کد خبر: ۹۵۶۹۰
زمان انتشار: ۱۳:۲۵     ۰۶ آذر ۱۳۹۱
علی محمودوند بعد از خواندن زیارت عاشورا، دو رکعت نماز خواند، وسایل را عقب وانت گذاشت و رفت؛ دم ظهر بود که با پیکر شهیدی برگشت.
به گزارش598 به نقل از فارس،‌ فروردین سال 72 بود و بچه‌ها هم گرفته و پکر، چند روزى بود که هیچ شهیدى خودش را نشان نداده بود، هر روز صبح «بسم الله الرحمن الرحیم» گویا مى‌رفتیم کار را شروع مى‌کردیم و تا غروب زمین را مى‌کندیم، ولى دریغ از یک بند استخوان.
 
آن روز مهمانى از تهران برایمان آمد، کاروانى که در آن چند جانباز بزرگوار و مداح اهل بیت(ع) «حاج محمود ژولیده» نیز حضور داشتند. حاج محمود اولین صبحى که در فکه بودند، زیارت عاشوراى با صفایى خواند، خیلى با سوز و آتشین، آه از نهاد همه برخاست، اشک‌ها جارى شد و دل‌ها خون شد به یاد کربلاى حسینى، به یاد اباعبدالله(ع) در صحراى برهوت و پر از موانع و سیم خاردار فکه، فکه والفجر یک.
 
به یاد چند شب و چند روز عملیات در 112 ، 143 و 146، به یاد شهدایى که اکنون زیر خاک پنهان بودند، زیارت عاشورا که به پایان رسید، شهید «على محمودوند» دو رکعت نماز زیارت خواند و قبراق و شاد، وسایل را گذاشت عقب وانت تویوتا.
 
تعجب کردم، پرسیدم: «با این عجله کجا؟» با خوشحالی گفت: «استارت کار خورد، دیگه تمام شد، رفتم که شهید پیدا کنم». 
 
علی رفت و دم ظهر بود که با صداى بوق وانتى که از دور مى‌آمد، برگشت؛ متعجب از سوله‌ها بیرون آمدیم. على محمودوند بود که شهیدى پیدا کرده بود، آورد تا به ما نشان دهد که زیارت عاشورا چه کارها مى‌کند.
 
راوی: سید احمد میرطاهری
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها