کد خبر: ۸۸۷۸۳
زمان انتشار: ۱۸:۲۷     ۰۵ آبان ۱۳۹۱
گزارش و فایل یک مناظره چالشی:
مهدی نصیری تصریح کرد: عرض ما این است که فلسفه و عرفان موجود، از دایره اسلام خارج اند. منظور ما از فلسفه، آن چیزی است که در زمان بنی امیه و بنی عباس از یونان وارد عالم اسلام شد و موسسین آن، امثال ارسطو و افلاطون هستند و سپس توسط فارابی و ابن سینا و سهروردی و ملاصدرا بسط یافت. منظور از عرفان نیز آن جریانی است که از غرب و افلوطین وارد عالم اسلام شده و توسط صوفیان اولیه ای چون حسن بصری بایزید بسطامی و ابن عربی بسط می یابد و در حکمت متعالیه با فلسفه پیوند می خورد.

به گزارش سرویس دین و آیین 598 شب گذشته مناظره چالشی با موضوع «انقلاب اسلامی، مولود فقه یا فلسفه؟» با حضور آقای مهدی نصیری، سردبیر فصلنامه سمات و نویسنده کتب «اسلام و تجدد» و «فلسفه از منظر قرآن و عترت» و حجت الاسلام احمد رهدار، ریاست مؤسسه فتوح اندیشه و نویسنده کتاب «تجربه غربشناسی علمای شیعه» در شبکه چهارم سیما، برنامه زاویه برگزار شد. مناظرات چالشی در باب نسبت فلسفه اسلامی و عرفان با دین که سابقاً در این برنامه با حضور آقایان نصیری و غرویان و نیز میلانی و اعتصامی برگزار شده بود، بعضاً مورد اعتراض طرفداران فلسفه اسلامی قرار گرفت. اما گویا اینبار صدا و سیما قصد دارد تعارفات و محافظه کاری را کنار گذاشته و باب این بحث تخصصی را مجدداً بگشاید.

به دلیل دقیق بودن بحث، از خوانندگان گرامی دعوت می شود در صورت امکان، حتماً فایل صوتی جلسه را استماع فرمایند.

حجت الاسلام رهدار بحث خود را با این ادعا آغاز نمود که فقه و فلسفه و عرفان در عالم اسلامی تفکیک ناپذیر بوده و نمی توان انقلاب اسلامی را مولود یک کدام از آنان دانست و به توضیح این دیدگاه پرداخت. وی منظومه معارف اسلامی را به پیاز سه لایه ای تشبیه نمود که بیرونی ترین لایه آن فقه، لایه میانی اش فلسفه و لایه درونی آن، عرفان می باشد. او رسالت عرفان را نشان دادن جهت، رسالت فلسفه ساخت جاده و راه و رسالت فقه را برنامه ریزی برای حرکت دانست.

بر این مبنا، وی مسیر حضرت امام را ابتدا خودسازی فردی (عرفان) سپس عالَم سازی (فلسفه) و نهایتاً جامعه سازی (فقه) دانست. وی افزود: فقه نمی تواند عالَم سازی کند و درون عالمی که کس دیگری آن را ساخته، منسک و برنامه عملی دهد.

در ادامه مهدی نصیری با تأکید بر اینکه بحث ما در باب انقلابی اسلامی است تصریح کرد: عرض ما این است که فلسفه و عرفان موجود، از دایره اسلام خارج اند. منظور ما از فلسفه، آن چیزی است که در زمان بنی امیه و بنی عباس از یونان وارد عالم اسلام شد و موسسین آن، امثال ارسطو و افلاطون هستند و سپس توسط فارابی و ابن سینا و سهروردی و ملاصدرا بسط یافت. لذا فلسفه مورد نقد ما، غیر از مفاهیمی چون «عقلانیت»، «استدلال گروی» و «کلان نگری» است.

منظور از عرفان نیز آن جریانی است که از غرب و افلوطین وارد عالم اسلام شده و توسط صوفیان اولیه ای چون حسن بصری، بایزید بسطامی و ابن عربی بسط می یابد و در حکمت متعالیه با فلسفه پیوند می خورد. پس منظور ما، نفی معرفت حقیقی راجع به خدا و انسان و جهان نیست، بلکه فلسفه و عرفان مصطلح است.

وی با بیان اینکه برای بوقوع پیوستن یک انقلاب، لوازمی چون «اعتقاد به اختیار انسان» و عدم جبر سرنوشت و نیز «باور به مرزبندی بین حق و باطل و ایمان و کفر» و عدم باور به پلورالیسم و صلح کل باید متحقق باشد گفت: فلسفه و عرفان مصطلح دقیقاً به خلاف اینها معتقد است. اینها از سویی جبرگرا و از سویی پلورال هستند که نمونه هایی را ذکر خواهم کرد.

رهدار در ادامه افزود: فلسفه را به اعتبار موسسین آن می توان یونانی و به اعتبار «فاقد مرز بودن تفکر» می توان اسلامی دانست. ما برخلاف مستشرقین، معتقدیم فلسفه اسلامی اگرچه از یونان آمده، ولی در آن مسیر بسط نیافته و مسیر دیگری را پیموده. در فلسفه اسلامی هم به پرسش های فلاسفه یونان پاسخ های دیگری داده شده و هم پرسش های جدیدی طرح شده. کسی که این فلسفه را انتقال فلسفه یونان به غرب می داند، تکلیفش با این پرسش ها و پاسخ های جدید چیست؟

در مورد عرفان، من این پرسش را طرح می کنم که آیا این شریعت (فقه) روحی ندارد؟ در خود فقه هیچ حرفی راجع به ورای خودش و کسی که بخواهد ورای آن برود وجود ندارد. حال آیا شریعت روح و ورایی ندارد؟ اگر دارد و در خود فقه نیست، آیا من نمی توانم اسم آن را عرفان بگذارم و بعد هم نسبتش را با تاریخ و فقه معلوم کنم؟

نصیری با اشاره به اینکه منظور من از فقه، فقه اکبر است که یک شاخه اش همین فقه اصغر (فقه موجود) می باشد گفت: آن فقه اکبر، شامل تمام معارف اهل بیت و قرآن می باشد. بنده هم معتقدم شریعت روح دارد، اما که گفته این روح باید از امثال افلوطین گرفته شود؟ این روح و عرفان بصورت اتم و اکمل، در ادعیه و معارف قرآن و اهل بیت وجود دارد.

وی مدعی شد در فلسفه اسلامی هیچ دگردیسی اساسی نسبت به فلسفه یونان اتفاق نیفتاده و بلکه در بعضی جاها انحرافش غلیظ تر و آشکارتر هم شده. بعنوان مثال، حکمت متعالیه قائل به جبر است و معتقد است «غیر از خداوند، افعال همه ممکنات، بدون واسطه یا یک یا چند واسطه، فعل خداوند و معلول او می باشد. در جهان خارج هیچ فعلی نیست، مگر فعل خداوند سبحان» و این در بیان شبستری شدیدتر می شود که «هر آن کس را که مذهب غیر جبر است، نبی فرمود کو مانند گبر است» آیا موضع قرآن و اهل بیت این است؟

وی افزود: مولوی در مثنوی داستان دروغین و بی سندی را به امیرالمومنین نسبت می دهد که به ابن ملجم فرمودند من از تو کینه ای ندارم، چون قاتل من تو نبودی، خدا بود! تو آلت فعل حق بودی. نسبت این حرف ها با اسلام و معارف قرآن و اهل بیت چیست؟

در ادامه رهدار با تصریح بر اینکه من هم عرفانی که از افلوطین به ما رسیده را نه اسلامی و نه اصلاً عرفان می دانم افزود: من می گویم افرادی چون آقای بهاءالدینی و مرحوم بهجت، حالاتی داشتند. اصلاً شاید عرفان هم نخوانده بودند. شما اسم این را چه می خواهید بگذارید؟

در این میان مجری تذکر داد که آقای نصیری معتقدند این عرفان، عرفان اهل بیت است، نه عرفان مصطلح.

رهدار گفت: همین عرفان تبدیل به یک علم شده و در طول تاریخ و انقلاب اسلامی سهم داشته. او سپس در مقام پاسخ به اشکال نصیری در مورد جبر برآمد و افزود: اگر تمام عالم جمع شوند، نمی توانند کاری کند که فردا جمعه نباشد، که پیر نشوند و نمیرند. در معارف دینی ما خداوند فقط خالق عالم نیست، «رب» و پروردگار عالم است؛ یعنی کسی که او جهان را حرکت می دهد و جابجا می کند، حتی اختیارها را. رهدار عالم را به بازیگران تلویزیونی تشبیه کرد که هر قدر هم قدرت داشته باشند، نمی توانند از صفحه تلویزیون خارج شوند. یعنی اراده ها هستند، ولی در ذیل مشیت الهی. البته بزرگان فلسفه و عرفان، به این مسأله بطور دقیق پاسخ گفته اند.

نصیری در اینجا وارد بحث شد و با تصریح بر اینکه کجا اهل بیت گفته اند هرکس قائل به جبر نبود کافر است افزود: امام رضا فرمودند هر کس قائل به جبر باشد، کافر است و ما از او بری هستیم. فرض کنیم تفسیر شما درست، اما آیا این دلیل بر تبرئه ابن ملجم است؟ مسأله ما جبر تمام عیاری است که هم فلسفه و هم عرفان به آن قائلند.

رهدار پاسخ گفت: آیا واقعاً کسی مثل علامه طباطبائی جبرگراست و قائل است ابن ملجم بخشیده می شود؟ به نظرم کار آقای نصیری، یک رویکرد بُرشی و گزینشی به تاریخ علم است. تصریح فلاسفه معاصر ما مثل شهید مطهری بر عدم جبر است.

نصیری با تأکید بر اینکه عبارت «در جهان خارج، چیزی نیست جز فعل خداوند و افعال اختیاری انسان، معلول خداوند می باشد» عبارت صریح علامه طباطبائی در نهایة الحکمه است افزود: شبستری که منظومه اش را اوج عرفان می دانند، می گوید «کدامین اختیار ای مرد جاهل؟ کسی را کو بود بالذات باطل؟» این جبر، معلول نظریه باطل «وحدت وجود» یا همان «وحدت خالق و مخلوق» است.

مخاطبین گرامی می توانند ادامه بحث را از طریق فایل صوتی جلسه پیگیری فرمایند.

اخبار ویژه
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۴۶
در انتظار بررسی: ۱
* نظر:
ارسال نظرات
ناشناس
SWEDEN
۱۸:۵۶ - ۰۵ آبان ۱۳۹۱
۱۲
۱۶
آقای نصیری معنی وحدت وجود را نمی داند و کورکورانه آن را کفر می پندارد.
پاسخ
رضا
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۹:۵۰ - ۰۵ آبان ۱۳۹۱
من رشته ام فلسفه اسلامی است و دقیقاً فلاسفه همین حرف آقای نصیری را می گویند. «وحدت وجود» یعنی یک وجود اصالت دارد که خدا و مخلوقات را شامل می شود. بعبارت دقیق تر، اصلاً خدا و مخلوقات دو چیز نیستند؛ زیرا جز وجود، چیزی اصالت و حقیقت ندارد.
مسلم
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۰:۵۶ - ۰۵ آبان ۱۳۹۱
این آقا رضا که گفته من رشته ام فلسفه اسلامی هست معلومه درسهاشو خوب نخونده که هنوز معنای وحدت وجود رو نفهمیده! من هم کارشناسی و کارشناسی ارشدم فلسفه است؛ آخه کدوم آدم عاقلی میگه در و دیوار و... خدا هستند که علامه طباطبایی بگه؟ بابا تو رو خدا برید حرف اینها رو بفهمید!
رضا
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۲:۱۳ - ۰۵ آبان ۱۳۹۱
دوست عزیز! شاید شما خوب نخواندید. «اصالت وجود» و «اعتباریت ماهیت» یعنی چه؟ شما کمی روی این معنا دقت کن. یعنی ماهیت کشک! کثرت کشک! یک کثرت تشکیکی فقط مطرح می کنند که اون هم کثرت تو خود وجوده؛ یعنی یک وجود که شامل خدا و مخلوقات میشه. یعنی وحدت سنخیت خالق و مخلوق. اینکه از بدیهیات و اولیات فلسفه است دوست عزیز!
مسلم
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۲:۲۲ - ۰۶ آبان ۱۳۹۱
بر فرض که اصالت وجود یعنی ماهیت کشک! آیا تشکیکی بودن وجود یعنی وجود من و شما یکی هست؟ خدا نکنه! هیچ کدوم از فلاسفه این حرف رو نمیزنن. بنده خدا تشکیک وجود یعنی وجودات هم سنخ هستند و تباینی بین آنها در کار نیست؛ فکر نمیکنم توضیح لازم باشه که سنخیت با عینیت تفاوت داره
رضا
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۱:۰۳ - ۰۷ آبان ۱۳۹۱
آقا مسلم دقت کن!
"من و شما"یعنی چی؟ مگه ماهیات در خارج وجود دارند که اشخاص داشته باشند؟! مگر من و شما متباینیم؟ چطور یک وجود بسیط، تجزیه به دو شیء می شود؟!!
کسانی که صحبت از سنخ، تشأن، ماهیت، هویت و... در اصالت وجود می کنند، هنوز مفهوم "اصالت وجود و اعتباریت ماهیت" را درست نگرفتند. لذاست که خود ملاصدرا در انتهای اسفار، میگه این همه حرف زدیم، ولی حق با "وحدت شخصیه" ایست که عرفا می گویند. می دانی وحدت شخصیه یعنی چه؟ یعنی کثرت کشک!
مسلم
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۹:۳۴ - ۰۷ آبان ۱۳۹۱
اولا در خود اینکه ماهیت وجود خارجی دارد یا نه بین فلاسفه اختلاف است، دوما همه فلاسفه میگن وجود من از وجود سایر انسانها جداست فقط هم سنخ هستند به زبان عرفی یعنی هم جنس هستند، اینکه میگن متباین نیستند منظورشون اینه؛ این در مورد اصالت وجود و اعتباریت ماهیت؛ اما در مورد وحدت وجود نظرشون اینه که یه وجود بیشتر نیست اما بقیه رو عین اون یا... نمیدونن بلکه میگن بقیه اشیاء تجلی او هستند؛ فرض کن یک انسانی بیشتر در عالم نباشه و یک چیزهایی ساخته باشه، بهش میگن یک انسان و افعالش؛ فهمیدی منظورشون چیه.
رضا
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۹:۲۱ - ۰۷ آبان ۱۳۹۱
اولاً اصالت وجود، مبنائاً نمی تونه وجودی برای ماهیت قائل بشه. اونهایی هم که شدند، از مبنا خارج شدند.
در ثانی من از شما می پرسم: وجود مرکبه یا بسیط؟ اگه مرکبه که هیچ، اگه بسیطه، چطوری موجودات متباین درونش وجود دارند؟ میگی تشکیک، کثرت در یک مرتبه رو چطور تفسیر می کنی؟
ثالثاً من از شما می پرسم: شأم یا تجلی یعنی چی؟ اگر اصالت با وجوده، پس شأن هم وجوده. و اگر یک وجود بیشتر در عالم نیست، پس شأن و تجلی خدا، عین خود اوست. اگر شأن را غیر از خدا بگیرید، مشکل عدم سنخیت علت و معلول براتون پیش میاد.
مسلم
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۲:۴۹ - ۰۷ آبان ۱۳۹۱
اولا اصالت وجود چه ربطی به وجود یا عدم وجود ماهیت داره؟ میگن ماهیت به تبع وجود موجود می شود. ثانیا وجود بسیطه اما یعنی چی که موجودات در ان باشند؟ وجود من یک وجود مستقل بسیطه، وجود شما همچنین، وجود زید و عمرو و... هم همینطور هر کدوم بسیط اند اما هم سنخ هستند یعنی جنسشون یکی هست. البته تعبیر جنس برای روشن شدن مقصود هست چون وجود جنس و فصل نداره. ثالثا برای روشن شدن مراد از تشکیک مثال هم زدند مثل نور، از نور خورشید تا نور کرم شب تاب به همه اونها نور گفته می شود اما هر کدوم جدای از یکدیگرند اما هم جنس و هم سنخ هستند.
فلسفه میگه ما وجودها داریم یک وجود مستقل و بقیه وجودات ربط و غیر مستقل؛ اما عرفان می گوید یک وجود است و بقیه تجلی آن
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۹:۰۷ - ۰۵ آبان ۱۳۹۱
۴
۱۱
مهدی نصیری در سمات به اندازه کافی ترویج بیانات شاز خود را می کنندکه شما هم به آن کمک می کنید.
پاسخ
رضا
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۹:۱۸ - ۰۵ آبان ۱۳۹۱
کل دانشگاه و حوزه در اختیار صدرایی هاست، یک فصلنامه با تیراژ محدود، چیزی حساب نمی شود. هرچند بدلیل حقانیتش، همین یک فصلنامه، کل فلسفه را به چالش کشیده و طرفداران آن را به تکاپو. نمونه اش نظرسنجی همین برنامه.
امیر
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۲:۴۰ - ۲۵ آبان ۱۳۹۱
از "شاز" گفتنت معلومه خیلی سواد داری استاد!
فرزند مسیح
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۹:۰۹ - ۰۵ آبان ۱۳۹۱
۷
۶
امام خمینی که معمار انقلاب است خود فیلسوفی اسلام شناس است و این که آقای نصیری ادعا می کنند با شخصیت ایشان در تعارض می باشد.
پاسخ
فرزند خمینی
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۹:۱۴ - ۰۵ آبان ۱۳۹۱
در واقع امام خميني(ره) دوّم، از فلسفه عبور کرده بودند. در آذرماه 1365 دقيقاً دو سال و نيم قبل از رحلت جان‌گداز آن پير مراد، در نامه‌اي به عروس گرامي‌اشان مي‌نگارند:

«چنان به عمق اصطلاحات و اعتبارات فرورفتم و به جاي رفع حجب به جمع کتب پرداختم که گويي در کون و مکان خبري نيست جز يک مشت ورق‌پاره که به اسم علوم انساني و معارف الهي و حقايق فلسفي، طالب را که به فطرت‌الله مفطور است، از مقصد بازداشته و در حجاب اکبر فرو برده. اسفار اربعه با طول و عرضش از سفر به سوي دوست بازم داشت، نه از فتوحات فتحي حاصل و نه از فصوص الحکم حکمتي دست داد، چه رسد به غير آن‌ها که خود، داستان غم‌انگيز دارد.»
مهدی
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۱:۴۱ - ۰۶ آبان ۱۳۹۱
پیام امام به گرباچف را هم بخوانید بد نیست
کریم
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۰:۱۳ - ۰۵ آبان ۱۳۹۱
۸
۵
تحلیل ونگاهی کوتاه به مناظره آقایان نصیری ورهدار+دریافت فایل برنامه

متن مناظره

http://www.borhannews.com/news/?p=2113

احسنت به نصیری خیلی عالی بود
پاسخ
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۰:۳۲ - ۰۵ آبان ۱۳۹۱
۰
۷
با سلام بنده خودم روحانی هستم و اشنایی کامل با فلسفه و عرفان دارم و قبلا یک مباحثه ای خصوصی با اقای نصیری در حرم حضرت معصومه کردم و خودشان هم قائل شدند که فلسفه را با غیر فلسفه نمیشود رد کرد هر کجای فلسفه غلط است باید همان مسئله را با برهان رد کرد و هیچ متن نقلی حتی قران قادر به رد فلسفه نیست حتی ران چون خود فقها هم با استناد به دلیل عقلی ایات قران را تاویل میکنند مثل و جائ ربک والمک صفا صفا لذا این نوع بحث ها زیاد ثمری ندارد ضمنا فلاسفه جواب نمیدهند از بابت این است که میبینند ایشان فلسفه را نفهمیده است
پاسخ
مدیر پایگاه
با تشکر از شما، پسندیده است برای این بخش از فرمایش خود که « حتی قرآن قادر...» دلیل اقامه فرمایید
حسین
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۲:۵۹ - ۰۵ آبان ۱۳۹۱
جناب محترم لطفا یک طرفه صحبت نکن
خودت را با شهامت معرفی کن
و در حضور جناب نصیری این ادعاهای خود را بیان فرما
این جوری همه بلدند بحث کنند!
قطعا حرف های جناب نصیری را نفهمیده اید
همین بحث های ایشان شاهد این معناست
که شما خیال میکنيد ایشان عقلانیت را فلسفه میداند! و این برداشت شما کاملا غلط است
هادی
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۲:۰۷ - ۰۵ آبان ۱۳۹۱
۰
۲
1. هر چند که بحث های علمی جای تسلیم شخصیت ، اشخاص شدن نیست ولی سزاوار است که دوستان ولایی نظرات عالمانه ی خود را طوری مطرح کنند تا با دعوت صریح مقام معظم رهبری به کلام و فلسفه در جمع طلاب و فضلاء در سال 89 منافات نداشته باشد

2.اظهار نظر در مسائلی با این اهمیت نیاز به تخصص دارد حتی اگر شخص این تخصص را برای رد علم به دست آورده باشد حال جای این سوال است که آقای نصیری و دیگرانی که هجمه ای همه جانبه بر علیه فلسفه ی اسلامی راه انداخته اند چه مقدار در این علم تخصص دارند ؟
پاسخ
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۳:۰۲ - ۰۵ آبان ۱۳۹۱
از بحث هایی که جناب نصیری تا کنون مطرح کرده اند کاملا معلوم است که تخصص ایشان از تمامی افراد مقابل ایشان بالاتر است
نصیری
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۲:۲۴ - ۰۵ آبان ۱۳۹۱
۴
۱۱
فلسفه عزیز است و عرفان محبوب پس امثال آقای نصیری که من نمیدونم از کجا خط سیاسی میگیرند جرف نزنند بهتره
پاسخ
جمالی
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۳:۲۶ - ۰۵ آبان ۱۳۹۱
۵
۰
به نظر می رسد قبول یا انکار کلی و مطلق فلسفه درست نیست. بخشی از فلسفه عبارت است از گزاره های بدیهی مانند بطلان دور و تسلسل و محال بودن اجتماع نقیضین و برهان هایی هم چون علت و معلول و .... که همه یقینی و با ارزشند. اساس دین با این مقدمات پذیرفته می شود.
با این حال بخشی از فلسفه که قطعی نیست، احتمال درست و خطا بودن را دارد که طبیعتا نباید مبنای تفکر اسلامی را این بخش از فلسفه تشکیل دهد مثلا معاد روحانی که ملا صدرا مطرح کرده است قطعی نیست و می تواند اشتباه باشد
هم چنین باب تفکر و نو آوری در مباحثی هم چون تشکیک وجود بسته نیست و باید با نگاه ناقدانه آن را بررسی کرد.
این که گفته شود به طور کلی امامان با فلسفه مخالفند درست نیست ولی اگر بخش غیر قطعی فلسفه که ناشی از علم بشری است بخواهد جای تعالیم وحیانی و معارف اهل بیت را بگیرد صد در صد خطاست.
پاسخ
یک روحانی ازاصفهان
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۱:۵۲ - ۰۶ آبان ۱۳۹۱
۳
۸
اول باید فهمید صدرالمتألهین چه گفته بعد ردش کنید...این مخالفتها با فلسفه از جهل به آن و تبیین غلط مسائل ناشی میشود..الناس أعداء ماجهلوا
پاسخ
نماینده کل فلاسفه اسلامی
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۱:۵۶ - ۰۶ آبان ۱۳۹۱
۳
۳
فلاسفه اسلامی: هر کس حرف ما را با دین یکی دانست، حرف را فهمیده. والا اگر تضادی دید، پیش از آنکه حرف ش را بشنویم، مطمئنیم فلسفه را نفهمیده. زیرا عقل ما، همان عقل نبی اکرم است و امکان ندارد خطا کرده باشد. (فقط نمی دانیم چرا هیچ کس حرفمان را نمی فهمد و چرا دو نفرمان هم با هم اشتراک نظر نداریم؟)
پاسخ
حسن
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۷:۳۸ - ۰۶ آبان ۱۳۹۱
۰
۱
این یادداشت را هم بخوانید:

http://www.598.ir/fa/news/88839/محاسن-و-معایب-انديشه-مهدی-نصیری
پاسخ
تحلیلگر3
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۱:۵۱ - ۰۶ آبان ۱۳۹۱
۰
۳
به نظرم آقای رهدار می باید از نوع نگاه حضرت امام (ره)به فلسفه و عرفان در تبیین انقلاب و اسلام استفاده می کرد. نامه امام(ره) به گورباچف به طور مشخص روش ایشان را در بسط تفکر اسلامی با استفاده از ابزار فلسفه و عرفان و نوع نگاه فلاسفه و عرفایی چون ملاصدرا و محیی الدین عربی نشان می دهد. فرمایش مقام معظم رهبری در بسط فلسفه صدرایی در جهان نیز، تاثیرپذیری انقلاب از فلسفه و عرفان اسلامی(که مغز و لب فقه مقدس ماست)را نشان می دهد. بخشی از نامه بخشی از نامه حضرت امام به گورباچف: اگر جنابعالی میل داشته باشید در این زمینه‌ها تحقیق كنید، می‌توانید دستور دهید كه صاحبان این‌گونه علوم علاوه بر كتب فلاسفه غرب در این زمینه، به نوشته‌های فارابی و بوعلی‌سیناـ رحمت‌الله علیهما ـ در حكمت مشاء مراجعه كنند، تا روشن شود كه قانون علیت و معلولیت كه هرگونه شناختی بر آن استوار است، معقول است نه محسوس؛ و ادراك معانی كلی و نیز قوانین كلی كه هرگونه استدلال بر آن تكیه دارد، معقول است نه محسوس، و نیز به كتابهای سهروردی ـ رحمت‌الله علیه ـ در حكمت اشراق مراجعه نموده، و برای جنابعالی شرح كنند كه جسم و هر موجود مادی دیگر به نور صرف كه منزه از حس می‌باشد نیازمند است؛ و ادراك شهودی ذات انسان از حقیقت خویش مبرا از پدیده حسی است. از اساتید بزرگ بخواهید تا به حكمت متعالیه صدرالمتألهین ـ رضوان‌الله تعالی علیه و حشره‌الله مع‌النبیین و‌الصالحین ـ مراجعه نمایند، تا معلوم گردد كه: حقیقت علم همانا وجودی است مجرد از ماده؛ و هرگونه اندیشه از ماده منزه است و به احكام ماده محكوم نخواهد شد. دیگر شما را خسته نمی‌كنم و از كتب عرفا و بخصوص محی‌الدین ابن‌عربی‌نام نمی‌برم؛ كه اگر خواستید از مباحث این بزرگمرد مطلع گردید، تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را كه در این‌گونه مسائل قویاً دست دارند، راهی قم گردانید، تا پس از چند سالی با توكل به خدا از عمق لطیف باریكتر از موی منازل معرفت آگاه گردند، كه بدون این سفر آگاهی از آن امكان ندارد.
پاسخ
آسو
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۲:۵۹ - ۰۶ آبان ۱۳۹۱
۰
۵
نصيري بدون شناخت واقعي از معناي «وحدت وجود» وارد نقد سطحي آن شد و باز از تعاريفي استفاده كرد كه در نگاه بزرگان عرفان شيعه مطرود است، حال اين كه وحدت وجود يكي از موضوعات حساس و پيچيده و ظريفي است كه با انتخاب مغرضانه چند بيت شعر و چند جمله كوتاه از فلان كس و بهمان شخص قابل بررسي و فهم نيست.
پاسخ
رضا
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۷:۵۶ - ۰۶ آبان ۱۳۹۱
این رو که همتون میگید. نمی دونم چرا یکی نیست بیاد بگه اینجای برداشتش اشکال داره و همه فقط می گن نفهمیدی.
جواد
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۳:۴۴ - ۰۶ آبان ۱۳۹۱
۰
۳
نامه امام به گورباچف 5 ماه قبل از رحلت ايشان بود اينكه ميگويند امام عبور كرده دروغ محض امام عارفيست كه مقامات عرفاني را طي كرده به وصول رسيده با قران مانوس اين حرفهاي مزخرف چيه البته اصرار عرفا اين است كه بايد حقايق برهاني تبديل شود به حقايق قلبي قلبا بايد انسان به حقيقت برسد صرف مفهوم نباشد
پاسخ
دوستدار ثقلین
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۴:۱۸ - ۰۶ آبان ۱۳۹۱
۴
۲
این فلسفه چیه که میگن هرکسی نمیفهمه .تازه اونهایی که میگن ما میفهمیم یا هم دیگر و رد میکنند یا یا یچز جدید ارائه میدن .قربون قران و کلام اهل بیت علیه سلام برم که ما بیسوادها هم میفهمیم پرفسورشم میفهمه دل رو هم نورانی میکنه . تو مناظره هم آقای رهدار خیلی مسائل یا رد کرد یا جواب نداد
پاسخ
سیدماهان قاسمی
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۶:۰۶ - ۰۶ آبان ۱۳۹۱
۱
۳
امام مدرس فلسفه و عرفان بوده در نامه معروفشان به گورباچف او را به خواندن کتب شیخ اشراق و محی الدین ابن عربی دعوت میکند فقه استوانه اصلی انقلاب هست که ولایت فقیه نظریه فقهی امام می باشد خب آقای نصیری شما با کدوم عرفان و فلسفه مخالفی فلسفه و عرفان امام؟ یا فقه امام؟
پاسخ
ممتحن
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۶:۰۸ - ۰۶ آبان ۱۳۹۱
۱
۹
از حرفهای آقای نصیری بوی انجمن حجتیه استشمام می شود
ایشون روزنامه نگار نبود؟
پاسخ
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۲:۳۴ - ۱۹ آبان ۱۳۹۱
سلام
آقا من اشتباهی منفی دادم اون منفی را پس میگیرم و جوابی در این مورد ندارم
سجاد
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۶:۱۱ - ۰۶ آبان ۱۳۹۱
۰
۴
رضوان‌الله تعالی علیه و حشره‌الله مع‌النبیین و‌الصالحین اینو امام به ملا صدرا میگه!
حالا امام که متشرع ترین ادم بوده به یک انسان مورد دار این طور میگه!
من ه فکر نکنم
پاسخ
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۶:۴۲ - ۰۶ آبان ۱۳۹۱
۰
۰
Mohmalat oqtafaye sonni ham be hazrat ali miresan yoonan kiloo chand
پاسخ
سید علی خامنه ای
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۸:۰۰ - ۰۶ آبان ۱۳۹۱
۳
۰
من صریحاً می گویم که اختلاف نظر کارشناسی با رهبری، مخالفت با ولایت فقیه نیست. از این واضح تر؟
پاسخ
رفیق نصیری
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۱:۵۹ - ۰۶ آبان ۱۳۹۱
۰
۴
ای کاش مخاطبان ارجمند شبکه 4 یک رزومه از مناظرات آقای نصیری با حجج اسلام غرویان و واسطی را می دیدندتا پیلده بودن ایشان (آقای نصیری) را نسبن به مباحث فلسفی و عرفانی حس میکردند تمامی اشکلات که به صورت هوچی گری مطرح میشد علاوه بر خارج از موضوع بودن آنها بارها بارها توسط اساتید خبره جواب داده شده اما...
ایول به آقای نصیری که اصلا گوشش به حرف حق بدهکار نیست که نیست
مناظره با امثال نصیری و میلانی = آب در هاونگ کوبیدن !!!!!!!!
برای اطلاع بیشتر به وبلاگ :
مکتب تفکیک در حال تشییع و ترحیم مراجعه کنید
پاسخ
احمد
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۳:۳۴ - ۰۹ آبان ۱۳۹۱
عزیز دلم
مناظره نصیری با واسطی و غرويان را بارها دیده ایم
آقای نصیری خیلی قوی بودند
و آقای غرویان و واسطی جز شعار دادان هیچی نداشتند
لطفا یکی از مطالب آقای نصیری را که آقای غرویان یا رهدار جواب دادند بیان کنید!
قطعا یک مورد هم ندارید
و یکی از اشکالاتی را که آقای نصیری جواب ندادند بیان کنید! باز هم چیزی ندارید
فقط شعار میدهید
مکتب تفکیک هم همان حرفهای فلاسفه و عرفا است و آقای نصیری تفکیکی نیستند
حسن
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۲:۰۹ - ۰۶ آبان ۱۳۹۱
۰
۲
با سلام
به نظر بنده تلوزيون و بطور كلي در حضور عوام جاي اينگونه بحث ها نيست .
اكثر ما توحيدمان ضعيف است و با اينگونه بحث ها قوي كه نشده بلكه در آن خلل نيز وارد ميشود.
برادران براحتي ميتوان در مكتب تفكيك نيز با همين روش آقاي نصيري اشكال كرد.
مثلا اگر وجود مخلوق از وجود خالق جداست پس خداوند به اندازه وجود مخلوق كاستي دارد .زيرا وجودي غير از او موجود است.
البته اين اشكال سطحي است ولي خيلي از عوام را دچار شك ميكند.
همچنين هميشه معروف بوده كه بر لب عارفان مهر خورده است .پس چگونه ميتوان در حضور عوام از عرفان حمايت كرد؟
وقتي كه بحث وحدت وجود را كه بحث بسيار سنگيني است به ورطه فضولات و حيوانات كاهش ميدهند ديگر چه جاي بحث باقي ميماند؟
اصولا اينگونه مناظرات در حضور عوام اشتباه است
رهبري موضوع كرسي هاي آزاد انديشي در حضور عالمان و متخصصين را توصيه ميكنند و تلوزيون سنگين ترين موضوع را كه شايد بايد جزء آخرين كرسي هاي نظريه پردازي باشد را اول كار آورده در حضور عوام مطرح ميكند.
بهتر از اين نميشد فرمان آقا را ضايع كرد
پاسخ
رضا
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۱:۰۶ - ۰۷ آبان ۱۳۹۱
این یک برنامه تخصصی است و مطمئن باشید مخاطب تخصصی خودش را هم دارد. مخاطب این برنامه، خواص اند یا عوامی که ظرفیت خواص شدن دارند. صدا و سیما قطعاً باید برنامه هایی مخصوص خواص داشته باشد.
مسلم
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۲:۲۸ - ۰۶ آبان ۱۳۹۱
۰
۳
بابا اونایی که میخواهید فلسفه رو نقد کنید، تو رو خدا لااقل بدایه و نهایه رو خوب بخونید!
طرف هنوز نمیدونه وحدت وجود مربوط به عرفان نظری هست نه فلسفه، اونوقت میخواد فلسفه رو نقد کنه!
پاسخ
مصطفی
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۲:۵۰ - ۰۶ آبان ۱۳۹۱
۴
۱
نصیریی و حسن عباسی نظراتشان خیلی شبیه به هم هستند احساس می کنم این دو بزرگوار ساختار شکنی می کنند و درست هم هست
پاسخ
کاش قدری فکر
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۳:۰۷ - ۰۶ آبان ۱۳۹۱
۵
۳
مقام معظم رهبری مدظله: امروز اگر نظام و جامعه ما از فلسفه محروم بماند، در مقابل این شبهات گوناگون، این فلسفه‌های وارداتی مختلف، لخت و بی‌دفاع خواهد ماند. آن چیزی که می‌تواند جواب شماها را بدهد، غالباً فقه نیست؛ علوم عقلی است؛ فلسفه و کلام. این‌ها لازم است.
پاسخ
علی علوی
GERMANY
۰۰:۴۹ - ۰۸ آبان ۱۳۹۱
۱
۰
با تشکر از برنامه زاویه از برادرانی که بجای تحمل نظر مخالف ونقد منطقی اظهارات جناب نصیری برچسب مزنند خواهش میکنم بحث های علمی را بااغراض سیاسی مخدوش نکنند ایشان به ظواهر کلام مشاهیر فلسفه وعرفان استناد کردهاند وبرابر قواعد علم اصول ظواهر حجتند لذا بایدجواب منطقی دادو از برچسبزدن پرهیز نمود
پاسخ
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۲:۰۱ - ۱۰ آبان ۱۳۹۱
مکتب اهل تفکیک سالهاست با نوع نگاه جزء نگر به جنگ با فلسفه وعرفان پرداخته وفلاسفه و عرفا همواره پاسخهای مناسب رادر کتابهای مختلف داده اند ولی چون این نوع بخشی نگری به مذاق عوام بیشتر خوش آمد دارد مانند همه مباحث جاری در امور کشور در مجموع روش آقای نصیری استقرا یی است که مورد نقد منطقیون است و آن را مستدل کامل نمی دانند یعنی نمی توان از جزء کل را کامل خدشه دار و نفی کرد
کاظم
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۰:۴۶ - ۱۰ آبان ۱۳۹۱
۱
۰
من نمی دونم چرا اینهمه از وحدت وجود بنام دین دفاع میشه و چرا در کلام ائمه سخن از توحید فراگیره ولی از وحدت وجود چیزی در کلام ائمه نیست گرچه برخی با تاویل های شاذ سعی می کنند آن را از کلام معصومین در بیاورند. ما پیرو کلام معصمیم، چرا که پیامبر پس از خود دو مرجع را به ما معرفی کرده اند: کتاب و عترت، حالا اگر سخنی که از منابعی غیر این دو به ما رسید الزامی داریم که با هر تاویلی آن را با سخنان معصومین سازگار کنیم. اگر درست بود م پذیریم و اگر هم نادرست بود بدون تاویل د می کنیم. خلاص
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها