کد خبر: ۹۵۲۷۴
زمان انتشار: ۱۴:۰۵     ۰۲ آذر ۱۳۹۱
کلُّ یومٍ عاشورا و کلُّ ارضٍ کربلاء
پایگاه 598، مولاي ما...! بعدازظهر آن روز را به خاطر داريد؟... ساعتي قبل از آن كه «سر» بدهيد، نداي «هل من ناصر ينصرني» سر داديد. وقتي صدايتان در فضاي غم گرفته كربلا پيچيد، شيطان انگشت حيرت به دندان گزيد كه فرزند رسول خدا(ص) را چه مي شود؟ چه كسي را به ياري مي طلبد؟! در اين سو كه يارانش همه به خون غلتيده اند و در آن سوي دشمنانش با شمشيرهاي آخته به ريختن خونش ايستاده اند، پس، حسين روي سخن با كه دارد؟ و در اين صحراي داغ و تب دار، كدام لبيك را انتظار مي كشد؟! شايد شنيده بود كه اگر در «منا» ماجراي ذبح اسماعيل با «فديناه بذبح عظيم» خاتمه يافته ولي در كربلا سخن از «ان الله شاءأن يراك قتيلا» در ميان است. شيطان گيج شده بود، ساعتي بيشتر از حيات اين جهاني حسين باقي نمانده است ولي او نداي «هل من ناصر» بر لب دارد! فرزند زهرا، با كه سخن مي گويد؟ و كدام جماعت را به ياري مي طلبد؟! اينجا كه كسي نيست! شيطان نمي دانست- و حراميان نيز- كه كربلا سرزميني است به پهناي همه سرزمين ها و عاشورا، روزي است به درازاي همه روزها. نمي دانست كه كربلا آغاز راه است و عاشورا شروع ماجرا. تو اما، مي دانستي چه كرده اي، مولاي ما...
نداي آن روز تو در گوش زمان پيچيد و همه جا به گوش كربلايي هايي رسيد كه آن روز به كربلا نرسيده بودند و عاشورائياني كه سال ها بعد از عاشوراي سال 61 هجري ديده به جهان گشوده بودند. از آن روز به بعد هر كه نداي آن روز تو را مي شنيد، لبيك گويان به سوي تو مي دويد. بر شمار پيروان تو همه روزه افزوده مي شد و دشمنان آن روزهاي تو نيز تكثير مي شدند. اين گردونه با هر دو طايفه حسيني ها و يزيدي ها چرخيد و چرخيد تا به عصر خميني رسيد. دو سپاه بارديگر روبروي هم ايستادند و باز هم عاشورا بود كه اين بار در كربلاي ايران به تكرار مي نشست. اين بار اما، داستان ديگري در ميان بود و پايان ماجرا به گونه اي متفاوت از عاشوراي سال 61 رقم خورده بود. عاشورا بود، ولي غلبه با يزيديان نبود. كربلا بود، اما قرار نبود «دارها برچيده و خون ها بشويند» و خبر پيروزي! خود را به «كاخ سبز» آن روز كه امروز به «كاخ سفيد» تغيير نام داده است، برسانند.
ميان دو سپاه، باز هم مانند عاشوراي سال 61 هجري كارزاري تمام عيار درگرفت و باز هم دو سپاه درهم آويختند و از يكديگر گريبان به تخاصم كشيدند. به زعم دشمن قرار بود- و محاسبات مادي نيز بر آن گواه بود- كه طومار عاشورائيان عصر خميني هم با اولين حمله يزيديان درهم پيچيده شود و باز هم مانند عاشوراي سال 61، عرصه براي تاخت و تاز دشمن خالي شود. اما، عاشوراي عصر خميني نه يك روز، كه 33 سال به درازا كشيده است و دو حريف با هم به گردنه اي سخت و نفسگير رسيده اند. و اين در حالي است كه عاشورائيان امروز بر فراز اين گردنه، هر روز نفس تازه مي كنند و حريف را- به اعتراف خود- از نفس انداخته اند. تا آنجا كه برژينسكي، مشاور امنيتي ارشد آمريكا در شوراي راهبردي آتلانتيك براي ابرقدرت 2001 كه ايران اسلامي آن را به دره 2011 كشيده است تاسف مي خورد. اوليوت كوهن- استراتژيست آمريكايي- در گزارش «امريكن اينترپرايز» مي نويسد «دكترين پايان تاريخ فوكوياما را به فراموشي بسپاريد كه مي گفت آغاز هزاره سوم، آغاز فراگيري ليبرال دموكراسي آمريكايي در جهان است. چرا كه امروزه در نخستين سال هاي هزاره سوم، شاهد حضور قطب قدرتمند اسلام هستيم». نتانياهو، نخست وزير رژيم صهيونيستي در نشست كميسيون سياست خارجي سناي آمريكا با وحشت اعتراف مي كند به هر طرف نگاه مي كنم، خميني و خامنه اي را مي بينم كه در جاي جاي خاورميانه خيمه زده اند... همه جا سخن از تولد قطب قدرتمندي به نام اسلام و با پرچم شيعه است. هيچ روزي نمي گذرد كه در تفسيرها و تحليل هاي حريف، سخني از اين قطب قدرتمند در ميان نباشد. اوليوت كوهن يا جيمز ولسلي- ترديد از نگارنده است- در تشريح و توضيح اين قطب قدرتمند مي گويد؛ الگويي كه خميني(ره) برجاي نهاده را نبايد با هيچ الگوي اسلامي ديگر، مثلا دولت عثماني در تركيه و يا اسلام حاكم در عربستان مقايسه كرد. اين الگو- اشاره به الگوي انقلاب اسلامي- بعد از پيدايش، در يك جنگ تمام عيار 8 ساله در مقابل همه قدرت هاي غربي و منطقه اي ايستاد. همين الگو وقتي به لبنان رسيد، حزب الله را پديد آورد. در فلسطين، انتفاضه را آفريد. در تركيه لائيك، نجم الدين اربكان اسلامگرا را به قدرت رسانيد (آن روزها هنوز انقلاب هاي اسلامي در منطقه شكل نگرفته بود و اوليوت كوهن يا جيمز ولسلي از طوفاني كه امروزه طومار غرب و حاكمان دست نشانده آنان را درهم پيچيده است باخبر نبودند) و اما، امروزه، عقبه هاي استراتژيك حريف در منطقه، مصر، يمن، تونس، ليبي و... نه فقط از دست حريف خارج شده است بلكه به نفع انقلاب اسلامي تغيير ماهيت داده است و به قول آقاي حسنين هيكل، سردبير كهنه كار و معروف روزنامه مصري الاهرام؛ «ايراني ها دو بار به مديترانه آمدند. بار اول در دوره هخامنشيان و با زور اسلحه و قواي نظامي. آن بار دوام زيادي نياوردند، چرا كه فقط سرزمين ها را تسخير كرده بودند و بار دوم در دوران انقلاب اسلامي، اين دفعه اما، ماندگارند زيرا، بر دل ها حكومت مي كنند»...
امروز سيدحسن نصرالله از موضع اقتدار اعلام مي كند پهپادي كه ورود آن به آسمان فلسطين اشغالي، دولتمردان رژيم كودك كش اسرائيل را به وحشت انداخته است، ساخت ايران بوده است و نه فقط اولين پهپاد اعزامي نبوده بلكه آخرين آنها نيز نخواهد بود. فرمانده عملياتي جهاد اسلامي فلسطين در مقابل دوربين شبكه هاي تلويزيوني غرب ظاهر مي شود و با اقتدار و افتخار مي گويد «تسليحاتي كه در جنگ اخير غزه به كار گرفته ايم و اسرائيل را به وحشت انداخته است، از فشنگ تا موشك هديه جمهوري اسلامي ايران است...» و حضرت آقا به صراحت مي فرمايند؛ جمهوري اسلامي ايران در جنگ 33 روزه و 22 روزه حزب الله لبنان و حماس با اسرائيل، دخالت داشته است و تاكيد مي كنند از هر گروه و جنبش و نهضتي كه به مقابله با اسرائيل برخيزد حمايت مي كنيم.
8 روز قبل، اسرائيل كه در جنگ 22 روزه سال 2008 شكست سختي از حماس خورده بود بار ديگر حمله همه جانبه اي را به غزه آغاز كرد. ساعتي بعد از آغاز حمله، سخنگوي رژيم صهيونيستي بر صفحه تلويزيون حاضر شد و خطاب به صهيونيست هاي ساكن فلسطين اشغالي اعلام كرد «اين بار جنگ ما با حماس دستكم 7 هفته- 49 روز- به طول مي انجامد» و در توضيح علت آن گفت «اين بار تصميم گرفته ايم حماس را براي هميشه از ميان برداريم»!... اسرائيل اما، فقط سه روز بعد، وقتي با مقاومت جانانه حماس و جهاد اسلامي روبرو شد، به دريوزگي آتش بس رفت. همان روز نشريه نوول ابزرواتور فرانسه به نقل از يك مقام رژيم صهيونيستي كه نخواسته بود نامش فاش شود نوشت «تصور مي كنم نتانياهو به نيابت از ايران در حال نابودي اسرائيل است. نمي دانم چرا آقاي نتانياهو، قدرت افزايش يافته حماس نسبت به سال 2008 را كه برگرفته از قدرت موشكي و اطلاعاتي ايران است، فراموش كرده است»! و شيمون پرز رئيس جمهور رژيم صهيونيستي در ملاقات با توني بلر، نخست وزير سابق انگليس گفت «تلاش پرزيدنت مرسي قابل تقدير است اما، حماس از رئيس جمهور مصر پيروي نمي كند. تصميم گيرنده ايران است».
ديشب شبكه تلويزيوني CNN در تماس مستقيم با بيت المقدس سخنان نتانياهو درباره آتش بس را پخش مي كرد. كاش صدا و سيماي خودمان حالت به شدت تحقير شده او را همراه با اظهارات متكبرانه 8 روز قبل وي پخش كند و اين دو حالت را براي مردم شريف ايران و ساير ملت هاي مسلمان به مقايسه بنشيند. چه تكبري داشت 8 روز قبل و چه حقارتي دارد امروز.
امروز در همه جاي جهان، نسيم حيات بخش و رهايي آفرين به پرچم شيعه مي وزد. پرچمي كه نام مبارك امام حسين عليه السلام و كربلا و عاشورا و 11 امام شهيد با تاريخي خونبار، اما برخاسته از متن بي تحريف و خالي از بدعت اسلام ناب محمدي(ص) بر آن نقش بسته است. خداي سبحان و مهربان بر درجات امام راحل ما بيفزايد كه از عاشورا برخاست و پرچم از كف افتاده كربلا را بار ديگر برافراشت، تا راهيان راه حسين(ع) و عاشورائياني كه به عاشورا نرسيده بودند، راه گم نكنند و از كربلاي سال 61 هجري تا كربلاهاي ايران، عراق، افغانستان، لبنان، فلسطين، مصر، ليبي، يمن، تونس، بحرين و در آينده اي نه چندان دور، تركيه، عربستان، عمان، اردن، مغرب، الجزاير و... خوش به نشان راه بسپارند.
مولاي ما! اگرچه از عصر عاشوراي آن روز تا عصر حاضر و براي هميشه تاريخ، پيروانت در سوگ شما به عزا نشسته و مي نشينند و با چشم هاي اشكبار و دل هاي داغدار «يا ليتني كنت معكم» مي گويند ولي نمي توانيم اين احساس روحبخش را پنهان كنيم كه اين روزها جهان اسلام در سايه عاشورا و كربلاي شما به پرافتخارترين دوران حيات خود رسيده است. چه كسي باور مي كرد؟ آقاي ما...!

کیهان/ حسين شريعتمداري
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها