مؤسسه راهبردی دیده بان، در میان اسناد نیمسوخته پادگان اشرف، اسنادی بهدست آمد که ابعاد زندگی فرقهای و تحت کنترل آنها را افشا میکند.
به گفته یکی از اعضای جدا شده منافقین این برگهها برای عبور و مرور نفرات از یک مقر به مقر دیگر در پادگان اشرف استفاده میشده است.
در
ویزای انفرادی مشخصات فردی یک عضو منافقین، مبداء و مقصد، علت مراجعه و
تاریخ درج میشده که باید به تایید و امضای مسئول مقر میرسیده است.
به
گفته یکی دیگر از جدا شدگان منافقین، این سند نشان میدهد که علیرغم
اینکه سرکردگان منافقین سعی میکردند اشرف را به عنوان یک شهر! معرفی کنند،
زندگی فرقهای با محدودیتهای تشکیلاتی در پادگان اشرف چه سختیها و
محدودیتهایی داشته است.
بر اساس این خبر، سند دیگر پیدا شده در اشرف، دفترچه بسیار کوچکی است که یکی از اعضای منافقین خاطرات خود را در آن مینوشته است.
در
قسمتهایی از این دفتر خاطرات، از شکنجه یکی از اعضای منافقین سخن گفته
شده که به قول نویسنده، جرم وی ملاقات چند دقیقهای او با همسر سابقش در
همان پادگان اشرف بوده است.
در ادامه این خاطرات آمده: شکنجهگران
آنچنان با لگد به صورتش میکوبیدند که فریادهایش از کیلومترها دورتر و در
سکوت شب اشرف شنیده میشد.
یکی از شکنجه گران میگفت: "نامرد بی همه
چیز مگر نمیدانی زنی که طلاق بدهی در حریم رهبری است و متعلق به اوست؟
چرا به ناموس رهبری نگاه انداختی؟ از سلام و علیک کردن با آن عفریته چه
هدفی را دنبال میکردی. تو میخواستی انقلاب خواهر مریم را سوراخ کنی؟ به
چه فکر میکردی نکند باز رفته بودی به دنیای قبل و خاطرات گذشته با این
عفریته را مرور میکردی؟ در اولین نشست عملیات جاری و غسل هفتگی که برایت
گذاشتیم وقتی که در داخل دیگ انداختیمت تمامی این خاطرات دود میشود و به
هوا میرود."
نویسنده در قسمتهايی از خاطراتش از حضور در میان
منافقین که باعث هدر رفتن عمر و زندگیاش شده اظهار پشیمانی میکند و از
اینکه دیگر نمیتواند پادگان اشرف را که در واقع یک زندان است ترک کند،
بسیار ناامید است.