به گزارش خبرنگار ادبیات انقلاب اسلامی؛ خاطرات قهرمان جنگهای دریایی، سرلشکر خلبان شهید حسین خلعتبری مکرم را «رحیم مخدومی» در کتاب "آسمان دریا را بلعید" گردآوری نموده است، و آن را تقدیم به آسمانیان شهرش ورامین، یعنی شهیدان منصور ستاری و مصطفی اردستانی کرده است.
کتاب 288 صفحه دارد و بعد از مقدمه با «هفت پنجره به آسمان حسین» شروع می شود. پنجره ی هفتم از اولین روز سال 64 (روز حسین) اینچنین می گوید:
«پنجره هفتم، روز تولد حسین است. آغاز جنگ، آغاز حسینی شدن او بود و نوروز 64، جشن حسینی شدن او.
از 31 شهریور 59 تا 1 / 1/ 64 چه خبر است؟ «حسین موریک» یعنی چه؟ چرا لقب حسین را گذاشتند «قاتل اوزا»؟
اصلاً مگر ممکن است یک خلبان در گرماگرم مأموریت های جنگی، متوجه شود دوست دوران نوجوانی اش معتاد شده؟ آن وقت او را ببرد منزل خودش در پایگاه شکاری، ببندد به ستون، برود به دنبال مأموریت های جنگی برون مرزی. خودش آنجا در قلب آسمان دشمن، در حال دست و پنجه نرم کردن با بمب و موشک و پیشرفته ترین جنگنده های زمینی و هوایی؛ دلش اینجا در حال تپیدن برای دوستی که با اعتیاد دست به گریبان است.
این حسین ها و عباس ها وقتی به فرهنگ عاشورا گره می خورند چرا این همه شگفتی می آفرینند؟»
خاطرات کتاب کوتاه است و تنوع در صفحات کتاب با چینشی که خاطره ها و عکس ها دارند به چشم می خورد. فصل های کتاب بدین ترتیب اند:
فصل اول - بصل کوه: 1340 - 1328
راویان این فصل «منظر» و «شاهرخ» خواهر و برادر حسین اند. انتهای فصل با عکس هایی از محل زندگی و درس شهید خلعتبری مزین شده است.
فصل دوم - مَدینِ حسین: 1355 - 1344
خاطره صفحه 89 را با هم بخوانیم:
«جنگ جهود و مسلمین
تیم فوتبال اسرائیل آمده بود ایران مسابقه بدهد. تیم ایران شکستش داد. آن روز حسین و دیگر بچه های محله ریخته بودند توی کوچه و شادی می کردند. داد می زدند «ایرانیا بردن، اسرائیلیا مُردن.»
در کوچه ما چند جهود زندگی می کردند. یکی از آن ها درِ خانه را باز کرد و یک کشیده خواباند زیر گوش ابراهیم. حسین که این صحنه را دید، پرید جلو، با جهود دست به یقه شد. خلاصه در یک چشم بر هم زدن، جهودها و مسلمانها افتادند به جان هم و کوچه حسابی شلوغ شد. کار به کلانتری کشید. پدر ابراهیم آمده بود و ادعا می کرد تا قصاص نکنیم دست بردار نیستم.
مأموران کلانتری خیلی از اسرائیل حساب می بردند. به همین خاطر، تمام بچه مسلمان ها را بازداشت کردند...»
آخر فصل عکس هایی از دوران سربازی حسین و همچنین تحصیل او در آمریکا آمده است.
فصل سوم - آتشی از دور پیداست: 31 شهریور59 تا نوروز64
زیرنویس یکی از عکس های آخر فصل سه این گونه نوشته است:
«یک گنبد طلایی در انتهای جنوبی بغداد دیدم. گفتم: «این چیه؟» محققی گفت: «من قبلاً اومده م. اون جا مقبره ی امام موسی کاظم است. بچه ها، زیارت قبول.» (ص 143)
فصل چهارم - قیام برای غرق فرعون: آذر 1359
«حسین مَوریک
ایشان دورة تخصصی پرتاب موشک های موریک را با موفقیت سپری کرد. حتی مدتی به هوانیروز رفت و به خلبان ها چگونگی استفاده از این موشک را یاد داد. وقتی عملیات مروارید انجام شد، او جزو خلبان های پایگاه شکاری بوشهر بود. در عملیات مروارید که در آذرماه 1359 علیه نیروی دریایی عراق در خلیج فارس و در نزدیکی های اسکله ألبکر و ألامیّه صورت گرفت، ایشان به علت توان بالا در استفاده و پرتاب، در این عملیات توانست تعداد زیادی از کشتی های جنگی، ناوهای مین جمع کن اوزا و ناو نیروبر پی افکن دشمن را از بین ببرد. به خاطر رشادت هایی که او به همراه شهید نامدار، عباس دوران در این عملیات انجام داد، به قهرمان جنگ دریایی معروف شد. به خاطر از بین بردن ناوهای عراقی با موشک موریک به او «حسین موریک» می گفتند. بعد از همین عملیات بود که دیگر حضور نیروی دریایی عراق در خلیج فارس دیده نشد و در واقع شهید خلعتبری و شهید دوران، نیروی دریایی عراق را به طور کلی ساقط کردند.» (ص 151)
فصل پنجم - قدم به وادی طور: از نوروز 64 تا همیشه
«جشن حزب بعث
رادیو عراق داشت خودش را می ترکاند. فتح بزرگی نصیب رژیم بعث عراق شده بود؛ آنها حسین را شکار کرده بودند. چندین روز تمام، ذکرشان زدن حسین بود.»
و فصل آخر «ضمایم» است و شامل یادداشت های شهید عباس دوران که در آن از شهید خلعتبری نام برده است. همچنین یک گفت و گو با شهید در زمان حیاتش، بخش هایی از وصیت نامه و عکس های شهید هم در پایان آمده است.
در مجموع کتاب «آسمان دریا را بلعید» را می توان کتاب جامعی درباره شخصیت و زندگی شهید حسین خلعتبری مکرم دانست که "رحیم مخدومی" با قلم توانایش خوانشی ساده و جذاب را برای خواننده ی کتاب پی ریزی نموده است.
لازم به ذکر است که چاپ اول این کتاب توسط "نشر شاهد" در سال 1387 عرضه شده است.