به گزارش 598 به نقل از فارس، با بنا شدن ستون های انقلاب قرار انقلابیون این بود که «سینمای انقلاب» و سینمای نظام جمهوری اسلامی سبب انتقال و گردش اندیشه انقلابی – اسلامی در سراسر جهان باشد و طبق فرموده بنیانگذار کبیر انقلاب از فحشا بپرهیزد.حال پس از سی و سال از آن انقلاب شکوهمند مردمی به صورت کاملا عیان فحشا به حوزه سینما ورود پیدا کرده است و مسئولین فعلی در پی کاهش میزان این فحشای عیان در فیلمنامه ها و آثار تولیدی نیستند .اما نکته مهم تر این است که شبه روشنفکران که هویتی خودباخته دارند در حوزه سینما برای خود سنگری ساخته اند و به مفاهیم مقدس شرعی اسلام می تازند و از این مدیوم به عنوان ابزاری فرهنگی برای سکولاریزه کردن جامعه اسلامی – ایرانی استفاده می کنند .بحث مطروحه در این مقال به هیچ وجه بررسی لایه های فحشای عیان در سینما نیست بلکه آنچه مد نظر بررسی است تولیدات شیطنت آمیز شبه روشنفکران در وهن قوانین شرعی و عرفی نظام مقدس جمهوری اسلامی است .
همان روزهای نخست انقلاب، بنیانگذار فرهیخته نظام جمهوری اسلامی ،خمینی کبیر(ره)، آیت الله بهشتی رابرای اصلاح قوانین مامور به قوه قضائیه کردند، تا نخستین دستگاه عدالت با عصاره قوانین اسلامی تطهیر شود. پس از تصویب لایحه قصاص حزب ضاله ملی در روز بیست و پنجم خرداد هزار سیصد و شصت در انعکاس به تصویب لایحه قصاص به میدان فردوسی آمد و از همان زمان مشخص شد که این فرقه به هیچ وجه حاضر به پذیرش اصل شریعت قرآن و جاری شدن احکام نبوی در سیره انقلاب نیست و حضرت امام در همان زمان حکم ارتداد جبهه ملی را صادر فرمودند تا امت بدانند احکام برآمده از شریعت رسول مکرم اسلام در انقلاب اجرایی می شود بدون یک واو کم.
سالها از این ماجرا می گذرد و جنبش های رسانه ای معارض خارجی در چند ساله اخیر برای نشانه گرفتن شرع مقدس حکم قصاص را نشانه گرفته اند و سعی میکنند عداوت خود را نسبت به از قوانینی که از بطن قرآن برون آمده نشان دهند ،این نخستین قدم برای سکولاریزه کردن جامعه و بهترین فرصت برایشان به شمار می رود.حمله به قوانین قضایی از مهمترین استراتژی اپوزسیون به شمار می رود . حال آنکه پیروان همان تفکر جبهه ضاله ملی به صورت نرم و خزنده ای در حوزه سینما و در لایه های زیرین آثار خود قوانین قضا را به چالش می کشند و هیچکدام از مسئولین نیز در مقابل این حرکات نرم و خزنده واکنش نشان نمی دهند.
در حقوق بشر اسلامی «قصاص» بخشی از حقوق شهروندی مسلمانان به شمار می رود و اگر این حق شهروندی با توجه به قوانین تبیین شده اجرا نشود جامعه به آنارشی دچار می شود .«هر که به شما تعدّی کند مانند آن تعدیای که بشما میکند به او تعدّی کنید» (سورۀ بقرۀ آیۀ 194) «و هر که از پی ستم دیدن انتقام گیرد، راه تعرّضی بر علیه آنها نیست» (سورۀ شوری آیة41).همانطور که ویل دورانت اشاره می کند این سبک اداره جامعه و جاری کردن قصاص شایسته جامعه اسلامی است؛ و نوعی فضیلت برای جامعه اسلامی به شمار می رود .درکل تاریخ،شرع مقدس اسلام پیوسته پیروان خود را به احیا جامعه و برآورده کردن حقوق شهروندی مسلمانان دعوت کرده است و هیچ دین دیگری در این زمینه مانند اسلام موفّق نبوده است.عدم اجراء حدود در شریعت های دیگر و فقدان قانون قصاص، موجب شده است که: فحشاء و منکرات، و روابط نامشروع بین جوامع دیگر بیشتر از سایر ملل، رواج پیدا نکند.
باری استحکام جامعه آرمانی اسلامی، قوام تمدّن بشری و وصول به مدارج و معارج حیاتی تنها با اجرای شرع مقدس اسلام ممکن است ، در هر صورت اجرای حکم قصاص جامعه را نیرو میبخشد و حیات میدهد؛ و عزّت و استقلال ارزانی میداردو موجب عدم پیدایش جنایت در اجتماع است و از همه اینها مهمتر و بالاتر، موجب ترک جنایت میشود. یکی ازماموریت های سلسله وار شبه روشنفکران عرصه سینما این است که این قانون الهی که در نظام جمهوری اسلامی برای عدم جلوگیری از افزایش جرم و جنایت اجرا می شد را به چالش کشند ،و آنرا قانونی متحجرانه نشان دهند ،موج ساخت آثاری علیه قصاص با فیلم می خواهم زنده بمانم (1373) احیا شد .
آقایانی که در آن زمان به این فیلم پروانه دادند متوجه نشدند با ساخت این فیلم یک تسویه حساب ایدئولوژیک با قوانین قضایی صورت پذیرفته و سینما دستگاه قضا را نشانه رفته است. آن روزها مسئولینی که هم اکنون بر کرسی های مدیریتی سیما جلوس نموده اند آنچنان محو و ذوق زده از ورود دوباره کارگردانش به عرصه سینما بودند که فراموش کردند که نخستین اثر وی پس از انقلاب انتقامی کاملا ایدئولوژیک با قوانین عرفی نظام جمهوری اسلامی است و تنها اصلاحیه ای که شامل فیلم شد بازگشت زمان فیلم به دوران پهلوی بود .حال به توجه به برشی از تاریخ که در ابتدای این سطور اشاره شد حکم اجرای قصاص پس از انقلاب شکل اجرایی به خود گرفت.
بسیاری از دوستان هنوز دچار توهم هستند و فیلم مردی از جنس بلور (1377) را روایتی از یک فیلم اجتماعی مرتبط با مسائل جنگ می دانند . اتفاقا نخستین موضوعی که در مردی از جنس بلور به چالش کشیده می شود موضوع قصاص است و قبل از اینکه قصاص به چالش کشیده شود دستگاه قضایی با چالش های طراحی شده سازنده در قالب یک درام ارزشی مطرح می شود . تفسیر هایی که از این فیلم در محافل روشنفکری مطرح می شود این است که انقلاب فرزندان خود با قوانین وضع شده اش خواهد بلعید .رضا پرسوناژ قربانی همان دستگاه قضا و قصاص می شود که روزگاری برای تداوم و بودنش در جبهه ها جنگیده است . جالب اینجاست این فیلم به هیچ وجه در تقدیس کاراکتر رضا خدامردی نیست بلکه چالشی اساسی با یک حکم الهی است .
«شهر زیبا»(1382) از آن دسته آثاری بود که در مقابل جبهه گیری با قانون قصاص ،درکارنامه جریان شبه روشنفکری، یک نقطه عطف به شمار می رود. فیلم در لایه سطحی مقابل قصاص آنچنان موضوع گیری نمی کند اما در لایه های عمیق تر به خوبی آنرا به نفع جریان سکولار تحلیل می کند ،در درام این فیلم مثل سایر آثار ساخته شده ای که قصاص را به پرسش می گیرد قوانین شرعی وعرفی جامعه مخصوصا قصاص ، وجه آنتاگونیستی به خود می گیرد و تمام تعلیق ها و کشمکش های دراماتیک برای چالش کشیدن این انگاره قضایی مورد استفاده قرار می گیرد .قصاص ازمنظرفیلم مثل نوعی قانون جبری عمل می کند ،اخیرا منتقدی فرانسوی درنقدی (پس اکران سراسری در پاریس) که در باب فیلم نوشته بود حاکمیت نظام مقدس را با توجه به المانهایی محوری فیلم به یک سلاخانه تشبیه برای توده های فرودست تشبیه کرده اند .
متاسفانه موج کج فهمی نسبت به مسئله قصاص در دوره مدیریت فرهنگی ریل گذاران سینما به اوج خود رسید. در این دوره سه فیلم با محتوای قصاص تولید شد نخستین فیلم «من مادر هستم» ساخته فریدون جیرانی ،دومی سوت پایان به کارگردانی نیکی کریمی و آخری انتهای خیابان هشتم ساخته علیرضا امینی است. نکته جالب این است که هر سه فیلم در سال 89 به تولید رسیدند و در یک هم اندیشی سینمایی ملهم از یک جریان ثابت این سه شبه رویداد فرهنگی به ثبت رسید .دو فیلم از این سه فیلم موفق به اکران عمومی شدندو فیلم من مادر هستم که از چهارشنبه این هفته در سینماهای تهران اکران می شود از گردونه اکران باز ماند .به رقم اینکه حوزه هنری از اکران فیلم سرباز زد اما شیوه لجبازی خاصی دردولت دهم حاکم است که همچنان اصرار به اکران فیلم من مادر هستم دارد و برای برنده شدن در جدال فرهنگی به هر ترفند ممکنی دست خواهند زد .در دوره ای افسارگسیختگی فرهنگی ریل گذاران تلقی درستی از متن و محتوای آثار ساخته شده ندارند و باید نوشت نمایش این دست آثار در واقع بازنمود اعتراض جبهه ملی به حکم قصاص است .کافیست برای ارتقا این فهم ایدئولوژیک داستان سه فیلم را مرور کنیم
داستان فیلم سوت پایان در مورد «سحر رحیمی» ( نیکی کریمی) است که همراه با شوهرش سامان (شهاب حسینی) هردو فیلم ساز هستند و برای اینکه بتوانند خانه ای برای خود دست و پا کنند سخت مشغول ساخت فیلم هستند که در این بین در پی اصلاحیه ای مجبور می شوند بازیگری را که قبلا یکی از نقش های فرعی داستان را بازی می کرد پیدا کنند و پلان را از سر بگیرند .سحر راز زندگی ملیحه را کشف می کند . مادر ملیحه با پسری جوان رابطه داشته و ملیحه را با این پسر جوان اغلب تنها می ماند در یکی از همین ایام پسر جوان به سراغ دخترک می رود این میان، مادر از راه می رسد و سر حسادت و حرص به پسر حمله می برد ،ملیحه که آبروی خود را از دست رفته می بیند با کارد آشپزخانه به پسرجوان حمله می کند و او را از بین می برد. مادر ملیحه خود را به عنوان قاتل معرفی می کند و دادگاه به قصاص نفس قاتل قرار صادر می کند و دختر به دنبال جلب رضایت صاحبان دم به به هرکاری از تن فروشی تا فروش کلیه تن می دهد . باوری که در فیلم به مخاطب القا می شود در جهت تخطئه حکم قصاص است . در سوت پایان مادر که تن به چند گناه نامشروع داده است و دختر هم در برابر فاسق مادرش عکس العملی نشان نداده است میل به گناه داشته است و ضلع سوم این مادر و دختر گناهکار را قتل تکمیل می کند . مانیفست سازنده در این فیلم این است که زنان محق برای انجام هر گناهی هستند اما مجازات قصاص موضوعی متحجرانه است و نباید انجام شودو سزای های گناهان دنیوی وهوسرانی سبکسرانه یک زن که در نهایت به گناه کبیره قتل نفس می انجامد نباید با قصاص تمام شود .در این فیلم کارگردان تا می تواند با قصاص چالش می کند و جالب اینجاست ملیحه و مادرش قهرمانهای پروتاگونیستی این داستان هستند و چینش داستانی اش به گونه ای است که عملا تماشاگر را با مظلومیت تصنعی این روایت همراه کند و قصاص را به چالش کشد.
انتهای خیابان هشتم روایت مغشوشی از سعید است که ظاهرا برای حفظ ناموس اقدام به قتل نموده است و خواهرش نیلوفر به همراه دوست پسرش بهرام تلاش می کنند تا در چند روزی که به قصاص سعید باقی مانده است 100 میلیون تومان تهیه نمایند تا روز شنبه سعید پای چوبه دار نرود .تا روز شنبه تنها سه روز فرصت دارند و سه شخصیت به صورت همزمان در سه موقعیت متفاوت تلاش می کنند تا پول قصاص را را تهیه نمانید1- آرش(دوست موسی) از طریق حضور در قمارخانه های دوره ای پنهان 2- نیلوفر(ترانه علیدوستی ) همسر بهرام و خواهر سعید از طریق خود فروشی 3- موسی(حامد بهداد) با حضور در مسابقات غیر قانونی بوکس .یعنی کسب سه حرام از سه مجاری در جامعه .که البته این سه مجاری که به شکل کاملا اغراق آمیزی نشان داده می شود .منطبق باآنچه گفته شد قصاص عامل جلوگیری از گناه است اماسازندگان رندانه نشان می دهد که خود قصاص عامل ترویج گناه و تکثیر آن در جامعه می شود .اما فیلم من مادر هستم که به زودی در سینماهای ایران اکران می شود تکمله ای بنیادین برای آثاری است که پیش از این شبه اندیشمندان برای تقبیح قصاص ساخته اند و امروز در خواهیم یافت ،جبهه گیری در مقابل ذات این قانون شرعی و عرفی، به نوعی عناد با نظام جمهوری اسلامی است که عصاره اسلام ناب در پیکره قضایی اش جاری است .اگر آثاری که پیش در سطور قبلی ، در مواجه با قصاص در لایه های زیرین به این موضوع می پرداختند ، در فیلم من مادر هستم خیلی از مسائل به صورت کاملا اگزجره ای مطرح می شود و در این فیلم کارگردان پارا فراتر گذاشته و اجرای حکم قصاص را، نوعی عناد دین با سبک زندگی امروز معرفی می کند.در این فیلم دو خانواده ای که در فیلم حضور دارند زنان و مردان به صورت موازی با یکدیگر رابطه ناشمروع دارند و جالب اینجاست یکی از پرسونآژ های فیلم ( حبیب رضایی) تواما با یک مادر و دختری رابطه برقرار می کند .و در نهایت توسط دختر به قتل می رسد .و در پایان قرار است که دخترک پای چوبه دار برود.من مادر هستم خیانت وشرب خمر را ترویج می کند ، قصاص را هدف قرار می دهد و بازتاب اندیشه فیلم در محکومیت قصاص است.
جالب اینجاست سه فیلم اشاره شده که در دوران مدیریت سینمایی آقای شمقدری ساخته شدند همان مانیفست ضد دینی جبهه ضاله ملی در 25 خرداد 1360 را در فیلمش مطرح می کند و نکته جالب تر اینجاست پیش از این علیرضا امینی در برنامه هفت حاضر می شود و بایت حمایت در اکران فیلمش از آقایان شمقدری و سجاد پور نهایت سپاسگذاریش را اعلام می دارد.
مدعیان انقلاب در قالب مدیران سینمایی از تولید و اکران فیلمهای ضد قصاص حمایت می کنند و تعجب از بسیاری از دوستان که هنوز نمی دانند این فیلم از نظر معنایی و تخریب زیر ساخت های معنوی – اجتماعی جامعه به مراتب صدها هزار بار مخرب تر از «گشت ارشاد» و خصوصی هستند و مدیران سینمای نظام جمهوری از اندیشه منشعب از تفکر جبهه ضاله ملی که در قالب یک فیلم سینمایی حلول پیدا کرده است حمایت می کنند. مدیران مذکور برای لج بازی با حوزه هنری فیلم من مادر هستم قبح شکن را روانه پرده سینماها می کنند و نمی دانند در شش سال اخیر بی بی سی و صدای آمریکا 112 ساعت برنامه اختصاصی در مورد قصاص ساخته اند و در نظام جمهوری اسلامی برای دامنه دار تر شدن اعتراض به قصاص در عرض سه سال، سه فیلم به صورت همزمان ساخته می شود و بازهم می توان بر سوءمدیریت انقلابی ریل گذاران صحه گذاشت.