حجتالاسلام والمسلمين عليرضا پناهيان شنبه شب در سلسله نشستهاي هيئت فاطميون قم سخنان مهمي در مورد شرايط كشور، وظايف نخبگان و تحولات منطقه و افريقا بيان كرد كه رجانيوز متن كامل آن را منتشر ميكند:
به گزارش رجانيوز، در مورد گذشته و تاريخ انقلاب اسلامي، يكي از نكاتي كه نبايد از آن غفلت كرد، اين است كه مظلوميتهايي را كه امام، جريان پيرو ايشان در دهه اول انقلاب تحمل كردند، همواره بايد يادآوري كرد. الآن بعضيها كه آن زمان در مسند هم بودند و كارهاي مهمي هم در دستشان بود، اذعان ميكنند كه ما در زمان امام هم همه حرفهاي ايشان و ولايت مطلقه فقيه را قبول نداشتيم. ما بايد اين موضوع را بيان كنيم كه در آن زمان هم حضرت امام در مظلوميت به سر ميبردند و افراد و جريانهايي در پي تضعيف رهبري ايشان بودند.
ما نبايد در تاريخ انقلاب اسلامي در هيچ زمينهاي مبالغه كنيم. مثلاً در باره دفاع مقدس نبايد مبالغهآميز صحبت كنيم و بگوييم جواناني كه به جبههها رفتند، همگي جوانان سلحشور ملت مسلمان ما بودند كه داوطلبانه به جبههها عزيمت و دشمن را نابود كردند. خير، اينطور نيست. همه چنين ظرفيت بالايي نداشتند. نبايد بگوييم هر كسي كه به جبهه رفت، شهادتطلب بود و قهرمانانه جنگيد. تمام رزمندگان شهادتطلب نبودند. عيبي هم ندارد، اما خوب است كه انسان واقعيت را بگويد و سخن راست بگويد.
من مطمئنم بسياري از شما جوانان بصيرانه بهدنبال تقويت بصيرت خود هستيد، نه اينكه برخي از نكات را در مورد تاريخ انقلاب اسلامي فراموش كرده باشيد، بلكه در لابلاي تبليغات مثبتي كه از انقلاب ايران ميشود، به بسياري از آن نكات دست نيافتهايد.
جواني از من ميپرسيد: «چطور در زمان حضرت امام همه در مورد ايشان متفقالقول بودند؟» گفتم: «چه كسي اين حرف را زده؟ در زمان حضرت امام هم در ميان مردم، افراد ناداني بودند كه قدر امام را نميدانستند. البته عدهشان كم بود، كما اينكه الان هم كساني كه بخواهند رهبري را تضعيف كنند، كم هستند. همه عالم هم اين را ميدانند.» بعد برايش مثالهايي از دوران دفاع مقدس زدم و گفتم: «ما در صف بليط قطار ايستاده بوديم كه بليط گيرمان بيايد و به جنوب برويم، اما عدهاي هم بودند كه نق ميزدند و شاكي و ناراضي بودند. عدهشان هم كم بود، ولي بودند».
برخي از آنها حرفهايي عليه نظام و رهبري ميزدند كه شما امروز كمتر ميتوانيد تصورش را هم بكنيد كه كسي باشد كه در جامعه ما اين حرفها را بزند. آن زمان امام مظلوم بودند و در مظلوميت كار ميكردند. امام در ميان نخبگان جامعه هم مظلوميتهايي داشتند و به ايشان تحميلهايي ميشد. حتي در ميان جريانهاي مذهبي هم تضعيفهايي عليه امام صورت ميگرفت. در زمان امام حتي بعضيها در اعلميت ايشان هم ترديد ميكردند. يك وقت تصورنكنيد مشكلاتي را كه امروز كم و بيش در جامعهمان با آنها مواجه هستيم، در سابق نداشتيم. سابقاً هم اين مشكلات بود و شايد بدتر و شديدتر هم بود.
اين موضوع قابل تأملي است. نميخواهيم اين را به عنوان موضوعي قرار دهيم كه در بارهاش تبليغات كنيم. بله، بنده هم ميپسندم كه ابهت و عظمت امام را هر روز بيشتر كنيم، ولي اين نبايد موجب شود كه بعضيها از گذشته سوءاستفاده و در اثر به وجود آمدن كمترين خللي در جامعه، اميدها را به يأس تبديل و روحيهها را تضعيف و يا به اين صورت سوءاستفاده كنند كه اين علامت نقصي در وضع موجود است.
مشكلاتي كه امروز هستند، قبلاً هم بوده، بلكه بيشتر هم بوده. برخي از آن مشكلات، امروز اصلاً امكان وقوع ندارند. در ده سال اول انقلاب، تضعيفهايي در قبال امام ميشد كه امروز ديگر قابل تصور نيستند. كساني در همين شهر قم و در حد مرجعيت تقليد، با كودتاگران پيمان بستند و همعهد شدند براي كودتا كردن و قتل حضرت امام. كشور چنين ماجراهايي را ديده و از سر گذرانده. الان ما چنين مشكلاتي نداريم و حتي بوي چنين مشكلاتي هم نميآيد. آن زمان بعضيها آن قدر در برابر امام لجاجت و يكدندگي كردند كه با آنكه در ردههاي بالاي كشور بودند، قهر كردند و استعفا دادند و بعد با اصرار، آنها را به مسير انقلاب برگرداندند. يكي به خاطر اينكه دو تا حرفش قبول نشده بود، ديگري به خاطر اينكه پسرش دستگير شده بود. نميشود اسم بعضي از آنها را آورد. بعضيها را هم خودتان ميشناسيد. تضعيف رهبري هميشه وجود داشته و امر تازهاي نيست.
دشمنان اسلام كه بي عقل و هوش نيستند. اگر خدا به آنها حتي يك ذره هم عقل و هوش داده باشد، ميدانند مهمترين اقدامي كه بايد انجام بدهند، تضعيف رهبري است و در تمام ده سال اول انقلاب اين كار را انجام دادند و فقط در سالهاي آخر بود كه تسليم شده بودند و لذا اگر امروز هم شما جرياناتي را براي تضعيف رهبري جامعه اسلامي ميبينيد، اصلاً چيز تازهاي نيست. ما بايد دقت داشته باشيم كه بهرغم همه اين مسايل، رهبري ولايي در جامعه ما نسبت به گذشته تقويت شده و روز به روز در اين زمينه پيش رفته و از مظلوميت جدا شدهايم.
جواناني كه در اين جلسه هستند، شايد يادشان نباشد در آن سه روزي كه پيكر امام در مصلي بود و مردم گرد آن ميگشتند و بعد در مراسم تشييع امام، يكي از ذكرهايي كه توسط عزاداران و علاقمندان به امام تكرار ميشد اين بود كه : «مظلوم يا اماما! غريب يا اماما!» اين چه درك عمومياي بود كه مردم هنگام تشييع پيكر امام اين ذكر را ميگفتند؟ خيليها درك كرده بودند كه به امام ستم شد. خيليها متوجه شدند كه امام، غريب نگه داشته شد. امام از دست خيليها آزار ديد. مساله چندان پيچيدهاي هم نبود. وقتي امام در بيانيههايشان ابراز ميكردند كه از دست چه كساني چه خونجگرهايي خوردند تا جايي كه بعضي از اوقات از دست بعضي از دوستانشان آرزوي مرگ ميكردند. بعضي وقتها چنان دردمندانه سخن ميگفتند كه همه مردم ميفهميدند كه امام از يك چيزي ناراحتند. ما بايد برگرديم و به مظلوميتهاي امام و به ريشههاي چيزهايي كه امام را آزار ميداد نگاه كنيم. اين بازنگري براي امروز ما بسيار مفيد است.
جريان تضعيف رهبري در زمان امام و امروز يك جريان است و جالب اينكه در برخي از موارد، اشخاص هم همانها هستند. اين هم از امدادهاي غيبي است كه ما با مطالعه تاريخ گذشته ميتوانيم به وضعيت امروز پي ببريم. آنهايي كه مستقيماً رهبري ديني ما را در زمان حضرت امام تضعيف ميكردند و آنهايي كه غيرمستقيم مقدمات تضعيف رهبري را فراهم ميكردند، دور يا نزديك و در كسوتهاي مختلف حضور داشتند.
ما نبايد تاريخ انقلاب را از ياد ببريم. كما اينكه در مورد تاريخ پيامبر گرامي اسلام(ص) هم نبايد فراموش كنيم كه ايشان هم غريب بودند. گاهي اوقات در درسهاي تاريخيمان دوست داريم افتخارات پيامبر(ص) را طوري بيان كنيم كه هم خودمان و هم مخاطبين يادشان برود كه پيامبر(ص) غريب بودند و آن وقت، هنگامي كه فقط دو روز پس از رحلت پيامبر(ص) مظلوميتهاي اميرالمؤمنين(ع) را ميبينيم، تعجب ميكنيم كه پس چه شد؟ پيامبر(ص) كه داشتند خوش و خرم همه كارها را پيش ميبردند. نخير اين طور نيست. پيامبر(ص) هم غريب بودند. ما وقتي تاريخ غديرخم را ميگوييم، بايد اين را هم بگوييم كه بعضيها تا ديدند دست عليبنابيطالب(ع) توسط پيامبر(ص) بالا برده شد، جلسه را ترك كردند. بايد مظلوميت پيامبر(ص) در زمان خودشان را بگوييم.
امام يك بار فرمودند كه پيامبر اكرم(ص) نتوانستند كاري را كه ميخواستند انجام دهند، يعني نگذاشتند. بعضي از علماي خارج از كشور اعتراض كردند كه ايشان نسبت ناتواني به پيامبر(ص) داده است. امام فرمودند: «بله، من اين را گفتهام و باز هم ميگويم كه رسول خدا(ص) ميخواست همه را مثل عليبنابيطالب(ع) تربيت كند، ولي نتوانست و نگذاشتند.»
ما وقتي ميخواهيم مظلوميت اهل بيت را بگوييم، بايد برگرديم و ريشه مظلوميت را در زمان خود پيامبر اكرم(ص) بگوييم. اين مثالي است براي وضعيت خود ما. بعضيها الان وقتي چهارتا جوان بيبند و بار را ميبينند، ميگويند واي! همه چيز به هم ريخت! چقدر دوران قديم خوب بود! دوران جنگ دوران طلايي ما بود! در دوران جنگ هم همين وضعي را كه الان ميبينيد، بعضاً حتي در شهرهاي نزديك به جبهه هم ميديديد. برخي از اين بيبند و باريها حتي زير آتش بمبارانها هم وجود داشت. چرا تصورات ما از آن زمان مبالغهآميز است؟ با چنين تصوراتي، الان روحيهها با شنيدن چنين حرفهايي تضعيف ميشوند. وقتي اين حرفها را در باره دوران سابق ميشنويد، فكر ميكنيد چيزي خراب شده و اين به دشمن ما روحيه ميدهد و روحيه دوستان ما را تضعيف ميكند. خود ما هم در انجام وظايفمان گيج ميشويم و راه را گم ميكنيم؛ آن وقت دشمنان يا دوستان نادان هم القا ميكنند كه در يك وضعيت غيرطبيعي قرار داريم، در حالي كه وضعيت كاملاً طبيعي است.
به اين مقدمه تتمهاي را اضافه كنم. چه جريانهايي در زمان امام به تقويت رهبري اقدام ميكردند؟ مهمترين جريانهايي كه در زمان امام به تقويت رهبري و تحكيم پايههاي ولايت ياري رساند، كدام جريانها بودند؟ به اين سوال بايد كساني كه تاريخ 30 سال گذشته و بهخصوص دهه اول انقلاب را مطالعه دقيق كردهاند، پاسخ بدهند. مهمترين عامل چه بود؟ به نظر بنده مهمترين عامل، شرايط دوران دفاع مقدس بود. دفاع مقدس شرايط جانانهاي را پديد آورده بود كه نخبگاني به نام رزمندگان دلير و دليرمردان شهيد، از ميان اين مردم با وصيتنامههاي خودشان در خط اول تثبيت ولايت و تقويت رهبري بودند.
من نميگويم نخبگان جامعه نقشي نداشتند، ولي با اجازه نخبگان جامعه، آنها را در درجه دوم قرار ميدهم. بسياري از نخبگان جامعه كه همان اوايل به شهادت رسيدند، اما عدهاي از آنها نه اينكه عليه امام حرف بزنند، بلكه عليه ايشان اقدام ميكردند. نميدانم مطلع هستيد يا نه كه وزير اقتصاد دولت زمان امام اخيراً مصاحبهاي كرده و گفتهاند من آن گزارشي را كه به حضرت امام دادند و گفتند ما ديگر نميتوانيم جنگ را ادامه بدهيم، قبول ندارم و معتقدم با همان امكانات ميتوانستيم به جنگ ادامه بدهيم. وزير اقتصاد، سخن نخستوزير مبني بر ناتواني براي ادامه جنگ را قبول ندارد. بعد دلايلش را هم ذكر و هنوز هم از حرف خودش دفاع ميكند ميگويد همان زمان هم اين حرف را ميزدم و مرا مسخره ميكردند و ميگفتند شيعهي تنوري!
شرايط را ببينيد كه واقعاً در آن زمانها چه ميگذشته است دشمن آمده بود لب مرزها و به خاك ما تجاوز كرده بود. حضور دشمن باعث ميشد كه كار جريانات تضعيف كننده ثمر نداشته باشد. حضور دشمن طبيعتاً به يكپارچگي و وحدت جامعه كمك ميكرد و موجب ميشد كه اتكاي مردم هر روز به رهبري بيشتر شود، آن هم آن رهبري الهي با آن شجاعت. امام فرمودند كه جنگ يكي از الطاف خفيه الهي بود. يكي از بركات دفاع مقدس اين بود كه پايههاي ولايت در اين جامعه تحكيم شد، والا حتي با حضور امام هم آنها اقدام و رهبري را تضعيف ميكردند.
آقاي بازرگان كه حرف زدنش خيلي بهتر از كار كردنش بود، در گزارشهاي هفتگي كه در تلويزيون به مردم ميداد، در يك حكومت به اصطلاح خودشان آخوندي، دايماً لطيفههاي ملانصرالدين را تعريف ميكرد و ما بيشترين لطيفههاي ملانصرالدين را از ايشان شنيديم و هميشه از خودمان ميپرسيديم كه اين يعني چه و چرا اينها را ميگويد؟ در اوج اقتدار امام و اوج اقتدار رهبري، آقاي بازرگان رسماً با امام مخالفت ميكرد.
تا جنگ نشد، ولايت تثبيت نشد، اين هم از حماقت دشمنان ما بود كه جنگ را آغاز كردند. آنها نميدانستند كه جنگ براي جامعه ما چه بركاتي دارد. يكي از عواملي كه موجب شد مردم قدر رهبري را بدانند، به ولايت پناه ببرند و ولايت، كارآمدي خود را به منصه ظهور برساند، دفاع مقدس بود. خواهش ميكنم به اين تعابير من با دقت توجه كنيد، والا مورد سوء استفاده قرار ميگيرند. يك وقت كسي حرفهاي مرا اين طور تعبير نكند كه چون جنگ شد و اوضاع به هم ريخت و شلوغ شد، ولايت تثبيت شد! ولايت كارآمدي خود را در نجات يك كشور بحران زده و جنگزده نشان داد؛ بصيرت مردم افزايش پيدا كرد و صف اولي كه بصيرت را افزايش دادند، شهدا بودند. اين را بر اساس آمار ميگويم. شهداي ما در وصيتنامههايشان كه به تعبير امام براي خوبان هم تكاندهنده بودند، چه رسد براي عموم مردم، سفيران ولايت در ميان مردم بودند؛ سفيران صادقي كه با خون خودشان وصيتنامههايشان را امضا كردند.
جامعه ما الحمدلله جامعه با ثباتي است. حالا تصورش را بكنيد كه براي همين جلسات بصيرتي كه داريد، نعوذبالله هر هفته يك شهيد ميداديد. اين جريان خيلي تقويت ميشد. در آن زمان، شهدا در جامعه بصيرتزا بودند. طبق آماري كه نماينده محترم وليفقيه در بنياد شهيد از محتواي وصيتنامهها ي شهدا دادهاند، به طور ميانگين در هر وصيتنامهاي چهار بار از امام حسين(ع) و كربلا در تعابير مختلف و چهار مرتبه از ولايت فقيه ياد شده است.
ما الان سر سفره آماده نشستهايم. يك وقت تصور نكنيد كه از اول انقلاب در روز 22 بهمن مفهوم ولايت فقيه جا افتاده بود. يادم هست وقتي بحث ولايت فقيه در مجلس خبرگان مطرح بود، جوانهاي گروهكي در ميدان انقلاب ميتينگ راه انداخته بودند و تهاجمهاي زيادي به شخص وليفقيه صورت گرفت.
اين تتمه مقدمه عرضم بود كه در ده سال
اول انقلاب هم رهبري همواره تضعيف ميشد و تضعيف رهبري شيوه هميشگي دشمنان
دانا و دوستان نادان انقلاب بوده است. جريانهاي تضعيف كننده هم سابقاً و
لاحقاً شناخته شده هستند. بعضاً هم يك جريان هستند با اشخاصي كه يا
مستقيماً تضعيف ميكنند و يا مقدمات تضعيف را فراهم ميآورند. بعد هم چه
كساني رهبري را تقويت ميكردند؟ در صف اول شهدا. البته اين نظر بنده است و
ممكن است ديگران تحليل ديگري داشته باشند. در صف دوم هم نخبگان جامعه
بودند. اثر كلام شهدا البته از نخبگان بيشتر بود.
قسمت سوم سخنم اين است: امروز كه دفاع مقدس نيست، در برابر جريان تضعيف
كننده رهبري بايد چگونه ايستاد؟ ديگر دفاع مقدس نيست كه الزاماتي را پيش
بياورد كه كارآمدي ولايت را به سهولت و بهوضوح نشان دهد. در چنين شرايطي
بايد فعاليت ما براي بصيرتافزايي در جامعه ادامه پيدا كند. بايد
فعاليتهاي افشاگرانه و فعاليتهايي كه بصيرت را تعميق مي بخشند و فهم
عموم را از پيچيدگيهاي مسايل سياسي بالا ميبرند، افزايش داد. امروز به
جاي خون شهدا بايد مداد علما كار كند. امروز الحمدلله در اثر امنيت نبايد
متأسف باشيم كه شهيد نميدهيم. اين از قدرت ماست كه امروز دشمن جريت
نميكند به ما حمله كند.
بايد در برابر جريان تضعيف كننده رهبري بايستيم. الان كه شهدا نيستند، كساني كه در زمان حضرت امام در خط مقدم بودند، ميشوند خط اول، يعني نخبگان جامعه بايد به تقويت پايههاي ولايت، نظام ولايي، رهنمودهاي رهبري و شخص ايشان اقدام كنند. اين حداقل انتظار ما از نخبگان جامعه است، نه اينكه شعار بدهند، بلكه در عمل نشان بدهند.
مردم كشور ما مردم باشعوري هستند و شعارزده نيستند. نخبگان بايد در عمل بگويند كه هر كدام در تقويت اصل ولايت، در جهت تقويت شخص وليفقيه چه اقدامي انجام ميدهد؟ تبعيت ميكند؟ تبيين ميكند؟ تحليلهاي بموقع ميكند؟ به تضعيف كنندگان حمله ميكند؟ اينها بايد سهم خودشان را نشان بدهند. اين مطالبه ماست.
به سراغ بخش ديگر سخنم مي روم. چيزي كه امروز به آن نياز داريم، تقويت رهبري جهان اسلام در جامعه ايران اسلامي است. ما الان اگر رهبري ايران اسلامي را تقويت كنيم، رهبري جهان اسلام را تقويت كردهايم و اگر امروز كسي رهبري جامعه اسلامي را تضعيف كند، رهبري جهان اسلام را تضعيف كرده است. يكي از اساتيد حقوقدان دانشگاه تهران ميگفت خيانتي كه آقاي موسوي در حق اين كشور انجام داد، مسعود رجوي انجام نداد. ميگفت من حاضرم اين ادعا را از نظر حقوقي اثبات كنم. گفتم بله اين كار شماست و بايد اين كار را بكنيد.
ولي من به جاي ايشان يك توضيح اجمالي دارم تا معلوم شود رجوي بيشتر به اين كشور خيانت كرده يا موسوي؟ امروز يكي از دولتمردان مصر پيرو سخنان ديروز يكي از دولتمردان آمريكاي جنايتكار دو تا حرف مشابه زدهاند. روزهاي قبل هم اين حرفها را از موسوي و همين طور از راديوهاي صهيونيستي شنيديم. اينها همه توي يك خط كار ميكنند. مسول مصري به سخنان نماز جمعه رهبري حمله ميكند و ميگويد رهبري جمهوري اسلامي فراموش كرده چگونه بحران كشور خودش را سركوب كرد و حالا آمده و اين حرفها را به ما ميزند. اين يعني تضعيف موقعيت رهبري در جهان، يعني بهانه دادن به دست دشمن تا موقعيت رهبري را در جهان اسلام تضعيف كند كه البته تضعيف نخواهد شد. گفت: «اي مگس عرصة سيمرغ نه جولانگه توست/ عرض خود مي بري و زحمت ما ميداري». مردم هوشمند جهان وقتي مي بينند آمريكا اين حرف را مي زند، هر كسي هم كه تا به حال نفهميده باشد كه موسوي آمريكايي است، الان ديگر مي فهمد و ميگويد عجب! اين حرفها كه عينآً مثل يكديگرند.
چندي پيش موسوي در بيانيه خود نوشته بود مسولين كشور بايد اعتراف كنند كه در كشور بحران وجود دارد. مسولين ما كه اعتراف نكردند چون چنين بحراني وجود ندارد، ولي بايد به آقاي موسوي تبريك گفت كه ديكتاتورهاي مصر ادعا كردهاند كه در ايران بحران وجود دارد. شما مثل اينكه با هم بستهايد! بايد از آقاي موسوي پرسيد اگر مسولين كشور در حالي كه در ايران بحران وجود ندارد، اعلام كنند كه وجود دارد، به شما چه ميرسد؟ هيچ چيز غير از اينكه اسراييل و حكومت ديكتاتوري مصر خوشحال ميشوند. ارتباط از اين واضحتر؟
امروز اظهر من الشمس است كه وقتي كساني در داخل موجبات تضعيف رهبري را فراهم ميآورند، بلافاصله بازتاب بينالمللي دارد و نقش آن در اوضاع منطقه مشخص مي شود. اگر اين تضعيف نباشد، كلام رهبري براي نجات ملتهاي منطقه بُرّنده خواهد بود و رهبري ايران اسلامي براي نجات محرومين منطقه كافي است. در اين موضوع ترديد نكنيد. الان تنها بهانهاي كه استكبار براي كند كردن نقش رهبري جمهوري اسلامي براي هدايت مردم مظلوم مسلمان منطقه دارد، فتنه سال 88 است. بايد به تعداد كتكهايي كه مردم مظلوم مصر ميخورند و رنجهايي كه ميكشند، نفرين به كساني كرد كه فتنه سال 88 را پديد آوردند و هنوز هم فتنهگرايانه و فتنهجويانه اين موضوع را دنبال و سركوب مردم مظلوم و آزاديخواه و ضد آمريكايي مصر را به سركوب مشتي آدمهايي كه در جهت منافع اسراييل اقدام ميكردند، تشبيه ميكنند. در فتنه 88 عدهاي اسراييليمآب -البته غير از عدهاي كه در ابتدا فريب شعارهاي فتنهگران را خوردند- توسط مردم سركوب شدند. همه هوشمندان عالم و جمهوري اسلامي ميدانند كه چه تفاوتي است بين شورش سطل آشغالي سال 88 با قيام آزاديخواهانه و اسلامخواهانه مردم مصر و نيز ميدانند كه چه تشابهي هست بين سران فتنه و سران ديكتاتور مصر كه هر دو در جهت حفظ منافع آمريكا و صهيونيسم كار ميكنند.
ما نيامدهايم كه در مورد اين موضوعات بحث كنيم. بنده ميخواهم در اينجا مطالبهاي را مطرح كنم. آيا نخبگان جامعه وظيفه ندارند در مقابل تضعيفهايي كه صورت ميگيرند و الحمدلله و المنّه هيچ تأثيري هم ندارند، به تقويت رهبري و ولايتفقيه اقدام كنند؟ آيا واجبترين كلمهاي كه در بيانيه هر شخصيت سياسي در اين كشور بايد ذكر شود، نبايد برائت و بيزاري از فتنهجويان باشد؟ اولويتبنديها در كجا تنظيم مي شوند؟ كدام عقلانيتي اولويت مسايل را براي افراد تعيين ميكند؟
امروز ما به يك قيام ملي، به يك نهضت جهاني براي تقويت روزافزون و هر چه بيشتر پايههاي ولايت نياز داريم. الان اگر كسي ميخواهد به مردم مصر كمك كند، بايد ريشه فتنهجويان را در داخل كشور خشك كند. اگر كسي دلش براي مردم تونس ميسوزد، كافي است كه پايههاي ولايت را در اينجا تقويت كند. اين كار اثر مستقيم روي مردم منطقه دارد و در جهت نجات آنهاست.
رهبري ما نياز ندارد در جريان مصر دخالت كند. همين كه در اين خطّه از خاك منطقه جهان اسلام نظام ولايي مستحكم شد، خود به خود به مردم فلسطين و به مردم مظلوم منطقه و نيز اقصي نقاط جهان اسلام كمك خواهد شد. همين كه اينجا تقويت شود و كار خودش را درست انجام بدهد، به كار ديگري نياز نيست. يك وقت از اين سخنان اين شايبه پديد نيايد كه ما ميگوييم رهبري بايد تظاهراتهاي مصر را رهبري كنند. نيازي به اين كار نيست. هر كسي اظهار نظر ميكند و مقام معظم رهبري هم اظهارنظر ميكنند. معلوم است كه نظر ايشان دلنشينتر و مؤثرتر از تمام سياستمداران عالم است. عرصه سيمرغ جولانگاه مگسهايي چون سياستمداران آمريكايي و اسراييلي و فتنهگران ما نيست. اينكه هر روز بيش از پيش همزبان شدهاند و جالب اينكه حرفهايشان با هم يكي است و بي.بي.سي و شبكههاي آمريكايي جلوتر از اينكه فتنهجويان بيانيه بدهند همان حرفها را ميزنند. انگار اينها مينشينند و رونويسي ميكنند و تازه يادشان ميافتد كه بايد چه بگويند! طبيعي هم هست. فشار روحي ذهن را مغشوش ميكند و چارهاي جز رونويسي نيست. اينها كه قادر نيستند از اثر حرفهاي رهبري بكاهند.
شنيدم كه بيانات مقام معظم رهبري به زبان عربي در ميان تظاهركنندگان مصري به صورت بلوتوث دست به دست شده است. بديهي است كه اين حرفها اثر خود را خواهند گذاشت. «باش تا صبح دولتش بدمد/ كاين هنوز از نتايج سحر است». آن روز است كه معلوم ميشود در عالم چه خبر است. كافي است رهبري ما نظرشان را اظهار كنند، تأثير خود را خواهد گذاشت و كافي است كه ما ولايت را تقويت كنيم. جريان تضعيف كننده در جامعه ما مرده و كساني به زور ميخواهند اين مرده را موميايي كنند و سر پا نگه دارند.
الان وظيفه نخبگان جامعه -از دولتمردان گرفته تا مجلسيان و اخيراً نمايندگان مجلس خبرگان- تقويت و تحكيم پايههاي ولايت است. چشم جهانيان به جلسات مجلس خبرگان كه در آينده نزديك تشكيل ميشوند، خواهد بود. البته اين نكته را بگويم كه اگر مجلس خبرگان هزاران گام هم در جهت تقويت رهبري بردارد، رسانههاي دنيا ذرهاي از آن را انعكاس نخواهند داد، ولي به عنوان يك طلبه كوچك و عضوي از آحاد مملكت اسلامي خدمت سروران خودم در مجلس خبرگان كه بزرگترها و ريش سفيدها و علماي اين مملكت هستند عرض ميكنم اگر كوچكترين حركتي در مجلس خبرگان در جهت تضعيف ولايت و رهبري صورت بگيرد، در تمام بلندگوهاي صهيونيستي عالم هزار برابر بازگو خواهد شد.
ما چه انتظاري داريم؟ ما انتظار داريم مجلس خبرگان در جهت تقويت رهبري آن كار ي را بكند كه تا به حال نكرده، يعني كاري بكند كه لكه ننگين فتنه 88 براي هميشه پاك و فضا براي آيندهاي بهتر فراهم شود.
بالاخره معلوم است كه هر كسي در حرفهايش چه سياستهايي را رعايت ميكند. ما هم همان حيا و نجابتي را دنبال ميكنيم كه امام داشتند و مقام معظم رهبري دارند و از صدقه سر همان نجابت و حياست كه خيليها زندهاند، اما منتظر اقداماتي هستيم كه در جهت تقويت ولايت است.
قسمت پاياني سخنم اين است كه تنها قبول داشتن ولايت فقيه و اينكه گهگاهي در جهت تقويت ولايت اقدام كنيم، كافي نيست. دوستان به اين نكته دقت زيادي بكنيد كه نبايد متناسب با خطراتي كه در تضعيف ولايت وجود داشت و بحمدالله رفع شد، به تقويت ولايت بپردازيد. يك انسان ولايتمدار بايد ما به ازاي هر قدم آنها هزار قدم در جهت تقويت ولايت بردارد تا جريانهاي ضد ولايي را براي هميشه پشيمان كند و امنيت، قدرت، اقتدار اجتماعي، اقتدار بينالمللي و سلامت و صلابت جامعه روزافزون شود. ما در جهت تقويت ولايت شعار نميدهيم. پشت شعارهاي ما يك سلسله استدلالهاي عقلاني قرار دارند. ما نبايد به ميزان خطر تضعيف ولايت حركت كنيم، بلكه حركت ما بايد چندين برابر باشد.
نمايندگان مجلس خبرگان حتماً اين را بهتر از ما ميدانند. نبايد گفته شود الان كه الحمدلله خطري ولايت را تهديد نميكند و همه چيز خوب است، پس لازم نيست شعار خاصي بدهيم يا فرياد خاصي بزنيم. مشكلي پيش آمده كه به جاي آنكه تبديل به تهديد شود، بايد جبران شود و جبرانش هم كار سادهاي نيست. نمايندگان مجلس خبرگان، نمايندگان مجلس شوراي اسلامي، هيئت دولت، قضات، استانداران، مديران جامعه و همه نخبگان دير يا زود مورد اين سوال تاريخي قرار ميگيرند كه شما در جهت تقويت ولايت چه اقدام ويژهاي را انجام داديد؟ اينكه پاسخ بدهيد ما ولايت را تضعيف نكرديم و در جهت ولايت بوديم، براي آينده و تاريخ و مردم ما كافي نيست.
پيامبر اكرم(ص) وقتي ميبينند علي بنابيطالب(ع) دارند تضعيف ميشوند، نامهاي به مقداد ميدهند و ميگويند اين را به عليبنابيطالب(ع) برسان. عليبن ابيطالب(ع) با لشكر رهسپار مأموريتي هستند. پيامبر(ص) به مقداد ميفرمايند: «وقتي ميخواهي نزد علي بنابيطالب(ع) بروي، مراقب باش كه يك وقت از پشت سر يا پهلوي سپاه او نروي كه مجبور باشد برگردد و تو را ببيند. لشكر را دور بزن و جلوي سپاه برو و منتظر بمان تا برسد، بعد نامه را به او بده و بگو اين نامه را پيامبر (ص) تقديم كرده است.» و به اين ترتيب آدابداني را در ميان مؤمنان و پيروان صديق ولايت رواج ميدهند و به آنان مي آموزند كه بايد در برابر عليبنابيطالب(ع) چگونه رفتار كنند.
نبايد هميشه شرايط بحراني پيش بيايد تا از ولايت دفاع كنيم. هر كسي كه ميخواهد سلامت و صلابت آينده مملكت را تضمين كند بايد هنگامي كه پرونده خود را بررسي ميكند ببيند در جهت تقويت ولايت چه قربانياي داده است؟ چه فداكارياي كرده است، چه اقدام ويژهاي انجام داده كه جهانيان را مبهوت كرده است؟ بعضيها چنان «آسته بيا آسته برو كه گربه شاخت نزند» عمل ميكنند كه انسان حيرت ميكند! در برابر حساسترين مسايل يكي به نعل ميزنند يكي به ميخ. گاهي هم با سكوت از كنار مسايل ميگذرند و خودشان را به تجاهل ميزنند. اينها همه مورد مطالعه و مداقه قرار خواهد گرفت.
نتيجه تقويت ولايت در جامعه ما سلامت كل جامعه و صلابت و اقتدار سياسي ما خواهد بود كه نياز جهان اسلام و كل جامعه بشري است. الحمدلله امدادهاي غيبي هم يكي پس از ديگري دارند از راه ميرسند و اين امدادها انقلاب ما را ياري خواهند كرد. هر كسي در ياري اين انقلاب عقب بماند و موتور ذهني و احساسات انقلابيش كند كار كند، فردا نخواهد توانست سرش را بلند كند. بعضي از اوقات هنگامي كه رسانههاي خارجي از چيزي احساس درد ميكنند و ناراحت ميشوند يا چيزي را مسخره ميكنند، دليل بر اين است كه اين مطلب، موضوع حساسي بوده و اينها آتش گرفتهاند و معلوم مي شود كه بايد روي اين موضوع كار كرد.
در ماه محرم در ضمن صحبت به روايت مشهوري اشاره كردم كه ياران امام زمان(عج) در مقابل مولاي خود مانند كنيز هستند. تا به حال كسي عليه حرفهاي محرمي ما حرفي نميزد و آن را دست نميگرفت و شانتاژ نميكرد، اما اين صحبت را دست گرفته بودند كه كنيزي اينها را ببينيد. معلوم ميشد بدجوري سوختهاند. اين بين شيعيان سخن رايجي است كه احترام امام زمان(عج) را نگهداشتن يك وظيفه حداقلي است و در برابر ايشان بايد كنيز بود. اينها نميتوانند بفهمند كه ولايتمداري ياران امام خيلي بالاتر از فهم آنهاست. ما انتظار داريم كه اين ولايتمداري اوج پيدا كند تا تفاوتها ديده شود. وقتي ولايتمداري اوج پيدا كرد، مسلمانان جهان و محرومان، گمشده خود را پيدا خواهند كرد. حداقل در مييابند كه بايد رهبري چنين باصلابت و در اوج سلامت داشته باشند. ترديد نداشته باشيد هر كشوري كه رهبري باصلابت و با سلامت كامل پيدا كند، با رهبري عزيز ما هماهنگ خواهد بود. مگر حضرت آيتالله سيستاني اين گونه نيستند؟ مگر آقاي سيد حسن نصرالله اين گونه نيستند؟ مگر اينها در اوج صلابت و سلامت رهبران جامعه خود و در عين حال هماهنگ با رهبري ما نيستند؟ ما از خدا ميخواهيم مردم مظلوم تونس، مردم مظلوم مصر و مردم مظلوم منطقه رهبراني چنين باصلابت و با سلامت پيدا كنند، چون در اوج هماهنگي با رهبري ما خواهند بود.
آن وقت آمريكاييها براي اينكه اين هماهنگي ذاتي رخ ندهد، هزاران ترفند را به كار ميگيرند تا بر موج تحركهاي منطقه سوار شوند و آنها را تخريب كنند. آنان اقدامات مختلفي را انجام ميدهند و پيشاپيش حرفهايي را ميزنند كه شايسته شأن خودشان است و من حتي بازگوكردن و پاسخ دادن به آنها را هم لازم نميبينم.
تقويت پايههاي ولايت بايد بيشتر از گذشته صورت بگيرد و همه بايد در پرونده خود اعمال مشخصي را براي اين تقويت داشته باشند، والا حكايت قيام توابين ميشود كه همگي كشته شدند، اما پس از مظلوميت امام حسين(ع) فايده نداشت. البته در مملكت ما مظلوميت اتفاق نخواهد افتاد و در اوج سلامت پيش خواهيم رفت.
اين را هم عرض كنم كه بر اساس بررسيهاي دقيق و پيش بينيهاي كاملاً كارشناسانه و بر اساس اخبار موجود از آخرالزمان و احوال جوامع شيعي، مطمئناً جريان ولايت روز به روز محكمتر ميشود. خرداد ماه گذشته بود كه همين جا به دوستان عرض كردم كه من پيشگويي نميكنم، ولي بر اساس محاسبات خودم عرض ميكنم كه در سال بعد نقش بسيار مقتدرانه و قوي رهبري جمهوري اسلامي را در منطقه خواهيد ديد. والله ما آن زمان كف دستمان را بو نكرده بوديم كه در تونس و مصر انقلاب ميشود. اصلاً كسي تصورش را هم نميكرد. هفت هشت سال قبل يك دانشجوي تونسي از من پرسيد ما در كشورمان چه بايد بكنيم؟ ديكتاتوري خيلي شديد است. گفتم شما بايد به حداقلها اكتفا كنيد. فعلاً برويد قرآن درس بدهيد. گفت: آقا را ببين. درس دادن قرآن كه حكمش اعدام است. من هر چه ميگفتم او ميخنديد و ميگفت: آقا! مثل اينكه شما بلد نيستيد رهنمود بدهيد. وقتي شنيدم براي اولين بار در تونس اذان دادهاند، ياد حرفهاي آن دانشجو افتادم.
انسان نشانهها و علايم را مي بيند، مطالعه ميكند و به نتايجي مي رسد. شما هم مطالعه كنيد، چه بسا به نتايج دقيقتري هم برسيد. حالا من بر اساس همين مطالعات، براي اقتدار رهبري در جامعه اسلامي خودمان و در جهان اسلام، آينده را به اين شكل پيش بيني ميكنم. ما نميخواهيم نخبگان جامعه دور انداخته شوند و دلمان برايشان ميسوزد، وگرنه اين ماشين با عظمت و قدرت پيش خواهد رفت و هيچ مانعي هم سر راهش نخواهد بود. تصور نكنند كه ما داريم در باره تقويت ولايت با غصه و دردمندانه حرف ميزنيم. ابداً. ما فقط دلمان ميسوزد كه جا نمانند. آينده، آيندهاي است كه اگر كسي به شكل جدي در تقويت رهبري گامي بر ندارد، براي ابد حذف خواهد شد، چه رسد به اينكه بخواهد رهبري را تضعيف كند. چنين فردي بهسرعت و بهسهولت از چشم مردم ميافتد. [تكبير جمعيت]
توصيهاي هم براي كساني دارم كه ميخواهند هوشمندانه در جهت تقويت رهبري گام بردارند و آن اينكه نكند دچار محاسبات غلط شويد كه آقا! يك جوري حرف بزنيم كه مسخرهمان نكنند. اصولاً شيوه دشمنان ولايت، مسخره كردن است و اگر يك جوري رفتار كردي كه مسخرهات نكردند بايد به خودت شك كني. اگر سايتي، وبلاگي، تريبوني، نشريهاي دستت هست، يك وقت اين بيم را به خودت راه ندهي كه بايد يك جوري از ولايت دفاع كنم كه مسخرهام نكنند. يك جوري متعادل، متعادل بين حق و باطل منظورم هست، دفاع كنم كه همه حرف مرا بپذيرند. كسي كه اين طور عمل كند، خودش ضرر كرده. علامت سلامت راه اين است كه توسط منكران و كافران تمسخر شود و بعد از آن است كه بركات و اثرات عظيمي اعم از بيداري جامعه و رونق معنوي خود فرد را به همراه خواهد داشت.
قرآن كريم مي فرمايد: «ياحسرة على العباد ما يأتيهم من رسول إلا كانوا به يستهزئون ». تمسخر كردن بلا استثنا كار مخالفان پيامبران بوده است و به گزارش قرآن كريم :«ما ارسلنا من رسول» ما هيچ پيامبري را نفرستاديم: «الا كانوا به يستهزئون» الا اينكه مسخرهاش كردند.
گاهي اوقات انسان ميبيند نيروهاي بسيار ولايتمدار و علاقمند به ولايت و برخوردار از عقلانيت ولايي، يعني كساني كه ميتوانند عاقلانه دفاع كنند، در مسير حركتشان يك جوري سعي ميكنند به تعبير غلط، متعادل حركت كنند كه يك وقت تندرو تلقي نشوند. تندروي يعني اقدام بيجا و اضافي كردن كه بد است، ولي يادمان باشد كه مقام معظم رهبري در قم فرمودند هر حركتي را نبايد به تندروي نسبت داد. تقويت رهبري توسط اقدامات شجاعانه در اين زمان يك ضرورت است و نبايد تندروي تلقي شود. مثل اينكه كسي ياران امام زمان(عج) را در شدت اطاعتشان از ايشان افراطي بدانند و بگويند: آقا! يك كمي سنگيني خودت را حفظ كن. يعني چه كه مثل كنيز در مقابل آقا تواضع ميكني؟ واقعاً امنيت جامعهاي كه اين همه دشمن دارد، وابسته به تقويت رهبري است و حتي نبايد كسي جرأت كند كه به مخيلهاش خطور كند خلاف جريان اصيل ولايت حركت كند و به خود بگويد آن قدر افشاگري خواهند كرد و آن قدر وقت خواهند گذاشت و عليه من تبليغات درست خواهند كرد كه ديگر نخواهم توانست سرم را بلند كنم. ما سخنان رهبري را نه فقط به اين دليل كه ايشان گفتهاند، بلكه به دليل آنكه با عقل قابل دفاع است ميپذيريم و سخن كسي را كه سخني غير از ايشان ميگويد و مشياي غير از ايشان را اختيار ميكند، نه تنها نميپسنديم كه او را در بحري از حماقت غوطهور مي بينيم. بحثهاي اعتقادي و معنوي به جاي خود، ميگوييم كه او از كمترين درايت سياسي هم بيبهره است.
در زمان خود حضرت امام كساني بودند كه سعي ميكردند سخنان امام را تعديل كنند و دايماً ميگفتند زياد تند نرويد! بگذاريد اين جوري بگوييم. آنها الان هم اگر دستشان برسد به سخنان رهبري هم رحم نميكنند و ميخواهند جريان ولايتمداري را تعديل كنند! بعد از آن چه باقي خواهد ماند؟ انشاءالله اين مطالبه ما كه بايد بيش از پيش به تقويت ولايت و ولايتمداري پرداخته شود و نخبگان جامعه ما بايد در اين زمينه پيشتاز باشند تا مورد طرد و نفرين مردم قرار نگيرند، محقق شود و اين نيازمند مجاهدت شبانه روزي كساني است كه ميخواهند در پيروزي قريبالوقوع جهان اسلام و مقدمه سازي ظهور آقا امام زمان(ع) نقش فعالي را ايفا كنند. شما هم كه نقش فعالي را ايفا نكنيد، خدا فرشتگان و ملايكه و نيروهاي گمنام زيادي در ميان مردم دارد و آنها را به كار خواهد گرفت و از آنها در جهت مقدمهسازي براي ظهور آقا امام زمان(عج) استفاده خواهد كرد.
ميخواستم در مورد مسايل منطقه هم سخناني بگويم كه الحمدلله سخنان مقام معظم رهبري در اين زمينه كامل و واضح بود و مردم ما هم الحمدلله بسيار هوشيار هستند و نياز به ذكر هيچ مطلبي نيست؛ اما اين را هم از بنده به عنوان حسن ختام كلام داشته باشيد. شما ميبينيد كه آمريكاييها در مقابل موج اسلامخواهي و حتي آزاديخواهي، موج استكبارستيزي و صهيونيسمستيزي ديگر نميتوانند مقاومت كنند. در چنين وضعيتي به نظر شما آنها چه ميكنند؟ تا جايي كه به ضررشان نباشد با احتياط با اين قيامها همراهي ميكنند، تا آنجا كه آمريكاي جهانخوار به دولت مصر ميگويد: آقا! كوتاه بيا و ژست دموكراتيك به خودش ميگيرد! اين جرثومه فسادي كه تمام جنايتهاي دوران معاصر زير سر اوست، دارد ميگويد كوتاه بيا. اين همراهي در تونس، در مصر و در هر كشوري كه تحركي صورت بگيرد، ادامه خواهد داشت.
پيشبيني شما از اين همراهي چيست؟ آينده دور اين همراهي را چه ميبينيد؟ آينده نزديك اين همراهيها اين است كه اگر بتواند، اين حركتها را از مسيرشان منحرف و يا با ايجاد آشوب، مردم اين منطقهها را از قيام خودشان پشيمان ميكند. ولي آينده دور چگونه خواهد بود؟ يك كمي محاسبه كنيد. ميخواهم كوتاه سخن بگويم. بنده پيشبيني ميكنم و محاسبات هم همين را ميگويند كه در آينده انشاءالله نه چندان دوري اينها ميفهمند كه نميتوانند در مقابل حركت اسلامخواهي بايستند. البته الان هم اين را فهميدهاند. پس بايد چه كار كنند؟ خواهيد ديد كه به اين نتيجه خواهند رسيد كه بايد بيايند و موجهاي بعدي اسلامخواهي را خودشان در منطقه سازماندهي كنند.
شما اين پيشبيني را نميكنيد؟ چرا صبر كنند كه موج اسلامخواهي بلند شود و بعد براي كنترل آن هزينههاي زيادي را بپردازند؟ از همان اول موجهاي اسلامخواهي و تحركهاي اسلامخواهي را در منطقه شكل ميدهند. آيا اين پيشبيني معقول به نظر ميرسد كه قدم بعدي را بگويم؟
فهمش خيلي راحت است. وقتي ميبينند دور، دور اسلامخواهي، آزاديخواهي يا حتي استكبارستيزي و صهيونيسمستيزي است، ميگويند چرا ما اين كار را نكنيم؟ خودمان ميآييم و يك حركت ايجاد ميكنيم. اين طور نيست كه اينها بگويند حالا كه دستمان لو رفته، ميرويم و حركت ديگري را انجام ميدهيم. يقين داشته باشيد كه راه ديگري ندارند. تمام راهها را بشمريد. راه ديگري نمانده. مجبورند اين راه را بروند.
بعد از شما سوال ميكنم اگر اينها بخواهند در منطقه يك حركت اسلامخواهانه و استكبارستيزانه و حتي به صورت ظاهري ضد صهيونيسم راه بيندازند كه خودشان آن را هدايت كنند، دست كدام كشور خواهد بود؟ خواهش ميكنم با محاسبه پاسخ بدهيد. بنده تصورم اين است كه اينها اين حركت را به صورت فرامنطقهاي در كنار فلسطين اشغالي انجام خواهند داد. چرا؟ چون ده سال است كه به دنبال تغيير نقشه خاورميانه بودهاند و تا به حال نشده است. حركت اسلامخواهانهاي كه توسط صهيونيستها و غربيها سازماندهي شود، فرامنطقهاي خواهد بود و حركتي است كه ميايد و سعي ميكند در چند كشور خودي نشان بدهد. منطقه آغازين آن كجا خواهد بود؟ فرض كنيد كه ما منطقه آغازين را پيش بيني نميكنيم، ولي اگر يك حركت به ظاهر اسلامخواهانه توسط استكبار در منطقه شكل بگيرد و بخواهد نقشه خاورميانه را به هم بزند، بايد مرز بين اردن و سوريه و عراق و عربستان را به هم بريزد تا نقشه خاورميانه عوض شود. حتي بايد به مرزهاي سوريه و تركيه هم تعدي كند.
چرا نقشه خاورميانه بايد به هم بريزد؟ چرا حيات استكبار به موضوع بسته است؟ علتش را از كساني بپرسيد كه بيش از ده سال است دارند فرياد مي زنند كه نقشه خاورميانه بايد تغيير كند. بايد دوره بگذاريم و در مورد اين موضوع بحث كنيم كه چرا اين قضيه اين قدر براي استكبار مهم است؟
اين حركت اسلامخواهانهاي كه بخواهد نقشه خاورميانه را به هم بريزد و يك جنگ داخلي منطقهاي را به راه بيندازد، با يك منطق ديگر هم جور در ميآيد. وقتي انتفاضه شروع شد، شارون گفت اگر انتفاضه خاموش نشود، مردم خاورميانه بايد منتظر اتفاقات مهمي باشند. طبق پروتكلها آنها رفتند و سربازان مسيحي را آوردند و به جنگ مسلمانها در منطقه فرستادند تا خودشان امنيت پيدا كنند، ولي نتيجه نگرفتند. بعد تصميم گرفتند از سربازان مسلمان عليه مسلمانان استفاده كنند. پيش بيني بنده اين است كه اينها يك حركت فرامرزي اسلامخواهي در منطقه به راه مياندازند. اول شعارهاي اسلامي ميدهند، بعد شروع ميكنند به قلع و قمع و نابود كردن مسلمانان منطقه. آيا آمريكا براي تضعيف اسلامخواهي در منطقه راه ديگري دارد؟ تا فردا صبح وقت داريد فكر كنيد ببينيد راه ديگري وجود دارد يا نه؟
اگر به اينجا برسيم، آيا شبيه ظهور سفياني كه در روايت فرمودهاند كه در خاورميانه خواهد بود، نيست؟ آيا در روايات نفرمودهاند كه سفياني ابتدا ادعاي اسلامخواهي و آزاديخواهي ميكند، ضد استكبار شعار ميدهد، ولي از داخل با آنها بسته و بعد ميآيد فرامرزي عمل ميكند، مرز بين اردن و سوريه را به هم مي ريزد، مرز سوريه و تركيه را به هم ميريزد، مرز عراق و سوريه را به هم ميريزد، مرز عراق و عربستان را به هم ميريزد. سفيانياي كه ما در روايات خواندهايم، عيناً همين نقشه تغيير خاورميانه را عمل ميكند. اولش هم با يك موج اسلامخواهي است و پشتش هم غربيها هستند.
الان به وضع منطقه كه نگاه ميكنيم مي بينيم شرايط از نظر تحليل سيلسي و تحليل اوضاع منطقه خيلي به سفياني نزديك شده. ميپرسيد سفياني كي ظهور ميكند؟ بنده كه خبر ندارم، ولي در مقام تحليل عرض ميكنم كه خيلي به هم نزديك شده است. بگذريم از اخباري كه قبل از ظهور در مورد سرنگون شدن برخي از حكام ستمگر در منطقه وجود دارند. حالا ديگر در آنت جزييات وارد نميشوم.
ما در چه شرايطي به سر ميبريم؟ انصافاً شرايط ما خيلي به شرايط آخرالزمان نزديك شده است. اين آمادگي را در خودتان داشته باشيد، وضع منطقه را با بصيرت تعقيب كنيد، با بصيرت به تقويت امنيت جمهوري اسلامي بپردازيد كه يك راه بيشتر ندارد و آن هم تقويت ولايت است. وقتي اوضاع منطقه به هم ريخت، تنها نقطه باثبات و امنيت كجاست؟ مملكت شيعي ايران[صلوات حضار]
انشاءالله همه آرزوهاي مردم مظلوم و نازنين ايران اسلامي مه محقق خواهند شد و ما خواهيم ديد كه سالها مرگ بر آمريكا گفتهايم، مرگ آمريكا را به چشم خواهيم ديد؛ سالها مرگ بر اسراييل گفتهايم؛ مرگ اسراييل را واهيم ديد. سالها عليه ظلم و ستم و استكبار فرياد زدهايم، ظلم و استكباري كه تمدن غرب بر آن بنا نهاده شده است؛ فروريختنش را انشاءالله خواهيم ديد و خون شهدا اثر خودش را خواهد گذاشت. آن وقت است كه تازه جلسات روضهخواني راه مياندازيم و مينشينيم و در بهار آزادي جاي شهدا را خالي و پاي ركاب آقا امام زمان(عج) براي ابا عبدالله الحسين(ع) گريه ميكنيم. علمداران آقا امام زمان(عج) براي علمدار حسين(ع) چه گريهاي بكنند. آيد به جهان اگر حسين دگري / حاشا كه برادري چو عباس آيد. انشاءالله كه شما جزو علمداران آقا باشيد.
دعا كنيم خدايا ! تحولات منطقه را مقدمه عاجل ظهور آقا امام زمان(عج) قرار بده. پيامبر گرامي وعده فرموده است كه فتنههاي آخرالزمان موجب رسوايي منافقين خواهد شد. خدايا! فتنه 88 را كماكان موجب رسوايي منافقين كه تا كنون رسوا نشدهاند، قرار بده. خدايا! در برابر ديگان ما دستهاي مجروح رهبر ما را به دستان پر بركت مهدي فاطمه متصل بفرما. خدايا! در اثر صلابت اسلام و عزت مسلمين و اقتدار جامعه اسلامي ما دشمنان را روز به روز دچار اشتباهات بيشتر بگردان و آنان را با اشتباهات خودشان نابود بگردان.
خدايا! مردم مصر را به عاليترين بصيرت و به پيروزيهاي غيرمترقبه فراوانتر از مجاهدتي كه دارند، برسان.
خدايا! منافقاني را كه در مصر بخواهند قيام مردم را منحرف كنند و كافراني
را كه بخواهند پشت پرده بر اين قيام آثار سوء بر جاي بگذارند، رسوا و
نابود بگردان. موجبات تحول تمام مردم مسلمان و نجات و خلاصيشان از مكايد
كفار و مستكبران عالم را فراهم بگردان.
يك دعاي بينالمللي فرامذهبي و فرا اسلامي هم بكنيم. خدايا! مسيحيان مظلوم عالم را كه تحت ستم صهيونيستها هستند با ظهور آقا امام زمان(عج) و پشت سر ايشان حضرت مسيح بن مريم(ع) از زير يوغ ستم صهيونيستها نجات عنايت فرما.