به گزارش کیهان: تقي رحماني در مقاله اي با طرح اين پرسش كه از هاشمي چه مي خواهيم، نوشت: برخي در
نقد هاشمي از تاريخ گذشته او مي گويند كه غلط نيست اما هاشمي هنوز بر سر خواسته هاي
تير ماه 88 تأكيد دارد هاشمي آزادي زندانيان سياسي انتخاباتي، دلجويي از خانواده
آسيب ديدگان؛ آزادي مطبوعات و گفتگو براي تفاهم را تكرار كرده هر از گاهي به شيوه
خود حرف مي زند. اصلاح طلبان هم زماني كه رفرم را شروع كردند و باب ميل آزادي
خواهان سخن گفتند متناسب منافع خود حركت مي كردند و هنوز هم چنين مي كنند. راديكال
هاي آنان با نشريه ايران فردا حاضر به مصاحبه نبودند و بعد تندتر رفتند. پس هاشمي
هم مطابق موقعيت و منافع خود عمل مي كند.
وي با بيان اينكه مخالفان سفت و سخت هاشمي چند دسته هستند، مي افزايد: جمعي را نظر
بر اين است كه هاشمي بايد چون ما شود و دموكراسي خواه گردد تا پذيرفته شود؛ اين
گونه خواسته نشان از امري غيرممكن مي دهد. در اين صورت منافع متفاوت افراد كه عامل
اصلي موضع گيري هستند كجا مي رود؟ بايد بدون اسطوره سازي از همراهي راهبردي همه
نيروها و افراد استفاده كرد. تازه توجه كنيم كه هاشمي به خاطر گذشته اش نمي تواند
اسطوره شود.
وي كه پس از فتنه سال 88 به پاريس گريخت در ادامه اين تحليل مي نويسد: اعمال و
مواضع هاشمي منتي بر ما ندارد چون در شرايط حاضر مخالف سياست هاي موجود است، ما هم
هستيم. اين مخالفت را بايد براي تأثير بيشتر همسو كرد.
تقي رحماني نوشت: برخي دوستان مي گويند هاشمي در ساختن وضع فعلي نقش اصلي را داشته
و خود خرابي ها را جبران كند. اما مگر اين ممكن است اگرچه غيرممكن نيست اما هاشمي
ديدي دارد و منافعي و موقعيتي كه در آن زندگي مي كند و دليلي براي مواضع خود دارد
كه البته ما به آن باور نداريم. اما چرا در سياست ما حداكثري هستيم؟! اين نگاه
خطرناك است اين اشتباه را روشنفكران اول انقلاب با رهبر انقلاب، كردند و نتيجه خوبي
نگرفتند. آفت اين نگاه آن است كه در اين روال ما به دنبال كسي مي گرديم كه با او
بيعت كنيم و اين يعني فاجعه را طلب كردن.
وي با استناد به يكي از منافقين عضو سازمان مجاهدين (انقلاب) نوشت: آقاي (ابوالفضل)
قدياني مي گفت من آقاي خميني را قبول داشتم اما بايد به سخن بازرگان هم گوش مي دادم
كه به امام انتقاد مي كرد اما چنين نكردم در حالي كه بازرگان به گردن من حق داشت و
اينها بودند كه امثال من را به آگاهي رسانده بودند اما من به امام ديد بيعت داشتم و
اين ديد غلط بود.[!]
وي با ابراز تأسف از اختلافات كريم سنجابي و بازرگان در آستانه انقلاب اسلامي نوشت:
بايد گفت كه رقابت فردي آقاي بختيار با مرحوم سنجابي و رقابت مرحوم سنجابي با
بازرگان باعث شد به ناشناخته اي در عالم سياست اعتماد صددرصد كنند و در عمل به جاي
همكاري با هم براي گرفتن امتياز از روحانيت، به رقابت باهم در جلب اعتماد از
روحانيت بپردازند. هاشمي از اين اشتباه اين بزرگان سود جست. پس نقش نادرست راهبردي
بزرگان خود را در ايجاد حوادث گذشته ببينيم. قرار نيست ما به دنبال منجي باشيم. با
اين ديد حر زمانه شدن و منجي يابي و نقد هاشمي امري غير راهبردي است. حر زمانه شدن
را نمي توان از هر كس انتظار داشت.
عضو گروهك ملي-مذهبي و نزديك به سازمان منافقين مي نويسد: فراموش نكنيم هاشمي از
كارنامه خود جمع بندي و نظر دارد. از شرايط انقلاب تحليل دارد. درست بودن و نبودن
گذشته افراد نياز به زمان و مرور تاريخ دارد تا همگاني شود. اما مگر موسوي، كروبي،
خاتمي و تاج زاده يك باره تمام گذشته خود را نقد كردند يا تاكنون كرده اند يا
خواهند كرد؟
اين ضد انقلاب مقيم فرانسه سپس به اعتماد جامعه به هاشمي پرداخت و نوشت: اما
مهمترين مخالفت با همراهي راهبردي با هاشمي اين است كه جامعه به هاشمي اعتماد ندارد
اين نقد را بايد با دقت بررسي كرد كه موضوع مناسب و قابل اعتنايي است. شرايط
دموكراسي خواهان [ اسم مستعار جريان برانداز] و اصلاح طلبان را بايد بررسي كرد و
موقعيت جنبش سبز را در نظر گرفت و... مانور هاشمي در حكومت است نه در جامعه. اگر
فضا باز شد او مختار است كه انتخاب كند. اما هاشمي باعث شده كه معترضان به سياست
هاي حاكميت، زمزمه مخالفت سر دهند، اين كشمكش امري تاكتيكي نيست بلكه امري واقعي
است كه از تضاد منافع و موقعيت برمي خيزد، در نتيجه براي ما قابل اعتنا است.
وي ادامه مي دهد: مانور در دورن حاكميت حتي كار خاتمي هم نيست، كروبي و موسوي هم در
حصرند. همچنين بسياري از نيروهاي سياسي طرفدار دموكراسي تحت فشار هستند و امكان
فعاليت مؤثر از ايشان گرفته شده است. شايد همين فشار ما را عصباني كند كه تندتر
شويم اما تند شدن بدون چشم انداز و قدرت لازم يعني بي اثر شدن نيروي مؤثر كه مي
تواند كار مهمي كند. هر مانوري كه بتواند قدرت مطلقه را متزلزل كند خوب است. تا
بتواند كشور را از تك گويي در اعلام مواضع به نقد تك گويي بكشد. اين به نفع است.
منتها بايد اين صدا شنيده شود. هاشمي داراي اين توان است و حتي بازيگران بين المللي
هم به اين مسئله توجه دارند. آنها به ميل ما رفتار نمي كنند. توان بازيگران داخلي
را سنجش و بر روي آنها حساب باز مي كنند و هنر ما اين است كه به اين محاسبه پي
ببريم تا بتوانيم بهتر عمل كنيم.
وي اضافه مي كند: در نتيجه هاشمي در درون حكومت مانور مي دهد وظيفه ما شيفتگي يا
نفرت نيست چيزي كه در بعضي از مواضع دوستان مشاهده مي شود انگار به مخالف خود مي
گويند بيا خواسته ما را انجام بده تا بعد ببينيم چه مي توانيم با تو بكنيم. بايد
بپذيريم هر كس بازي خود را مي كند و نقاط مشترك را راهبرد تعيين مي كند. هاشمي
تلاطم را در حد توان راه انداخته و باز ادامه مي دهد چرا كه بايد ادامه دهد. ما در
اين ميانه چه مي كنيم اين مهم است. ما كه با خاتمي و هاشمي به دموكراسي نرسيده ايم
كه از آنها عبور كنيم يا نااميد شويم. جامعه مدني و مبارزه مدني ايجاب مي كند كه از
شيوه همه يا هيچ گذر كنيم.