رسانه دولتی بریتانیا یا همان بیبیسی، در ایران همواره حساسیتبرانگیز بوده است. بیبیسی، رسانهای پرنفوذ در سطح بینالمللی است که همواره تلاش میکند بیطرف بهنظر برسد اما ملت ایران برای بیطرف نبودن بیبیسی شواهدی تاریخی در اختیار دارد که شاید هیچ ملتی بهاین اندازه برای نفرت از این شبکه خبری قدرتمند، دلیل در اختیار نداشته باشد.
نمیتوان انکار کرد که بیبیسی کار خود را خوب بلد است و بهخوبی در راستای منافع تعریف شده لندن حرکت میکند. طبعا این رسانه نقاط ضعف فراوانی هم دارد اما کارویژه آن که ایجاد یک زبان همهفهم در سطح بینالمللی برای «داونینگاستریت» بوده است را با موفقیتی نسبی بهعمل آورده است.
اندیشه عدم تعهد در جهان پس از آن متولد شد که کهنترین ملت خاورمیانه، برای آزادسازی منابع انرژی نفت خود علیه استعمار بریتانیا صفآرایی کرد و شاهکاری را در تاریخ مبارزه با استعمار خلق نمود. اینکه سرانجام این جنبش به کجا انجامید و اشتباهات نخستوزیر وقت ایران چه تاثیری در شکست نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران داشت، بحثی بهجا و شایسته مداقه است که طی سالهای پس از انقلاب اسلامی ایران به آن گهگاه پرداخته شده است اما ارزشمندی اصل حرکت ضداستعماری ملت ایران در جریان ملیسازی نفت را نمیتوان انکار کرد.
در این میان، حافظه تاریخی ملت ایران نقش بریتانیا را در مخالفت با نهضت ملی کردن نفت ایران هرگز فراموش نمیکند. بهواقع، این دست لندن بود که از منابع سرشار نفت ایران کوتاه شده بود و لندن نیز به تلافی همین موضوع، به مرکز فتنه علیه ملت ایران تبدیل شده بود.
انواع و اقسام تحریمها که امروز نیز ملت ایران به خاطر مطالبه حق خود در خصوص «انرژی هستهای» با نمونههای حتی سختتر از آنها مواجه است، آن روزها نیز در حافظه ایرانیان نقش بسته بود. معالوصف نهاد سلطنت در آن وانفسا، نقطه امید سیاست خارجی لندن بود و بیبیسی، بنگاه تبلیغاتی ضدایرانی آن دوران بود که البته امروز نیز هست.
«نقش خاص بیبیسی در ارسال یک پیام بهصورت رمز برای محمدرضا پهلوی با تغییر دادن یکی از جملات روتین، حتی از سوی این رسانه مورد اعتراف نیز واقع شده و مورد انتقاد نیز قرار گرفته است.»
هرچند کودتای 28 مرداد آبی بر آتشی بود که ملت ایران بر خرقه لندن افکنده بود اما نقش بیبیسی در خاطرهها باقی ماند. به واقع، بیبیسی در آن روزگار، در کنار امثال «شعبان جعفری» خودنمایی میکرد.
* انقلاب اسلامی ایران
تحلیلگران بیبیسی حتی زودتر از بسیاری از تحلیلگران قدرتمند جهان به این نتیجه رسیده بودند که انقلاب اسلامی ملت ایران کار شاه را یکسره کرده و نهاد سلطنت را برخواهد چید. بهاینترتیب، بیبیسی در آستانه پیروزی انقلاب، بهزعم خود تلاش کرد تا خود را حامی این انقلاب جلوه دهد و حمایتهای ظاهری خود را حتی زودتر از رادیو مسکو که در آن زمان مدعی حمایت از خلقها بود، آغاز کرد.
اما بریتانیا و بیبیسی، تنها توانسته بودند سرنگونی شاه را پیشبینی کنند اما نتوانسته بودند آنچه نتیجه انقلاب ایران است را به درستی شناسایی نمایند. به همین خاطر، وقتی مشخص شد که ملت ایران با منافع غرب سر سازش ندارد، رویه بیبیسی به مخالفت با انقلاب ایران تغییر کرد.
اینچنین است که ملت ایران در تاریخ بیش از سه دهه انقلاب خود، همچنان با دشمنی بنگاه سخنپراکنی دولت بریتانیا مواجه است و کسی تردیدی در ادامه این رفتار خصمانه ندارد.
تقریبا در تمام آشوبهایی که ایران پس از انقلاب با آن مواجه بوده است، بیبیسی زیرکانه در کنار مخالفین انقلاب اسلامی قرار گرفته است، از 18 تیر 78 گرفته تا ناآرامیهای پس از انتخابات ریاستجمهوری سال 1388.
استفاده از رویکرد «تحلیل گفتمان» رسانه مزبور در این مقاطع میتواند بهغایت رهگشا باشد که البته مستلزم تحقیقاتی گسترده است.
* موضوع هستهای ایران
بریتانیا یکی از طراحان تحریمهای گستردهای محسوب میشود که غرب پس از پافشاری ایران بر حقوق هستهای خود علیه کشورمان تصویب و اجرا کرده است؛ تحریمهایی که غرب خود آنها را فلجکننده میخواند.
بهتحقیق، همانطور که ملت ایران در دوران ملیکردن صنعت نفت خود با تحریم فلج نشد، این بار نیز نخواهد شد اما بازوهای رسانهای این تحریمها، مهمترین ابزار برای القای تاثیرگذاری تحریمها بر ملت ایران هستند. بالاخص، شکستن روحیه ملت ایران از طریق تبلیغات رسانههای فارسیزبان جریان غالب، یقینا در دستور کار هست و خواهد بود.
پرواضح است که بیبیسی فارسی در این تلاشها بار دیگر زیرکانه و در لباس یک رسانه بیطرف یا «گرگی در لباس میش»، نقشی راهبردی ایفا میکند. هرچند تغییر جمله برای ارسال پیام دیگر این بار به کار سیاستگذاران بیبیسی نمیآید اما تهیه انواع گزارشهای جذاب از مشکلات اقتصادی ایران، این روزها برای بیبیسی سوژهای جذاب محسوب میشود تا مجریان این شبکه با لباسهای رنگارنگ خود، به اجرای آنها بپردازند.
رسانههای جریان غالب در ماجرای تحریمها بر ضد ملت ایران، نقش «اقناع» را برعهده دارند؛ اقناعی که دو مخاطب دارد. مخاطب اول، مخاطب غربی است که باید قانع شود سیاست تحریم اولا بهدرستی اتخاذ شده و ثانیا به خوبی در حال اجراست و اثربخش است.
مخاطب دوم، مخاطب ایرانی است که باید قانع شود که اولا تحریمها ظالمانه نبوده و اقدامی طبیعی از سوی جامعه بینالمللی در برابر یک تهدید تلقی میشود و ثانیا جمهوری اسلامی توان مدیریت تبعات آنها را ندارد. بدیهی است که برخی ضعفهای اقتصادی اخیر در این فقره، به کمک رسانههای جریان غالب غربی آمدهاند.
اما سیاستگذاران این سیاست، فراموش کردهاند که نقش راهبردی بیبیسی در این زمینه با توجه به آن سابقه تاریخی که در ذهن مردم ایران دارد میتواند نقض غرض تلقی شود. حافظه تاریخی ایرانیان بیبیسی را با همان ماجراهایی میشناسد که به کودتای 28 مرداد انجامید و 25 سال دیکتاتوری خونآشام را به ملت ایران تحمیل کرد.
به این ترتیب، سیاستگذاران سیاست اقناع، بر سر یک دو راهی هستند، از یکسو بیبیسی حرفهایترین رسانهای است که در اختیار دارند و از سوی دیگر، تیغ بیبیسی کندتر از آن است که حریف حافظه هوشمند ایرانیان شود.
صدای بیبیسی در گوش ملت ایران وارد میشود اما بهجای آنکه در ذهن آنان باقی بماند، لاجرم راه خود را از گوش دیگر به بیرون خواهد یافت.