سرویس نقد رسانه 598 - در نوبت قبل،
قسمت اول میزگرد 598 با موضوع «بررسی ریشه مشکلات صدا و سیما و راهکارهای حل آنها» تقدیم گردید. در آن نوبت، حجت الاسلام علی جعفری کارشناس رسانه بیان داشتند که فقدان نیروی انسانی کارآمد و متخصص، مشکل اصلی صدا و سیماست و جناب آقای مهندس عباس معلمی، مسئول سابق پژوهش مشکل اصلی را فقدان تئوری اسلامی برنامه سازی دانسته و مدیران فعلی را در حد یک مدیر خوب مسلط به تئوری های غربی ارزیابی کردند.
آقای جعفری اما عدم تولید تئوری اسلامی برنامه سازی را مجدداً به ناکارامدی مدیران بازگرداندند و نهایتاً بحث به اینجا رسید که ایشان فرمودند ما یک اصول ثابت برنامه سازی و داستان نویسی داریم که غربی و غیر غربی ندارد و فرضاً مقام معظم رهبری ما را به نگارش رمان های قوی انقلابی مانند نمونه های روسی و فرانسوی آن تشویق نمودند. اکنون قسمت دوم و پایانی بحث تقدیم می گردد.
البته نباید از بزرگی بزرگان برای اثبات یک نظر کارشناسی استفاده کنیم.
نه، استفاده از از بزرگی بزرگان نیست؛ ایشان یک مجتهد اسلام شناس و زمان شناس اند که تشخیص می دهند ذاتیات عام رمان، تضادی با فرهنگ اسلامی ندارد و ما هم می توانیم از آن استفاده کنیم. تلویزیون هم همینطور است؛ من این نگاه هایی که برای تکنولوژی ذاتی قائلند و معتقدند نمی شود از آن جور دیگری و متناسب با فرهنگ دیگری استفاده کرد را قبول ندارم، امام هم قبول نداشت. امام سینما را صنعتی می دانست که می تواند در اختیار اسلام قرار بگیرد. من قائل به این نیستم که از اول باید برویم یک تلویزیون و سینمای کاملاً جدید و متفاوت درست کنیم و در اندیشه امام هم چنین چیزی را نمی بینم.
چنانچه ما فیلم های خیلی موفقی در سینمای غرب داریم که نه تنها سکس و خشونت در آنها نبوده، بلکه اتفاقاً دینی و اخلاقی هم بوده اند. من به نظرم این بحث ها درست و لازم اند، اما همین ها باعث می شوند مدیران رسانه ضعف خود را در پشت آنها مخفی کنند و بگویند چون ما فرمول برنامه سازی اسلامی را نداریم، مجبوریم دست و پا شکسته در همین حد کار کنیم. شما در حد همین فرمول های غربی کار کنید، فرمول اسلامی اش پیش کش!
مثلاً آیا بین بخش خبری بیست و سی و مثلاً بیست و یک تفاوتی نیست؟ آیا بیست و سی موفق تر نیست و بیشتر به انقلاب خدمت نمی کند؟ او چه کار کرده آیا یک فرمول جدیدی تولید کرده؟ خیر، بلکه همین قواعد خبررسانی موجود را تا حدی رعایت می کند. یا مگر سریال مختار و یوسف پیامبر، چقدر فرق با نمونه های غربی شان داشتند؟
پرداختن به این بحث مثل این است که ما بپرسیم چرا معدل دانشجویان پایین آمده و جواب بشنویم که چون این علوم، علوم غربی اند! خیر، باید روی ضعف مدیریت ها تمرکز کنیم.
باز به نظر می رسد اختلاف دیگری بوجود آمد. گویا آقای جعفری معتقدند مسئولین سازمان به همین فرمول های غربی هم تسلط ندارند، اما شما (آقای معلمی) معتقدید اینها به روشهای برنامه سازی موجود در جهان، تسلط نسبی دارند.
معلمی: من معتقد نیستم که رسانه ذاتیات ثابتی دارد که تغییر ناپذیرند؛ بلکه معتقدم اراده انسان می تواند در آن نفوذ کند. حال آیا این یعنی رسانه و تکنولوژی مثل یک خمیری است که من هر تغییری می توانم در آن بدهم؟ خیر، به این هم معتقد نیستم.
جعفری: بله، درست است.
معلمی: یک چیزی مابین اینهاست؛ یعنی به نسبتی او (تکنولوژی) اعمال فاعلیت می کند و به نسبتی هم من. نه ذاتیاتی دارد که مطلقاً غیر قابل تصرف باشد و نه مومی است در دست شما که هر کاری خواستید با آن بکنید. همین که جهت اخبار را عوض کردیم و یک سری چیزهای را حذف کردیم، یعنی قابلیت اعمال فاعلیت وجود دارد.
اما در مورد رمان که فرمودند، اتفاقاً تنها شکل نقل جذاب یک داستان، رمان نیست؛ مثلاً آیا قصه حضرت یوسف در قرآن که احسن القصص است، با قواعد رمان نقل شده؟ ابداً.
این بحث به کنار و باید در فرصت دیگری به آن پرداخت. اما مشکل دیگری که از ابتدای جلسه عرض کردم، مشکل اجرایی است. تلویزیون می گوید «من تب آنتن دارم» و باید حتماً یک چیزی پخش کنم و این مسأله با تعدد شبکه ها چند برابر هم می شود. من که نمی توانم برفک پخش کنم و تمام برنامه هایی هم که دارم، بی ضرر نیست؛ نتیجتاً باید از بین آنچه دارم، «کم ضررترین» را پخش کنم. بنابراین سطح توقعش را پایین می آورد.
حال فرضاً ماه رمضان است و صدا و سیما باید سریال بسازد و وقت هم محدود است؛ لذا از بین طرح هایی که می آید، یکی را انتخاب می کند و این مسأله، معضلی را پدید می آورد به نام «تهیه کننده محوری» که معضل قدیمی و زخم کهنه صدا و سیماست. فیلم سازان دیگر به خوبی یاد گرفته اند که اگر می خواهند طرحشان قبول شود، دقیقه نود آن را ارائه کنند. از طرفی سریال را درست دقیقه نود می رسانند که تلویزیون مجبور به پخش شود.
بنابر این «برنامه ریزی» در صدا و سیما یک چیز کاملاً فرمالیته است. برنامه ریزی می شود، یک مرکز عریضی هم به نام «طرح و برنامه» دارد، اما او برای خودش برنامه ریزی می کند و اینها هم برای خودشان می سازند. بعبارتی، صدا و سیما چون خودش را «مجبور به پخش» کرده، عملاً نمی تواند بر اساس برنامه جلو برود.
تنها خاصیت این مرکز طرح و برنامه این است که آقای رئیس صدا و سیما ماهی یک بار مدیران را در آنجا در جلسه «افق رسانه» جمع می کند و 4 ساعت هم ملت را آنجا نگه می دارد و می گوید «برنامه ما این است که این کارها را بکنیم». یک عده هم نشستند یا مسیج بازی می کنند و یا گوش می دهند یا نمی دهند. از جلسه که بیرون می آیند، می گویند «خب، وظیفه سازمانی مان بود که 4 ساعت آنجا بشینیم که نشستیم. برنامه را که نه آقای رئیس تولید می کند و نه من باید تولید کنم، بلکه آن آقای تهیه کننده و کارگردان و نویسنده بیرونی است و آنها هم که بر اساس این برنامه ها کار نمی کنند. بنابر این هر کسی چیزی از بیرون آورد که کم ضرر بود، برای پر کردن کنداکتور می ریزم در لیست پخش.»
بنابر این مشکل این نیست که صدا و سیما قانون ندارد (آنطور که جناب آقای جعفری در مصاحبه قبلی شان اشاره فرموده بودند). در داخل صدا و سیما آیین نامه هایی وجود دارد و همینجوری اداره نمی شود. بالاخره در این افق رسانه و امثالهم یک چیزهایی تصویب می شود، اما انجام نمی شود. زیرا صدا و سیما دست خودش را گذاشته زیر سنگ تهیه کننده.
جعفری: اگر قانون وجود داشته باشد، نمی گذارد او دستش را زیر سنگ تهیه کننده بگذارد؛ می گوید آقای ضرغامی، یا تهیه کننده را می توانی بیاوری تحت برنامه ات، یا می روی کنار. الآن قانونی وجود ندارد که اگر این کار را نکردی می روی کنار.
معلمی: من معتقدم این مجدداً به همان مشکل تئوریک باز می گردد؛ فرض کنید تلویزیون می خواهد یک سریال مذهبی درست کند؛ آیا به یک نیروی حزب اللهی جوان اعتماد کند یا یک فیلمساز کهنه کار؟ قطعاً او کار را به دست کسی می دهد که «در فیلمسازی» قوی تر باشد. زیرا او رسانه است و هرقدر هم برنامه اش پرمحتوی باشد، وظیفه اولش نشاندن مردم پای تلویزیون است و در این کار، قطعاً کسی که به فرمول های غربی مسلط تر است، توانایی بیشتری دارد.
اینها جمع می شود با این مسأله که تلویزیون خود را مجبور به پخش برنامه کرده و جرأت ندارد اگر برنامه مناسب نداشت، بگوید برنامه ندارم و برفک پخش می کنم. لذا همان مشکل «پخش کم ضررترین ها» که عرض کردم پیش می آید. اگر این جرأت باشد، برنامه ساز بیرونی می گوید که اگر برنامه ام بر طبق این ملاک ها نباشد، آن را نمی خرند و لذا مجبور می شود رعایت کند.
598: پس گویا شما تلویحاً نظر آقای جعفری را می پذیرید؛ چراکه اگر مدیر، خودش آدم تئوریکی باشد، متوجه این دوتا مشکل می شود و برای حل آنها تلاش می کند. پس نهایتاً مشکل به خود مدیران باز می گردد.
معلمی: منظور من از بحث های قبلی این نبود که مشکل صدا و سیما را صرفاً باید حوزه و دانشگاه حل کنند. می پذیریم که برای حل مشکلات تئوریک، مسئولین صدا و سیما باید با حوزه و دانشگاه تعامل کنند، اما تا آنها کاری نکنند، مشکل حل نمی شود. من می پذیرم که صدا و سیما در آن خط حرکت نمی کند.
کما اینکه هر موقع حرکت کرده، به نسبتی جواب هم گرفته. یک دوره ای متوجه مشکل تهیه کننده محوری شدند و مرکز پژوهش های اسلامی را در قم تأسیس کردند تا طلبه تهیه کننده پرورش دهند. اما متأسفانه همان دروس غربی را به آنها آموزش دادند. منتها بعداً مدیران دیگری آمدند و تلاش کردند آنجا را محدود کنند و اصلاً نوع تعاملش با سازمان را تغییر دهند. لذا قطعاً تفاوت نگاه مدیران در میدان باز کردن برای حل مشکل تئوریک مؤثر است.
598: جناب آقای جعفری؛ حال پس از ارزیابی ریشه مشکلات صدا و سیما، چنانچه شما یا فرد مطلوبتان مدیریت سازمان را بدست می گرفتید، چه راهکارهای مدیریتی برای تحول در آن را بکار می بستید؟ با توجه به هجوم ماهواره ها از سویی و ضعف تئوریک از سوی دیگر و تمام محدودیت های رسانه. چون بعضاً راهکارهایی داده می شود، بدون توجه به محدودیت های رسانه.
جعفری: اولین کار طبیعتاً این بود که میزان پخش را بر اساس توان خودم تنظیم می کردم.
598: خب این پیشنهاد قبلاً مطرح شده؛ پاسخ این است که ما الآن صدها شبکه ماهواره داریم که برای انواع سلیقه ها برنامه تولید می کنند. ما اگر بخواهیم با آنها رقابت کنیم، باید چنین کاری بکنیم.
خب ابتدا باید ثابت کنند که آیا تعدد شبکه، باعث کمتر شدن مخاطب ماهواره ها خواهد شد؟ یا اینکه مخاطب شبکه های قبلی به تماشای شبکه های جدید می نشینند؟ یعنی کسی که شبکه 1 می دید اکنون آی فیلم می بیند؟
نکته دوم اینکه آیا اصلاً این هدف مطلوبی است که مردم فقط رسانه ما را تماشا کنند؟ یعنی برای آنکه ماهواره نگاه نکنند، هرکاری بکنیم؟ یعنی ما صدا و سیما را ناکارآمد کنیم که مردم ماهواره نگاه نکنند؟ آیا تعدد شبکه ها، مخاطب ماهواره را کمتر کرده؟
598: خب شما از کجا می دانید کمتر نکرده؟
نظرسنجی ها باید این را نشان دهد که اعلام نمی کنند. قبلاً پس از پخش یک سریال، بلافصله نظرسنجی آن را اعلام می کرد. اما پس از سریال مختار، صدا و سیما دیگر نتایج نظرسنجی هایش را اعلام نمی کند. چقدر آی فیلم را تماشا می کنند، چقدر نمایش را تماشا می کنند و چه چیز نگاه می کنند؟ آیا واقعاً مصرف ماهواره پس از تأسیس این شبکه ها کم شده؟ شما کسی را دیده اید که ماهواره داشته و از آنموقع که آی فیلم و نمایش آمده، دیگر ماهواره نگاه نمی کند؟
آقای ضرغامی 8 سال است که مدیر هستند ؛ چنین فرصتی به کمتر مدیری در جامعه و در این 8 سال، فرصت زیادی برای تحول داشتند. یک رئیس جمهور برای داشتن چنین فرصتی می بایست دو بار از مردم رأی بگیرد و به همه جا پاسخگو باشد. آقای ضرغامی بدون انکه از کسی رأی بخواهد و بدون آنکه به کسی پاسخگو باشد و دغدغه جدی داشته باشد، حدود 9 سال این سازمان بزرگ در اختیارش بوده. آیا این فرصت کفایت نمی کند برای حل یکی از این مشکلات؟ آیا باید مشکلات سازمان، همان مشکلات سال 83 باشد؟ و جالب آنکه بالعکس، این مشکلات بیشتر هم شده.
598: خب این یک راهکار سلبی که فرمودید شبکه ها محدود شود. حالا چه راهکار ایجابی دارید؟
پس من ابتدا شبکه ها را محدود می کردم و به همان 3 تا می رساندم. در گام دوم، نمونه های برنامه های مطلوب بعد از انقلاب مشخص اند. نه اینکه منطبق با نگاه ایده آل مطلوب ما باشد، بلکه فرصت هایی را برای انقلاب ایجاد کرده اند. مثلاً در حوزه سریال، آقای سلحشور و میرباقری نمونه های مطلوب اند، سریال میرزا کوچک خان نمونه مطلوبی است. اینها می بایست تکثیر شود.
598: خب تکثیر که دستوری نیست...
این راهبرد اصلی است، اینکه در اجرا چگونه باید باشد بحث دیگری است. عوامل موفقیت بخش خبری بیست و سی چه بود؟ چرا باقی بخش های خبری مانند بیست و سی نیستند؟ وقتی ما به نکات مثبتی دست پیدا کردیم، چرا فقط در یک نمونه باقی می ماند؟ لازمه این تکثیر هرچه که هست باید محقق شود؛ در دانشکده صدا و سیما اگر لازم است تحولی صورت بگیرد، این تجربیات اگر لازم است مکتوب شود و کتاب درسی شود، نظام مدیران سازمان باید متناسب با این تیپ برنامه ها تغییر باید بکنند، ساختار شبکه ها و حتی نظام مالی سازمان اگر نیاز است تغییر کند.
598: ببینید، درست است ما نمونه های موفق داریم، ولی الزاماً نتوانستیم از این نمونه ها «مدل» استخراج کنیم؛ مثلاً بنده با آقای سلحشور در مورد مدل فیلم سازی شان مصاحبه کردم و ایشان هم نکاتی فرمودند. اما نه نکات خیلی جدی ای بود و نه خیلی از آنها قابل تفاهم و پذیرش فیلم سازان است و نه حتی خیلی از آنها در سریال خودشان اعمال شده. عرض من این است که کارهای موفق ما تاکنون فردی بوده اند و هر کسی کار موفق ارائه داده، الزاماً به این معنی نیست که بتواند حتی مدل کار خودش را ارائه دهد.
خب دانشکده صدا و سیما دقیقاً برای همین است که مدل طراحی کند.
598: خب نداریم کسی که چنین قدرت مدل سازی داشته باشد.
خب تربیت کنند اگر نداریم.
598: چه کسی تربیت کند؟
کار مدیر پس چیست؟ اگر نیروی تئوریک ندارند، پس دانشکده صدا و سیما برای چه فعالیت می کند؟ چرا یک سازمان، دانشکده و مرکز تحقیقات تأسیس می کند؟ اصلاً حکومت جمهوری اسلامی آمد که مدل حکومت درست کند دیگر. اگر قرار بود مدل سازی را حوزه علمیه انجام دهد، حوزه که قبل از انقلاب هم بود؛ امام برای چه حکومت تشکیل داد؟ این حکومت است که باید کمک کند اصلاحات حوزه و دانشگاه انجام شود. صدا و سیما الآن حکومت است، آقای ضرغامی بخشی از جمهوری اسلامی است. اصلاح امور کلان کشور در حوزه اداره تلویزیون و حتی تولید علوم انسانی متناسب با آن به او باز می گردد.
598: جناب آقای معلمی گویا شما با راهبرد اول ایشان که کم کردن تعداد شبکه هاست موافقید. اما در مورد تکثیر نیرو و محتوای های موفق، آیا اولاً امکان آن هست؟ دوماً آیا روشی برای آن در نظر دارید؟ و سوماً آیا این تکثیر بر عهده و در توانایی مدیران است؟
معلمی: اگر اجازه دهید، ابتدا نکته ای را راجع به تعدد شبکه ها عرض کنم. به نظر بنده تعدد شبکه ها نه تنها از مخاطب ماهواره ها کم نمی کند، بلکه بیشتر آنها را به سمت آن سوق می دهد. زیرا محتوایی که در شبکه های جدید (مانند نمایش و آی فیلم) پخش می گردد، بیشتر با فرهنگ غربی تطابق دارد. فرهنگی که این شبکه ها ترویج می کنند، فرهنگ «فقط فیلم دیدن» و غفلت است. فرهنگ اخبار دیدن، مناظره دیدن، مسابقه علمی دیدن، مشاوره دیدن، برنامه کارشناسی دیدن و... یک فرهنگ است و فقط فیلم دیدن هم یک فرهنگ. حال کدامیک به فرهنگ شبکه های ماهواره ای نزدیک تر است؟ هرچه مردم سطحی تر، دمدمی مزاج تر، کم دقت تر و بی حوصله تر شوند، با رسانه های غربی متناسب تر خواهند شد.
اگر ماهواره می آید سمی را منتشر می کند، راه حلش این نیست که ما بیاییم آن سم را کمی رقیق تر کنیم و خورد جامعه بدهیم. در اینصورت مزاج مردم برای جذب سم آماده تر می شود. شاید این مثال دقیقی باشد که فرض کنید ما ببینیم حشیش و کراک دارد وارد کشور می شود، ما برای آنکه مردم به سمت آن نروند، بطور رایگان بین آنها تریاک و سیگار توزیع کنیم! این خودش هل دادن مردم به سمت مواد مخدر است، نه مبارزه با آن.
پس یک راهکار، همان کم کردن شبکه هاست که مسأله تهیه کننده محوری را هم حل خواهد کرد. راهکار دوم این است که در مرکز طرح و برنامه، متفکر ترین افراد کشور حضور یابند و آنجا وظیفه و روند هر شبکه مشخص گردد. یعنی حداقل در داخل صدا و سیما مشخص باشد که ما امثال چه چیزی می خواهیم، نه اینکه خودمان هم ندانیم و با هرچه پیش آمد جلو برویم. این مرکز باید اهرم های نظارتی داشته باشد که اگر برنامه ای طبق آن روند مصوب ساخته نمی شود، بودجه آن را قطع کند.
برای حل مسأله تئوریک، صدا و سیما هم اکنون 10- 15 مرکز پژوهشی دارد و نیازی به تأسیس مرکز و نیروی جدید ندارد. منتها می بایست سمت گیری آنها از پشتیبانی همان چیزیکه روی آنتن هست به طرف تولید تئوری پیش برود. سازمان باید از این مراکز مطالبه تولید بحث تئوریک داشته باشد، نه صرفاً نظر دادن بر روی آنچه که تولید می شود. حال علاوه بر اینکه این مرکز راجع به مدل های جدید فیلم سازی و اخبار و مناظره و میزگرد جذاب و منطبق با فرهنگ ما فکر می کند، باید نمونه های عینی موفق گذشته را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد (یعنی همان چیزی که آقای جعفری فرمودند).
598: آقای جعفری اگر راهکار دیگری هم مدنظر دارید بفرمایید.
جعفری: ببینید نکته مهم این است که تمام این راهکارها، فرع بر قانونمند شدن صدا و سیماست. ما می گوییم رئیس مطلوب سازمان می بایست این کارها را انجام دهد، اما چه کسی اینها را از او می خواهد؟ چه کسی نظارت می کند که او در چارچوب ضوابط عمل کند؟ چون نظام قانونی وجود ندارد و صدا و سیما به جایی پاسخگو نیست، هیچ کدام از این حرف ها به مرحله عمل نمی رسند. اینکه چرا این مدیر را برای این شبکه گذاشتی؟ چرا این تصمیم را گرفتی؟ چرا این روند را در پیش گرفتی؟ منطق این تصمیم چه بوده؟ آیا بر اساس اسناد بالادستی جمهوری اسلامی بوده؟ آیا بر طبق رهنمودهای رهبری بوده؟ برای هیچ کدام از اینها پاسخگو نیست.
اینها نظام حقوقی و قانونی می خواهد که همانطورکه بنده در مصاحبه قبلی عرض کردم، مهمترین مشکل بیرونی صدا و سیما، نداشتن ساختار حقوقی و قانونی و متناسب با شرایط موجود آن است.
598: حال وظیفه ما رسانه ها و یا مردم در جهیت این تحول چیست؟ بالاخره این خلاء قانونی وجود دارد و مجلس هم به هر دلیلی در تصویب قانون صدا و سیما سستی می ورزد. اما گویا به همان دلیل که او به هیچ جا پاسخگو نیست و همان دلیل که تلویزیون رسانه ایست که یک شبکه اش می تواند با کل رسانه های خبری مقابله بکند و آنها را بایکوت کند، نقدها به هیچ جایی نمی رسد و یا اصلاً اثری ندارند و یا نهایتاً بتواند یک برنامه را مدتی تعطیل کنند. اما «اثر تحولی» نمی توانند داشته باشند.
ببینید، باید یک «فضای مطالبه» بوجود آید و این گفتگوها و نقدها قطعاً باعث ایجاد این فضا می گردند. ما آنقدر باید این حرف ها را از زوایای مختلف و منظرهای مختلف در افکار عمومی و فضای نخبگانی بگوییم تا همه گیر شوند. این انتقادات، اینطور که شما می فرمایید بی اثر نیستند والا من در چنین جلسه ای شرکت نمی کردم. تمام تحولات در کشور ما بدنبال این مطالبات رخ داده. شما خواهید دید که در یکی دو سال آینده تحولات اساسی در صدا و سیما رخ خواهد داد و نسل جدیدی از آدم ها به آنجا خواهند رفت و بسیاری از سیاست ها تغییر خواهد کرد.
598: آقای معلمی اگر نکته تکمیلی دارید بفرمایید.
معلمی: نکته مهم این است که رسانه ها می بایست در نقد خود همسو حرکت کنند و اگر یکی گفت یک برنامه بد است، دیگری نگوید خوب است. آنوقت خود صدا و سیما کنار می ایستد و به ما می خندد که خودتان هم اختلاف دارید. اشکالات هم یا مبنایی و زیربنایی باشد، یا اگر اشکال جزئی هم طرح می شود، بتوانیم آن را به همان مشکل مبنایی باز گردانیم. اگر هم شما می خواهید هماهنگ کار کنید، بهترین محور هماهنگی فرمایشات مقام معظم رهبری است.
مثلاً هنوز 6 ماه نگذشته است که مقام معظم رهبری فرمودند آنور دنیا عاقل هایشان به این نتیجه رسیدند که نمایش خشونت چه معضلاتی دارد، نمی دانم چرا ما داریم آنها را دنبال می کنیم؟! حال شما باید مرتب تیتر بزنید که آقای صدا و سیما! شما بعد از فرمایشات رهبری کدام خشونت را حذف کردی؟ الآن به نظرم هر دو سه دقیقه ای یک قتل در تلویزیون اتفاق می افتد! اینها را دائماً بازتاب دهید.
یا مثلاً رهبر انقلاب بارها فرمودند افزایش تعداد شبکه ها ممنوع، تا زمانی که شبکه های داخلی به یک رشد کیفی برسند. خب شما کدام حد از کیفیت را در نظر گرفتید که به خود اجازه افزایش شبکه را دادید؟