خنکی کاری را انجام بدهیم _ ولو اینکه حق
باشیم _ حق نداریم برای اینکه دلمان خنک بشود، این چنین کار های پر هزینه
ای بر مردم و نظام اسلامی تحمیل کنیم.
یا
مثلا کسی بگوید، خوب شما به من تعرض و اجحافی کردید و من هم یک جایی به
حسابتان می رسم! اینها همگی مصداق های سکولاریسم پنهان است، که انسان بین
رفتارهای سیاسی اجتماعی و باورهای دینیش ارتباطی صحیح و مناسبی برقرار نمی
کند.
از این به بعد هم همین معضلات پیش رویمان است و ما نگران ظهور و بروز عقبه های موجود سکولاریسم پنهان به لطایفالحیل
هستیم که لطماتی را به کشور وارد کند؛ نگرانیم که مجددا این نوع تفکر به
کشور لطمه بزند. نگرانیم این نوع تفکر در همین امور جاری روزمره مان باعث
اشکال آفرینی شود.
در
تفکر دینی "هر کاری دلمان خواست می کنیم" معنی ندارد، انجام امور جامعه،
دل بخواهی نیست، با تفکر دینی جور در نمی آید. باید طبق ضوابط، طبق تدبیر،
طبق وظیفه، طبق میزان و عدل باشد. ما اگریک تصمیم اقتصادی اشتباه بگیریم،
عده ای زرنگ! پولدارتر و شمار زیادی هم فقیرتر می شوند؛ پیش خدا مسئولیم و
نمی توانیم بگوییم نفهمیدیم. به خصوص که اغلب این تصمیمات، پیش بینیشان و
بازخوردشان از قبل، قابل پژوهش و انداره گیری است.
در جنگ 8 روزه غزه ديدند كه يك لقمه كوچك گلوي آنها را در حد خفگي گرفته است
در
همین شرایط سخت برای جهان اسلام، حوادثی اتفاق افتاد که الطاف و تفضلات
الهی در آنها به وضوح عیان بود. در جریان غزه، اسرائیل غاصب با توجه به
مشکلات سوریه تصور می کرد می توانند با یک طراحی، یک پیروزی سهل الوصول را
برای خودشان رقم بزنند، می روند و با اطلاعات و همکاری کشورهای وابسته
منطقه، یک مانور قدرتی می دهند برخی از سران مقاومت را شهید می کنند و
بقیه را ساکت می کنند.
در این فعل و انفعالات از نتانیاهو هم به عنوان قهرمان بزرگ یاد می شود و در محدوده داخلی سوء استفاده های انتخاباتی و در سطح منطقهای و جهانی از طریق رسانههای قدرتمند استکباری و مجامع مطیع بینالمللی،
با هیاهو و جار و جنجال چنان القا می کنند که ما دست ایران را در جریانات
غزه با اسناد و مدارک دیدیم و از این طریق در مجامع بین المللی داستان
سرایی کنند که حق تجاوز به ایران اسلامی برای ما محفوظ و بالاخره یک روزی
به ایران تعرض می کنند.
دیدیم
و می بینیم که خدای متعال چه تدبیری کرد و بر مسلمین منت نهاد، چقدر به
نفع اسلام و مسلمین شد و چقدر به نفع ایران اسلامی این کانون و ام القری
جهان اسلام شد. آنها آمدند حمله کردند و یک لقمه کوچک آنچنان گلوی آنها را
گرفت که داشتند خفه می شدند. چقدر احمق هستند که می خواهند نور خدا متجلی
شده در مقاومت اسلامی و الهی را خاموش کنند.
در سال 2006 میلادی 33 روز در سال 2008 میلادی 22 روز و امسال 8 روز آن هم از روز پنجم رژیم غاصب به التماس افتاد که دیگر حمله نمیکنیم
و بالاخره حماس شرایطش را تحمیل کرد. آن چیزی که آنها می خواستند به عنوان
نقطه ضعف برای جمهوری اسلامی درست کنند به اذن خداوند کشورمان به عنوان
قدرت مادی و معنوی برتر منطقه مطرح می شود. مردم و مسئولین مقاومت مصاحبه
می کنند و می گویند ما از جمهوری اسلامی تشکر می کنیم، ایران حامی مردم
مظلوم فلسطین بود.
هر
کدام از سایت های خبری بویژه الجزیره و العربیه را نگاه کنید چه در فضای
رسمی و چه در فضای غیر رسمی می گویند که مردم غزه گفته اند که ما از ملت
ایران و جمهوری اسلامی ایران تشکر می کنیم.
عکس
آقای داوداغلو وزیر امور خارجه ترکیه را که در بازدید از غزه گریه کرده
بود را در حالی منتشر کرده بودند که زیر آن نوشته شده بود "ما اشک تو را
نمی خواهیم، ما ارتش تو را می خواهیم". به جای اینکه بروی در سوریه با
دولت سوریه و در واقع با جبهه مقاومت جنگ کنی، بیا در غزه به ما کمک کن!
این در شرایطی است که این فرد،چند وقت پیش، به عنوان راهبرد جدید کشورش
گفته بود که ما چه طور می توانیم روابطمان را با اسرائیل بهبود ببخشیم!
امیر
قطر در سفر اخیرش به غزه به مسئولین مقاومت توصیه کرده بود که دست از
دوستی با ایران بردارید و به آغوش اعراب برگردید! همین فرمانده گردانهای حماس شهید الجعبری رحمه الله علیه، گفته بود، ما به شما اعتماد نداریم، تنها جایی که در این دنیا به درد دلمان می رسد و کمکمان
می کند جمهوری اسلامی ایران است. چند روز بعد همین فرمانده شجاع و قدر
شناس در ماشین اهدایی امیر قطر توسط متجاوزان صهیونیست، رهگیری شد و به
شهادت رسید. سوال های اعتراضی زیادی مطرح شدکه در این خودرو اهدایی چه
تکنولوژی جا سازی شده بود که باعث رهگیری دقیق آن از طرف دشمن صهیونیستی گردیده است.
خدای متعال نشان داد که اتفاقات عالم را طوری تدبیر می کند که چنین پیروزی بزرگی را در ماه محرم، به محور مقاومت می دهد و برخی از غیر شیعیان گفتند "ما پیروزی خون بر شمشیر را در غزه دیدیم" و در محرم خیلی پرمعناست که جمله حضرت امام (ره) را از کسانی که مکتبشان، مکتب اهلبیت عليهمالسلام نیست، با همان عبارات میشنویم.
هنر مردان الهي اين است كه در بدترين حالات هم زيبايي ها را مي بينند
در
عرصه داخلی هم که معلوم بود طرح سوال از رییس جمهور در این شرایط قطعا
تکلیف ما نیست، بلکه باعث مشکلاتی برای کشور می شود و حرکت در جورچین
دشمنانی است که می خواهند کشور ما را نا آرام کنند. دیدیم که مقام معظم
رهبری چه تعبیری کردند و چه زیبا این مشکل را حل کردند و گفتند من تشکر می
کنم از نمایندگان که دلسوز مردم هستند و سوال می کنند و همچنین، دولت که
گفت من حاضر به پاسخگویی هستم، اما تا همین جا که جلو رفتید، دیگر کافی
است، لطفا بیشتر از این پیشروی نکنید. امروز تکلیف این است که به مشکلات
مردم برسید و اختلافات و دعوا را تشدید نکنیم.
در
منش زیبای انبیای الهی آمده است، حضرت عیسی(ع) و همراهان از جایی عبور می
کرده اند، مرداری را دیدند همراهان هر یک چیزی می گفتند که چه بو و شکل
بدی دارد، ولی حضرت فرمودند: این مردار چه دندان سفیدی دارد و این هنر
مردان خدا است که در بدترین حالتها هم زیبایی ها را می بینند. می گویند
کار شما از این جنبهاش خوب است ولی را ه اصلی را گم نکنید.
انسان
وقتی این چیز ها را می بیند می فهمد که بصیرت الهام گرفته الهی چگونه است.
این فرمایشات رهبری فضای عمومی کشور را تا حد زیادی روشن کرد. معلوم شد که
اگر ما خودمان را بسپاریم به تدبير الهی و بسپاریم به مسیری که رهبری برای
ما روشن کرده است. پیروز و فائز خواهیم بود. عده ای در این جریان، سخنرانی
کرده بودند که اگر اینطوری نشود، چنین می کنیم و چنان! هوشیار باشیم؛ کسی
خیال نکند برای اینکه بخواهدخودش را اثبات کند، می تواند هر کاری را انجام
بدهد.
رهبری
عزیزمان در جلسه ای که با عده ای از صاحب نظران، بحث نظری در خصوص موضوع
آزادی داشتند فرمودند: الآن مهم ترین دغدغه مان مشکلات اقتصادی مردم است و
این جلسه نباید ما را از مبحث اقتصاد غافل کند. این سخن به ما خط می دهد،
یعنی امروز هر کسی دنبال بر طرف کردن معضلات اقتصادی مردم باشد به وظیفه
اش عمل می کند و در غیر این، خلاف وظیفه عمل کرده است. ما کسی را بد نمی
کنیم و به بدی یاد نمی کنیم؛ اما می گوییم دارید بد عمل می کنید. انشا
الله خدا کمکتان کند که خوب عمل کنید.
هدفمندي يارانهها براي اولين بار فاصلهها را كم كرد
معمولا
اشکالا ت وقتی پیش می آید که در تعیین مصداق دچار حیرت و سر گردانی می
شویم، ما باید مصادیقی را روشن کنیم و معلوم کنیم. این روشن کردن مصداق ها
خیلی مهم است که بدانیم چه چیزی عدالت است و چه چیزی عدالت نیست ولو این
که این حرف به عنوان عدالت زده بشود.
همین قانون هدفمند کردن یارانه ها، را برای مردم روشن کنیم. یکی از مهمترین نشانههای رشد اجتماعی و اقتصاد سالم و عدالت محور، تعادل و توازن توزیع درآمد ها بین همه افراد آن جامعه است. قبل
از هدفمندی، سی درصد غنی، یعنی سه دهک بالایی جامعه، هشتاد درصد یارانه ها
که از درآمد های دولت بود را به طرق مختلف دریافت می کردند و در نتیجه
استفاده کنندگان از این یارانه ها روز به روز قوی تر میشدند و فقرا نیز روز به روز ضعیف تر می شدند.
در علم اقتصاد برای محاسبهٔ توزیع ثروت در
بین مردم یک جامعه از شاخص جینی یا ضریب جینی استفاده می کنند. این ضریب
بین صفر و یک در نوسان است. بالا بودن این ضریب در یک کشور معمولا به
عنوان شاخصی از بالا بودن اختلاف طبقاتی در این کشور در نظر گرفته میشود و این ضریب هر چه به سمت صفر بیاید، از توزیع عادلانه و فاصله طبقاتی کمتری خبر می دهد.
اتفاقی
که در هدفمند کردن یارانه ها داشت می افتاد این بود که برای اولین بار این
فاصله کم شده بود و این ضریب از بالای عدد 0.4 به عدد 0.36 رسیده بودکه
چنین تغییری در تاریخ تحول اقتصادی یک کشور در یک بازه زمانی کوتاه، نادر
است.
جلوگيري از هدفمندي يارانهها، قانونمند كردن افزايش فاصلههاست
چندی
پیش، عده ای خیلی خوشحال آمدند و گفتند که ما جلوی هدفمند کردن یارانه ها
را گرفتیم و خیلی هم خوشحالیم که جلوی این کار را گرفتیم. آیا میدانید شما با این کارتان عملا افزایش فاصله ها را مجددا قانونمند میکنید.
اگر این قانون بد اجرا شده است باید تدبیر کنیم، گلوگاه ها را شناسایی
کنیم. نه اینکه اصل ماجرا را بعد ا زحمات فراوان، نابود کنید. باید بعضی
از جاها را اصلاح کنیم، به تولید لطمه خورده است، باید برای برطرف کردن
معضلات و بر طرف کردن موانع تولید برنامه ریزی کرد و لطمات را جبران كرد.
آیا
با جلو گیری از اجرای این قانون، برنامه مدون دیگری را جاگزین کرده اید تا
با اجرای آن به سمت کاهش فاصله طبقاتی و اجرای عدالت پیش برویم و امتیاز
ویژه و رانت خواری را از اقتصاد کشورمان حذف کنیم. با این توضیحات آیا
بایدخوشحال باشید که جلوی این کار را گرفته اید و یا این کار شما عدالت
نیست، شما کار خیلی بدی کردید.
تکرار
می کنیم ما باید مصداق ها را بشناسیم و آنها را برای خود و جامعه روشن
کنیم. با این کار در تصمیم گیری ها بهتر می شود عمل کرد وضعیت ارز دارد
بهتر می شود، بالاخره ارز سه نرخی و چهار نرخی به نفع کسانی است که دست
دارند و می توانند ارز دولتی بگیرند و بعد هم با هر قیمتی در بازار آزاد
بفروشند؛ و این خلاف عدالت است.
من
با اینکه بخواهم مدلی را زیر سوال ببرم و بگویم که شما جزو آن نا اهلان
هستید، موافق نیستم، ولی باید بگویم که بعضی از کار هایتان، کار اهل
انقلاب نیست. با صداقت و صراحت می گوییم که با فرد خاصی دعوا نداریم ولی
این را می گوییم که مدل و الگو باید درست عمل كرده و در مدت خدمت خودبر
اساس قانون، انجام وظیفه کرده و پاسخگو هم باشد.
ميگويند چرا اينقدر از رهبري كد ميآوريد!
تعجب میکنم
عده ای به ما که می رسند، می گویند، چرا اینقدر از مقام معظم رهبری کد می
آورید و می گویید آقا این و آن گفته اند و بعد به خودشان که می گوییم
کارتان اشتباه است، می گویند رهبری فرموده اند دولت را حمایت کنیم، مجلس
را حمایت کنیم. البته که رهبری درست گفته اند اما به ما هم گفته اند، اگر
جایی اشتباهی صورت گرفت تذکر دهید.
می گوییم آقای محترم شما مسئول باش، انشاالله خدا به شما هم توفیق بدهد به مردم خدمت بکنی، اما در مسئولیت آرمانها
را فراموش نکن. آنجایی که باید حواست به رهنمودهای رهبری باشد، به ما می
گویی چرا از رهبری هزینه می کنید؟ و اینجایی که ما به خودت کار داریم می
گوییم شمای محترم خودتان را با رهبری تطبیق بدهید.
ميپرسيم چرا فلاني را مشاوره كردي ميگويد من در انتخابات بايد هواي همه را داشته باشم!
سايه سنگين انتخابات ریاست جمهوری دارد نزدیک می شود، در فضای سیاسی کشور همه می گویند چه کسی کاندیدا می شود، حسن میشود،
حسین می شود، قطعا این کرسی خالی نمی ماند و بالاخره فردی رئیس جمهور می
شود. مهمتر از اینکه چه کسی رئیس جمهور می شود این است که کسی که رئیس
جمهور می شود چطوری می خواهد کشور را اداره کند.
در
همین ماه اخیر آمده اند مشاور گذاشته اند و به آنها می گوییم برادر عزیز
این را چرا مشاور کرده ای، می گوید، ببین من باید هوای همه جریانها
ی سیاسی را داشته باشم! من می خواهم کاندیدای ریاست جمهوری بشوم و بالاخره
باید یک جوری هوای همه را داشته باشیم! یا یک فردی دیگر می گوید من می
خواهم کاندیدای ریاست جمهوری شوم و باید هوای کسایی را که اثرگذار هستند از جمله هنرمندان را داشته باشم. تا حالا حواسشان به هنرمندان نبوده ولی یکدفعه طرفدار هنر و هنرمندان میشوند!
اینها برای ما سوال ایجاد میکند، خواهش میکنیم، تقاضا میکنیم، راهنمایی میکنیم و از سر خیر خواهی می گوییم، حتی شما اگر میخواهید
رییس هم بشوی راهش این نیست، اگر مردم ببینند شما برای اینکه رئیس بشوی هر
کاری می کنید، می گویند، این رئیس هم بشود، همین مدل تبلیغاتی کار می کند!
راهش این نیست، راهش این است که انسان روشن برنامههایش
را بگوید و همراهانش را معلوم کند و اموری را که می خواهد و می تواند
انجام دهد، با توکل بر خدای عزیز و حکیم، برای مردم صادقانه تبیین نماید.
پيشنويس اصلاح قانون انتخابات نگران كننده است
یکی
از دوستان پرسیدند، شما نظرتان درباره اصلاح قانون انتخابات چیست؟ گفتم در
اين زمينه ما باید سعی کنیم به نسبت انبیاء الهی کار کنیم. همین نسبتی که
رهبر عزیزمان در واقعه اخیر انجام دادند. اینکه عده ای به فکر افتاده اند،
این قانون را اصلاح کنند خدا خیرشان دهد؛ از این ریز نگریشان تشکر می
کنیم. اما برخی چیزهایی که در پیش نویس این قانون ملاحظه می کنیم نگران
کننده است.
سوال
مهمی که بین کار شناسان و اندیشمندان متدین مطرح است این که، شرایطی که
آنجا نوشته اند چند نفر این شرایط را دارند؟ در حال حاضر با قانون جدید،
چند مصداق برای ریاست جمهوری وجود دارد؟ این مصادیق چه کسانی هستند؟ مواد
تنظیم شده در این قانون، تامل بر انگیز است. مثل اینکه افرادی این قانون
را طوری نوشتهاند که همان فرد مورد نظرشان، مصداق این قانون باشد!
مهمترین سوالی که مطرح است و از متن و فحوای این قانون مهمتر به نظر می رسد، انگیزه و مبنای طراحان این قانون است. میگویند، میخواهیم به شورای محترم نگهبان کمک کنیم! میگوییم
تاکنون شورای نگهبان برای اینکه یک نفر رجل سیاسی را مشخص کند و در تشخیص
اینکه چه کسی رجل سیاسی است و چه کسی نیست مشکلی نداشته است، حالا شما
برای چه می خواهید اینها را انجام بدهید؟
بر طبق این قانون هر کسی بخواهد رجل سیاسی بشود باید از صد نفر نماینده امضاء بگیرد. دقت کنید! ما نمایندههایی داشته ایم که امروز به آمریکا پناهنده شده اند. آیا امضاهای این افراد مصداق رجل را برای شما روشن می کند؟
یکی
از مواد دیگر این قانون هشت سال وزیر بودن است. ممکن است فردی هشت سال
وزیر باشد ولی جزء رجل سیاسی ومذهبی نباشد و ممکن است کسی هم اصلا وزیر
نباشد ولی مصداق رجل سیاسی و مذهبی باشد و برای کشور هم موثرتر باشد.
متاسفانه برخی از قیودهای این پیشنویس
نگران کننده است. بالاخره نمایندگان رای خودشان را می دهند و شورای نگهبان
هم نظر خود را اعلام می کند، اما وظیفه ما این است که مصداق ها را توضیح
دهیم، نگرانیمان
را بگوییم و بگوییم نگرانیم گه شما قانونی بگذارید که مصداق آن یک فرد
خواص باشد و این به نوعی قدرت و حق انتخاب مردم را محدود و محصور کردن
است.
تدوين برنامه دولت يازدهم توسط جبهه پايداري
جبهه پایداری نسبت به مسائل و موضوعات مهم جامعه حساس است و آنها را در حد توان بررسی و تحلیل كرده و راهکار و پیشنهاد ارائه میدهد، در آخرین جلسه شورای مرکزی جبهه پایداری مصوب شد که جمعی از دوستان توانمند، بصیر و صاحبنظر در رشتههای مختلف علوم اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی با تمسک به معرفت دینی و تاکید بر ارزشهای روشن دینی و منطبق با الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت و با توجه به اولویتها و محدودیتها، برنامه دولت یازدهم را در زمینههای
مذکور تدوین کنند و انشا الله بنا داریم تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری
به عنوان برنامه مدون جبهه پایداری انقلاب اسلامی ارائه گردد. قطعا این
برنامه به عنوان راهکار و مطالبه جبهه پایداری از دولت یازدهم، تقدم مردم
ایران اسلامی، خواهد شد.
چرا آيت الله مصباح گفتند كه من ليدر جبهه پايداري نيستم؟
نکته
آخر این که ما افتخار داریم که نمی خواهیم ترویج فرد کنیم، در اوج
انتخابات اخیر مجلس عده ای به آیت الله مصباح یزدی مراجعه کردند و گفتند
که شما که لیدر جبهه پایداری هستید به جبهه پایداریها
بگویید مثلا این کار را انجام بدهند، یا انجام ندهند؛ آیت الله مصباح
فرموده بودند كه من لیدرجبهه پایداری نیستم. برخی این مطلب را گرفته بودند
که آیت الله مصباح ارتباطشان را با جبهه پایداری قطع کرده اند و جبهه
پایداری را تایید نمی کنند. بنده خدمتشان رفتم و گفتم این فرمایش شما نکته
اش چی بوده؟ ایشان فرمودند که من اعتقاد دارم در این کشور یک رهبر بیشتر
نداریم آن هم حضرت آیت الله امام خامنه ای است، لیدر همه ی ما رهبر معظم
انقلاب است. ایشان در ادامه فرمودند من خیلی از مراجع، زهاد، بزرگان و
علما را دیدم، ولی امام (ره) و رهبری را دیدم در خط معصومین(ع) و با بصیرت
کامل و ملهم به المهامات الهی تصمیمگیری می کنند.