کد خبر: ۸۸۰۵۶
زمان انتشار: ۱۰:۵۶     ۰۲ آبان ۱۳۹۱
اینکه آیا نسبت مثبتی که مردم ما با فرمایشات رهبر انقلاب دارند، در نسبت مسئولین با این فرمایشات دیده می‌شود؟ آیا همانطور که مردم توانسته‌اند از راهنمایی‌های حکیمانه‌ی ایشان برای طی طریق کردن بهره ببرند، مسئولین نیز بهره برده‌اند؟ به نظر می‌رسد پاسخ به این نسبت سنجی، پاسخی یک کلمه‌ای و راحت نیست و باید مورد بررسی بیشتر قرار بگیرد...

بولتن نيوز: رهبر معظم انقلاب اسلامی، طی وظیفه‌ی رهبری خویش و دلسوزی‌های شخصی در مورد جمهوری اسلامی، همواره رهنمودهایی را به بخش‌های مختلف نظام و جامعه ارائه داشته‌اند. مخاطب این رهنمودها گاه اقشار مختلف جامعه بوده و گاهی نیز مسئولین مشغول به خدمت در قوای سه گانه و سایر سازمان‌های حکومتی مورد خطاب ایشان هستند.

به نظر می‌رسد نسبت مردم و گروه‌های اجتماعی با بیانات رهبر انقلاب روشن باشد. زیرا وقتی به سخنان ایشان در مورد مردم جامعه‌ی ایران نگاه می‌کنیم، این سخنان سراسر مملو از تشکر و توصیف مثبت است. به معنای دیگر، در نزد رهبر انقلاب، مردم ما به خوبی توانسته‌اند از عهده‌ی تکالیف تاریخی خویش برآیند و در مسیر صحیح قرار بگیرند.

اما یک سوال بسیار مهم در این میان وجود دارد و آن اینکه آیا نسبت مثبتی که مردم ما با فرمایشات رهبر انقلاب دارند، در نسبت مسئولین با این فرمایشات دیده می‌شود؟ آیا همانطور که مردم توانسته‌اند از راهنمایی‌های حکیمانه‌ی ایشان برای طی طریق کردن بهره ببرند، مسئولین نیز بهره برده‌اند؟ به نظر می‌رسد پاسخ به این نسبت سنجی، پاسخی یک کلمه‌ای و راحت نیست و باید مورد بررسی بیشتر قرار بگیرد.

خیلی اشتباه است اگر فکر کنیم می‌توانیم همانطور که نظر صریح رهبر انقلاب در خصوص آحاد مردم را در بیانات‌شان می‌بینیم، این نظر را به همان صراحت در خصوص مسئولین پیدا کنیم. پس از جستجو در لابه‌لای فرمایشات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این خصوص، چیزی که به دست می‌آید، یک توصیف حداقلی از آنهاست.

رهبر انقلاب بارها از تلاش و دلسوزی مسئولین برای خدمت رسانی به مردم صحبت کرده‌اند، اما هیچ وقت این صحبت‌ها - همانطور که در مورد مردم به کار رفته شده - مطلق و حداکثری نیست. به طور مثال هیچگاه در سخنان رهبری حرفی از ایده‌آل بودن و یا حتی در مسیر ایده‌آل بودن "کلیه‌ی" مسئولین نظام سیاسی جمهوری اسلامی دیده نمی‌شود. در حالی که بارها ایشان مجموعه‌ی مردم را ستوده‌اند و آنها را جلوتر از مسئولین تلقی کرده‌اند.

البته این عدم اطلاق به کلیت به معنای این نیست که هیچ مدیری در نظام سیاسی ما ایده‌آل نیست و یا حتی در این مسیر گام برنمی‌دارد. به طور موردی همه‌ی ما مسئولین فراوانی را دیده‌ایم که شبانه روز در حال خدمت‌رسانی به مردم بوده و از حق خانواده‌ی خویش گذشته‌اند تا به کار بیشتری انجام دهند. اما همانطور که گفته شد، این‌ها نمونه‌های موردی‌ست. وقتی قرار است در مورد کارنامه‌ی کلیت مسئولین صحبت به میان بیاید، ماجرا تغییر می‌کند.

ماجرا از این قرار است که متأسفانه کلیت جامعه‌ی مدیریت سیاسی ما، آن نسبت مثبتی که باید با سخنان رهبر انقلاب برقرار کنند را برقرار نکرده و گاهی طرز رفتار و گفتار برخی از ایشان به نحوی‌ست که در نقطه‌ی مقابل فرمایشات رهبری است. پدیده‌ی نامطلوبی که متأسفانه همه‌ی ما به کرّات آنرا درک کرده و گاهی آنچنان رفتار بعضی مدیران سیاسی در نقطه‌ی مقابل فرمایشات رهبری‌ست که دهان از تعجب باز می‌ماند.

برای مثال تنها به دو نمونه از این تضادها اشاره می‌کنیم تا ادعای مطرح شده را ثابت نماییم. نمونه‌ی اول به تضاد رفتار دولت مردان در سال آخر دولت دهم با توصیه‌ی رهبری در این خصوص مربوط است. مقام معظم رهبری در روز آخر سفرشان به استان خراسان شمالی و در جمع هیئت دولت فرمودند که در سال آخر خدمت دولت، امکانات و انرژی موجود، منطقاً باید صرف پروژه‌های نیمه تمام شود. اما آیا این چنین است؟ آیا در این سال آخری، همه‌ی توان دولت در جهت خدمت‌ رسانی مصرف می‌شود؟ اگر این چنین است، ایجاد برخی بحث‌های حاشیه‌ای و انحرافی در این روزها چیست؟ آیا بعضی جابه‌جایی‌های مدیریتی برای خدمت بیشتر است یا اهداف دیگری در پیش است؟ نوع تعامل دولت با مجلس و دستگاه قضا، از سر خدمت رسانی به مردم است؟

بدیهی‌ست که بعضی رفتارهای دولت، هیچ رنگ و بوی خدمت رسانی ندارد و بعضی از آنها از منظری، کاملاً سیاسی و انتخاباتی است. یعنی در حالی که رهبر انقلاب همگان را از ورود زودهنگام به انتخابات نهی کرده‌اند، شاهد این هستیم که مجری و برگزارکننده‌ی انتخابات، پیشاپیش همه این دستور را نقض نموده است.



یا نمونه‌ی دوم این تقابل. رهبر انقلاب در یکی از دیدارهای‌شان در استان خراسان شمالی، بخش مهمی از سخنان خود را به تبیين اهميت هنر به ويژه هنرهای نمايشی برای حكومت‌های غربی و استفاده‌ی غرب از ابراز هنر برای ترويج سبك زندگی خود اختصاص دادند و فرمودند: «يكى از نكاتى كه بايد در مواجهه‌ى با دنياى غرب كاملاً به آن توجه داشت، عامل و ابزار هنرى است كه در اختيار غربى‌هاست. اينها از هنر حداكثر استفاده را كرده‌اند براى ترويج اين فرهنگ غلط و منحط و هويت‌سوز؛ بخصوص از هنرهاى نمايشى، بخصوص از سينما حداكثر استفاده را كرده‌اند. اين‌ها به صورت پروژه‌اى يك ملت را تحت مطالعه قرار می‌دهند، نقاط ضعفش را پيدا می‌كنند، از روانشناس و جامعه‌شناس و مورخ و هنرمند و اينها استفاده می‌كنند، راه‌هاى تسلط بر اين ملت را پيدا می‌كنند؛ بعد به فيلمساز، به فلان بنگاه هنرى در هاليوود سفارش می‌كنند كه بسازد و مي‌سازد. بسيارى از فيلم‌هایى كه براى ماها و براى كشورهایى نظير ما می‌سازند، از اين قبيل است.»

حال در این شرایط که رهبر انقلاب عملاً ما را از بازی در چنین زمین‌هایی نهی می‌کند، شاهد این هستیم که در وزرات ارشاد اسلامی، به یک فیلم کاملاً مسئله‌دار (پروژه‌ی فیلم لاله)، بودجه‌ی میلیاردی اختصاص داده می‌شود و تازه، بعد از اینکه جامعه‌ی حزب‌الله زنگ اخطار را به صدا در می‌آورد که چرا وزارت ارشاد و معاونت سینمایی دست به انجام این کار زده، هجم عظیمی از توان تبلیغی این وزارتخانه بسیج می‌شود تا نه تنها این امر را توجیه کند، بلکه آنرا کاری درست و از سر احساس مسئولیت و ارزش‌های دینی و انقلابی معرفی کنند.

به نظر می‌رسد تضادهای مطرح شده در بالا نیاز به توضیح بیشتر نداشته و کسانی که پیگیر اخبار مربوط به آنها هستند، کاملاً در جریان این تضادها قرار دارند. و صد افسوس که این نمونه‌ها به همین‌جا ختم نمی‌شود و می‌توان مثال‌های مختلف دیگری را نیز بر شمرد که وجه مشترک همه‌ی آنها تقابل عمل مدیران با نظرات رهبر انقلاب است.

گذشته از همه‌ی تبعاتی که این پشت گوش اندازی‌ها دارد، بزرگترین معضل بوجود آمده حیرتی‌ست که در اذهان مردم از این اتفاقات ایجاد می‌شود. مردمی که تا این حد خود را وقف انقلاب و جمهوری اسلامی کرده‌اند و زیر سخت‌ترین فشارها قرار گرفته‌اند، حداقل‌ترین توقع‌شان این است که مسئولین، نه بیشتر از آنها که به اندازه‌ی آنها مطیع رهبری بوده و سخنان ایشان را سرلوحه‌ی کاری خویش قرار دهند.

در انتها ذکر یک نکته ضروری به نظر می‌رسد و آن اینکه اگر نگاه کارکردگرایانه به مقوله‌ی فوق داشته باشیم، باید بپذیریم که آغاز و روند عملی شدن بیانات رهبر انقلاب نیاز به یک متولی دارد و با توجه به ساختار نظام سیاسی ما، هیچ نهادی بهتر از مجلس شورای اسلامی نمی‌تواند این وظیفه را به عهده بگیرد.

به عبارت دیگر، مجلس شورای اسلامی با داشتن کمیسیون‌های تخصصی مختلف می‌تواند بیانات رهبر انقلاب را در مسائل مختلف، تبدیل به قانون کرده تا برخی که با ارشادی تلقی کردن فرمایشات معظم له، خود را از قید اجرای آن رها می‌سازند توجیهی نداشته باشند. همچنین بعد نظراتی مجلس می‌تواند کمک شایانی به پیگیری این مسائل داشته باشد و آنها را خطر نیمه کاره رها شدن، مصون بدارد.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها