بولتن نیوز: اخیراً در جراید شاهد مصاحبه سیاسی محسن هاشمی رفسنجانی مدیر
عامل سابق مترو تهران بودیم ودر این مصاحبه، نکته ای که بیش از همه به چشم
می خورد، مطرح شدن دوباره واژه "مرد بحران" است
محسن
هاشمی رفسنجانی که چند وقتی است سکوت کرده و صرفاً در تدارک و برنامه ریزی
امورات سفرهای خارجی خود و خانواده مشغول می باشد و طی سال جاری تقریباً
رکود دار سفرهای خارجی در خانواده هاشمی در نیمه اول سال جاری بوده است، در
این مصاحبه از پدر خود به عنوان "مرد بحران" نام برده و اعلام داشته که
فقط او می تواند وضعیت موجود را جمع و جور کند. البته این موضوع چیز عجیبی
نیست که فقط آقازاده هاشمی به آن پی برده و دیگران از این موضوع بی اطلاع
باشند.
دیگران نیز این موضوع را به شکل های مختلف در محافل نزدیک به
هاشمی رفسنجانی، گروه های سیاسی اصلاح طلبان و منتقدان دولت مطرح کرده اند.
اما
اکبرهاشمی رفسنجانی کسی است که با انتقادهای مختلفی از سوی ناظران و
فعالان سیاسی در رابطه با تحولات سیاسی کشور در 7 سال و به خصوص در سه سال
اخیر همراه بوده است و عده ای معتقدند که او به عنوان خواص و فعال عرصه
سیاست سال های قبل و بعد از انقلاب، باید بهتر از این عمل می کرد.
هاشمی
رفسنجانی کسی است که به قول خودش و برابر سند نانوشته و تایید نشده از طرف
دفتر نشر آثار حضرت امام، اعلام می کند که من در چند مورد به صورت دست
نوشته که هیچ تصویری از آن تهیه نکرده ام!! نکاتی را در رابطه با ارتباط و
مذاکره با آمریکا، پایان جنگ، موضوع عربستان و ... به حضرت امام اعلام
کردم.
واژه "مرد بحران" در دوره جنگ و سال های دولت سازندگی، نیز از
سوی طرفداران اکبر هاشمی رفسنجانی به کار رفته و برخی طرفداران او معتقد
بودند که هاشمی رفسنجانی مرد عبور از بحران های مختلف بوده است. امروزنیز
عده ای تلاش می کنند که با عنوان این واژه، موضوع ورود هاشمی رفسنجانی به
عرصه انتخابات ریاست جمهوری سال 92 و همچنین گروه سیاسی نزدیک به وی را در
رسانه ها و افکار عمومی، مطرح کنند و با اشاره به شرایط فعلی کشور، این
گونه القا کنند که ورود "مرد بحران" یک ضرورت است و می تواند راهگشا باشد.
عده
ای گفته اند که این " مرد بحران" قادر است که بین نیروهای اصلاح طلب و
بخشی از اصولگرایان و محافظه کاران معتدل، اجماع نظر ایجاد کند ودولت
ائتلافی تشکیل دهد و مسائل آمریکا، تحریم ها، اسرائیل، پرونده هسته ای،
مسائل اقتصادی و... را حل کند.
اما باید این پرسش اساسی را مطرح کرد
که هاشمی رفسنجانی، که روزگاری بیشترین انتقادها را از سوی گروه های موسوم
به "چپ ها" یا اصلاح طلبان فعلی در جریان دولت سال های 1368 تا 1376 شاهد
بوده و در جریان مجلس چهارم بیشترین حجمه ها را از سوی اصلاح طلبان دیده
است، آیامی تواند بین این نیروها، اجماع نظر و وحدت سیاسی ایجاد نماید.
هاشمی
رفسنجانی همچنین در سال های اخیر از سوی بخش عمده اصولگرایان بیشترین
انتقادها را شاهد بوده است و به خصوص در سه سال اخیر، در حد انتظارات
سیاستمداران با سابقه کشور عمل نکرده است و برخی اعلام کرده اند که برخی از
مشکلات اقتصادی و سیاسی نیز به خاطر عملکرد طیف نزدیک به آقای هاشمی ایجاد
شده است و...
با
چنین وضعیتی، هاشمی چگونه می تواند بین نیروهای معتدل و میانه رو، اصلاح
طلبان، بخشی از اصولگرایان جامعه و... تعادل ایجاد نماید و دولتی را با
حضور خود یا افراد مورد حمایت خود تشکیل دهد که قادر به حل این مشکلات
باشد.
به نظر می رسد که در این مقطع، تعریف "بحران" زبان حال گروه
های نزدیک به آقای هاشمی و به خصوص بخش عمده ای از اصلاح طلبان و میانه
روها است و اگر آقای هاشمی بتواند ابتدا از این بحران عبور کند و تعریفی
قابل قبول از وضعیت این گروه های سیاسی ارائه دهد، در آن صورت می تواند به
این پرسش پاسخ دهد که آیا با این نیروها می تواند به عرصه انتخابات وارد
شود یا خیر؟
دلیل این وضعیت به شرایطی برمی گردد که سران فتنه، بخش عمده
ای از اصلاح طلبان و منتقدان تندروی دولت، با آن مواجه هستند و در شرایطی
که عده ای از آنها از کشور خارج شده و به آمریکا و انگلیس و فرانسه نزدیک
شده اند، تعدادی از آنها حاضر به فعالیت در چارچوب قانون نیستند و....
چگونه می توانند یک اجماع نظر متناسب با قانون و نظام جمهوری اسلامی ایجاد
نمایند و چگونه می خواهند با سایر ارکان نظام هماهنگ شوند و مسیری که نظام
انتخاب کرده را طی کنند؟
از
آن جا که گروه های سیاسی نزدیک به هاشمی، تعریف یکسانی از شرایط امروز
ندارند و از مخالفت با نظام گرفته، تا اجرای بدون تنازل قانونی اساسی،
ضرورت مذاکره با آمریکا، توقف غنی سازی و روند پرونده هسته ای ایران، تلاش
برای لغو تحریم ها و... را شامل می شوند، این پرسش مطرح است که مرد بحران
چگونه می خواهد از این بحران موجود در بین گروه های سیاسی میانه رو و اصلاح
طلب عبور کند؟
آیا اساسا کسانی که اعتقادی به هاشمی نداشته اند و سال
ها به کناره گیری هاشمی از قدرت و فعالیت سیاسی پرداخته اند، و امروز تنها
به خاطر رسیدن به چند پست و سمت در کنار او هستند، می توانند کشور را با
حضور هاشمی به شرایط بهتر هدایت کنند؟ آیا کسانی که در سال های اخیر،
بیشترین همکاری را با آمریکا و اسرائیل وانگلیس و فرانسه داشته اند وبا بی
بی سی و صدای آمریکا و رسانه های غرب، به فضاسازی علیه ایران پرداخته اند
وشرایط را برای افزایش فشار بر کشور آماده کرده اند، صلاحیت دارند که در
دولت حضور یابند و در کنار هاشمی، برای کاهش مشکلات تلاش نمایند؟
کسانی
که با راه اندازی حوادث بعد از انتخابات، شرایط را برای حضور منافقین،
سرویس های جاسوسی غرب، ترور، افزایش فشار برای کشور، فضاسازی رسانه ای و
تبلیغی علیه نظام و... آماده کردند و به افزایش فشارهای تحریم اقتصادی کمک
کرده اند، صلاحیت دارند که در دستگاه های اجرایی نظام حضور یابند؟
آقای
هاشمی با عده ای اندک از گروه های سیاسی میانه رو و اصلاح طلب، که در سال
های اخیر، کمتر از دیگران به مخالفت و انتقاد پرداخته اند، چگونه می تواند
وحدت و تعادل و اجماع نظر در گروه های سیاسی ایجاد نماید و در شرایطی که
این افراد همچنان در داخل و خارج کشور به مخالفت با نظام و براندازی فکر می
کنند، چگونه می تواند شرایط آرام برای یک دولت ائتلافی یا میانه رو را
ایجاد کند؟
وقتی هاشمی در ایجاد تعادل و اجماع نظر و همراهی و هماهنگی
بین نیروهای سیاسی میانه رو و اصلاح طلب با بحران مواجه است چگونه می خواهد
با وجود این نیروهای افراطی و منتقد و مخالف نظام در داخل و خارج کشور،
شرایط تشکیل دولتی را فراهم کند که معتقد به نظام و هماهنگ با سایر ارکان
نظام باشد و به حل مشکلات فکر کند و...
در شرایطی که نیروهای
اصولگرا و وفادار نظام و نهادهای مختلف نظام، حضور برخی گروه های سیاسی
فتنه گر و افراطی را برنمی تابند، هاشمی چگونه می تواند از بحران موجود در
ساختار و نیروهای سیاسی حامی خود عبور کند تا سپس بتواند به کاهش مشکلات
فکر کند؟
آیا اساسا، هاشمی در شرایط کنونی از مقبولیت افکار عمومی و
پشتیبانی از سوی گروه های سیاسی درون نظام و به خصوص در بین گروه های سیاسی
حاکم برخوردار است؟ ودر صورتی که فرض کنیم بتواند از این بحران عبور کند،
آیا قادر است که سیاست های اصولی نظام، از جمله عدم مذاکره و کوتاه آمدن در
مقابل آمریکا، مقابله با تحریم ها، پیگیری پرونده هسته ای با تکیه بر حفظ
ارزش های نظام و.... را به پیش ببرد یا به دنبال آن خواهد بود که در مواردی
کوتاه بیاید؟ که در آن صورت، از مقبولیت و همراهی سیاسی سایر نهادهای نظام
برخوردار نخواهد شد و دچار عدم کارایی خواهد شد و در آن صورت، نه تنها مرد
بحران نخواهد بود بلکه شرایط عملا به سمت ایجاد بحران سیاسی پیش خواهد
رفت.
براین
اساس، در این شرایط مناسب نیست که هاشمی را مرد بحران بخوانند و او را
تنها گزینه راهگشا معرفی کنند زیرا نه آقای هاشمی و گروه های سیاسی نزدیک
به او، مقبولیت شرایط سال های جنگ و سازندگی و همراهی نهادهای نظام و گروه
های سیاسی فعال را دارند و نه شرایط کشور، مشکلات، روند حرکت نظام و...
قابل مقایسه با گذشته است. بسیاری از گروه های سیاسی نزدیک به ایشان که به
دنبال حضور دوباره هاشمی هستند، خود عامل ایجاد بسیاری از بحران ها بوده
اند . حالا چگونه می خواهند از این بحران ها عبور کنند؟