کد خبر: ۸۸۰۱
زمان انتشار: ۱۲:۰۵     ۱۲ بهمن ۱۳۸۹
آقا شيخ محمدحسين غروي اصفهاني را از آن جهت «كمپاني» گفته‌اند كه او در ديوانش همه جور شعري براي ائمه اطهار (س) دارد و اوج هنر او، 12 بند شعر عاشورايي در تضمين شعر محتشم كاشاني است.
به گزارش خبرگزاري فارس، يكي از سرشناس‌ترين شاعران آييني نيم قرن پيش از ما، آيت‌الله شيخ محمدحسين غروي ملقب به كمپاني از شاگردان برجسته مرحوم آيت‌الله العظمي شيخ محمدكاظم خراساني معروف به «آخوند» و همچنين در فقه، شاگرد علامه سيدمحمد اصفهاني بود كه با سفرهاي گوناگون، مسير كسب علم را يافت و با طبع‌آزمايي در حوزه شعر آييني و سرودن قصايد، مخمسات، ترجيع‌بندها و پنديات، خود را به عنوان عالمي شاعر و هنرمندي پريقين مطرح ساخت.
اگر دست تقدير او را بر كرسي مرجعيت مي‌نشاند، ديده مي‌شد كه چه تحولات عظيمي در تشكيلات روحاني اسلام به وجود مي‌آورد؛ چرا كه او را عالمي نوگرا و انديشمندي لطيف و حقيقت‌جو مي‌دانستند. چرا كه او علاوه بر علوم متعدد اسلامي، فلسفه را نيز در مكتب فيلسوف برزگ و نامداري چون ميرزا محمدباقر اصطهباناتي فرا گرفته بود و اين آموزه‌ها را مي‌شود در ارجوزه‌هايي كه او در مدح رسول مكرم اسلام، حضرت محمد (ص) و ائمه اطهار صلوات‌الله عليهم انشاء كرده، به تماشا نشست. آنچنان در اين شعرها با لحن فلسفي سخن مي‌گويد كه گويي دارد يك مبحث حكمي را تحقيق و تحليل مي‌كند. به اين مسدس توجه كنيد:

صبح سعادت دميد،‌ ياد صبوحي بخير
صومعه بر باد رفت، دور بيفتاد دير

يار غيور است و نيست نام و نشاني زغير
دم مزنيد از مسيح، عذر بخواه از عزير

خواجه عالم نهاد تاج رسالت به سر
عرصه گيتي گرفت از قدمش زيب و فر

وادي بطحاي عشق، بارقه طور شد
سينه سيناي عشق باز پر از نور شد

يا سر سوداي عشق باز پر از شور شد
يا كه ز صهباي عشق عاقله مخمور شد

خواجه عالم نهاد تاج رسالت به سر
عرصه گيتي گرفت از قدمش زيب و فر

علاوه بر اين دو بند، بخش كوچكي از مديحه ديگري براي كشف قدرت بي‌مثال كمپاني در سرايش قصايد نغز و پرمغز انتخاب كرده‌ام كه نشان مي‌دهد او در فضاي تاريك سال‌هاي حكومت پهلوي، معارف اهل بيت (ع) را چگونه منعكس مي‌كرده و حتم دارم كه به دليل بهره‌مندي از عبارات تاحدودي صوفيانه، چقدر از ناحيه همقطاران خود تحت فشار و زير سايه انتقاد بوده است. به اين مديحه مولا علي (ع) توجه كنيد.

باده بده ساقيا ولي ز خم غدير
چنگ بزن مطربا ولي به ياد امير

تو نيز اي چرخ پير بيا ز بالا به زير
داد مسرت بده ساغر عشرت بگير

بلبل نطقم چنان قافيه‌پرداز شد
كه زهره در آسمان به نغمه دمساز شد

محيط كون و مكان دايره ساز شد
سرور روحانيان هو العلي الكبير

نسيم رحمت وزير دهر كهن شد جوان
نهال حكمت دميد پر ز گل ارغوان

مسند حشمت رسيد به خسرو خسروان
حجاب ظلمت دريد ز آفتاب منير

اين قصيده مربع 36 بيتي تا آنجا ادامه مي‌يابد كه شاعر مي‌سرايد:
يوسف كنعان عشق بنده رخسار اوست
خضر بيابان عشق تشنه گفتار اوست

موسي عمران عشق طالب ديدار اوست
كيست سليمان عشق بر در او؟ يك فقير!

اي به فروغ جمال آينه ذوالجلال
مفتقر خوش‌مقال مانده به وصف تو لال

گرچه براق خيال در تو ندارد مجال
ولي ز آب زلال تشنه بود ناگزير

مي‌بينيد كه به‌كارگيري اوزان شادي‌بخش در شعرهايي كه در مدح ائمه طاهرين (س) است و مدد گرفتن از وزن‌هاي سنگين‌تر در مصيبت و عزاي خاندان نوراني وحي از هنرمندي‌هاي شاعر فرزانه قرن گذشته هجري قمري است. به اين شعر ـ كه در رثاء سيدالمرسلين، خاتم‌الانبياء (ص) سروده شده ـ توجه كنيد:

ماتم جهانسوز خاتم‌النبيين است
يا كه آخرين روز صادر نخستين است

روز نوحه قرآن در مصيبت طاهاست
روز ناله فرقان از فراق ياسين است

خاطري نباشد شاد در قلمرو ايجاد
آه و ناله و فرياد در محيط تكوين است

كعبه را سزد امروز رو نهد به ويراني
ز انكه چشم زمزم را سيل اشك خونين است

صبح آفرينش را شام تار باز آمد
تيره اهل بينش را ديده جهان‌بين است

رايت شريعت را نوبت نگون‌ساري‌ است
روز غربت اسلام روز وحشت دين است

هادي طريقت را زندگي به سر آمد
گمرهان امت را سينه پر از كين است

اين شعر تا بدانجا ادامه مي‌يابد كه مرحوم غروي اصفهاني مي‌گويد:
شب ز غم نگيرد خواب چشم نرگس شاداب
ليك چشم هر خاري شب به خواب نوشين است

و بيت آخر را قافيه‌اي ديگر به كار مي‌گيرد. چرا كه اين كار، يكي از شگردها و روش‌هاي شاعر در پايان‌بندي سروده‌هايش است:
پشت آسمان شد خم زير بار اين ماتم
چشم ابر شد پر نم در مصيبت خاتم

مرحوم غروي كمپاني در زمره شاعراني است كه در شعرهايش بسيار كم از تخلص استفاده مي‌كند. گويا او در مقام شاعر، طرح نام خودش را در برابر عظمت اهل بيت (ع) زيبنده و شايسته نمي‌داند و شعر را تنها براي عرض خاكساري در برابر آن بزرگواران به قلم راست كرده است. تخلص اين شاعر بزرگ و عالم وارسته، «مفتقر» است كه نمي‌توان در همه آثار او اين تخلص را يافت.

زندگي‌نامه مختصر آيت‌الله غروي كمپاني

او پسر حاج محمدحسن غروي، از تجار و بازرگانان خوش‌نام كاظمين است كه اجدادش از نخجوان به اصفهان مهاجرت كردند. به همين دليل، او را منتسب به اصفهان مي‌دانند. اين شاعر نامي در دوم محرم سال 1296 هجري قمري در آغوش پدري دانش‌پژوه و پاكدامن به دنيا آمد و با تنعم و تمكن كافي زيست كرد.
البته او با وجود ميراثي فراوان ـ كه از پدرش به جا مانده بود ـ مردي منيع‌الطبع بود و فطرتاً مستعد ارتقا و اعتلا. هنوز طفلي نوخاسته بود كه با زيباترين شيوه خط مي‌نوشت و چون در آن روزگار، خط از صنايع مهم و زيبا بود، اين كودك در ميان اهل ذوق شهرت فراواني يافت.
شيخ در حوالي 20 سالگي از كاظمين به نجف اشرف مهاجرت كرد و تحصيلات مقدماتي‌اش در آنجا كامل شد تا اينكه به تحصيل فقه و اصول پرداخت. در نجف، محضر آيت‌الله شيخ محمدكاظم خراساني را درك كرد و تا سال 1329 از آن محضر مقدس كسب علم مي‌كرد. تا اينكه «آخوند» از دنيا رفت و او كه از مشهورترين شاگردان وي به شمار مي‌رفت و 13 سال تمام شاگرد او بود، حاشيه‌اي به كفايه‌الاصول او نوشت.
در فقه نيز شاگرد علامه محقق سيدمحمد اصفهاني بود و ديري نپاييد كه استاد اصفهاني او نيز درگذشت. بنابراين آيت‌الله شيخ محمدحسين غروي اصفهاني از سال 1329 به تدريس اصول، فقه و مكاسب پرداخت و شاگردان بسياري از خود به جاي گذاشت.
او در اصول، مبحث الفاظ، مبحث ملازمات عقليه، مبحث حجت و مباحث اصول علميه را تنظيم كرد و به همين روش، به تصنيف كتابي در اصول پرداخت. البته اجل مهلتش نداد و اين كتاب را كه يك سال هم در تنظيمش زحمت كشيده و وقت صرفش كرده بود به پايان نرسانيد.
او عاقبت در پنجم ذي‌الحجه سال 1361 هجري قمري به هنگام سپيده دم به دار بقا رحلت كرد.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها