به گزارش پایگاه اطلاع رسانی فرهنگستان علوم اسلامی، مراسم یازدهمین شب عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) در دهه اول محرم الحرام در مدرسه فیضیه برگزار گردید. در این مراسم حجت الاسلام والمسلمین میرباقری؛ رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم به ایراد سخنرانی پرداختند که در ادامه گزارش اجمالی سخنان ایشان تقدیم خوانندگان محترم می گردد.
مقدمه
اگر زیارت عاشورا را به دو بخش تقسیم کنیم بخش دوم که اوج زیارت عاشوراست از این جا شروع می شود: «اَللّهُمَّ اِنَّ هذا یوْمٌ تَبرَّکَتْ بِهِ بَنُو اُمَیةَ». تا قبل از اینجا، بخش اول زیارت است که سیر و سلوک کامل ما در این دنیا با آن به پایان می رسد. اگر کسی مواقف و مراحل زیارت عاشورا را طی کرد و سالک با بلای عاشورا شد، یک سلوک کامل انجام داده است. این سیر و قبض و بسطی که زائر با زیارت دارد او را به یک سلسله خواسته ها و طلب ها و دعاها می رساند که محل بحث ماست.
امام (ع)، متن صراط است نه راهنما
در جلسه قبل، نکات مختلفی گفته شد از جمله بحث مقام معیت، که بحث همسفر شدن و همراهی با صراط مستقیم، یعنی با امام (ع) و اهل این صراط است. امام (ع) نفس مسیر و صراط مستقیم است. هر کسی در هر منزلتی از منازل سلوک و سیر معنوی، با امام (ع)، همراه است؛ یعنی بدون امام (ع)، سیر به سوی خدای متعال ممکن نیست؛ کما اینکه اشتباه است که خیال کنیم قرآن یک آدرس است و امام (ع) هم یک کسی است که آن آدرس را برای ما قرائت می کند. اگر نگاه انسان به امام (ع) و کتاب، این طور باشد خیلی زود مستغنی از امام (ع) و کتاب می شود و خودش آدرس را می گیرد و راه می رود. کتاب، یک نقشه راه و یک آدرس نیست؛ بلکه خودش هدایت است (هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ)، خودش حکیم، زنده، شفیع و صراط است؛ لذا انسان به اندازه ای که به حقایق قرآن می رسد درجه دارد؛ «إقرأ وأرق». امام (ع) هم همینطور است. امام (ع) یک راهنما نیست که نقشه راه را برای ما می خواند؛ امام (ع) متن صراط است و صراط الی الله جز با امام (ع)، سیر کردنی نیست و اساساً معیت با امام (ع) به معنی معیت با صراط است.
سیدالشهدا (ع)، هم ثارالله است هم ثارک است و هم ثاری
دعای دیگر در زیارت عاشورا، درخواست دوباره برای خونخواهی سیدالشهداء (ع) است؛ «وَ اَنْ یرزُقَنی طَلَبَ ثاری مَعَ اِمامٍ هُدی ظاهِرٍ ناطِقٍ بالحَقِ مِنْكُمْ». در خونخواهی مرحله قبل، «طَلَبَ ثارِکَ» را درخواست می کند اما اینجا تعبیر این است: «طَلَبَ ثاری». کأنه کسی که این قدم ها را برداشته، به حدی به امام (ع) نزدیک می شود که دیگر خون امام (ع)، خون او می شود. امام (ع)، هم ثارالله است هم ثارک است هم ثاری. این خونخواهی مربوط به دوره ظهور است که آن امام هدی که امامِ ناطق بالحق هستند، ظهور پیدا می کنند.
تقرّب؛ نتیجه ابتلای به بلای عظیم عاشورا
دعای دیگر این است: «أنْ یُعْطِیَنِی بِمُصابِی بِكُمْ أفْضَلَ ما یُعْطِی مصاباً بِمُصِیبَتِهِ». آن روی سکه بلا، ثواب و رحمت است. بلای عقوبت و عذاب برای کافر است اما مؤمن اگر مبتلا می شود کفاره گناهانش یا ترفیع درجه برای اوست. امکاناتی که به مؤمن می دهند برای این است که با این امکانات به طرف خدا برود نه اینکه مال، فرزند، جان، آبرو، حجاب و بت او شوند؛ یعنی بنا بود با این آبرو به خدا برسد و اگر اینها حجاب انسان شدند خدای متعال با گرفتن این تعلقات و با بلا، انسان را سالک می کند. صابرین آنهایی هستند که در گرفتن شدن نعمت، به خدا نزدیک می شوند و می گویند: «إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیهِ رَاجِعونَ». یعنی با تعلق به حضرت حق و با این محبت برتر و عشق برتر، از محبت های کوچکتر عبور می کنند. معنای «مصیبت» هم این است که چیزی که برنامه ریزی و هدف گیری شده، به هدف هم خورده است که بسیاری از آنها به خاطر اعمال خودمان است؛ «مَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَیدِیكُمْ وَیعْفُو عَن كَثِیرٍ».
ولی بلای معصوم (ع) این طور نیست. در آنجا فقط ترفیع درجه است و نیز این که می خواهند بار ما را بکشند. یعنی ما اگر بخواهیم به خدای متعال برسیم با این گناهان و با این تعلقات به شیطان و نفس و دنیا میسر نمی شود. سیدالشهداء (ع) این بار بلا را برداشتند که ما را در بلای خودشان بیاورند تا با بلای خودشان، ما هم سالک شویم و الا خودمان، سالک نمی شدیم. باطن عاشورا، رحمت اکمل و اعظم است و جذباتی است که انسان را سالک و مقرب می کند. آنقدر این ابتلا، عظیم است که نه فقط ما، بلکه ملائکه مقربین و انبیاء مرسلین هم در این وادی، سالکند و مراتبی از قربشان با بلای سیدالشهداء (ع) حاصل می شود؛ لذاست که خدای متعال به جبرئیل دستور می دهد روضه سیدالشهداء (ع) را در مواقع سخت برای حضرت نوح (ع) یا برای حضرت زکریا (ع) یا حضرت آدم (ع) و... بخوانند و آنها استقامت خود را با تعلق به سیدالشهداء (ع) پیدا کنند. یک روی بلای سیدالشهداء (ع) بلای عظیم است و روی دیگر، ضیافت خاص خدای متعال و رحمت و محبتی است که از عاشورا ظهور و تجلی پیدا کرده و همه عارفان و اولیاء خدا و انبیاء، در منزلی از منازل سلوک خود به اینجا می رسند و باید از این وادی عبور کنند تا مقرب شوند.
اگر کسی وارد عاشورا شد و پا به وادی بلای سیدالشهداء (ع) گذاشت در ظرف خود، می تواند با بلای سیدالشهداء به مقام تحمل اعظم ابتلائات برسد. آنقدر این بلا، عظمت و جلالت دارد که همه مقامات با آن حاصل می شود؛ «لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیةُ وَ جَلَّتْ». این است که ما درخواست می کنیم: «أنْ یُعْطِیَنِی بِمُصابِی بِكُمْ أفْضَلَ ما یُعْطِی مصاباً»؛ یعنی ما هم می توانیم جزو کسانی بشویم که وارد عاشورا شدند و به ثواب اعظم ابتلائات برسیم و به بالاترین آن محبتهایی که خدای متعال به اهل ابتلاء می کند دست پیدا کنیم. یکی از جلوه های جمال عاشورا همین «شفاعت» است که غیر از ضیافتی است که خدای متعال برای خود معصوم (ع) مقرر فرموده است. شفاعت این است که همه می توانند در این وادی وارد شوند و وقتی وارد شدند به اعظم ثواب های اهل بلا و به اعظم جذبات و جلوات معنوی راه پیدا کنند و به بالاترین درجات قرب با عاشورا برسند.
در ادامه زیارت عاشورا آمده است: «اللهُمَّ اجْعَلْنی فی مَقامِی هذا مِمَّن تَنالُهُ مِنْكَ صَلَواتٌ وَرَحْمَةٌ وَمَغْفِرَةٌ». اگر کسی وارد این مرحله شد همه گذشته اش تحت پوشش صلوات و رحمت و مغفرت قرار می گیرد. این صلوات، چنان که قبل از این گفتیم، سیر در وادی نور است و رحمت، رحمت رحیمیه است. اصل این صلوات و رحمت و مغفرت، متوجه سیدالشهداء (ع) است و بعد، نازله اش کسی را در بر می گیرد که وارد عاشورا می شود؛ و این همان معنای شفاعت است.
معنای حیات طیبه و ممات طیبه
دعای دیگر در زیارت عاشورا که آخرین منزلت از سلوک با عاشورا در عالم دنیاست، این است: «اللهُمَّ اجْعَلْ مَحْیای مَحْیا مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد و َمَماتی مَماتَ مُحَمَّد وَآل مُحَمَّد». این چه موتی و چه حیاتی است که نبی اکرم (ص) دارند و آیا انسان می تواند به این مقام برسد که حیات نبی اکرم (ص) و اهل بیتش (ع) را پیدا کند و حیات و مماتش، شعبه ای از حیات و ممات ایشان باشد؟
در روایت آمده است: «مَنْ سَرّهُ أَنْ یحْیا حَیاتِی وَ یمُوتَ مِیتَتِی وَ یدْخُلَ الْجَنّةَ الّتِی وَعَدَنِیهَا رَبّی وَ یتَمَسّكَ بِقَضِیبٍ غَرَسَهُ رَبّی بِیدِهِ فَلْیتَوَلّ عَلِی بْنَ أَبِی طَالِبٍ (ع) وَ أَوْصِیاءَهُ مِنْ بَعْدِهِ». این شجره، شجره طیبه طوبی است که امیرالمؤمنین (ع) هستند؛ «اَلسَّلامُ عَلى شَجَرَةِ طُوبى وَسِدْرَةِ الْمُنْتَهى». این شجره، آن درختی است که خدای متعال غرس کرده «ضَرَبَ اللّه ُ مثلاً کلِمَةً طیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طیّبةٍ اَصلُها ثابِتٌ و فَرعُها فی السَّمآء». و این کلمه طیبه همان کلمه توحید است؛ لذا در روایات توضیح داده اند که اصل این شجره، نبی اکرم (ع) و اهل بیت (ع) هستند و فرع آن، محیط ولایت آنهاست و کسانی که وارد وادی ولایت می شوند سماواتی می شوند (فَرعُها فی السَّمآء) و به ثمرات این درخت و ثمرات ولایت که «علم» است می رسند. پس، اگر کسی بتواند متولی به امیرالمؤمنین (ع) شود، متمسک به آن درختی شده که خدا غرس کرده است و حیات و ممات اهل بیت (ع) را پیدا می کند. در این صورت، این انسان، وارد وادی حیات شده و مرگ و زندگی اش با دیگران، متفاوت خواهد بود. در آن روایت معروف، فرموده اند: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّة». اما کسی که به معرفت امام (ع) می رسد هم حیاتش متحول می شود و به حیات طیبه و ممات طیبه می رسد.