کد خبر: ۹۶۱۷۹
زمان انتشار: ۲۲:۲۰     ۰۸ آذر ۱۳۹۱
گفتگو با حاج محمدرضا طاهری؛
تازه این دم «حسین جان» حاج آقا منصور که با هروله می‌خواندند، راه ‌افتاده بود و بچه‌ها شروع کردند به هروله کردن، برای فرماندهان گردان هم تازگی داشت و مبهوت مانده بودند، چون از اول جنگ تهران نبودند و هنوز در همان فضای سینه‌زنی سنتی و ضرب‌های سنگین مثل «شیر ‌سرخ‌ عربستان» بودند که مرحوم مهدی خندان برایشان می‌خواند
حسینیه 598/ عزاداری برای سید و سالار شهیدان سال‌های طولانی است که با مردم ایران عجین شده است، سنت حسنه‌ای که همراه با مداحی و ذکر مصیبت تا سخنرانی است، در این حین مداحان در انتقال فرهنگ عاشورایی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار هستند، در حال حاضر مداحان معروفی در ماه محرم به ذکر مصیبت اباعبدالله الحسین(ع) می‌پردازند، نظیر علی آهی، محسن طاهری، سعید حدادیان، صادق آهنگران، منصور ارضی، حسین سازور و ...، نشست پای خاطرات و صحبت‌های این پیرغلامان در نوع خود هم جالب توجه است، به همین منظور گفت‌وگوی خیمه با «محمدرضا طاهری» همان مداح نوجوان جبهه‌ها در ادامه می‌آید:

روایتی از اولین مداحی طاهری در جمع فرماندهان جنگ/ ماجرای اخراج محمدرضا طاهری از گردان

محمدرضا طاهری 13 ـ 14 ساله‌ای که در جبهه خواندنش را شروع کرد با حاج محمد طاهری این روزها که هر ایرانی لااقل یک‌ بار صدایش را شنیده چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی دارد؟

سال 61 توفیق شد که به جبهه بروم، رفتنم البته داستانی دارد که جای گفتنش اینجا نیست. آن‌ موقع 13 سال داشتم، قبل از جبهه در محله قدیمی‌مان، نازی‌آباد هیأتی داشتیم؛ همین هیأت «حسین‌جان» که آن وقت در نازی‌آباد برقرار بود و حاج ناصر ارضی (برادر حاج منصور) این هیئت را می‌گرداند. خود ایشان صحبت می‌کرد و بعد هم من و دیگر دوستان می‌خواندیم. از دل همان هیئت، 23 نفر از بچه‌ها جمع شدیم که به جنگ برویم. اولین خواندنم در جبهه هم داستان جالبی دارد که برایمان دردسرساز شد.

یک آقایی با ما به جبهه ما آمده بود که خیلی آدم ساده‌ای بود و ما خودمان از آمدن او متعجب بودیم، این بنده خدا در اولین برنامه هیئت ما در جبهه شرکت کرد. ما هم آن شب همه بچه‌های فرماندهی گردان را دعوت کرده بودیم. توی گردان مقداد خیلی فرمانده بود که هر کدامشان بعداً فرمانده یک گردان شدند، اما همه‌شان در گردان ما جمع بودند.

ما این‌ها را هم دعوت کرده بودیم، روضه خواندیم و بعد شروع کردیم به سینه‌زنی، تازه این دم «حسین جان» حاج آقا منصور که با هروله می‌خواندند، راه ‌افتاده بود و بچه‌ها شروع کردند به هروله کردن، برای فرماندهان گردان هم تازگی داشت و مبهوت مانده بودند، چون از اول جنگ تهران نبودند و هنوز در همان فضای سینه‌زنی سنتی و ضرب‌های سنگین مثل «شیر ‌سرخ‌ عربستان» بودند که مرحوم مهدی خندان برایشان می‌خواند، خلاصه بچه‌ها هروله می‌کردند و آن بنده‌ خدا هم سرش را به این ‌طرف و آن‌ طرف می‌زد و غش کرد، این شد که صبح همه‌مان را از گردان اخراج کردند.

خیلی زحمت کشیده‌ شد تا این سبک نوین مداحی در آن سال‌ها و در جبهه جا بیفتد. سال‌های آخر جنگ هنوز بعضی‌ها به ما متلک می‌گفتند و به این نوع خواندن انتقاد داشتند، الآن هم فرقی نکرد‌ه‌ام، اما واقعاً بعضی وقت‌ها حسرت آن‌ روزها را می‌خورم، همان جمع‌های سی ـ چهل نفره. الآن بعضی از نوارهایش را دارم که مثلاً دارم دعای توسل می‌خوانم و صدای گریه‌های صادقانه بچه‌ها نمی‌گذارد. آن‌ها واقعاً ناله می‌زدند و اشک می‌ریختند. فرقی که الآن با آن روزها دارد، این است که کمی فضایمان گسترده‌تر شد و وظیفه‌مان سنگین‌تر؛ وگرنه جایگاه‌ها تغییری نکرده است؛ من همانم که بودم.

برنامه‌هایی که شما در حسینیه پنبه‌چی می‌گرفتید، بسیار مورد توجه بود تا حدی که خیلی از مداحان شب اول محرم می‌آمدند، آنجا سبک نوحه شما را ضبط می‌کردند و می‌رفتند و تا آخر دهه رویش شعر می‌گفتند و از آن استفاده می‌کردند، وقتی جلوتر می‌آییم، می‌بینیم شما کسی بودید که برای هر مناسبت یک ملودی جدید می‌ساختید و می‌خواندید و بنایتان بر این بود که سبک تکراری نخوانید. این قضیه را هم شما آغاز کردید و الآن تقریبا در همه جا جا افتاده است و سنت خوبی هم شده است که سبک‌سازان و شاعران برای هر مناسبت یک سبک جدید با شعرهایی با مضامین نوتر می‌سازند، اصرارتان بر ساختن سبک جدید در هر مناسبت برای چه بود؟

البته نوحه‌های ایستاده را معمولاً روی یک سبک می‌خواندیم و فقط شعرها عوض می‌شد، اما من فکر می‌کنم بر اساس وضعیت فرهنگی روزهای بعد از جنگ و شروع تهاجم فرهنگی نیاز بود که کارهایی بشود.

آن‌قدر آن‌طرف برای کارهای مبتذل خودشان زحمت می‌کشند که هنوز یک آهنگ ساخته نشده آهنگ بعدی می‌آید و مخاطبش را جذب می‌کند. البته اوایل ما این‌ قدر دنبال اینکه هر دفعه یک سبک جدید بخوانیم، نبودیم. شاید در 10 ‌شب دو یا سه تا سبک نوحه نشسته یا همان زمینه امروزی یا تصنیف می‌خواندیم، اما در شور چرا، همین‌طور بود که می‌گویید.

جاسوسی محمدرضا طاهری در مرز عراق با یک ویس!/ 300 سبک مداحی طاهری چگونه از  بین رفت

اما ملودی‌های جدید را در هیئت شما می‌شنیدند دیگر. و اصلا شور ملودیک خواندن مثل شور «حسین حسین ابی‌عبدالله» که از کارهای اول شما بود از هیئت شما باب شد.

بله. یک خاطره هم از این ملودی‌هایی که می‌ساختم این‌جا بگویم. زمان صدام داشتیم به کربلا می‌رفتیم. من یک عدد از این Voice Recorde ها داشتم و لب مرز مشغول سبک ساختن بودم و با آن هم ضبط می‌کردم، یکی به این‌ ماموران مرزبان عراق گفته بود که این وسیله جاسوسی دارد. اتوبوس‌مان رد شد، اما دوباره بر‌گرداندند و یکی یکی شروع بازرسی کردند، من فهمیدم این‌ها دنبال چه هستند و آن را مخفی کردم.

ولی بالاخره پیدا کردند و هر چه گفتم بابا این وسیله ضبط صداست، کوتاه نیامدند و گرفتند. دلم هم می‌سوخت که حدود 200 تا 300 سبک با آن ضبط کرده بودم و همه‌اش رفت!

اینکه شما می‌گویید، فکر می‌کنم بعضی‌هایش واقعا الطاف خود امام‌حسین(ع) بود که طیف جوان آن موقع بیشتر جذب شوند، ما از این جذب خیرات زیادی دیدیم. خیلی از جوان‌هایی که حال مناجات نداشتند، آمدند پای مناجات‌های شب‌های ماه رمضان و دعای عرفه!

داستان قبضه تهران از سوی 3 مداح!

داستان پخش‌ شدن شما در شهر، اینکه حاج سعید حدادیان به غرب، شما به شرق و حاج محمود کریمی هم به شمال شهر برود، چیست؟ این طبق یک برنامه بود یا اتفاقی؟

اتفاقی بود. من فکر می‌کنم چینشی بود که امام حسین(ع) برای ما درست کردند. بنده بعد از نازی‌آباد که به پنبه‌چی آمدم، همین سمت بودم و سعی کردم در همین محدوده بمانم. به هر حال بعضی‌ها به این‌جا عادت کرده بودند و مثل یک خانواده شده بودیم. جدا شدن از خانواده هم سخت است. بعد از پنبه‌چی هم خیلی جاهای بزرگ و تمیز به ما پیشنهاد شد. مثلاً می‌آمدند می‌گفتند این کلید دست شما و کار را اداره کنید، اما دنبال این بودیم که جایی نزدیک همان پنبه‌چی باشیم. تا اینکه آمدیم حسینیه پیروان حضرت مهدی(عج) یک سری پیرغلام با حال و با صفایی هم این‌جا هستند که بزرگ‌تر این بچه‌هایند.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها