وحید هاشمیان در گفتوگویی تفصیلی با برگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، درباره تجربه جدیدش در کسوت مربیگری، حضور در فوتبال آلمان و وضعیت این روزهای پرسپولیس گفت.
* آقای هاشمیان! باید بابت بردی که در نخستین گام داشتید به شما تبریک بگوییم. از نخستین تجربهتان در لباس مربیگری بگویید.
من سالهای سال به عنوان بازیکن برای تیمهای مختلف بازی کردم و حالا باید عرصه دیگر را تجربه کنم. برای اولین بار بود که به عنوان نفر اول هدایت یک تیم را برعهده گرفتم. در این بازی در دقیقه 28 یکی از بازیکنان ما اخراج شد و 10 نفره شدیم و به همین خاطر مجبور شدم از 1-3-2-4 به 1-4-4 تغییر سیستم بدهم. در دقیقه 55 و 65 دو بازیکن ما مصدوم شدند و دو تعویض اجباری انجام دادیم. با این حال پس از 10 نفره شدن توانستیم در ضد حمله به پیروزی برسیم.
* تیم جدیدتان به لحاظ بازیکن در چه وضعیتی است؟
یک نکته جالب که در تیم ما وجود دارد حضور «کلاوس ریتمایر» است؛ دروازهبانی که سابقه بازی در ولفسبورگ و مونشن گلادباخ را در کارنامه دارد. او چند سال پیش خداحافظی کرد و به عنوان مربی دروازهبانهای هامبورگ کارش را شروع کرد، اما پس از پایان کارش در هامبورگ به تیم ما آمد و اکنون در 47 سالگی با آمادگی مثال زدنیاش درون دروازه ما کار میکند.
* پس این دروازهبان میتواند الگوی بسیار خوب برای بازیکنان جوان باشد.
باور کردنش کمی سخت است اما او مانند جوانها گلری میکند. برای خودم هم عجیب است که چطور یک دروازهبان 47 ساله تا این حد آماده است. حتی چند وقت پیش سایت فدراسیون فوتبال آلمان به خاطر سن و سال بالای این دروازهبان با او مصاحبهای انجام داد.
* وضعیت تیمتان در لیگ دسته پنج به چه صورت است؟
لیگ دسته پنج آلمان 18 تیمی است و حالا هم هفته سیزدهم را پشت سر گذاشتهایم و با بردی که کسب کردهایم در رده نهم هستیم.
* مردم ایران شناختی از لیگ دسته پنجم آلمان ندارند و حتما برایشان جالب خواهد بود که بدانند تیمی که شما انتخاب کرده اید چگونه تیمی است و چه امکاناتی دارد.
باشگاه ما متعلق به یکی از شهرکهای کوچک هامبورگ است. باشگاه ما یک استادیوم اختصاصی دارد که زمین تنیس هم در کنارش است. ما در تیممان همه امکانات به جز استخر و سونا داریم. دو زمین چمن تمرین اختصاصی، رختکن، رستوران و جایگاهی با ظرفیت 1000 تماشاگر دیگر امکانات باشگاه ماست.
* پس این طور که میگویید وضع یک تیم دسته پنجمی در آلمان بهتر از وضعیت تیمهای ایرانی است، چون خیلی از تیمهای ایرانی زمین تمرین ندارند و مجبورند برای تمرین کردند زمینی را اجاره کنند.
جالب است که برایتان بگویم که تیم هالستنبنک سال 1910 تشکیل شده است. میخواهم بپرسم که آن زمان فوتبال ما کجا بوده است. به هر حال باید به قدمت فوتبال آلمان احترام بگذاریم. در گذشته بسیاری از تیمهای ما بودند که زمین اختصاصی داشتند، اما با تغییر سیاستها بسیاری از این باشگاهها از بین رفتند و یکسری از تیمهای دولتی به بخش دیگری از دولت واگذار شدند. ما باشگاههایی را داشتیم که از امکانات خوبی برخوردار بودند، اما بعضی سیاستها آنها را نابود کرد، شما کافیست امکاناتی که باشگاه صبا داشت را در نظر بگیرید، آنها ورزشگاهی اختصاصی داشتند. میخواهم بپرسم که چه سرنوشتی برای پاس، بانک ملی، ایران جوان و چندین و چند باشگاه دیگر رقم خورد. متاسفانه در فوتبال ایران یکسری افراد برای این که اسمی در فوتبال برای خود به دست بیاورند سرمایهگذاری کوتاه مدت انجام میدهند و پس از مدتی میروند. آنها میآیند بازیکن و مربی می خرند که نتیجه بگیرند و وقتی نتیجه نمی گیرند کار را رها میکنند و میروند. کسی متاسفانه در فوتبال ایران به فکر کارهای ساختاری نیست. این که می گویید امکانات تیمهای لیگ پنجمی آلمان از بسیاری از امکانات تیمهای ایرانی بیشتر است، حرف درستی است که از یک طرف باعث ناراحتی من است و از طرف دیگر باعث خوشحالیم. خوشحالم که در جایی کار میکنم که چنین امکاناتی وجود دارد، اما متاسفم که بیشتر تیمهای لیگ برتری ایران از چنین امکاناتی محرومند. در اینجا هر استانی (ایالت) برای خودش یک فدراسیون دارد و این فدراسیونها مسابقات را برگزار میکنند و در نهایت گزارش کارشان را به فدراسیون فوتبال آلمان ارائه میکنند.
* سوالی که وجود دارد این است که چرا شما برای آغاز کار مربیگریتان لیگ دسته پنج آلمان را انتخاب کردید؟
در آلمان قانونی وجود دارد که بر اساس آن مربیانی که مدرک A اروپا را دارند تنها میتوانند در دسته چهار یا پنج مربیگری کنند و تنها کسانی که مدرک حرفهای فوتبال اروپا را دارند حق مربیگری در دسته یک، دو یا سه آلمان را دارند. در فوتبال آسیا مدرک حرفهای را با گذراندن یک دوره 50 روزه میتوان گرفت، اما در آلمان برای گرفتن مدرک باید 10 ماه در کلاسها حضور داشت. بنابراین با مدرکی که من داشتم نمی توانستم در سه لیگ بالایی آلمان مربیگری کنم.
* با این حال می بینیم که در ایران هستند مربیانی که حتی مدرک حرفهای آسیا را هم ندارند و میتوانند در لیگ برتر مربیگری کنند.
به هر حال قانون در هر کشوری متفاوت است. ضمن این که همان طور که گفتم مدرک حرفهای در فوتبال آسیا را میتوان 50 روزه گرفت، اما در آلمان برای گرفتن مدرک حرفهای 10 ماه زمان لازم است.
* حالا این سوال مطرح است که چرا شما آلمان را انتخاب کردید و چرا با سابقهای که داشتید به ایران نیامدید؟ می خواستید ماجراجویی کنید یا به خاطر همان تفکر حرفهای که همه در شما سراغ دارند چنین انتخابی را انجام دادید؟
یکی از دلایلی که در آلمان ماندم، خانوادهام بود. دختر من به تازگی متولد شده است و به همین خاطر، به خاطر شرایطی که وجود داشت، ترجیح دادم در آلمان بمانم. دوست داشتم کارم را از پایه شروع کنم. می توانستم با مدرکم در دسته چهار آلمان هم مربیگری کنم، اما کار در دسته چهار کمی حرفهایتر از دسته پنجم است. به همین خاطر مسابقات آنجا فشردهتر برگزار میشود و من هم مجبور می شدم بیشتر به مسافرت بروم و به همین خاطر ترجیح دادم امسال بیشتر در کنار خانوادهام باشم. از طرفی میخواستم با حضور در لیگ دسته پنج تجربه کسب کنم و پس از آن که «توماس» بازیکن قدیمی هامبورگ که اکنون مدیر تیم هالستنبنک به من پیشنهاد حضور در این تیم را داد، ابتدا گفتم به خاطر این که به تازگی از فوتبال خداحافظی کردهام میخواهم چند ماهی استراحت کنم و همین چند هفته پیش بود که صحبتهای ما پس از آن استراحتهای چند ماه جدیتر شد و بعد از تماشای چند بازی تیم، کارم را در این تیم آغاز کردم.
* حتما حضور شما در لیگ دسته پنج آلمان در رسانهها هم بازتاب داشته است. به هر حال شما سابقه حضور در تیمهای بزرگ آلمان را داشتهاید.
تیم ما از چند جهت مورد توجه رسانههای آلمانی قرار گرفت. از یک طرف من بازیکن سابق بوندسلیگا بودم و از طرف دیگر توماس یکی از پیشکسوتان هامبورگ است. همچنین حضور دروازهبانی 47 ساله در تیم ما باعث شده که رسانهها به تیم ما توجه کنند. همچنین باید بگویم که فعالیت بازیکنان سابق بوندسلیگا در دستههای چهارم و پنجم آلمان اتفاق تازه ای نیست. حتما برایتان جالب خواهد بود که بدانید ماریو باسلر و گوئیدو بوخوالد کارشان را از لیگ چهار آلمان شروع کردند. سرمربی ماینتس که این روزها بسیار خوب نتیجه میگیرد هم کارش را از تیم جوانان این تیم شروع کرد و کلیزمن هم پس از طی دورههای مختلف به سرمربیگری در تیم آلمان رسید.
* اتفاقی که کمتر در ایران می افتد و معمولا رسم این طور است که بازیکنان فردایی که فوتبالشان را کنار میگذراند به یکباره سرمربی یا مربی یک تیم میشوند!
به هر حال هر جای دنیا برای خود قانونی دارد و در آلمان هم همان طور که گفتم این اسامی بزرگ کارشان را از لیگ دسته چهار شروع کردند.
* شما با سابقهای که داشتید می توانستید خیلی راحت در ایران سرمربیگری کنید یا حتی میتوانستید در تیمهای بزرگی مثل پرسپولیس یا تیم ملی به عنوان دستیار کار کنید.
میخواستم در کنار خانوادهام باشم و کار را از پایه شروع کنم و تمایل چندانی برای دستیار شدن نداشتم. دوست دارم افکاری که دارم خودم در زمین پیاده کنم. البته من قصد بیاحترامی به مربیان را ندارم. خیلی از مربیان هستند که به عنوان دستیار کار میکنند و کارشان تاثیرگذار است، اما در مجموع فکر میکنم اگر دستیار نقش و تاثیری در تیم نداشته باشد به خودش بی احترامی کرده است.
* یعنی حتی حاضر نبودید دستیار یک مربی بزرگ در ایران شوید.
بستگی دارد این مربی بزرگ چه کسی باشد. یک وقت است که شما میخواهید دستیار کاپلو یا هیتسفلد باشید، حتما این پیشنهاد را قبول میکنید. اما باید ببینیم چه تعریفی از مربی بزرگ داریم.
* مثلا اگر تیم ملی و کیروش این پیشنهاد را به شما میداد قبول میکردید؟
پیشنهادی که مطرح نشد و کادر فنی دارد کارش را انجام میدهد و امیدوارم نتیجه بگیرد.
* اگر پرسپولیس پیشنهاد میداد با آن موافقت می کردید؟
خیر من اگر پیشنهادی از پرسپولیس داشتم، نمیپذیرفتم.
* چرا؟
اول فصل پیشبینی میکردم که پرسپولیس به مشکل بر بخورد. تیم مربی نداشت و بازیکنان بدون نظر سرمربی جدید جذب شدند. ضمن این که مربی جدید شناختی از فوتبال ایران نداشت. البته مسایل دیگری هم وجود دارد که به خاطر پرسپولیسی بودنم نمیخواهم به آنها بپردازم. پرسپولیس تیمی بوده که خودم در آن بازی کردهام و نمیخواهم با حرفهایم خدای ناکرده حاشیهای برای پرسپولیس به وجود بیاورم.
* مربیگری سختتر است یا بازی کردن؟
وقتی وجدان کاری وجود داشته باشد هر کاری سخت است. اما در مجموع فکر میکنم مربیگری سختتر است. وقتی شما بازیکن هستی به تنهایی میتوانی تلاششت را برای موفقیت تیم انجام دهی، اما وقتی مربی هستی باید به 11 بازیکن اعتماد کنی و تنها می توانی از بیرون نکاتی که به ذهنت میرسد را به بازیکنان بگویی و فکر میکنم که این کار سختتری است.
* در دورانی که شما بازی می کردید یک خصلت در بازی شما به وضوح دیده میشد و آن هم تلاش بسیار زیادتان بود. سقف آرزوهای وحید هاشمیان در مربیگری چیست؟
برای کسی مثل من حضور در تیم ملی یا پرسپولیس به عنوان سرمربی میتواند اتفاق بسیار خوبی باشد. من حتی دوست دارم در بوندسلیگا مربیگری کنم.
* تا چه حد این آرزوهای شما دست یافتنی است؟
باید برای جواب دادن این سوال یک خاطره بگویم. وقتی به هامبورگ آمدم در نخستین نشست خبری، خبرنگاران هامبورگی پرسیدند سقف آرزوهایت چیست و من هم به آنها گفتم دوست دارم در بایرن مونیخ بازی کنم. بعد از جواب من، خبرنگاران آلمانی خندیدند و گفتند به هامبورگ آمدهای و دوست داری در بایرن مونیخ بازی کنی که من گفتم بله! وقتی در هامبورگ نیمکت نشین بودم خیلیها گفتند که کار وحید هاشمیان در هامبورگ تمام است، اما نتیجهای که به دست میآید به کار، تلاش، قسمت، شانس و لیاقت بستگی دارد و دیدید در نهایت توانستم به بایرن مونیخ بروم و 11 سال در بوندسلیگا ماندم.
* پس این ویژگی سخت کوشی شما در مربیگری نیز ادامه خواهد داشت.
به هر حال انسان باید تلاش کند و من هم قطعا این کار را انجام خواهم داد و به سخت کوشی هم ادامه خواهم داد.
* احتمال دارد به ایران برگردید؟
حتما این احتمال وجود خواهد داشت.
* یعنی ممکن است سال بعد وحید هاشمیان را در یکی از تیمهای ایرانی ببینیم؟
از الان نمیتوان به این سوال جواب داد. اگر قبلا کسی به من میگفت تو کارت را از دسته پنج آلمان شروع می کنی حتما به او میخندیدم، اما با شرایطی که به وجود آمد اکنون من در دسته پنج آلمان هستم. نمیتوان از حالا آینده را پیشبینی کنیم.
* اگر شما بخواهید به فوتبال ایران بیایید با ویژگیهای رفتاری که در شما سراغ داریم حتما کار سختی خواهید داشت. سوالی که وجود دارد این است که آیا در فوتبال ایران که باند بازیها زیادی وجود دارد می توانید کار کنید. چند روز پیش باقری با ایسنا مصاحبه کرد و گفت که فوتبال ایران کثیف است. نظر شما چیست؟
به هر حال نمیشود این مساله را به کل فوتبال ایران تعمیم داد و ما مربیانی داریم که پاک و سالم کار میکنند. فکر میکنم حسین فرکی و عبدالله ویسی دو مثال خوب هستند. آنها دارند با وجود سالم بودن به کارشان ادامه میدهند.
* درست است که مربیان سالم داریم، اما آنها باید با ناسالمیهای فوتبال هم بجنگند و این جنگی نابرابر است.
درست است که این دوگانگی وجود دارد، ولی شما باید سعی کنید با وجود این ناپاکیها سالم کار کنید.
* قبول کردن مربیگری یک تیم در دسته پنج آلمان به نظر میرسد یک ریسک برای شما باشد چون اگر موفق نشوید ناکامی در نخستین تجربه حتما نتیجه خوبی نیست.
من ترسی از این مساله ندارم. وقتی با مدیران باشگاه مذاکره میکردم آنها گفتند که انتظار دارند که تیم جزو 10 تیم بالایی باشد. اما اکنون با سه امتیازی که به دست آوردهایم نهم جدول هستیم. خوشحالم تیمی را نگرفتم که توقع از آن بالا باشد. به هر حال تازه اول کار من است و باید کار کنم و یاد بگیرم.
* میخواهیم درباره وضعیت پرسپولیس هم با شما صحبت کنیم. فکر میکنید مشکل پرسپولیس کجاست؟
همان طور که همه می دانند پرسپولیس مشکلاتی دارد. فکر میکنم اگر پرسپولیس بتواند دو هافبک دفاعی خوب بگیرد، کمی از مشکلاتش برطرف شود. پرسپولیس مثل تیمی شده که کمرش شکسته است. فکر میکنم مشکل بدنی هم وجود داشته باشد، اما اگر این مشکلات برطرف شود ولی تیم برنامهای نداشته باشد مشکلات سرجایش باقی می ماند. فکر میکنم پرسپولیس به یک برنامه منظم نیاز دارد.
* یکی از همبازیان سابق شما این روزها بهترین بازیکن پرسپولیس است. خیلیها میگویند با درخشش مهدی مهدوی کیا بود که پرسپولیس برای چند هفته از بحران خارج شد؟
نکته مهم این است که یک بازیکن با استفاده از تجربیات شخصیاش به تیم کمک کند. ضمن این که مهدوی کیا این روزها در پست غیر تخصصیاش بازی میکند . چند وقتی است نتوانستهام بازیهای پرسپولیس را تماشا کنم، اما عملکرد مهدی نشان میدهد که جوانان باید از چنین تفکراتی الگو بگیرند.
* همان طور که می دانید مدتها است ژوزه با کریمی به اختلاف خورده است.
به اعتقاد من کریمی بازیکن بزرگی است. من کریمی را خیلی دوست دارم. او انسانی است که هر چه در دل دارد میگوید و برخی اوقات این حرفها برای او مشکلاتی ایجاد میکند و در مقابل کسانی هستند که این حرفها را میزنند و مشکلی برایشان به وجود نمی آید.
* نظرتان درباره عملکرد ژوزه چیست؟
من او را نمی شناسم و کارش را ندیدهام. بازیهای پرسپولیس را به سختی میتوانم از اینترنت دنبال کنم. به همین خاطر نمیتوانم درباره او چیزی بگویم، اما گل محمدی را خوب میشناسم. او به لحاظ اخلاقی انسان ممتازی است و میتواند با این اخلاقش در تیم همدلی ایجاد کند. فکر میکنم در مدتی که به پرسپولیس آمده تاثیرش را گذاشته و ما این تاثیر را در ساماندهی کارهای دفاعی پرسپولیس به خوبی میبینیم.