ما که در فطرت ذاتی به خدا محتاجیم *** بیشتر از همه بر کرببلا محتاجیم
به همین سینه زدن، ناله زدن، گریه و شور *** ما به این نوکریِ بزم عزا محتاجیم
به دم نوحه، به مظلوم کشیدن، به دعا *** به حسینیه و این حال و هوا محتاجیم
روزمان شب نشود تا که نگوییم حسین *** ما به ذکر تو به همراه بکاء محتاجیم
شهدا سینهزن اکبر لیلا بودند *** ما به فرهنگ اسیر شهدا محتاجیم
ما به آنکس که در این خیمهی تو جان داده *** تا شفاعت کند او روز جزا محتاجیم
زشت باشد که سر نوکرت از تن نرود *** تا رود این سر ما پای شما محتاجیم
ما فقط نه، که همه خیل رسل میگویند *** یابنزهرا به تو ای خون خدا محتاجیم
ما گدای حسن و نسل کریمش هستیم *** ریزه خوار کرم طفل یتیمش هستیم
اشعار روضه حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام:
دست از عمه کشید و بدنش میپیچید *** زیر پایش عربی پیرهنش میپیچید
گردبادی ز خیامی به نظر میآمد *** گِردَش انگار زمین و زمنش میپیچید
میدوید و سپهی دیده به او دوخته بود *** و طنین رجزش تا وطنش میپیچید
ز سر عمامه و نعلین ز پایش وا شد *** ذکر یا فاطمه بت شکنش میپیچید
دید اطراف عمو نیزه و شمشیر پر است *** داشت گرد عموی صف شکنش میپیچید
ناگه از پردهی دل کرد صدا وا اُمّاه *** دست بٌبریدهی او دور تنش میپیچید
تیغ بر فرق سرش نیزه به پهلویش خورد *** نعرهی حیدریِ یا حسنش میپیچید