کد خبر: ۹۲۸۳۵
زمان انتشار: ۰۷:۰۰     ۲۳ آبان ۱۳۹۱
اندیشکده سیاست خاور نزدیک واشنگتن:
یک اندیشکده بانفوذ آمریکایی نوشت: آمریکا بایستی فتنه‌ای دیگر را در ایران سازماندهی کند و از این حربه برای گرفتن امتیاز از جمهوری اسلامی ایران در مورد مسئله هسته‌ای استفاده کند.

به گزارش فارس، اندیشکده سیاست خاور نزدیک واشنگتن در مقاله ای تحت عنوان «مختصری از توصیه‌های یک کارمند خیالی شورای امنیت ملی آمریکا به باراک اوباما به منظور برنامه ریزی جهت سیاستگذاری دولت دوم وی پیرامون خاورمیانه» به قلم «رابرت ساتلوف»، مدیر اجرایی آن اندیشکده که نسخه ویرایش شده آن در تاریخ 8 نوامبر امسال به چاپ رسیده است، از زبان یک کارمند خیالی شورای امنیت ملی آمریکا توصیه هایی را به دولت باراک اوباما در دومین دور ریاست جمهوری خود ارائه نموده است. این مقاله در پی نشست نویسنده با  «دنیس راس» و «جیم جفری» به نگارش در آمده است. در این مقاله، محور اصلی مقاله بر ارائه مشاوره به دولت آمریکا در مورد لزوم ساقط نمودن دولت بشار اسد و کوشش در راه به انزوا کشاندن حماس، ایجاد مانع در برابر برنامه هسته ای ایران، حمایت مجدد از فتنه گران در ایران و ایجاد فتنه ای دیگر، تلاش در جهت برقراری روابط تجاری میان رژیم صهیونیستی و مصر و برسمیت شناهتن آن رژیم مجعول از سوی دولت مصر بوده است.

در صورتیکه اوباما، رئیس جمهور آمریکا، برای دور دوم ریاست جمهوری اش، یکی از کارمندان با جرات شورای امنیت ملی آمریکا را موظف به تدوین پیش نویسی مختصر به منظور برنامه ریزی و سیاستگذاری پیرامون خاورمیانه نماید، احتمالا با موارد ذیل مواجه خواهد شد:

چهار درس از دور اول ریاست جمهوری:

*آمریکا توان دوری از چالش هایی که در آینده در خاورمیانه با آن ها مواجه است را نخواهد داشت.

*به زعم نویسنده مقاله، دو تهدید عمده در خاورمیانه آمریکا را تهدید می کند: تشکیل هژمونی به رهبری ایران در منطقه و گسترش خشونت گرایی گروههای سنی افراطی. 

همان قدر که ما خواهان چنین امری هستیم، خطاست اگر گمان کنیم که ایالات متحده آمریکا می تواند از نقطه محوری خاورمیانه بسوی آسیا تغییر جهت دهد، گویی که ما پهنای باندی ثابت داریم و بهره بردن از آن بر مبنای اولویت های ما قرار دارد. برای پیش بینی آینده، ایالات متحده نمی تواند از مواجهه با تهدیدات و چالش هایی که از این منطقه (خاورمیانه،م.) نشات گرفته، دوری گزیند.

سیاست در خاورمیانه حول محور دو تهدید عمده قرار دارد: حرکت ایران برای تشکیل یک هژمونی و گسترش خشونت سنی های افراطی. در این چارچوب، سایر مسائل برای منافع ایالات متحده در اولویت ثانویه قرار دارند. برای مثال، منازعه رژیم صهیونیستی – فلسطینیان، برای دو طرف صهیونیست و فسلطینی بطور عمیقی حائز اهمیت است (و به دلایلی برای ایالات متحده نیز از اهمیت برخوردار است)، اما دنبال نمودن این مسئله و یا حل کردن این چالش تاثیر کمی بر روند و پویش دو تهدید تعریف شده در بالا (ایران و سنی گرایی افراطی) خواهد گذاشت.

*نویسنده با دیدگاهی منبعث از دیدگاه "واقع گرایی" در روابط بین الملل، دیدی بدبینانه به روند رویدادهای اخیر خاورمیانه و بیداری اسلامی دارد.

در خاورمیانه همواره «شادی مداوم» اندکی وجود داشته است، بطوری که همواره تحولات با امید اولیه قابل توجهی آغاز شده و بندرت با همان امید پایان یافته است. برای تایید این ادعا به انقلاب مسالمت آمیز و بدون خونریزی در تونس نگاه کنید، به روح قیام شکل گرفته در میدان تحریر بنگرید که همگان را شگفت زده نمود و بعد از آن به وضعیت امروز آن کشور ها نگاهی داشته باشید. البته هر کسی که از روند اسلو در طول نوزده سال گذشته دنباله روی کرده است درس هایی از آن آموخته است، با این حال هر دولتی برای خود درس های فرا گرفته است.

همان قدری که کلماتی بلند پروازانه در ماه جون سال 2009 در سخنرانی قاهره خطاب به دنیای مسلمان ایراد شد (اشاره به سخنرانی اوباما در قاهره پیش از انقلاب مصر، م.) ایراد سخنانی مبنی بر «جلوگیری، به معنای بازدارندگی نیست» در مورد سلاح های هسته ای ایران، ایراد سخنانی از یک سنخ بودند.(نقد نویسنده بر این نکته است که چرا اوباما ادعای حق استفاده مسالمت آمیز از انرژی اتمی را برای همه کشورها را مطرح نموده است و در مورد ایران لحنی شدیدتر اتخاذ نکرده است، م.) اشتباه است اگر گمان کنیم که گذشته می تواند جایگزینی برای آینده باشد.

 

سه مسئله که از مبرم ترین موضوعات در مورد اهداف و منافع آمریکا در خاورمیانه هستند:

*دولت آمریکا ملزم است که روش برخورد با ایران را قاطعانه بر گزیند و از سردرگمی کنونی رهایی یابد.

*آمریکا بایستی هر چه سریعتر به مخالفان دولت سوریه کمک نماید تا بشار اسد سقوط کند و در پی آن محور مقاومت جمهوری اسلامی-حزب الله–سوریه به زعم نویسنده در هم شکسته شود.

*آمریکا بایستی از سقوط نظام های سلطنتی ارتجاعی عرب جلوگیری کند در این میان وضعیت خاندان هاشمی در اردن نسبت به سایرین متزلزل تر است.

یکبار برای همیشه می بایستی تصمیم بگیرید که استراتژی دیپلماسی همراه با تحریم به مذاکراتی توافقی برای حل چالش هسته ای ایران خواهد انجامید و یا این که پیگیری ابزارهای اضطراری از جمله استفاده از نیروی نظامی برای جلوگیری از دستیابی ایران به قابلیت دستیابی به سلاح های هسته ای موثر خواهند بود.

به محض سقوط احتمالی رژیم اسد، شکست خورده بودن استراتژی ایران بر آن کشور تحمیل می شود. قطع محور مقاومت که تهران را به دمشق و حزب الله در بیروت مرتبط می سازد، از گسترش دامنه منازعه سوریه به کل منطقه جلوگیری می کند، به رنج بیشتر مردم سوریه پایان می دهد و تحقق بدترین نتایج از جمله طولانی شدن جنگ از سوی گروههای جهادی و افراطی و سرکوب را ناممکن می سازد.

جلوگیری از سقوط رژیم های سلطنتی مورد حمایت غرب از جمله رژیم بحرین، اردن و مراکش، به‌نظر می رسد که نسخه ای سنجیده شده برای ادامه بقاست و منامه بحرین که برادر بزرگ خود یعنی عربستان سعودی را نیز در کنار خود دارد خواهان این مسئله است. در این میان آسیب پذیر ترین کشور اردن می باشد، کشوری کوچک و فقیر از نظر وجود منابع که برای منافع ملی ایالات متحده در مشرق بخشی کلیدی محسوب می شود و با چالش های جدی داخلی و منطقه ای که ثبات و بقایش را تهدید می نماید، مواجه شده است.

سه مصیبتی که واشنگتن بایستی از وقوع آن جلوگیری نماید

*سقوط خاندان هاشمی، فروپاشی احتمالی تشکیلات خودگردان فلسطینی، ظهور گروههای جهادی در شبه جزیره سینا از دید نویسنده سه مصیبت احتمالی برای واشنگتن خواهند بود.

*هراس آمریکا از سازمان حماس و هم پیمانی تشکیلات خودگردان فلسطینی و رژیم صهیونیستی و تمایل آن تشکیلات به مصالحه با صهیونیست ها در این مقاله مشخص می شود.

*آمریکا می بایستی به دولت مصر و رژیم صهیونیستی کمک مالی نماید تا با رشد اقتصادی از رشد گروههای افراطی در صحرای سینا ممانعت بعمل آید.

سقوط خاندان هاشمی در اردن و واگذاری تاج و تخت، به مباحث ذکر شده در بالا بنگرید.

فروپاشی تشکیلات خودگردان فلسطینی: علیرغم آنکه رویدادهای اخیر آن چنان عمده نیستند که رئیس جمهور را به صرف هزینه، وقت و انرژی مورد نیاز به منظور پایان بخشیدن به منارعه رژیم صهیونیستی – فلسطینیان وادارد، وی می بایستی تلاش مبرمی برای جلوگیری از در هم شکستن تشکیلات خودگردان فلسطین به عمل آورد. وقوع چنین رویدادی (اضمحلال تشکیلات خودگردان، م.) می تواند هر گونه امیدی به نتیجه بخش بودن و بازگشت به مذاکرات جدی دیپلماتیک را از بین ببرد و فرصت خطرناکی را برای توسعه نفوذ حماس در کرانه غربی در اختیار آن سازمان قرار دهد. به همین خاطر و به منظور خنثی نمودن چنین احتمالی، بایستی توسعه و تقویت اقتصاد رژیم صهیونیستی و تشکیلات خودگردان فلسطینی پیگیری شود و کمک کنندگان را به اجرای وعده های عملی نشده خود در حمایت از تشکیلات خودگردان متقاعد نمود.

ظهور یک گروه جهادی در صحرای سینا: این صحرا یکی از نقاط واسطه ای است که می تواند برقراری و حفظ صلح بین طرفین را امکان پذیر سازد، با این حال امروز، صحرای سینا به منشا صدور تروریسم و عامل ایجاد بی ثباتی برای رژیم صهیونیستی و مصر تبدیل شده است. واشنگتن می بایستی به مصر کمک کند و همکاری میان قاهره و رژیم صهیونیستی را تقویت نماید تا جایی که به میزان کافی سرمایه مناسب برای بخش های نظامی و اداری به منظور جلوگیری از تبدیل شدن آن شبه جزیره به ناحیه ای به حال خود رها شده وجود داشته باشد زیرا احتمال رشد رادیکال ها و تروریست ها در آن منطقه وجود دارد، امری که می توان تهدیدی علیه منافع و متحدان ایالات متحده در منطقه باشد.

سه ابتکار در سیاستگذاری خارجی برای دور دوم ریاست جمهوری:

*کمک‌های کنونی آمریکا به مصر برای دنباله روی دولت مصر از خط مشی ایالات متحده کافی نیستند.

*آمریکا بایستی موجبات گسترش همکاری های اقتصادی مصر و رژیم صهیونیستی را فراهم سازد زیرا این امر خواسته رژیم صهیونیستی نیز می باشد، از این طریق امید آمریکا به برسمیت شناختن آن رژیم مجعول از سوی دولت مصر محقق خواهد شد.

*آمریکا بایستی در ترمیم دوباره روابط دو متحد استراتژیک خود (ترکیه و رژیم صهیونیستی) با یکدیگر گامی موثرتر بردارد.

بازنگری در روابط با حکام اسلامگرای کنونی مصر: نزدیکی کنونی ایالات متحده به قاهره، نزدیکی ای باقی مانده از دوران مبارک است و کمک های اندک کنونی واشنگتن به مصر نیز با هدف اعمال استراتژی، سیاستگذاری، کاربرد ابزار ها و  و اجرای یک رابطه جدید بلند مدت با مصر تجت حاکمیت اسلامگرایان، کمک های کافی و مناسب نیستند. این کمک های بایستی برای تمامی مسائل دو جانبه بکار برده شوند: مساعدت اقتصادی، اتحاد نظامی، کمک به گسترش جامعه مدتی و حمایت از گذار به نظامی دموکراتیک از جمله یاری های ضروری ایالات متحده به کشور مصر هستند.

توجه ویژه ایالات متحده به روابط تجاری مصر و رژیم صهیونیستی: یکی از مشکلات مالی آمریکا، کمبود پول در دسترس به منظور یاری رسانی به اقتصاد در آستانه ورشکستگی مصر است و اینکه حقیقتا فرصتی برای توافق بر سر تجارت آزاد ایالات متحده با مصر در آینده نزدیک وجود ندارد، علیرغم آنکه حرکت در این جهت می تواند به اقتصاد مصر کمک نماید. اما در صورتیکه قاهره در جستجوی صدایی موافق است، موظف است تا راه حلی برای بحران اقتصادی خود بیابد و در این راه می تواند با امضای توافق نامه ای با رژیم صهیونیستی مبنی بر تجارت آزاد، با همراهی صهیونیست ها نظام صنعتی خود را از نظر کیفی بهبود بخشد، امری که خوشایند ایالات متحده نیز خواهد بود. برقراری روابط مصر پس از مبارک با رژیم صهیونیستی برای آن رژیم اهمیتی حیاتی دارد حتی در صورتی که مصر توافق نماید که حجم کمی از کالاهای صهیونیستی از طریق آن کشور به ایالات متحده صادر شود. برای این منظور لازم است تا رئیس چمهور مصر همکاری اقتصادی با رژیم صهیونیستی را مشتاقانه بپذیرد، و همراه با آن عملا واژه «اسرائیل» را ادا نماید.

ترمیم رابطه ترکیه – رژیم صهیونیستی:

نزدیک به دو سال و نیم پیش، پس از حادثه حمله صهیونیست ها به کشتی حامل کمک رسانان ترکیه به نواز غره، آشتی روابط میان این دو متحد ایالات متحده (ترکیه و رژیم صهیونیستی) بیش از حد به تعویق افتاده است. یقینا ترمیم رابطه میان این متحد آمریکا، برای منافع ایالات متحده امری حیاتی است، بسیاری از ترک ها و صهیونیست ها باور دارند که بهبود روابط میان آن دو رژیم در جهت منافع آنان نیز خواهد بود. گرچه اتحاد دو جانبه بین این دو هرگز به روزهای دوستی و صمیمیت میان آنان پیش از به قدرت رسیدن نخست وزیر رجب طیب اردوغان باز نخواهد گشت، اما این دو رژیم هنوز هم می توانند در کنار یکدیگر قرار گیرند و منافع مشترکی دارند. علیرغم آنکه واشنگتن در تلاش های پیشین خود برای بهبود دوباره روابط دو کشور شکست خورده است، اما زمان در حال تغییر است، اردوغان ضعیف تر از گذشته شده و نتانیاهو (در صورت انتخاب مجدد) قوی تر خواهد شد و در سوی دیگر ادامه بحران سوریه تهدیدی مشترک علیه ترکیه و رژیم صهیونیستی خواهد بود. امروز زمانی است که آمریکا بایستی دوباره در جهت اصلاح روابط تلاش نماید.

شش عامل تغییر دهنده بازی که می توانند منطقه خاورمیانه را دگرگون کنند.

*نویسنده احتمال ادامه روند بیداری اسلامی در عربستان سعودی را پیش بینی می کند.

*احتمال وقوع حملات دیگری علیه منافع آمریکا در آن کشور و در خاورمیانه وجود خواهد داشت.

*لغو احتمالی پیمان صلح میان مصر و رژیم صهیونیستی نتایج وخیمی برای آمریکا در بر خواهد داشت.

دنباله بهار عربی (بیداری اسلامی، م.): موج بعدی قیام عربی می تواند در کشورهای سلطنتی و احتمالا عربستان سعودی آغاز شود.

*آمریکا بایستی فتنه‌ای دیگر را در ایران سازماندهی کند و از این حربه برای گرفتن امتیاز از جمهوری اسلامی ایران در مورد مسئله هسته ای استفاده نماید.

*مسئله ایران بایستی در صدر اولویت های سیاست خارجی آمریکا قرار گیرد زیرا در صورت موفقیت ایران در پیشبرد برنامه هسته ای خود اوباما کارنامه ای مفتضحانه از خود بر جای خواهد گذاشت.

تروریسم دوباره: پس از فرو نشستن اعتراضات علیه اهداف آمریکا و به قتل رسیدن اسامه بن لادن، ایالات متحده می تواند از ناحیه یک یا چندین حمله تروریستی تماشایی با استفاده از روش های شناخته شده (هم چون طرح توطئه علیه اهداف داخلی آمریکا، تلاش به منظور انهدام هواپیماهای مسافربری، حمله به سفارت خانه های آمریکا، حمله به دارایی و کارکنان آمریکایی) و یا با استفاده اط تاکتیک هایی که تا به امروز نا شناخته بوده اند مورد تهاجم قرار گیرد.

برخورد در صحرای سینا: پیمان صلح مصر و رژیم صهیونیستی، اساس منافع ایالات متحده در منطقه کرانه ای و غرب مدیترانه را تشکیل می دهد. این پیمان در فاصله ماه های آگوست – سپتامبر سال گذشته در آستانه فروپاشی قرار گرفت، زمانی که تروریست ها در صحرای سینا به سمت صهیونیست ها تیر اندازی نمودند و در مقابل با پاسخ نظامیان دولت مصر مواجه شدند. این ماجرا با حمله ای گروهی به سفارت رژیم صهیونیستی به اوج خود رسید و نزدیک بود تا دیپلمات های صهیونیست به هلاکت برسند. امروز تحت حکومت اسلامگرایان در مصر، احتمال عدول از پیمان صلح بخصوص با گسترش تدریجی و هولناک درگیری ها در صحرای سینا وجود دارد.

سلاحهای کشتار جمعی در سوریه: کاربرد عملی و یا تهدید به کاربرد سلاحهای کشتار جمعی در منازعه سوریه می تواند روند ورود نیروهای خارجی (از جمله نیروهای آمریکائی) را تسریع بخشد، که در آن صورت این وضعیت کابوسی برای دستگاه سیاست خارجی آمریکا خواهد بود از آن رو که هزاران پوتین آمریکایی در خاک یکی از بزرگترین کشورهای مسلمان قدم خواهند گذاشت.

ظهور مجدد جنبش سبز: یکی از فرصت های بالقوه برای ایالات متحده ظهور مجدد اعتراضات سیاسی در ایران خواهد بود. در این زمان، واشنگتن بایستی مسیری را به منظور حمایت و ترغیب معترضان بیابد. در کمترین سطح، ظهور مجدد یک اعتراض سیاسی در ایران فرصت جدیدی را برای ایالات متحده فراهم می سازد تا بر زمامداران ایران برای نشستن بر پای میز مذاکره و یافتن راه حلی برای بحران هسته ای آن کشور فشار وارد سازد.

تجاوز برنامه هسته ای ایران از حدود خود: چنین سناریویی یک کابوس خواهد بود که بایستی تمامی هزینه های آن خنثی و دفع گردند، برای تمامی دلایل موجود، اوباما مدافع سیاست «بازدارندگی» است. در آنجا یک بعد سیاسی افزوده وجود دارد که سزاوار توجه است. تا این جا، در توصیه مختصر حاضر از کاربرد اصطلاح «میراث» خودداری شده است که در سیاستگذاری دور دوم رایج بوده است. اما بایستی به خاطر داشت که: ظرفیت های بالقوه ابتکاری بسیاری در خاورمیانه بوده اند که بازتاب پایداری نداشته اند و شکست خورده اند. برای نمونه، در صورتیکه اوباما برای حل منازعه رژیم صهیونیستی – فلسطینیان تلاش نماید و در این مسیر متحمل شکست شود، ششمین رئیس جمهور آمریکا خواهد بود که در طول 30 سال گذشته از دیوار موجود میان دو طرف ضربه خورده است. اما در صورتی که ایران با وجود تعهد روشن ایالات متحده به جلوگیری از دستیابی آن کشور به سلاح هسته ای به این امر دسترسی یابد، چنین شکستی به میراث رئیس جمهور کنونی آمریکا در سیاست هایش در قبال خاورمیانه تبدیل خواهد شد. در واقع، در این صورت حتی اگر اوباما در پیگیری سایر سیاست های خود نیز موفق بوده باشد، در نهایت بر روی سنگ قبر سیاست خارجی او خواهید خواند: «باراک اوباما: رئیس جمهوری ای که با هشیاری اش، ایران به بمب دست یافت!»


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها