فارس، «یونان» کشوری در جنوب شرقی اروپا و جنوب شبه جزیره بالکان است. این کشور از شمال با آلبانی، مقدونیه و بلغارستان، و در شرق با ترکیه دارای مرز مشترک زمینی است.
سرزمین اصلی یونان در جنوب و شرق به وسیله دریای اژه احاطه شده و از غرب به دریای یونان محدود است. «یونان» نام فارسی این کشور است.
یونان در محل اتصال سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا واقع شده است و وارث میراث یونان باستان، امپراتوری بیزانس و نزدیک چهار قرن سلطه ترکان عثمانی است.
این کشور به عنوان مهد تمدن مغربزمین و زادبوم دموکراسی، فلسفه غرب، بازیهای المپیک، علوم سیاسی و نمایشنامهنویسی (کمدی و تراژدی) قابل توجه است.
یونان، تاریخی ویژه و پرحادثه دارد و دارای میراث فرهنگی است که به طور قابل توجهی در آفریقای شمالی، منطقه خاورمیانه و اروپا نفوذ کرده است.
در حقیقت، یونان، ساختاری بنیادی برای فرهنگ اروپا و آنچه امروز به عنوان غرب خوانده میشود به حساب میآید. این کشور در زبانهاى اروپایى «Greece» خوانده مىشود.
البته یونانیان کشور خود را هلاس «Hellas» مىنامند که نام افسانهاى نیاى یونانیان است. از آنجا که بیشتر ادیان جهان با اندیشه و اسطوره رابطهاى تنگاتنگ دارند، باورهاى دینى یونانیان در دین شناسى مهم است.
دانشمندان بزرگ یونان باستان
از یونان باستان، دانشمندان بزرگی برخاستهاند و مبدأ تحول و رشد فکری بشریت شدهاند. البته برخی دیگر از دانشمندان، یونانی نبودند ولی آثار خود را به زبان یونانی نوشتهاند.
در این قسمت به برخی از بزرگان یونان و نیز دانشمندانی که آثار خود را به زبان یونانی نوشتهاند اشاره میکنیم:
1. فیثاغورث؛ فیلسوف و ریاضیدان بزرگ یونانی.
برتراند راسل درباره فیثاغورث مینویسد: هیچ کس را نمیشناسم که در عالم اندیشه به اندازه فیثاغورث تاثیرگذار بوده باشد.
برخی از محققین اسلامی معتقدند که فیثاغورث، همان شیث نبی علیهالسلام است. اما به لحاظ زمانی شاید نتوان این ادعا را پذیرفت.
2. آناکسیمنس
3. آناکساغورس، ستاره شناس یونانی، متوجه میشود که نور ماه انعکاس نور خورشید است.
4. سقراط، فیلسوف بزرگ یونانی و ملقب به پدر فلسفه، در آتن به تدریس میپرداخت. مقامات آتن از عقاید او به خشم میآیند و او را به مرگ محکوم میکنند.
بر اساس آنچه افلاطون که خود در جلسه دادگاه حاضر بوده، در رساله آپولوژی نوشته است؛ در ابتدا اتهام سقراط به او فهمانده میشود و سپس سقراط در مقام دفاع از خود بر میآید. او منکر آن است که جوانان را فاسد کرده باشد. سقراط شرح میدهد که نه تنها عموم مردم بلکه معبد دلفی او را داناترین افراد بشر دانسته، در حالی که تنها علمی که او دارد؛ علم به جهل خویشتن و ناچیزی علم بشر در برابر علم خداست.
سقراط میگوید که او منکر خدایان آتن است، خود به خدایی یگانه باور دارد. او تعلیم فلسفه را وظیفهای میداند که از سوی خدا به او محوّل شده و او اطاعت خدا را بر اطاعت مردم ترجیح میدهد.
پس از پایان این خطابه، قضّات، حکم به سرکشیدن جام زهر (شوکران) صادر میکنند، و سقراط خطابهای نهایی ایراد میکند که در آن بیش از پیش، از اعتقادش به زندگی پس از مرگ سخن میگوید. در نهایت، در حالی که شاگردانش پیشنهاد فرار به او میدهند، او مرگ را به فرار ترجیح میدهد.
5. افلاطون، فیلسوف بزرگ یونانی، نخستین دانشگاه «آکادمی»، را در آتن دایر میکند و مردان جوان در آن به تحصیل فلسفه میپردازند. وی در رساله «محورات»، مجموعه مباحثات استاد خویش سقراط را با اهالی آتن به رشته تحریر در میآورد. او با انتشار «رساله جمهوریت» به بیان عقاید خویش درباره نحوه اداره یک حکومت ایدهآل میپردازد.
میگویند افلاطون، نخستین فیلسوفی است که آثار مکتوب از او به جا مانده است. همچنین بسیاری او را بزرگترین فیلسوف تاریخ میدانند.
6. ارسطو، فیلسوف بزرگ یونانی؛ او که یکی از مهمترین فیلسوفان غربی به حساب میآید شاگرد افلاطون و آموزگار اسکندر مقدونی بود. تالیفات او در زمینهها و رشتههای گوناکون از جمله فیزیک، متافیزیک، شعر، زیست شناسی، منطق، علم بیان، سیاست، دولت و اخلاق بوده است. ارسطو به همراه سقراط و افلاطون از تأثیر گذارترین فیلسوفان یونان باستان بوده است.
ارسطو در آتن، مدرسهای به نام لیسیوم (لوکیون) تأسیس میکند. وی رساله «سیاست» را مینویسد و در آن به بحث درباره شش روش اداره حکومت میپردازد. او همچنین «نمودار نردبانی طبیعت» را که در آن موجودات زنده بر اساس پیچیدگی ساختمان بدنشان طبقه بندی شدهاند، ابداع میکند.
امام صادق علیهالسلام در کتاب توحید مفضل از ارسطاطالیس (ارسطو) نام میبرد و میفرماید: عدهای قائل به صُدفه و اتفاق بودند و برای این عقیده، به امور خارج از طور طبیعی؛ مثل افراد شش انگشتی یا ناقص الخلقهها و امثال این امور استدلال میکردند. در مقابل آنها شخصی به نام ارسطاطالیس با توجه به امور طبیعی که از ثبات و دوام و وحدت صنع برخوردارند اثبات کرد که پدیدههای یاد شده به خاطر عوارضی است که در مسیر امور طبیعی پیش میآید و آنها را از مسیر خود منحرف میکند و این خود شاهدی است بر وجود یک نظام علی و معلولی در عالم و دلالت میکند بر اینکه در عالم حساب و کتابی وجود دارد و گاهی اوقات که در این حساب و کتاب به هر دلیلی اختلالی به وجود میآید پدیدههای یاد شده مشاهده میشود و این خود بهترین دلیل است بر اینکه در نظام آفرینش علیت حاکم است و چیزی بر اساس اتفاق و صُدفه به وجود نمیآید.
7. هیرو فیلوس؛ در شهر اسکندریه، که به وسیله یونانیان در مصر بنا گردید، به منظور بررسی دستگاه عصبی و اجزای بدن انسان، به تشریح اجساد میپردازد.
8. اقلیدس، ریاضیدانی یونانی بود که در قرن سوم پیش از میلاد در شهر اسکندریه میزیست. او نویسنده موفقترین کتاب درسی تاریخ، اصول «Elements» است که مدت دو هزار سال شالوده تمام آموزش هندسه در غرب بود.
در کتاب اصول، اقلیدس همه دستاوردهای پیشینیان در هندسه را گرد آورده و به شکلی نو نظم بخشیده و از خود نیز چیزهایی به آن افزوده است. این اثر به گونهای بود که جای همه اصول قبلی را گرفت و هیچ اثری از پیش از خود بر جای نگذاشت و آنها را به فراموشی سپرد. شاید هیچ اثری به جز کتب مقدس، در تاریخ آنچنان مورد توجه، مطالعه و ویرایش قرار نگرفته باشد.
خواجه نصیر الدین طوسی و تحریر اصول اقلیدس
دانشمند بزرگ شیعه یعنی خواجه نصیرالدین طوسی، اصول اقلیدس را تحریر (بازنویسی) کرد که به تحریر اصول اقلیدس مشهور شد.
قبل از خواجه طوسی، این کتاب، ترجمه، شرح و خلاصه شده بود که مهمترین تلخیص اصول، کار ابن سینا است. این خلاصه در بخش ریاضیات کتاب شفا گنجانده شده است و فن اول از علم ریاضی شفا را تشکیل میدهد. اما کار خواجه طوسی بسیار برجسته بود.
خواجه نصیرالدین طوسی، تحریر اصول اقلیدس را پس از تهیه تحریر مجسطی بطلیموس پدید آورد. او علاوه بر تحریر اصول اقلیدس و تحریر مجسطی، تحریرهایی نیز از آثار ریاضی ارشمیدس و آپولونیوس و آریستارخوس و منلائوس و چند دانشمند یونانی دیگر فراهم کرد.
این رسالههای ریاضی همچون پلی بود که فراگیرنده را از مبادی ریاضیات که در اصول آمده است، به اوج مطالعاتش که مجسطی بود میرساند، ازینرو، مجموعه این تحریرها را «متوسطات» مینامیدند.
این مجموعه تحریرها احتمالاً به سبب کاربرد آموزشی آنها، موجب شدند که تحریر اصول اقلیدس خواجه نصیرالدین طوسی به صورت یکی از پرخوانندهترین متنهای دوره اسلامی درآید.
9. ارشمیدس؛ ریاضیدان و فیزیکدان یونانی. او یکی از چشمگیرترین رازهای طبیعت را کشف کرد. آن هم اینکه میتوان وزن اجسام سخت را با کمک مقدار آبی که جابهجا میکنند اندازه گیری کرد.
این قانون (وزن مخصوص) را که امروزه به آن «چگالی» میگویند، اصل ارشمیدس مینامند. حتی امروز هم هنوز پس از 23 قرن بسیاری از دانشمندان در محاسبات خود متکی به این اصل هستند.
او توانست سطح و حجم جسمهایی مانند کره، استوانه و مخروط را حساب کند و روش نوینی برای اندازه گیری در دانش ریاضی پدید آورد. همچنین به دست آوردن عدد نیز از کارهای گرانقدر وی است.
او کتابهایی درباره خصوصیات و روشهای اندازه گیری اشکال و احجام هندسی از قبیل مخروط، منحنی حلزونی و خط مارپیچ، سهمی، سطح کره «ماده غذایی» و استوانه نوشته، علاوه بر آن، او قوانینی درباره سطح شیبدار، پیچ، اهرم و مرکز ثقل کشف کرد.
نکتهای که ما را مجاز میدارد که عنوان «متجدد» به ارشمیدس بدهیم، روشهای محاسبه اوست. وی دو هزار سال قبل از اسحاق نیوتن و لایب نیتس موفق به اختراع حساب انتگرال شد و حتی در حل یکی از مسائل خویش نکتهای را بکار برد که میتوان او را از پیش قدمان فکر ایجاد حساب دیفرانسیل دانست.
10. هیپارخوس (ابرخس)، ستاره شناس یونانی، فهرستی از اسامی ستارگان، گردآوری میکند و زمان کسوفهای خورشیدی را محاسبه میکند.
11. بطلیموس (صحیح این است که مثل جالینوس تلفظ شود)؛ یکی از فیلسوفان و اخترشناسان یونان باستان بود.
پیدایش فلسفه در یونان
حدود پنج قرن پیش از میلاد، فیلسوفان بزرگى در یونان پیدا شدند و افکار تازهاى مطرح کردند. معروفترین آن فیلسوفان سقراط و شاگردش افلاطون و شاگرد این فیلسوف، ارسطو بودند. توضیحاتی درباره این سه فیلسوف گذشت. آنچه میافزاییم این است که اندیشههاى ارسطو قریب دو هزار سال در مجامع علمى اروپا و جهان اسلام رواج داشت و کمتر کسى به خود اجازه مىداد آنها را نقد کند. با آنکه فلسفه یونان و اندیشههاى ارسطو عظمت پیشین خود را از دست داده است ولی هنوز هم دانشمندان هنگام طرح مسائل فکرى از اشاره به سابقه آن در یونان و آثار افلاطون و ارسطو چارهای ندارند.
فیلسوفان یونان براى اندیشههاى خود از اساطیر بهره زیادى بردهاند و هم اکنون مجموعه آثار افلاطون از نام خدایان گوناگون انباشته است.
البته اینکه خدایان، در منظومه فکری افلاطون به چه معناست نیاز به بررسیهای دقیق و معتبر دارد.
آنان به بسیارى از سرودههاى حماسى قدیم که صفات ناپسند را به خدایان نسبت مىدادند، اعتراض داشتند. اندیشههاى افلاطون در مورد خداشناسى موجب شد که او را افلاطون الهى «Divine Plato» بنامند. ارسطو، محرک اول را مطرح کرد که به عقیده فیلسوفان موحد به خداى ادیان توحیدى نزدیک است.
درباره ریشههای پیدایش فلسفه در یونان باید بحث مفصل و جداگانهای مطرح کرد.
آیا برخی از دانشمندان یونان باستان از انبیا بودند؟
یکی از مسائلی که دانستن آن خالی از لطف نیست این است که برخی از علمای اسلامی گفتهاند برخی از حکمای یونان از انبیاء بودهاند.
به عنوان نمونه، سید بن طاووس در کتاب «فرج المهموم فی تاریخ علماء النجوم» مینویسد خیلی از پیامبران الهی به خاطر اینکه اسامی آنها، اسامی یونانی بوده، مردم گمان میکنند که جزو حکما هستند در حالی که جزو پیامبران هستند و شیخ بهایی در «الحدیقة الهلالیه» نیز این عبارت سید را تایید کرده و گفته است: بعید نیست.
همچنین دیلمی در محبوب القلوب روایتی نقل کرده به این مضمون که مردی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رسید و درباره طرفداران ارسطو طالیس سخنی گفت و بلا فاصله بعد از نام ارسطو گفت: لعنت خدا بر او! پیامبر اکرم فرمود: ساکت باش ای عمرو! ارسطا طالیس پیامبر بود سپس قومش او را نشناختند.
این قاعده کلی را - که برخی از حکمای یونان از پیامبران بودند - برخی بر امثال سقراط، بقراط، افلاطون و ... تطبیق دادهاند. و شاید بتوان گفت آثار پیامبران یونان، همانند دیگر پیامبران گذشته، دچار تحریف شده است.
آیین یونانیان باستان
یونانیان قدیم به خدایان نرینه و مادینه معتقد بودند. بزرگترین خداى ایشان «زئوس» بود که گاهى وى را زئوس پاتروس یعنى زئوس پدر مىنامیدند.
این خدا نزد هندوان باستان دیوس پیتار و نزد رومیان قدیم ژوپیتر خوانده مىشد. مجموعه خدایان مورد پرستش آنها معمولا با خدایان آریایى قدیم مشترک بود. برخى خدایان یونان عبارت بودند از:
آپولو(خداى آفتاب)؛ پوزیدن (خداى دریا)؛ هستیا(خداى مؤ نث و مادر خانواده)؛ دمیتر (خداى مؤنث، مادر کشاورزى و غلات)؛ هرمس (خداى حکمت)؛ آرس (خداى جنگ).
دانشمندان علوم انسانی معتقدند بشر با قدرت تخیل و تلاش همه جانبه، در طى قرون و اعصار گذشته سعى کرده است تا خود را از سرگردانى برهاند و به همین منظور نخست اساطیر را پدید آورده تا به تصور خود براى سؤالات خویش پاسخى بیاید.
آنها میگویند ادبیات و برخى ادیان انحرافی زاییده اساطیرند و اساطیر در سراسر زندگى فکرى انسانها نقش دارند. مثلا در کشور ما، اساطیر شاهنامه در ذهن مردم وجود دارد و پیوسته مردم از خواندن آنها لذت مىبرند. یونانیان نیز خدایان اسطورهاى خود را مىپرستیدند و براى آنها قربانى مىکردند. نام برخى از این خدایان در بالا آمد و تهیه کردن فهرستى از خدایان اسطوره اى آنان یا سایر ملل باستانى کارى دشوار است.
یونانیان مردمى هوشمند و کنجکاو بودند و از آنجا که به علم دسترسى نداشتند، با خلق اساطیر ذهن جستجوگر خود را آرام مىکردند؛ همان طور که به جاى پرستش آفریدگار آسمان و زمین، به بتهاى گوناگون روى مىآوردند.
عقاید توده مردم یونان باستان
زمانی آنان معتقد شدند که خداى زئوس بالاى کوه المپ نشسته است و سایر خدایان گرداگرد او هستند. ایشان به حیات پس از مرگ عقیده نداشتند، ولى براى سعادت دنیوى، بتهایى را مىپرستیدند. این بتها مظهر خدایان و قهرمانان اساطیرى بودند و کاهنانى داشتند.
خرافات در یونان باستان
خرافهپرست یونانی باید در آغاز روز، خود را با آب چشمه بشوید و یک شاخه از برگ بو که در معبد روئیده است را در دهان خویش بگذارد. اگر در سر راه به گربه برخوردند بایستی سه سنگ در راه پرتاب کنند یا باید آنقدر آنجا بایستد تا کسی از آنجا عبور کند و وی بتواند راهش را ادامه دهد.
اگر مردم ماری را در خانه خویش ببینند از خدای دیونوسوس یاری میخواهند و اگر آن مار از نوع مقدس باشد برایش همانجا در خانه لانهای درست میکنند تا بتواند آنجا زندگی کند و در کنار لانه مار شروع به خواندن دعا میکنند.
مردم یونان اگر فردی که بیماری صرع داشته باشد را در شهر ببینند به سینه او تف میاندازند و عبور میکنند.
به گفته ویل دورانت، مردم یونان باستان به دیوهای بسیاری ایمان دارند روزهای سال را به نحس و نیک تقسیم کردهاند و در روزهای نحس دست به هیچ کاری نمیزنند. جادوگری در بین مردم امری رایج است.
عدهای نیز برای عقیم کردن خود به نزد جادوگران میرفتند و درخواست عقیم شدن میکردند. جادوگران نیز با خواندن دعاهایی و دادن نوشیدنیهای به آنان چنین میکردند.
مردم و دولت بر این باور بوده است که حوادث زندگی به اراده شیطان و ارواح خدایان است و برای آگاهی از اراده شیطان و خدایان به نزد غیب گویان میرفتهاند.
مشهورترین معابد غیب گویان معبد وخش زتوس بوده است. در داخل معبد گازی از روزنهای به بیرون میآمده است و سه پیرزن مسئول انجا بودند. مردم بر این باور بودند که گاز متصاعد شده متعلق به لاشه اژدهای پوتون است. زنان پیر گاز بدبوی را استنشاق میکردند و برگهایی از درختان را میجویدند و از حال بی حال میشدند و پس از به هوش آمدن از عالم دیگر خبر میدادند.
یونانیان به انواع گوناگون دیو باور داشتند و این باور را به کودکان خود تلقین میکردند. چه بسا که مردم یک شهر حادثهای مانند تولد یک انسان یا حیوان عجیب الخلقه را به فال بد میگرفتند و دست از کار خود میکشیدند.
در ایام نحس عروسی نمیکردند، محکمه تشکیل نمیدادند، و به هیچ کار مهمی دست نمیزدند، یک عطسه یا لغزش مختصر سبب انصراف آنان از کاری که در پیش داشتند میشد.
یک کسوف یا خسوف جزئی حرکت لشکرها را متوقف و آتش جنگ را موقتا خاموش میکرد. برای بعضی از مردم نیروی عجیبی قائل میشدند و میگفتند که اینان میتوانند هر که را بخواهند، دچار مصیبت کنند.
به گمان ساده دلان، جادوگران میتوانستند نیروی تناسل را بیفزایند، یا برعکس، مرد یا زنی را کاملا عقیم کنند. این موهومات سبب شد که افلاطون، در کتاب «نوامیس»، جادوگری را مستحق کیفر بداند.
جمع بندی ارزشی این عقاید و گرایشها
در جمعبندی ارزشی این عقاید و گرایشها باید هر عقیده و گرایشی به صورت موردی بررسی و ارزشگزاری شود و انگیزهها و نیتها هم مورد توجه قرار گیرد و احتمالات گوناگون، با قرائن مختلف لحاظ شود.
کتابنامه این یادداشت
1. توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، انتشارات سمت
2. حکمت، على اصغر، تاریخ ادیان، انتشارات ابن سینا
3. رمضانی، حسن، التمهید فی شرح قواعد التوحید، موسسه ام القری
4. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار
5. ناس، جان بى، تاریخ جامع ادیان، ترجمه على اصغر حکمت
6. واحدجوان، وحید، جزوه درسی افکار و عقاید ادیان جهان
7. ویل دورانت، تاریخ تمدن، انتشارات علمی و فرهنگی