به گزارش خبرنگار «تکیه خبر» خبرگزاری فارس، قیام امام حسین(ع) در هر عصر و زمان و برای هر ملت و مردمی پیامی دارد، پیامی که هیچگاه کهنه نمیشود، اما در شرایطی که همواره استعمارگران خون آشام در تلاش بودهاند تا نقش عاشورا را کمرنگ کنند و بنیانش را براندازند، مؤثرترین عاملی که میتواند آن را برای نسلهای آینده حفظ کند، مراسم سوگواری امام حسین(ع) است، برپا داشتن مراسمی به یاد سیدالشهدا در ایام مختلف به ویژه دهه محرم و روز عاشورا میتواند روشی برای احیا خط ائمه و تبیین مظلومیت آنان باشد، تأکیدهای فراوان پیامبر(ص) و ائمه(ع) به برپایی مراسم سوگواری نیز هماهنگ با این اهداف عالیه بوده است.
اما متأسفانه با گذشت زمان و گسترش مذهب تشیع، این مراسم عزاداری به پارهای از آداب و رسوم قومی و ملی و سلایق فردی و جمعی از جمله قمهزنی ممزوج شد که خود میتواند مانعی برای درک مناسب پیام عاشورا باشد.
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم با بیان اینکه مدعیان قمه زنی برای اثبات جواز قمه زنی خود به دلایلی استدلال می کنند، به نقد بررسی این دلایل پرداخته است که در ادامه میآید:
*نقد ادله قائلین به جواز قمهزنی
1- افسانه سر به محمل کوبیدن حضرت زینب(س):
قمه زنان به این روایت دروغ استناد کرده و میگویند: اگر قمهزنی و سر شکافتن در عاشورا و عزای سیدالشهدا جایز نیست، پس چرا حضرت زینب(س) سرش را به چوب محمل کوفت و سر و صورت خود را آغشته به خون کرد.
اصل ماجرا چنین است که فردی به نام «مسلم جصاص(گچکار)» نقل میکند: به هنگامی که در حال بازسازی دروازه اصلی شهر کوفه بوده هیاهویی میشنود و به سمت هیاهو حرکت کرده و میبیند که اسرای واقعه عاشورا در کجاوه بودند و در این هنگام سر بریده امام حسین(ع) را بالای نیزه بردند که حضرت زینب با مشاهده سر بریده برادر، سر خود را از فرط ناراحتی به چوب محمل میکوبد، چنانچه خون از زیر مقنعهاش جاری شد و با چشم گریان اشعاری را قرائت کردند.[1]
این مطلب برگرفته شده از کتابی به نام «نورالعین فی مشهد الحسین» است که نویسنده آن مشخص نیست و تنها به ابراهیم بن محمد نیشابوری اسفراینی نسبت داده میشود که شخصی اشعری مذهب و شافعی مسلک بود و بسیاری از علما در بی اعتبار بودن آن صحه گذاشتهاند.
چنانچه محدث بزرگوار مرحوم شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح الجنان بیان میکند که نسبت سر شکستن به حضرت زینب(س) بعید است، چون ایشان عقیله بنیهاشم و صاحب مقام رضا و تسلیم است ، وی سپس با استناد به کتابهای معتبر مینویسد که اصلاً محمل و هودجی در کار نبود تا آن حضرت سرش را به آن بکوبد.[2]
2- جزع برای امام حسین(ع)
قمه زنان با استناد به این موضوع، قمهزنی را از مصادیق جزع و عزاداری میدانند؛ چون جزع و عزاداری برای امام حسین(ع) از شعائر الهی است، پس قمهزنی نیز به تبع آن جایز و حتی مستحب است.
ولی باید دانست که هر فعل و شیئی دارای تعریف و محدوده مشخصی است که این تعریف یا از ناحیه شرع مقدس معین شده و یا عقل و عرف برای آن محدوده معین میکند، در اینجا نیز باید محدوده عزاداری توسط شرع یا عقل معین شود.
امام خمینی(ره) در این باره چنین میگویند: در اینجا هم باید در خصوص عزاداری و مجالسی که به نام امام حسین(ع) بر پا میشود سخنی بگویم، ما و هیچ یک از دینداران نمیگوییم که با این مراسم، هر کسی هر کاری میکند خوب است، چه بسا علمای بزرگ و دانشمندان، بسیاری از این کارها را ناروا دانسته و از آن جلوگیری کردهاند.[3]
بنابراین در مورد قمهزنی باید گفت که هیچ دلیل شرعی که بتوان با آن قمهزنی یا اعمال شبیه به آن را به عنوان عزاداری و جزع بر میشمرد، وجود ندارد، اما متأسفانه بعضی از طرفداران قمهزنی برای این که کار خود را توجیه کنند و وجهه شرعی به آن بدهند، دست به تحریفاتی در متون روایات نیز زدهاند.
3- مواسات و همدردی با امام حسین(ع)
دلیل دیگر قمه زنان برای قمه زدن، این است که آنان عنوان میدارند که عمل ما نوعی مواسات و همدردی با امام حسین(ع) است، در جواب گفت، ابتدا باید تعریف و محدوده مشخصی برای مواسات مشخص کرد سپس حکم کرد که قمه زنی مصداق مواسات است یا نه؟
مواسات در لغت به معنای آن است که از آنچه داریم به طرف مقابل خویش بدهیم تا با او مساوی شویم، پس اطلاق مواسات بر قمهزنی از نظر معنای لغوی غلط است، در اینجا چیزی به امام حسین(ع) داده نشده است، زیرا انجام این امور یا به خاطر دنیای ایشان است که آن حضرت در دنیا نیستند و یا به خاطر آخرت آن حضرت است که ایشان در آخرت، به این کارها نیازی ندارند، پس اگر سیدالشهدا به خاطر نبرد در راه خدا متألم میشد، همدردی ما این است که ما هم به خاطر نبرد در راه خدا متألم شویم، زیرا معنای مشارکت همین است که در جای او قرار گیریم.
4-احیای امر مذهب
مدافعان قمه زنی ادعا میکنند که با قمه زنی پایههای دین را تقویت کرده و بدین وسیله تعداد علاقهمندان به مذهب تشیع را می توان افزایش داد، در جواب از این استدلال باید گفت:
باطل بودن این استدلال بسیار مشخص است، زیرا اصلیترین دلیل حرمت قمهزنی موضوع موهن و تضعیف مذهب بودن آن است، به گونهای که انجام آن چهرهای زشت و وحشیانه از اسلام در نظر غیر مسلمانان و حتی بعضی از مسلمانان بر جای میگذارد.
امام خمینی(ره) در این باره میگوید: شما میخواهید برای خدا کاری انجام دهید، در شرایطی که کاری به ضرر اسلام تمام شود، بهتر است که انجام نشود، مثلاً قمهزنی که موجب وهن اسلام میشود شما تا میتوانید دستجات و سینهزنی را با شکوهتر انجام دهید.[4]
5-استدلال به فرازی از زیارت ناحیه مقدسه
در قسمتی از زیارت منسوب به زیارت ناحیه مقدسه آمده است: «من صبح و عصر بر تو ندبه میکنم و به جای اشکها بر تو خون میگریم». بعضیها خواستهاند تا از این عبارت جواز قمهزنی و خونریزی را استفاده کرده و بگویند چون امام زمان(عج) حاضر است برای جد بزرگوارش خون گریه کند، پس ما نیز میتوانیم قمهزنی و خونریزی کنیم!
این گونه استدلالها یا از شدت تعصب آنهاست یا از روی قلت سواد، زیرا هر شخص غیر مغرضی با شنیدن این جملات متوجه میشود که خون گریه کردن امری است که عرفاً محال بوده و عملی نیست، پس اگر معنای کلام را آن گونه که قمهزنان معنی میکنند تصور کنیم، لازم میآید که نعوذبالله امام زمان(عج) در این کلمات دروغ گفته باشند، این گونه استعمالات ادبی که برای بیان شدت احساسات فرد به کار میرود در کلام فصحا به وفور یافت میشود و نباید آن را در غیر محل آن، معنی کرد.
6-امام سجاد و کوبیدن سر به دیوار
یکی دیگر از ادله مدافعان قمهزنی به نقل تاریخی است که آمده امام سجاد(ع) در عزای حسین به تمام قد بلند شده و سر را دیوار کوبید و... : «قام علی طوله و نطح الجدار بوجهه فکسر انفهه و شجّ رأسه و سال دمه علی صدره و خرّ مغشّیا علیه من شدة الحزن و البکاء»؛ تمام قد حضرت ایستاد و صورت خود را به دیوار منزل کوبید پس بینی آن حضرت و سر ایشان شکست و خونش بر صورت ایشان ریخت و از شدت حزن و گریه از هوش رفتند».[5]
در پاسخ باید گفت:
محدث نوری(متوفای 1320 قمری) کتابی با نام «دار السلام» دارد، در این کتاب احادیث ضعیفی مطرح شده است و قابل اعتنا نیست، ج. قضیه امام سجاد(ع) که نقل شده حدیث نبوده بلکه نقل تاریخی است و در کتابهای معتبر تاریخی نقل نشده است.
این گونه حرکات با مبانی اسلام و قرآن و عزاداری امام حسین(ع) منافات دارد و مصداق لطمه زدن به بدن است و حرام است، در نتیجه نمیتوان به چنین حدیثی که نه ریشه تاریخی دارد و نه در منابع حدیثی و تاریخی وجود دارد و نه با مبانی قرآن سازگاری دارد، استناد کرد.
*تبیین دلایل حرمت قمهزنی
1-بدعت بودن قمهزنی
قمهزنی از امور اختراعی است که هیچگونه سابقهای در عصر ائمه(ع) و حتی قرون نزدیک به آن نداشته است، شهید مطهری در این رابطه میگوید: قمهزنی و بلند کردن طبل و شیپور از ارتدوکسهای قفقاز به ایران سرایت کرد و چون روحیه مردم برای پذیرفتن آنها آمادگی داشت، همچون برق در همه جا دوید.[6]
علامه سید محسن امین مینویسد: بزرگترین گناهها این است که انسان بدعتها را به جای مستحب گرفته و یا امور مستحبی را بدعت وانمود کند، امور نهی شده که در عزاداریها فراوان اتفاق میافتد، از قرار زیر است: کذب و دروغ گفتن؛ آزار نفس و اذیت کردن بدن که همان قمه زدن و ... حرام بودن این امور، عملاً و فعلاً ثابت است؛ جیغ زدن و فریادهای بلند زنان که علاوه بر زشت بودن آن، اصلاً گناه و معصیت است؛ غیر از اینها آنچه به نام دین در اینگونه مجالس، موجب آبروریزی و هتک حرمت فوقالعاده دین میشود و حد مرزی نیز نمیتوان بر آن شمرد.[7]
2- وهن و تضعیف مذهب
مهمترین دلیلی که برای حرمت قمهزنی ذکر شده وهن نسبت به مذهب است تا کنون در شبکههای تلویزیونی و رسانههای ضد اسلامی در جهان، با استناد به صحنههای قمهزنی که در برخی دیگر از کشورهای اسلامی نظیر پاکستان و عراق هم معمول است، تولیدات زیادی را بر علیه اسلام و مسلمین تهیه کردهاند که در آنها چهرهای خشن و زشت از اسلام معرفی شده است، نظیر فیلم «شمشیر اسلام» که توسط شبکه تلویزیونی بی بی سی تهیه شده و یا فیلم «ترور شیعی» که از تلویزیون آمریکا پخش شد که در آن شیعیان به گونهای معرفی شده بودند که به چیزی جز قتل و خونریزی فکر نمیکنند و در پایان نیز صحنههای از قمهزنی در روز عاشورا پخش شد.[8]
مقام معظم رهبری در این رابطه مطلبی نقل کردهاند: «... وقتی کمونیستها بر منطقه آذربایجان شوروی سابق مسلط شدند، همه آثار اسلامی را از آنجا محو کردند مثلاً مساجد را به انبار تبدیل کردند و ... هیچ نشانهای از اسلام و تشیع باقی نگذاشتند، فقط یک چیز را اجازه دادند و آن قمه زدن بود، دستورالعمل رؤسای کمونیستی به زیر دستانشان این بود که مسلمانان حق ندارند نماز جماعت برگزار کنند و یا قرآن بخوانند، اما اجازه دارند که قمه بزنند، چون خود قمهزنی برای آنها یک وسیله تبلیغاتی بر ضد دین و تشیع بود ...» [9]
پینوشتها:
[1] . ناسخ التواریخ، جلد 6، صفحه 54.
[2] . منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، جلد 1، صفحه 75
[3]. کشف اسرار، امام خمینی، صفحه 173
[4]. در سایه آفتاب، محمدحسن رحیمیان، صفحه 116
[5]. دارالسلام، جلد2، صفحه 179
[6]. جاذبه و دافعه علی(ع)، صفحه 154
[7]. التنزیه، صفحه 13
[8].کیهان عربی 6/1/1415، شماره 3113
[9]. نقل شده در دیدار عمومی با مردم مشهد در اول فروردین 1376