برنامه ديروز يك جوري ادامه برنامه مهرجويي آقاي جيراني بود كه ايشان را ماوراي نقد قرار داده بود. چهار نفر در دفاع، تقدير، ستايش و دفاع از يك فيلم و فيلمساز صحبت كردند و به شدت ضد نقد بود. يعني دوستان فيلمي كه يكي از ضعيف ترين، سطحي ترين و بي ربط ترين فيلم هاي فيلمساز به خودش هست را تا مرحله رهبري فرهنگي-هنري انقلاب بالا بردند كه خيلي كار ناحقي است.اولين نكته اينكه اين فيلم پيش بيني انقلاب ما نيست و فقط نان مضمونش را مي خورد و مضمون هم مال آقاي كيميايي نيست. و به هيچ وجه اين فيلم مبارزات مردم عليه دشمنان نيست. بلكه مبارزه سطحي و شعاري سه-چهارتا آدم است كه چندان ريشه اي هم ندارند. به خصوص آدم اصلي فيلم. مبارزه عليه يك مفنگي فئودال چلاق را به عنوان نشانهای از انقلاب ايران گرفتن فاجعه است. بامزوه اينكه ديشب دوستان مي گفتند اين فيلم قهرمان فردي و جمعي دارد. كدام جمع؟
يعني به نظرتان يك نگاه منتقدانه نسبت به سفر سنگ هم بايد در آن بحث مي بود؟
قبل از بحث نگاه منتقدانه سوال اين
است كه آنچه گذشت چه بود؟ آنچه گذشت چيزي است كه من عرض كردم و جالب است كه
فيلمساز و طرفدارانش مدعي مردمي بودن فيلم اند اما مردم در مقابل آن سه
چهار نفري اند كه مي خواهند سنگ آسياب را ببرند به ده. اين ديگر خيلي با
مزه است. مردم چماق دارند و در كنار يك نوچه فئودالها روبروي اينها
ايستادند. مسايل مذهبي فيلم هم شعارهايي بيش نيست كه ابدا در آثار ديگر
فيلمساز تكرار و ديده نمي شود.اين نشان مي دهد سفرسنگ فيلمی است بي ربط به
مسعود كيميايي. ديشب اقاي كيميايي فرمودند كه سفرسنگ همه قلب منه. من يك
ذره آدم شكاكي ام چون نقد برايم مهم است. اگر همه قلب ايشان سفر سنگ است
چرا قبل و بعد از اين فيلم اصلا ما نمونه و ردپايي از آن نمي بينيم و چرا
ايشان به رئيس و جرم مي رسند؟ رئيس و جرم چه ربطي به سفر سنگ دارند؟ فيلم
هايي پرت و پلا، هزياني، ماليخوليايي و خودارضا كننده. لغتي كه من براي
فيلم جرم به كار بردم به نظرم به شدت درست بوده و همچنان هم درست است.
اين لغت شامل سفر سنگ هم مي شود؟
آقاي كيميايي دو فيلم خوب دارد. قيصر و
گوزن ها. كه نمايش يك قيام فردي اند نه اجتماعي. يكي اش ناموسي است و دومي
بي خودي سياسي شده و يك فيلم رفيق بازانه است. ايشان اصلا آدم سياسي نيست.
اصلا من كاري به زندگي ايشان ندارم اما در آثارشان نه سياست هست نه مذهب.
كم و بيش لايه هايي بوي اجتماعي مي دهدكه آن هم به شدت سطحي است. آن
چيزهايي هم که دوستان ديشب به ايشان بستند و فكر مي كردند دارند مي بندند
خود آقاي كيميايي در دهان آنها مي گذاشت. و اين بحث و صحبت ها فقط براي
گرفتن مجوز فيلمي است كه مجوز ندارد. اينكه گفته مي شود ايشان نرفته از
ايران، خيلي لطف كردند كه نرفتند! هيچ كس نرفت. از فيلمسازها امير نادري
رفت كه آنجا خراب كرد و شهيد ثالث رفت كه رفتنش ربطي به مسئله انقلاب نداشت
و در خارج چخوف مي سازد و دغدغه هاي ديگري دارد. به نظرم اقاي كيميايي يكي
دوبار سعي كرد كه خارج ايران فيلم بسازد و ناموفق بود. هم در اروپا هم در
آمريكا و مجبور بود همين جا ادامه بدهد و بماند و كار كند. اين حرف ها را
هم به خودش نبندد كه كسي فريب نمي خورد. فقط دوستان ديشب ما فريب مي خورند.
آقاي طالب زاده گفتند اقاي كيميايي برادري شان را به نظام ثابت كردند شما مخالفيد با اين حرف؟
من نمي دانم چي نشان داده كه برادري
اش را ثابت كرده. نقد يا باج دادن؟ يا اقاي عباسي بايد اين را تعيين كند؟
چون آقاي عباسي گويا يك ملاقات چندين ساعته با ايشان سر مجوز فيلمشان داشته
و آنجا به اين نتيجه رسيدند كه بايد سفرسنگ را توي بوق بكنند و باج بدهند و
اين شد برادري ثابت كردن. اگر اين دوستان برادري را تعيين مي كنند كه بحثي
نيست. اگر نقد و مردم تعيين مي كنند كه اين حرف درست نيست. جالب است كه
ديشب بين منتقدي كه طرفدار اقاي كيميايي است و بحث ارزشي مي كرد (كه براي
من بامزه بود) و دوست عزيزمان نادر طالب زاده كه آدم ايدئولوژيكي است، هم
موضعگي عجيب و غريبي ديده مي شد و همه با هم عليه نقد. و همه با هم در
تبليغ يك چيز به شدت سطحي و فريبكار. متاسفم.
به نظرتان اين حذف منتقد چرا در مورد اقاي مهرجويي و كيميايي در برنامه هفت اتفاق افتاد؟
در مورد آقاي مهرجويي حذف منتقد به
اين دليل اتفاق مي افتد كه آقاي جيراني عزيز و يكي از دوستان، فريب پيري
آقاي مهرجويي را مي خورند و ايشان مي گويد كه من پيرم و فراستي نيايد كه من
حالم بدتر بشود. و آقاي جيراني، آقاي مهرجويي را كرد ماوراي نقد. ديشب اين
اتفاق به شكل بدتر افتاد. به نظرم رهبري اين داستان دست اقاي عباسي بود و
متاسفم براي اين تفكرات. اين مي شود كه آقاي كيميايي مي شود ليدر انقلاب.
ديشب كم مانده بود ايشان بگويد اصلا انقلاب را ايشان رهبري كرده! لاقل در
مورد سفر سنگ اين ادعا را داشت و دوستان به سادگي در دامشان افتادند. و
استدلال نادر عزيز اين بود كه اين فيلم را خيلي در جبهه ها نشان دادند و
رزمندگان را تهييج مي كرده، همچنان كه فيلم بروس لي هم نشان مي دادند و
فيلم هاي بسيار بد ديگري كه مرتب توي آنها الله اكبر گفته شده و مي دانيم
كه فيلم هاي بدي اند. تنها فيلم تبليغي درست و حسابي كار روايت فتح سيد
مرتضي آويني است و نه هيچ كار ديگري.
با اين ديدگاه، شما با نظر دكتر شريعتي مبني بر اينكه قيصر يك فيلم انقلابي است هم مخالفيد؟
قيصر يك فيلم انقلابي؟ دكتر شريعتي
منتقد نيست. بعضي نظراتش جالب است. اما آنهايي كه مربوط به سينما مي شود
براي من جالب نيست. قيصر يك فيلم انقلابي نيست. يك فيلم شورشي است كه مسئله
اش ناموس است و فيلم خوبي هم هست. اگر در حد خودش بهش نگاه كنيم فيلم خوب و
موثري است. اما به نظر من نه قيصر انقلابي است نه گوزن ها ، نه فيلمساز
اهل اين حرف هاست و نه ايشان سياسي است. تنها فيلم سياسي ايشان هم سفر سنگ
است كه گفتم چقدر سطحي است. چون اثري از مذهب و چيزهايي كه در اين فيلم است
در هيچ فيلم ديگرشان نيست. ظاهرا اقاي عباسي هم گفتند اين فيلم مصداق آيه
قرآن است. به نظرم اين حرفها شوخي است. هم ضد نقد است، هم باج دادن و هم
فريب خوردن. متاسفم براي همه اين دوستاني كه به اين دام افتادند.
اين صحبت هاي شما به اين معني است كه ديگر به برنامه هفت نمي رويد؟
اين صحبت ها نظر من درباره اين فيلم و برنامه ديشب است و معني اش اين نيست كه ديگر به هفت نمي روم.
و مثل دفعه قبلي احساس مي كنيد هفت نياز به تغييرات دارد؟
به شدت.