مشــرق - علیرغم توصیه های مکرر رهبر معظم انقلاب در راستای مبارزه با ترویج عرفانهای وارداتی، وزارت ارشاد نه تنها قدم مثبتی در این زمینه بر نداشته است، بلکه با نشر میلیونی آثار فرقه های انحرافی نوپدید، خود مروج این فرقه ها محسوب می شود. اما علاوه بر این ارائه مجوز به آثاری که در راستای ترویج شیطان پرستی، تفکرات فرقه ای شرق و غرب، ضدیت با دین و آموزه های الهی، ترویج فساد و فحشاء و عادی سازی روابط آلوده و... قابل ارزیابی و بررسی تطبیقی هستند، از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، خود بحث مفصلی است.
سیدمحمد حسینی وزیر ارشاد در پاسخ به پرسشی دربارهی اظهارنظر اخیر پائولو کوئلیو - نویسندهی برزیلی - در وبسایتش مبنی بر اینکه آثارش در ایران ممنوعالانتشار شدهاند، اظهار کرد: «هماکنون آثار این نویسنده در کتابفروشیهای ایران در دسترس عموم قرار دارد و افراد میتوانند تهیه کنند و هیچ مشکلی وجود ندارد... ناشران میتوانند آثار این نویسنده را در ایران منتشر کنند.»
طی روزهای گذشته بعد از مصاحبه وزیر محترم ارشاد در حمایت از انتشار آثار «پائولو کوئلیو»، مطالبی درباره انحرافات آثار این مبتذل نویس برزیلی و امثال وی منتشر شد. در این مقال نیز مروری اجمالی بر زندگی، آثار، حامیان داخلی و اندیشه فرقه گرایانه وی خواهیم داشت.
مشرق ضمن عذرخواهی بابت درج برخی مصادیق غیراخلاقی و شرک آمیز این نویسنده ، آمادگی دارد تا جزئیات بیشتری از ابعاد این ماجرا را در اختیار مسئولان وزارت ارشاد قرار دهد.
گفتنی است به دلیل مطالب شرک آمیز و کاملا غیر اخلاقی از ذکر بسیاری از مصادیق در نوشته های این نویسنده خودداری شده است.
***
معرفی «پائولو کوئلیو»
«پائولو
کوئلیو» متولد سال 1947 میلادی در شهر ریودوژانیروی برزیل است. وی در
نوجوانی و تحت تاثیر آثار نویسندة بزرگ آمریکای لاتین «خورخه لوئیس بورخس»
با گریز از درس و مدرسه وارد عرصه تئاتر شد.
پائولو به علت سختگیریهای
والدین خود، تحصیل در کالج «ژزوئیتو» را ادامه داد که در این کالج تعلیمات
مسیحی کاتولیک رواج داشت. وی در جریان تحصیل خود و به علت اجباری بودن این
تعالیم بخشی از اعتقادات خود را از دست داد. این حالت او را در نوع بحران
هویت فرو برد به طوری که مدتها روی تخت بیمارستان بستری شد.
وی سپس
در سال 1986 میلادی با آغاز جنبشهای ملیگرایی و مبارزات انقلابی چریکی
با نامهایی چون «فیدل کاسترو» و «چهگوارا» آشنا شد و ناخودآگاه به این
مبارزات تمایل پیدا کرد.
پائولو به علت عدم ثبات فکری، پس از جدایی از
گروههای چریکی با چرخش 180درجهای به نظرات افرادی چون «مارکس» و «انگلس»
علاقمند شد و در راه جستجوی تجربههای جدید معنوی به ورطه اعتیاد به
موادمخدر و مصرف مواد توهمزا کشیده شد. در برههای از زندگی نیز به
جادوگری روی آورد و برای یافتن شخصیت مورد علاقة خود در امر جادوگری یعنی
«کارلوس کاستاندا» تمام آمریکای لاتین را زیر پا گذاشت، وی در این سفر با
جادوگران متعددی آشنا شد و در مسیر آزمایشهای جادوگری نزدیک بود جان خود
را از دست بدهد.
پائولو در زندگی زناشویی خود نیز ناکام ماندهاست،
به طوری که تاکنون سه ازدواج ناموفق داشتهاست؛ اما در سال 1981 و در
چهارمین ازدواج، با «کریستینا اویتی سیکلا» ازدواج کرد که به گفتة خودش در
بسیاری از موفقیتها و افتخارات پائولو نقش داشتهاست.
پائولو در 34
سالگی ایمان مسیحی کاتولیک خود را بازیافت و به سفر 700 کیلومتری جادة
سنژاک دو کمپوستل در شمال غربی اسپانیا روی آورد. این سفر ساماندهندة
اولین اثر ادبی او به نام «خاطرات یک مغ» شد و بلافاصله دومین اثر او با
نام «کیمیاگر» در همین فضای ذهنی منتشر شد که نام او را جهانی کرد و
کیمیاگر جزء 10 اثر پرفروش جهان قرار گرفت.
تمجید از شیمون پرز و اسرائیل
کوئلیو
می نویسد:در «داووس» از اینکه معنویت نوین برای سران اقتصادی و سیاسی جالب
توجه است، شگفتزده شدم. معنویتی که نه با بنیادگرایی، بلکه با آزادی
اندیشه و زوال پیوند دارد. مثلاً شیمون پرز بر این باور است که برای رسیدن
به صلح در خاورمیانه باید آن را درونی کرد. به این مفهوم که اگر هر فرد
عمیقاً خواستار صلح باشد، باید رسیدن به آن را هدف زندگی خود قرار دهد. در
این صورت باید به مدارا و تساهل اولیت داده شود. مهم این است که این پدیده
از سوی اسرائیل ابراز شود.
ناشران ایرانی آثار پائولو کوئلیو
آرش
حجازی مدیر کاروان نیز بعد از فراگیر شدن شهرت پائولو کوئلیو، به ترجمة
آثار این نویسنده برزیلی روی آورد و همزمان نشر کاروان را به عنوان ناشر
اختصاصی وی در ایران معرفی کرد. اگرچه چند ناشر دیگر سعی کردند این امتیاز
را از انحصار او خارج نمایند ولی پائولو کتباً این امتیاز را به نشر
کاروان داد. ناشری که با انتشار آثاری در حوزه رمان، ادبیات داستانی، آیین
و اسطوره ضمن پاسداشت «اباحیت»، نوعی از «عرفان غیردینی» را هم به مخاطبان
خود معرفی و تبیین میکند.
حجازی همان دکتری است که با قتل ندا
آقاسلطان در ایام اغتشاشات سال 88 و بعد پناهنده شده به انگلیس مأموریت
ویژه اش را به نحو احسن انجام داد و....
طرح جلد آثار پائولو کوئلیو
اشتیاق
ناشران آثار پائولو در ایران در رابطه با نشر و توزیع آثار وی به حدی است
که ناشران ایرانی علاوه بر ارائه ترجمههای گوناگون از آثار وی اقدام به
انتشار آن آثار به نامهای گوناگون و با طرح جلدهای متفاوت کردهاند و
این اشتیاق و دلباختگی به حدی است که 13 اثر پائولو با 23 نام متفاوت و با
54 طرح جلد گوناگون به چاپ رسیده است و این اقدام ناشران آثار پائولو (54
طرح جلد برای 13 اثر) در مقایسه با انتشار آثار فهیمه رحیمی (14 اثر با 21
طرح جلد متفاوت) و اقدامات گسترده ناشرین آثار پائولو جهت تبلیغ آثار وی
گویای این نکته است که ناشرین آثار پائولو در اقدامی هماهنگ و برنامهریزی
شده سعی دارند تا با بهرهگیری از تمام شیوههای ممکن بیش از پیش
خوانندگان و خصوصاً نسل جوان را به خواندن آثار وی تشویق نمایند.
برخی از ناشران ایرانی در رقابتی کمنظیر اقدام به انتشار آثار پائولو در طرحها، رنگها و اندازههای مختلف با ترجمههای متفاوت نموده و در اشکال گوناگون به تبلیغ کتابهای وی پرداختهاند. انتشارات کاروان ناشر اختصاصی آثار پائولو کوئلیو در ایران با شیوههای جذاب و تقریباً منحصر به فرد چون تبلیغ کتابهای وی در ایستگاههای مترو در این عرصه گوی سبقت را از دیگر ناشران ربوده است. این انتشارات موفق شد در سفری که جهت دیدار پائولو از ایران در سال 79 ترتیب داده بود مجوز نشر آثار پائولو کوئلیو را دریافت نماید و پائولو در آن سفر نشر آثار خود را به «آرش حجازی» مدیر انتشارات کاروان واگذار نمود.
وجوه مشترک ناشران ایرانی آثار پائولو
وجوه مشترک ناشرانی که به چاپ آثار پائولو کوئلیو همت گماشتهاند را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد.
1-
بطور متوسط یک چهارم آثار منتشره ناشرین آثار پائولو در ایران را آثار
ترجمه شده نویسندگان غرب تشکیل میدهد. آثاری از پائولو، بورخس و کاستاندا
که موج بیگانگی با دین و مذهب و ستیزهجویی با ارزشها را تبلیغ مینماید
در رأس این آثار قرار دارد.
2- ناشرین آثار پائولو در ایران اصرار،
تعمد و کوشش فراوانی در زمینه رواج مکاتب و فرقههایی غیرالهی میباشد که
انسانهای بسیاری را در سراسر دنیا در سراب معنویت آن فرقهها به ورطه
نابودی کشیدهاند.
3- قریب به اتفاق نویسندگان داخلی که آثارشان در
دفاتر انتشاراتی ذکر شده و به چاپ رسیده است دارای دیدگاه منفی نسبت به
اسلام، انقلاب اسلامی و ارزشهای انقلاب و اسلام میباشند.
4- ناشرین
آثار پائولو دقت نظر و توجه ویژهای از خود مبذول داشتهاند تا بر عهد و
پیمان نانوشته خود بر عدم چاپ آثار نویسندگان متعهد و ارزشی پایدار بمانند
و در این راه تاکنون استوار و ثابتقدم، گام برداشتهاند بطوری که با
بررسی آثار منتشره از سوی این ناشرین نمیتوان اثری با موضوع ارزشی و یا
مکتوبی از قلم یک نویسنده متعهد که دغدغه دفاع و تبلیغ ارزشهای متعالی
اسلام و انقلاب اسلامی را دارد، مشاهده نمود.
***
کوئلیو در آثارش به دنبال چیست؟
«پائولو
کوئلیو» به شدت تحت تاثیر نویسندة مشهور عرب «جبران خلیل جبران» قرار
دارد، تا جایی که اقدام به جمعآوری نامههای عاشقانه این نویسنده عرب
کرده و آن را با عنوان «نامههای عاشقانه یک پیامبر» به چاپ رساند. پیوند
شخصیتی پائولو با جبرانخلیلجبران آنچنان است که میتوان گفت برخی از
قالبهای گفتاری وی ملهم از دیدگاههای جبران و تحت تاثیر سیستم وجودی این
شاعر عرب است که میتوان آن را به کوئلیو نسبت داد.
در نگاهی کلی به
آثار وی میتوان نوشت کوئلیو به علت سختیها و مشکلات دوران کودکی دارای
ویژگیهای شخصیتی متفاوتی بوده و همواره در پی یافتن راهی جدید برای نوعی
معنویت طی طریق کردهاست! به طوری که میتوان بیان کرد که تفکرات او
ملغمهای از تفکرات ادیان و مذاهب مختلف است که شالوده آن در نهایت به
نوعی عرفان مادی و سکولار منتهی میشود.
وی در نوشتههای خود نوعی عرفان غیردینی همراه با ابتذال و بیبند و باری را تبلیغ و ترویج میکند.
متأسفانه
مجموعه آثار پائولو کوئلیو با معجونی از عرفان ساحری کاستاندا، عرفان
مسیحیت و افکار مارکسیستی در کشورمان ترجمه شدهاست که اخیراً وزیر ارشاد
نیز بر تداوم آن تأکید داشتند. از جمله آثار پائولو کتاب «یازده دقیقه»
است که فوقالعاده مشمئز کننده و غیراخلاقی است. این کتاب بیانگر سرگذشت
یک زن مبتذل و هرزه است که به مراکز فساد می رود و نویسنده اعمال، رفتار،
احساسات و عواطف شهوانی این روسپی را با جزئیات کامل تشریح می کند و در
صدد توجیه آن برمی آید. متن کامل این کتاب به صورت لاتین در سال 1384 توسط
نشر کاروان و بعد نیز نسخه فارسی آن به صورت ناقص روانه بازار نشر شد!
نکته مهم در کتاب، این است که ماریا، روسپی قهرمانِ پائولو در مرتبه پنجم
در آمیزش با مرد نقاش و در اوج حالات شهوانی و جنسی به عرفان حقیقی و وجود
الهی دست می یابد!
تعرض به مقدسات و تعالیم ادیان آسمان
در این زمینه می توان به مصادیق زیر اشاره داشت:
تشویق افراد به نافرمانی از خداوند
«ما سرشتی پست و پلید داریم، و تنها به این دلیل گرفتار مجازات ابدی نمیشویم که عیسی(ع) خود را برای نوع بشر قربانی کرد. تکرار میکنم: قربانی شدن پسر خدا ما را نجات داد. فقط قربانی شدن یک نفر.»
پائولو با تحریف حقایق دین مسیحیت و پلید قلمداد نمودن سرشت انسان و طرح این ادعای کاذب که حضرت مسیح(ع) خود را قربانی کرد تا انسانها گرفتار مجازات ابدی نشوند انسان را به نافرمانی خدا تشویق میکند.
تبلیغ بیاعتقادی به خدا
هرچند
پائولو پس از روگرداندن از پرستش خداوند و دین مسیحیت در مسیر 6 ماهه
زیارت معبدی که در کتاب خاطرات «یک مغ» از آن سخن گفته است به خداپرستی و
دین مسیحیت روی میآورد، اما متأسفانه تبلیغ بیاعتقادی به خداوند و ترسیم
خدایی که مظهر بیعدالتی، هرج و مرج، فقر، حرص و تنهایی است، در آثارش
دیده میشود که نمونههای آن تقدیم میگردد.
«میتوانستم به کلیسا بروم و به تصاویری نگاه کنم که هرگز هیچ معنایی برای من نداشتند؟!»
پائولو کوئلیو در آثارش کنار گذاردن دین را سبب نزدیکی انسان به خداوند قلمداد نموده و خداوند را مسبب هرج و مرج موجود در جهان خلقت مینامد و بارها و بارها در وجود خداوند با شک و تردید مینگرد.
«در سمیناری در شهر کاواگوچیکو، با خانم نقاشی به نام مییه تاماکی آشنا شدم. پرسیدم درباره دین چطور میاندیشد. پاسخ داد: من دیگر دین ندارم. من برای بودایی بودن تربیت شدهام. اما با گذشت زمان متوجه شدم که راه روحانی، یک کنارهگیری مداوم است. باید بر حسادتها، نفرتها، نگرانیهامان نسبت به ایمانمان، و بر آرزوهامان چیره شویم. من از همه اینها رها شدم، تا این که یک روز متوجه شدم قلبم خالی شده. گناهان رفته بودند، و به همراه آنها، سرشت انسانی من نیز رفته بود.
تا مدتی این شرایط را پذیرفتم، اما دریافتم دیگر نمیتوانم زندگیام را اینطور ادامه بدهم. آنگاه بود که دین را کنار گذاشتم. امروز هم کشاکشهاع لحظههای خشم و ناامیدی خودم را دارم، اما احساس میکنم بار دیگر به انسانها نزدیک هستم... پس به خداوند هم نزدیکتر شدهام.»
«- اگر خدا وجود داشته باشد، میداند که درک بشر محدود است. او همان است که این هرج و مرج را آفرید که در آن فقر هست، بیعدالتی هست، حرص و تنهایی هست. بدون شک او قصد خیر داشته، اما نتیجه آن فاجعهآفرین بوده. اگر خدا وجود داشته باشد، در مورد موجوداتی که تصمیم میگیرنداین زمین را زودتر ترک کنند، بخشنده خواهد بود، و شاید حتی از این که ما را وادار کرده وقتمان را آنجا بگذرانیم، معذرت بخواهد.
محرمات و موهومات به جهنم. مادر مؤمنش میگفت:
- خداوند از گذشته، حال و آینده باخبر است.
در این صورت، خدا ورونیکا را با اطلاع کامل از این که کارش به خودکشی خواهد انجامید، به این جهان فرستاده و از اعمال او یکه نمیخورد.»
ترسیم چهرهای شرکآلود از خداوند
«پروردگارا، تو گفتهای که هیچکس خوب نیست؛ ما را با نقصهامان بپذیر، و ما را با رحم بیپایان و با عشق بیپایان خود ببخش. همانگونه که صلیبیونی را بخشیدی که برای فتح سرزمین مقدس اورشلیم، مسلمانان را کشتند؛ همانگونه که اعضای دادگاه تفتیش عقاید را بخشیدی که میخواستند خلوص کلیسای تو را حفظ کنند؛ همانگونه که کسانی را بخشیدی که تو را محاکمه کردند و به صلیب کشیدند؛ ما را ببخش چون باید قربانیای تقدیم کنیم و شهری را نجات دهیم.»
قربانی
کردن انسان برای رضای خدایان دروغین در برخی از مرامها و مسلکهای
غیرالهی امری است رایج و متداول که همه ادیان الهی، انسانها را از این
عمل زشت بازداشتهاند. پائولو در کتاب مذکور از قربانی نمودن دختری به
منظور نجات شهری سخن میگوید و میآورد:
«پروردگارا... باید قربانی تقدیم کنیم و شهری را نجات دهیم.»
توجه
به این نکته که در این شهر کشیش حضور دارد و حتی وی هم با قربانی نمودن
دختر موافقت خود را اعلام مینماید، امری است که چهرهای شرکآلود از
خداوند و دین مسیحیت ارائه میکند.
پائولو از زبان قهرمان داستانش خداوند را مقصر هرج و مرج، بیعدالتی و فقر در این دنیا معرفی میکند و مینویسد:
«اگر خدا وجود داشته باشد، میداند که درک بشر محدود است. او همان است که این هرج و مرج را آفرید که در آن فقر هست، بیعدالتی هست، حرص و تنهایی هست. بدون شک او قصد خیر داشته، اما نتیجه آن فاجعهآفرین است.»
نفی عدالت و عظمت پروردگار
پائولو با اشاره به داستان حضرت آدم و حوا، خداوند متعال را به توطئهچینی به منظور اغواء حضرت آدم و حوا و اخراج آنان از بهشت متهم میکند. پائولو در رمان دوشیزه پریم نیز عدالت خداوند را مورد حمله قرار داده و مینویسد:
«- میخواهی ثابت کنی خدا عادل است...
- نمیدانم خدا عادل است یا نه. دست کم با من چندان منصف نبوده است...
مرد گفت: مشکل تو دقیقاً عدل الهی نیست...
خارجی گفت: نمیخواستم حرفت را قطع کنم. لطفاً ادامه بده، درباره عدل الهی صحبت میکردی.
نمیدانم معنایی دارد یا نه.»
قائل بودن به عدم تأثیر تعالیم انبیاء الهی در سرنوشت انسانها
پائولو
با استناد به تعالیم تحریف شده مسیحیت ضمن طرح تبدیل نمودن آب به شراب
توسط حضرت عیسی(ع) این پدیده را به عنوان اولین معجزه ایشان معرفی میکند
و با معرفی افرادی عادی به عنوان پیروان حضرت عیسی(ع) و معرفی یک دزد به
عنوان اولین فردی که به آن حضرت گرویده است، تأثیر تعالیم انبیاء الهی در
سرنوشت انسانها را نفی مینماید.
تبلیغ نظریه قرائتهای مختلف از دین
تأکید بر برداشت شخصی و آزاد از دین و عمل نمودن بر استنباطهای خود در مسائل دینی امری است که پائولو به آن تأکید میورزد:
«لازم است این ایده را که در مذهب، فرهنگ و سیاست برای هرکسی فضایی وجود دارد و هیچکس نباید دیدگاه خود را از جهان، به ما تحمیل کند را تقویت کنیم. چنانچه مسیح میگوید: در خانه پدری من مسکنها بسیارند.
هیچ دلیلی وجود ندارد که همگی در یک آپارتمان و یا با ایدههای مشابه زندگی کنیم. غنا در گوناگونی و تفاوتها است. در غیر این صورت به فاشیسم میرسیم. با بنیادگرایی به عمیقترین و بدترین شکلی به اعتقادات تیره قرون وسطی باز میگردیم.»
«...ایده خداوند استاندارد شدهای که به طور خبری برای همگان معتبر باشد، و نه خدایی شخصی و منفرد، وهمانگیز است. خداوند استاندارد شدهای که جایگزین یافتههای آگاهانه انسانها باشد... میبایست فرهنگ و دین فردی باشد و جامعه مؤمنین از جمع افراد آزاد، مبتکر و متفاوت تشکیل شود که هریک دارای غنایی معنوی باشند.»
*به سخره گرفتن دوزخ و عقاب و القاء حاکم بودن جبر بر عالم هستی نیز از جمله محورهای مشابه است که در این آثار به چشم می خورد.
القاء بیاراده بودن انسان در سرنوشت خود
انسان موجودی است که ثواب و عقابش در آخرت براساس مختار بودن او در انجام اعمال خوب و بد است.
پائولو
در آثارش اینگونه القا میکند که انسان هیچ تأثیری در زندگی خود ندارد و
همهچیز بر خلاف میل و اراده او حرکت میکند. وی با طرح خلبان خودکار در
هواپیما میکوشد این نکته را بیان کند که ما هیچ نقشی در زندگی خود نداریم
و مسلم میتوان گفت: هیچ مسئولیتی هم در برابر اعمال خود نخواهیم داشت پس
نیکی و بدی معنایی نخواهد داشت.
«یکی از آشنایانم که خلبان یک شرکت هواپیمایی تونسی است، تعریف میکرد: در هواپیما دستگاهی به نام خلبان خودکار هست که پس از رسیدن هواپیما به یک ارتفاع ویژه، اختیارش را به دست میگیرد.
در زندگی بزرگسالان هم همین موضوع صدق میکندک فعالیتهای زندگی دم به دم پیچیدهتر میشود، و لحظهای فرا میرسد که باید بخشی از وظایف را به خلبان خودکار سپرد. و گاهی پیش میآید که این خلبان خودکار که طراحیاش کردهایم تا به مسائل کسلکننده رسیدگی کند، جان میگیرد و از تمام ماجراهایی که به سویمان میآیند، جلوگیری میکند رادارش روشن است و خودش هم همواره هواپیمای ما را از چیزهایی که نمیشناسد دور میکند. اینگونه است که احساس ماجراجویی را از دست میدهیم. و هرکس احساس ماجراجویی را از دست بدهد، به گونهایی احساس زنده بودن را هم از دست میدهد.
تحریف حقایق ادیان
روی
گرداندن پائولو از دین آبا و اجدادیش، «مسیحیت»، گرویدن و تجربه فرقهها و
مسلکهای متعدد و نیز مطالعه کتب ادیان الهی و آسمانی و تبحر پائولو در
آمیزش، ترکیب و به کار بردن این تجربهها، آموختهها و معلومات به هنگام
نگارش آثارش توانایی ممتازی به وی بخشیده است پائولو در آثارش ضمن بکار
بردن آموختهها و عقاید نهچندان صحیح در موارد گوناگونی از قلم، زبان و
گفتگوی قهرمان داستانهایش و یا حکایتهای گزینش شده حقایق مسلم ادیان را
تحریف مینماید.
هجو شخصیت حضرت مریم(س) و تحریف داستان حضرت ایوب(ع) نیز قابل ذکر است.
تحریف تعالیم حضرت عیسی(ع)
پائولو با وارد نمودن تهمت ناروا به حضرت عیسی(ع) اولین معجزه وی را تبدیل آب به شراب مینامد و میآورد:
«نخستین
معجزهاش چه بود؟ شفای یک نابینا، درمان یک افلیج یا اخراج شیطان از بدن
جنزده نبود؛ بلکه تبدیل آب به شراب، و هیجان بخشیدن به یک انسان بود.»
وی در دیگر آثارش نیز تعالیم حضرت عیسی را به گونهای تحریفآمیز نقل مینماید.
تسلط شیطان بر انسان نیز در همین راستا قابل ذکر است.
ترویج جادوگری و پویچانگاری
مصادیق زیر به طور اجمال در این زمینه ارائه می شود:
جادو و جادوگری در آثار پائولو کوئلیو
پائولو
کوئلیو نویسندهای است که به ترویج جادو و جادوگری و معرفی شخصیتهایی در
قالب استاد جادوگر و یا شاگردی که خواهان فراگیری جادو میباشد در آثار
خود اصرار میورزد. وی در مرحلهای از زندگی شخصی و در گذر عمر خود به
جادو و جادوگری پناه برده است و اینک سعی وافری دارد تا خوانندگان خود را
با این مفاهیم آشنا کند.
ترویج جادوگری
پائولو در مصاحبهای که با وی صورت گرفته است از جادو به عنوان عامل از دست دادن ایمان و محافظت از خود یاد میکند:
«پس از آن جستجوها در پی یک تجربه هولناک جادوی سیاه که بعداً حکایت خواهم کرد، بار دیگر ایمان به خداوند را از دست داده بودم.
در برابر حسادت، با فنون جادو از خود دفاع میکنم، من با آن نمیجنگم، بلکه به گونهای، محافظت پیرامون خود ایجاد میکنم.»
بیان
شیوهها، رمز و راز جادوگری و طرح جادو به عنوان عامل از دست دادن ایمان و
وسیلهای که میتواند از انسان محافظت نماید و تأکید بر آن، نکتهای است
که در آثار پائولو زیاد به چشم میخورد و مسلماً با تعالیم اسلام سازگاری
ندارد و جای طرح این سؤال را باقی گذاشته است که مترجمان، ناشران و ارائه
کنندگان آثار پائولو و افرادی چون وی به چه دین و آئینی معتقد میباشند و
هدفشان از ارائه این آثار چیست و در مقابل آن تکلیف متولّیان امر فرهنگ در
کشور اسلامی چیست؟!
ترویج مصرف مواد مخدر
مواد
مخدر به عنوان مادهای افیونی که عاقلان جهان از آن به عنوان مادهای
مرگبار یاد میکنند، در آثار عدهای از نویسندگانع مطرح شده و چه بسا
بصورت کالای نهچندان نفرتانگیزی از آن یاد میشود. متأسفانه پائولو که
در زندگی خود مدتی این ماده افیونی را تجربه کرده است در آثارش به طرح این
مسأله پرداخته و اعتیاد به مواد مخدر را عادی جلوه میدهد و بر خلاف
واقعیتهای موجود خلاصی از ان را بسیار ساده و سهل میداند که این نکته
اگر تبلیغ مصرف مواد مخدر نباشد قبح و زشتی این عمل غیرانسانی – که سبب
نابودی انسانهای بسیاری را در سراسر دنیا فراهم آورده است – در اذهان
کمرنگ مینماید.
پوچانگاری دنیا
دنیا از
دیدگاه انسانهای معتقد به «معاد مزرعه آخرت» است و انسانهای متشرع، سعی
و تلاش وافر دارند تا در این دنیا اعمال نیک انجام دهند که در آخرت به
«پاداش الهی» دست یابند، اما از دیدگاه افرادی که به جهان آخرت ایمان
ندارند، این دنیا پوچ و بیهوده است و انسان در زندگی دنیوی دارای هیچگونه
هدفی نمیباشد.
پائولو علیرغم اینکه بعد از رویگردانی از دین مسیحیت
دوباره به مسیحیت روی آورده است، دنیا را پوچ و بیهوده میداند و این
عقیده را چون دیگر عقاید خود از زبان شخصیتهایش بیان میدارد.
ترسیم چهرهای وحشتزا از زندگی
پائولو
در آثارش نیکی و بدی را نفی میکند و چهرهای زشت و وحشتزا از زندگی به
تصویر میکشد. وی زندگی خانوادهای را ترسیم میکند که زن و مرد از یکدیگر
میترسند و فرزندان از والدین وحشت دارند. در آثار وی، فضایی مملو از ترس
و وحشت بر زندگی همه افرادی که در داستان حضور دارند، سایه افکنده است.
پیش خدمتی که از اخراج میترسد، دختر جوان که از انتقاد همسایهها وحشت
دارد، پیرمردی که از ترس مرگ شراب نمینوشد و سیگار نمیکشد، زوج جوانی که
از دوران پیری در هراسند، قایقرانی که در وحشت از دست دادن مشتریان خود
است و صاحب هتلی که از وحشت مأمورین دولت به حسابدار خود سخت میگیرد.
پائولو
با طرح آفرینش شیطان از زبان قهرمان داستان، خواست و اراده شیطان در
انتقام از دیگران را دلیل این وحشت همیشگی حاکم بر انسانها میداند.
تبلیغ و تمجید از خودکشی
خودکشی
در دین مبین اسلام از گناهان کبیره محسوب میشود و ترویج این گناه خود نیز
گناهی عظیم میباشد ولی در آثار پائولو ترویج این گناه بسیار به چشم
میخورد که نمونهای از آن در کتاب «ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد» اینچنین
آورده شده است:
«یازدهم نوامبر سال 1977، ورونیکا به این نتیجه رسید که – سرانجام – زمان آن رسیده است تا خودش را بکشد.»
آموزش شیوههای خودکشی
پائولو در آثار خود به طور مستقیم شیوههای خودکشی را به خوانندگان آموزش میدهد.
وی با طرح تصمیم «ورونیکا» به خودکشی، شیوههای مختلف خودکشی را که وی از نظر گذرانده بدینگونه شرح میدهد:
«چهار بسته قرص خواب از روی میز کنار تخت خوابش برداشت. به جای آن که خرد و در در آب حلشان کند، تصمیم گرفت آنها را یکی یکی بخورد.
وقت
آن بود که به خودش افتخار کند، وقتش رسیده بود که باور کند قدرت انجام این
کار را داشته، که سرانجام شهامتش را یافته، و به زودی این زندگی را ترک
میکند: چه لذتی! از آن گذشتهع داشت این کار را به شیوهای انجام میداد
که در رؤیایش بود... با خوردن قرصهای خوابآور، که هیچ اثری از خود به
جای نمیگذاشتند.
ورونیکا نزدیک شش ماه سعی کرده بود به این قرصها دست
یابد. از آنجا که فکر میکرد هرگز موفق نمیشود، حتی به فکر بریدن رگهای
مچ دستش هم افتاده بود. مهم نبود که اتاق غرق خون میشد و راهبهها آشفته
میشدند و به دردسر میافتادند، چون برای خودکشی، آدم باید اول به خودش
فکر کند و بعد به دیگران. تمام تلاشش را میکرد تا مرگش تا حد امکان
ناراحتی کمتری ایجاد کندع اما اگر بریدن رگهای مچ دستش تنها راه بود،
راهی برایش نمیماند... راهبهها میتوانستند اتاق را تمیز کنند، و به
سرعت تمام داستان را از یاد ببرند، وگرنه اجازه دادن دوباره اتاق برایشان
مشکل میشد. حتی در پایان قرن بیستم هم ممکن است مردم هنوز به ارواح
اعتقاد داشته باشند.
«خودکشی با گلوله، پریدن از بالای یک
ساختمان بلند، خود را به دار آویختن، هیچکدام از این روشها با سرشت
زنانهاش سازگار نبود. زنها – وقتی خودشان را میکشند – روشهای
شاعرانهتری انتخاب میکنند، مانند بریدن رگهای دستشان و یا خوردن تعداد
زیادی قرص خوابآور. شاهدختهای ترک شده و هنرپیشههای هالیوود، الگوهای
متعددی از این نوع بر جای گذاشتهاند.
«ورونیکا... تقریباً یقین داشت که همه چیز با مرگ پایان میپذیرد؛ برای همین خودکشی را انتخاب کرده بود: آزادی مطلق، فراموشی ابدی.»
ترویج فساد
حضور
جنس مؤنث، تشریح صحنههای زشت، نفرتانگیز و غیراخلاقی، بهرهگیری از جنس
مؤنث به منظور جذابیت بخشیدن به اثر را میتوان یکی از خصیصههای آثار
پائولو دانست.
پائولو در آثارش به تشریح صحنههای متعدد شرابخواری،
رابطههای عاشقانه، بدمستیهای شبانه، توصیف اندام بدن زن و مرد به
گونهای وسوسهانگیز و شهوتزا، برهنه شدن زن و مرد، ترسیم تماس جنسی زن و
مرد، تمنای مرد از زن جهت آمیزش جنسی، همخوابی زن و مرد اجنبی، عشقبازی
با معشوقه، ارتباط زن شوهردار با مرد دیگر، بیتفاوتی مرد در خصوص ارتباط
همسرش با مردی دیگر و تشویق بیتفاوتی در برابر تجاوز به نوامیس میپردازد.
مشرق به دلیل ابتذال شدید در کلام این نویسنده از ارائه مصادیق در این سرفصل معذور می باشد.
ترسیم بدن برهنه یک زن
وی در کتاب «ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد» از بدن برهنه قهرمان داستان (ورونیکا) سخن میگوید.
توصیف و تبلیغ مشروبخواری
یکی
از کارهای ناپسند در اسلام شرب خمر است که از گناهان کبیره نیز میباشد و
برای آن حد شرعی در نظر گرفته شده است. هرچند در آئینی (مسیحیت) که پائولو
از آن پیروی میکند؟! شرب خمر امری رایج است. ولی ذکر این نکته لازم و
ضروری است که در همه ادیان و مسلکها حداقل براساس دستورات پزشکی، افراد
را از خوردن مشروب نهی مینمایند. ترجمه آثاری که به کرار در آنها از
مشروب خوردن یاد میشود و تشریح اعمال مستانه افرادی که مشروب خوردهاند،
در نظام اسلامی چه توجیهی میتواند داشته باشد؟ وی صحنه مشروبخواری
ورونیکا و ادوارد را اینگونه به تصویر میکشد:
«ادوارد و ورونیکا گرانترین رستوران لیوبلیانا را انتخاب کردند، بهترین غذاها را سفارش دادند و سه بطری باده گرانبهای 1988 نوشیدند.
ادوارد که برای چندمین بار لیوان خود را پر میکرد، گفت: از داستان آن مار خوشم میآید. اما مادربزرگت پیرتر از آن بود که بتواند این داستان را درست تفسیر کند.»
ورونیکا با سرمستی غرید: «خواهش میکنم کمی احترام مادربزرگم را نگه دار! و در رستوران همه به طرف آنها برگشتند.
ادوارد گفت: به سلامتی مادربزرگ این زن جوان! بعد از جایش پرید و گفت: به سلامتی مادربزرگ این زن دیوانه که این جا جلو من نشسته، و بیتردید یک زاری از ویلت است.»
ورونیکا تکرار کرد: به سلامتی مادربزرگم!
به طرف مرکز میدان کوچک وسط شهر قدم زدند. ورونیکا به بالا، به اتاق خود در صومعه نگریست و سرمستی از سرش پرید. به یاد آورد که به زودی میمیرد.
ادوارد گفت: بهتر است کمی دیگر باده بنوشیم!
یک بار در آن نزدیکی بود. ادوارد دو بطری خرید. هر دو نشستند و به نوشیدن ادامه دادند.
خونش به جریان افتاد، و سرما – سرمایی که پس از بیرون آوردن لباسهایش احساس کرده بود – از بین رفت. ورونیکا و ادوارد، هر دو ایستاده بودند، رو به روی هم، ورونیکا بیلباس و ادوارد با لباس. ورونیکا به خود مشغول شد؛ این کار را قبلاً کرده بود، در تنهایی و یا با حضور اشخاص خاصی، اما هرگز در چنین شرایطی این کار را نکرده بود، در حالی که مرد هیچ علاقهای به آنچه رخ میداد، از خود نشان نمیداد.
و این هیجانانگیز بود، بسیار هیجانانگیز. ورونیکا ایستاده بود و بدنش را نوازش میکرد. خود را بیشتر از هر زمانی در گذشته تسلیم میکرد، نه به خاطر این که میخواست ادوارد را ببیند که جهان دوردستش را ترک میکرد، بلکه چون هرگز چنین چیزی را تجربه نکرده بود.
شروع کرد به حرف زدن، چیزهایی غیرقابل تصوری میگفت، چیزهایی که والدینش، دوستانش، اجدادش، آنها را هرزگی مطلق میدانستند. نخستین اوج لذتش فرا رسید و لبهایش را گزید تا از لذت فریاد نکشد.
ادوارد داشت به او نگاه میکرد. نگاه متفاوتی در چشمهایش بود، انگار میفهمید، حتی اگر فقط به خاطر نیرو، حرارت، عرق و بویی بود که بدن ورونیکا متصاعد میکرد. ورونیکا هنوز ارضا نشده بود. زانو زد و بار دیگر مشغول استمنا شد.
میخواست از لذت بمیردع به هرچیزی که همواره برایش ممنوع شده بود، میاندیشید و آن را درک میکرد: از ادوارد خواهش کرد به او دست بزند، به او زور بگوید، به هر شیوهای که میخواست، از او استفاده کند. آرزو داشت زدکا هم آنجا میبود. چون یک زن، بهتر از هر مردی اسرار بدن زن را میداند.
همچنان در برابر ادوارد ایستاده به زانو افتاده بودع احساس کرد تسخیر و لمس شده است، و واژههای واضحی بر زبان آورد تا توضیح بدهد مایل است ادوارد چه کند. یک اوج دیگر فرا رسید، نیرومندتر از همیشه، انگار همهچیز در پیرامونش میخواست منفجر شود. حمله قلبی همان روز صبحش را به یاد آورد، اما چه اهمیتی داشت، ترجیح میداد در یک انفجار عظیم لذت بمیرد. وسوسه شد به ادوارد دست بزند – همان جا جلوش بود – اما نمیخواست این لحظه را به خطر بیندازد. داشت فراتر میرفت بسیار فراتر، درست همانطور که ماری گفته بود.
خود را هم ملکه و هم کنیز تصور میکرد، هم فرمانروا و هم قربانی. در خیالش، داشت به مردانی با پوستهایی به رنگهای مختلف عشق میورزید – سفید، سیاه، زرد – به ثروتمندها و گداها. او به همه متعلق بود و هرکسی میتوانست هرکاری با او بکند. یک، دو، سه اوج پشت سر هم فرا رسید. هرچیزی را که پیش از آن فکرش را نکرده بود، تصور کرد و خود را به هرآنچه که بنیادیتر و خالصتر بودع سپرد. سرانجام، در حالی که دیگر نمیتوانست خودش را نگه دارد، از شدت لذت فریاد زد، روحش سرشار از آرامش بود. او تمناهای نهانی خودش را، حتی از خودش پنهان کرده بود، نمیتوانست بگوید چرا، اما به پاسخی هم نیاز نداشت. همین کافی بود که آن کار را کرده بود: خودش را تسلیم کرده بود.
اندکاندک، جهان به مکان مناسب خود بازگشت و ورونیکا از جا برخاست. ادوارد در تمام آن مدت از جا تکان نخورده بود، اما انگار چیزی در او دگرگون شده بود حساسیتی در چشمهایش دیده میشد، حساسیتی بسیار انسانی.
- چقدر خوب است که در هرچیزی میتوانم عشق ببینم، حتی در چشمهای یک اسکیزوفرنیک.
تازه مشغول پوشیدن لباسهایش شده بود که احساس کرد نفر سومی هم در اتاق هست.
ماری بود. ورونیکا نمیدانست او کی وارد اتاق شده و یا چه چیزهایی را شنیده و دیده، اما هیچ ترس یا شرمی احساس نمیکرد.
«چنان مست بود که مجبور شد بسیار تلاش کند تا آنچه را که در رستوران گفته بود، به یاد بیاورد هر دو خندیدند، ورونیکا گیلاسش را بالا برد.»
خوان آریاس در مقدمه کتاب «زندگی من» که حاصل مصاحبه او با کوئلیو است، در وصف فضای محل مصاحبه با پائولو آورده است:
«شبها گفتگوی ما در اتاق ناهارخوری که در سوی دیگر منزل قرار داشت، انجام شد. همیشه روی میز چند بشقاب خوراک اسپانیایی که با ژامبون و پنیر تهیه شده بود، چیده بودند که همراه با یک شراب عالی ایتالیایی صرف میشد.»
ترویج فساد و بیبند و باری
ترسیم
صحنه عشقبازی زن و مرد در بستر، تمنای یک زن به منظور آمیزش جنسی با مرد
و بیتوجهی مرد، برهنه شدن زن، تشریح عمل استمناء زن، مطرح نمودن عشق پسر
به پسر و دختر به دختر و نوشتن در وصف زنان زناکاری که شوهرانشان به زنای
زنان خود رضایت دارند ازجمله مواردی است که پائولو نویسنده مورد علاقه
بخشی از مردم جهان از آن سخن میگوید.
پائولو در کتاب «ورونیکا تصمیم
میگیدر بمیرد» فساد جنسی و بیبند و باری قهرمان داستان را با شیوهای
وسوسهانگیز به تصویر میکشد و از شیفتگی ورونیکا در برابر ادوارد
مینویسد.
وی سپس خوابیدن زمیندار با آن دختر را به طور زننده ای متصور می شود.
پائولو در طرح بیبند و باری جنسی حتی از طرح مردان زننما هم روی گردان نیست وی در ترسیم رابطه مردان با هم و مجالس عیاشی می آورد:
«پدرانی که ماجراهای نهانی خود را با مردان زننمایی تعریف میکردند که توانسته بودند از مرز بگریزند.
و مجالس عیاشی. به نظر میرسید هرکسی، دستکم یک بار در زندگیاش، مایل است در چنین مجالسی شرکت کند.
دکتر
ایگور خودکارش را لحظهای کنار گذاشت و به خودش فکر کرد: خودش چه؟ بله،
خودش هم خوشش میآمد. یک مجلس عیاشی، همانطور که خودش تصور میکرد، باید
کاملاً پرهرج و مرج و لذتبخش باشد، و در آن احساس تعلق دیگر وجود نداشت،
فقط لذت و آشفتگی.»
ترویج بیغیرتی نسبت به نوامیس
در
یکی از داستان ها، نویسنده مرد داستان را به صورت انسانی بیغیرت که حتی
حاضر میشود به متصدیان تلفن و نامهرسانها و... رشوه دهد تا همسرش با
مرد دیگر ارتباط نامشروع برقرار سازد، ترسیم میکند و از هوش عشقبازی زنی
شوهردار با مردی دیگر که امری شنیع است سخن میگوید و در نهایت اینکه،
افسردگی حاصل از این هوس را پزشکان به عنوان فقدان یک ماده شیمیایی توجیه
میسازند و از این طریق هوسبازی، بیغیرتی و ارتباط نامشروع را عادی و
موجه جلوه میدهد.
پائولو به منظور عادی جلوه دادن حرکات زشت زن از
گستاخی زن به حدی که با سیلی کودکش را میآزارد، تف کردن در غذا توسط زن و
بیداری وی سراسر شب از اندوه مرد اجنبی یاد میکند و میآورد که شوهرش با
دیدن حرکات و اعمال زشت زن باز هم بیش از حد مهربان است و به زن مهربانی
میکند.
«شوهرش که به گونه خشمآوری مهربان بود، ملحفهها را عوض
میکرد، موهایش را شانه میزد، و میگفت همه چیز باز روبهراه میشود.
بچههایش دیگر به اتاقش نمیآمدند؛ چون یک بار بیهیچ دلیلی به صورت یکی
از بچهها سیلی زد، بعد به پایش افتاد، پایش را بوسید، طلب بخشش کرد، و
برای نشان دادن اندوه و پشیمانیاش، لباس خوابش را از هم درید.
یک هفته
تمام، تمام غذاهایی را که به او میدادند، تف کرد، چند بار از واقعیت دور
شد و دوباره برگشت، سراسر شب بیدار میماند و سراسر روز میخوابید.
پائولو در ایران
حضور
پائولو کوئلیو در کشورمان و سفر به اقصی نقاط ایران از جمله خدمات
عطاءالله مهاجرانی در جایگاه وزارت ارشاد بود! که به عنوان یک دستاورد مهم
از آن یاد شد؛ زیرا وی به عنوان نخستین نویسنده غیرمسلمان و مشهوری بود
که پس از انقلاب اسلامی به ایران میآمد!
تجلیل پائولو از عطاءالله مهاجرانی
وی
در یادداشت دیگری با اشاره به علاقه ملت ایران و مسئولین آن به گفتگو،
نگرانی وزیر ارشاد اسلامی وقت را از «عدم وجود پل فرهنگی» میان ملت ایران
و برزیل اینگونه بیان میدارد:
«تنها ملت ایران به گفت و گو تمایل ندارد، اعضای مهم دولت نیز چنین گرایشی دارند.
آقای
دکتر عطاءالله مهاجرانی – وزیر فرهنگ ایران – در مکالمهای که در منزل
ایشان با هم داشتیم، با مهر بسیار درباره برزیل، و سفر بیست سال پیش خود
به این کشور صحبت میکرد. اما مهمترین نگرانی او ایجاد دوباره یک پل میان
دو ملت بود. او میدانست یک فرهنگ تنها هنگامی میتواند غنی بماند که با
فرهنگهای دیگر ارتباط داشته باشد.
یک بار، داستان جالبی شنیدم. کسی از دوستانش پرسید:
چه زمانی میفهمید که روز آغاز شده؟
اولین نفر گفت: «وقتی بتوانی یک درخت را تشخیص دهی.»
دیگری گفت: «وقتی بتوانی یک میش را از کودکی تشخیص دهی.»
و سرانجام، سومین نفر گفت: وقتی بتوانی چهره برادرت را تشخیص بدهی.
در
ایران، یک نفر از من پرسید از میان هزاران پنجرهای که به لحظههای
گوناگون زندگیام گشوده میشوند، کدام یک را انتخاب خواهم کرد؟ پاسخ دادم
پنجرهای را خواهم گشود که لحظه اکنون را نشان میدهد.
و اکنون، ایران چهره برادرم را دارد.»
پائولو و سفر به ایران
پائولو در تشریح علت سفرش به ایران میگوید:
«این جا هستم تا به شما نشان بدهم چه کسی پشت کتابها قرار دارد. شما کتابها را میشناسید ولی مردی را نمیشناسید که آنها را نوشته، برای همین به اینجا آمدهام. و از آنجا که هرکاری که با عشق انجام میشود، بهتر است، من هم کتابهایم را با عشق نوشتهام؛ بنابراین کتابهایم از خودم بهتر هستند. من مردی هستم که به دنبال رؤیایش حرکت میکند، اولین رؤیای زندگی من نویسنده شدن بود. در مسیر تحقق بخشیدن به این رؤیا، زخمهای زیادی به روحم وارد شد.»
گفتگوی آرش حجازی با پائولو کوئلیو در مورخ 10/3/79، موزه صاحبقرانیه
آرش حجازی بعنوان ناشر اختصاصی آثار پائولو در ایران در این گفتگو پیرامون موضوعاتی چون گفتگوی تمدنها، عشق در آثار پائولو، تأثیر و کمک عشق به گفتگو، گفتگو و جنگ، نقش و تأثیر نویسندگان و پائولو در برقراری گفتگوی تمدنها، سفرهای پائولو و نویسندگان موفق به کشورهای مختلف، کتاب کیمیاگر و قهرمانان سانتیاگو (چوپان) با پائولو به گفتگو میپردازد.
ملاحظاتی در سفر پائولو به ایران
پائولو
در سفر ده روزه خود با برگزاری جلسات سخنرانی، پرسش و پاسخ و مصاحبه
مطبوعاتی و حضورش در شیراز، دانشگاه تهران و تالار وحدت با خوانندگان
آثارش به گفتگو نشست و به سؤالات آنان پاسخ داد.
در لابهلای گفتههای
پائولو، و نیز پاسخهای وی به سؤالات حضار، نشانی از مثلث همیشگی آثار
پائولو «زن، شراب و جادو» به چشم میآید که براحتی میتوان چگونگی
بهرهبرداری پائولو از سه مقوله ذکر شده را در آثارش مشاهده کرد.
***
جمعبندی
1- پائولو
از پدر و مادری مسیحی در برزیل متولد گردیده است. وی به دلایلی از مسیحیت
رویگردان و فرقهها و آئینهای دیگری را تجربه میکند. شاید بتوان پناه
بردن پائولو به مواد مخدر را گامی در ردیف جستجوی وی در خصوص تجربههای
گوناگون دانست. وی با اکثر ادیان و فرقههای مذهبی، اجتماعی و سیاسی
آشنایی دارد و در آثارش نمایی از آن ادیان به چشم میخورد. وی نویسندگی را
با نوشتن برای مطبوعات، سرودن ترانه و نگارش نمایشنامه آغاز میکند و با
پا نهادن در عرصه نویسندگی به شهرت جهانی میرسد.
2-
سبک نگارش، نزدیک بودن متن به ادبیات جوان پسند، ادعای طرح یک نوع عرفان
در لابهلای سطور کتابهای وی و تبلیغ بسیار آثار وی از سوی ناشران
کتابهایش سبب گردید که آثار کوئلیو از استقبال خوبی برخوردار شود و
تاکنون قریب 27 میلیون نسخه از آثار وی در سراسر جهان به فروش برسد.
3- در
ایران هم انتشارات کاروان و حدود 20 ناشر دیگر در اقدامی سؤالبرانگیز ضمن
چاپ آثار وی تبلیغ وسیعی را در خصوص فروش آثارش به انجام رساندهاند. بعضی
از کتابهای وی چون «کیمیاگر» تاکنون قریب 37 بار در ایران تجدید چاپ شده
است. ارسال پیام تسلیت پائولو کوئلیو به مناسبت درگذشت فریدون مشیری، در
نظر گرفتن جایزه از سوی پائولو برای خوانندگان کتابهایش در ایران، دعوت
از وی جهت سخنرانی در دانشگاه تهرانع برگزاری جلسه دیدار با پائولو کوئلیو
در دانشگاه تهرانع سخنرانی در تالار وحدت و حافظیه شیراز همگی مؤید این
نکته است که عدهای در ایران در خصوص معرفی وی و آثارش تلاش زایدالوصفی از
خود نشان دادهاند و از همین رو است که بخشی از تیراژ 27 میلیونی
کتابهایش در ایران اسلامی به چاپ رسیده!! و به فروش رفته است که تأثیر
سوء و مخرب این آثار بر ذهن، اندیشه و عملکرد نسل جوان بر همگان مسلم و
غیرقابل انکان میباشد.
4-
آثار پائولو که به گفته خود او در مواردی اقتباس از سرگذشت خود اوست در
قالب رمانهای جذاب و حکایتهای گوناگون، با نثری روان و در قطع و
اندازههای گوناگون از سوی ناشران به بازار کتاب عرضه میشود. وی در آثارش
از مذاهب، مسلکهاع مرامها و آئینهای اقوام مختلف سخن میگوید و گاه
آمیزهای از آن تعالیم را عرضه مینماید.
5- پائولو
نویسندهای است که به تأثیر نکات انحرافی مورد توجه خوانندگان در جلب
مخاطب برای مطالعه یک اثر ادبی کاملاً واقف میباشد وی به دلیل آشنایی
کافی با روحیه، نیازمندی و توقع غیرعقلانی و هوسبازانه مخاطبانش با روشها
و شیوههای گوناگون از بحران کنونی موجود در زندگی جوانان سود جسته و
رمانهای خود را بر اضلاع مثلث آن خلأ که همانا عدم معنویت واقعی میباشد
بنا مینهد. پائولو با بهرهگیری از عنصر زن بهگونهای که تنها وسیلهای
است جهت عیش و نوش مردان و مواد مخدر و شراب به عنوان ابزارهایی که روح
انسان خسته و دلمرده را اندکی تسکین میبخشد و با آگاهی از نیاز انسان
سرگشته به معنویت، از جادوی سیاه یاد میکند و به طور ضمنی انسانها را به
سوی جادو و جادوگری و استادان جادوگر رهنمون مینماید. با بررسی آثار
پائولو میتوان به این واقعیت دست یافت که وی برای جذابیت بخشیدن به آثارش
از مثلث زن، شراب و جادو بهگونهای فریبنده بهره گرفته است. تشریح مکرر
صحنههای شرابخواری در آثار وی به نوعی تمجید از این عمل میباشد که
امروز پزشکان بر غیرعقلانی بودن آن تأکید دراند.
6- استفاده
ابزاری از زن و تشریح صحنههای زشت و زننده از عشقبازی زن و مرد و اعمال
جنونآمیز زن و مرد در اوج تمنا و لذت جنسی، طرح جادو و جادوگری بگونهای
جذاب و ایجاد گرایش در افراد بسوی آن، تأکید و تعمد نویسنده بر استعمال
مواد مخدر از سوی قهرمانان داستان و ایجاد سؤالهای اساسی در رابطه با عدل
خداوند متعال، ترسیم چهرهای عبث و بیهوده از زندگی و دنیا و طرح مسأله
خودکشی و آموزش شیوههای مختلف خودکشی به گونهای جذاب، تلاش برای القاء
این شبهه در ذهن انسان است که آدمی هیچ نقش و مسئولیتی در برابر اعمال خود
ندارد و محکوم به پذیرش آنچه از پیش برای وی مقدر شده میباشد و تلاش برای
رهایی از تقدیر کوششی عبث و بیسرانجام است. اهانت به انبیاء الهیع تحقیر
و توهین به چهرههای مذهبی، ترسیم چهرهای وحشتزا از زندگی، به سخره
گرفتن دوزخ و عقاب، ترویج فساد و بیبند و باری از عمدهترین محورهایی است
که در آثار این نویسنده برزیلی مشاهده میگردد.
7- پائولو در آثاری با بهرهگیری از مثلث زن، شراب و جادو افراد را در قلم روان خود گرفتار و اندیشهها و عقاید خود را به آنان تفهیم میکند.
8-
نکتهای که باید بدان توجه داشت مطرح شدن پائولو در ایران و جهان به عنوان
شخصیتی است که مروج عرفان در جوامع انسانی میباشد. اندک دقت نظری در آثار
وی این را ثابت میکند که:
پائولو خود را به عنوان نویسندهای معرفی
میکند که موفق به کشف شیوهای نوین در زندگی شده و بر این ادعا تأکید
دارد که سعی میکند روح خود را از طریق کتابهایش در سراسر گیتی منتشر
کند. استقبال از آثار وی در سراسر دنیا گویای این نکته است که تا حدودی در
این راه موفق بوده و توانسته است در فضای کنونی و خلأ معنویت در جهان با
تعالیم خود توجه عدهای را به سوی آثارش جلب نماید اما استقبال از آثار وی
در ایران که دارای فرهنگ غنی و ارزشمند شیعی میباشد و از فیض انفاس قدسی
و قلمهای بزرگان علما و اندیشمندانی که مصداق کامل الگوی انسانی در نیل
به قلههای بلند عرفان هستند، جای سؤال و تأمل بسیار دارد. این امر نشان
از کمتوجهی دستگاههای مسئول در معرفی و الگوسازی صحیح، برنامهریزی به
منظور گسترش فرهنگی غنی اسلام، معرفی چهرههای خداجوی و خداپرست و توجه
بیگانگان و دشمنان فرهنگ شیعی به ارائه الگوهای جایگزین مصادیق کامل
انسانهای الهی است. امید است با پر نمودن این خلأ بزرگ نسل جوان ما به
جای حضور در ساعت دو نیمه شب در فرودگاه بینالمللی به منظور استقبال از
پائولو و امثال وی به دیدار افلاکیان خاکنشینی بشتابند که زمین از برکت
وجود آنان به خود میبالد و این آرزو با اندکی همت، تلاش و دلسوزی،
دستیافتنی خواهد بود. نه اینکه وزیر محترم ارشاد در حمایت از انتشار آثار
«پائولو کوئلیو» سخنانی ایراد کند که موجب رنجش دلسوزان جبهه فرهنگی
انقلاب اسلامی شود.
9- در جامعه اسلامی که منابع ارزشمندی چون قرآن کریم، احادیث و تعالیم سودمند رسول مکرم اسلام(ص)، معصومین(ع)، علماء، صلحا، اندیشمندان مسلمان، عرفا و بزرگان نامآوری جامعه علمی ما را مزین نموده است ترجمه و ترویج آثار پائولو و ارائه رهنمودهای اخلاقی و انسانی از سوی شخصی چون وی محل تأمل و سؤال است. پائولو در توصیههای اخلاقی خود از اقدامات خاخامهای یهودی و تعالیم تحریف شده حضرت عیسی(ع) سخن میگوید نیم نگاهی به نوشتههای پائولو، که در صفحات آینده از نظرتان خواهد گذشت، این حقیقت را روشن میکند که رسوخ دادن اندیشههایی منحرف و نهچندان متقن در میان نسل جوان به منظور مقابله با فرهنگ اسلام ناب محمدی در دستور کار جدی بیگانگان میباشد، که این مهم، رسالت ما را در پاسداری از فرهنگ اصیل شیعه و مبارزه با تهاجمات گسترده مکاتب و فرقههای انحرافی بیش از پیش سنگینتر مینماید.
10-
غرب برای ترویج اینگونه آثار در ایران برنامه دارد. وی یادآور شد علیرغم
توصیه های مکرر رهبر معظم انقلاب در راستای مبارزه با ترویج عرفانهای
وارداتی، وزارت ارشاد نه تنها قدم مثبتی در این زمینه بر نداشته است، بلکه
با نشر میلیونی آثار فرقه های انحرافی نوپدید، خود مروج این فرقه ها محسوب
می شود.
--------------
منابع:
منبع اول: ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد
منبع دوم: شیطان و دوشیزه پریم
منبع سوم: دومین مکتوب
منبع چهارم: زندگی من، پائولو کوئلیو
منبع پنجم: بریدا
منبع ششم: جادوگر سرزمین سامبا (بررسی و نقد آثار پائولو کوئلیو، نوشته: شهلا زرنگی)
کیمیاگر
11 دقیقه
و...